Forwarded From دعبل
#بهاریه
#علیرضا_قزوه

مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
مثل یک سیب، الهی! به رسیدن برسیم

مثل نوروز دمادم نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم

خانقاهی ست دراین باغ ودراین جامه‌دران
کاش یک شب به تب جامه دریدن برسیم

روزوشب این همه گفتیم ونگفتندچه گفت
کاش در غار حرایش به شنیدن برسیم

عرفات ست جهان مشعر الغوث کجاست؟
شاید امشب به منای طلبیدن برسیم

رکعتینی به تماشای قدش سر خم کن
پیش از آنی که به پابوس خمیدن برسیم

برگ‌ها آینه چیدند به پای من و تو
پیش از افتادنم ای کاش به چیدن برسیم

هرچه گفتندوشنیدیم زفرودس،بس ست
بارالها! نظری! تا به چشیدن برسیم

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#بهاریه
#پند
#مرتضی_امیری_اسفندقه

تا کی سنگین و سخت باشد دلِ من؟
سرگشته، سیاهبخت باشد دلِ من؟
بادِ خنکِ بهار و رقصِ شاخه
افسوس! نشد درخت باشد دلِ من

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_علی_علیه_السلام
#بهاریه
#سید_محمد_سادات‌_اخوی

اسفند نمی‌رود، بهارم بدهید
پیراهن و کفش نونوارم بدهید
امسال که مثل سیر و سرکه‌ست دلم
یک‌شاخه نجف، به روزگارم بدهید

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#بهاریه
#فضولی_بغدادی

رسید عید که عقد ملال بگشاید
در فرح به کلید هلال بگشاید

رسید وقت، که دوران ز وقت خوشحالی
دری به روی دل اهل حال بگشاید

به تشنگان بیابان شوق، خضر امل
ره تلاقی عذب زلال بگشاید

گرسنگان ره کعبهء توکل را
زمانه خوان عموم نوال بگشاید

فلک به کام رساند نیازمندان را
نقاب هجر ز روی وصال بگشاید

ملالت متردد کشد به دامن پای
غم مقیم در انتقال بگشاید

خوش آنکه دورچنین میکشدولی نه می‌ای
که عقل را ره ضعف و زوال بگشاید

می‌ای که قطرهء پاکش به هرکجاکه چکد
دری ز مرحمت ذوالجلال بگشاید

خوش آن که روزچنین بی مترجمی نبود
ولی زبان نه به هر قیل و قال بگشاید

خطیب منبر معراج معرفت گردد
زبان به منقبت خیر آل بگشاید


محیط حلم حسین علی که نیست جز او
کسی کز او دل اهل کمال بگشاید

شهی که گر غضب او رسد طبایع را
گره ز رابطهء اعتدال بگشاید

وگر نهیب دهد دور را سزد که ز هم
عقود سلسلهء ماه و سال بگشاید

نجات خلق محال ست بی محبت او
چو کار خصم ز فکر محال بگشاید

به روی دشمن او در گشاد کار دو کَوْن
کسی چگونه در احتمال بگشاید؟

هژبر صولت او در شکارگاه غضب
گهی که پنجه به قصد قتال بگشاید

فلک به سبحهء او باید استخاره کند
به کار خیر چو خواهد که فال بگشاید

ز خادم در او رشک میبرد رضوان
گهی که آن در جنت مثال بگشاید

در آستانهء او آسمان ملایک را،
همیشه جای به صفّ نعال بگشاید

اگر نه واسطه ی خدمتش بود همه عمر
فرشته ای نبود او که بال بگشاید

ز خون ناحق او دم اگر زنم، ترسم
که سیل ها مژه ام، زاشک آل بگشاید

اگر سعادت پیوند او رسد به نجوم
ز گردن همه بند وبال بگشاید

چو درفشان کند ابر سخا ز هر سو بحر
هزار کف به طریق سؤال بگشاید

چو گردی از ره او خیزد آسمان ز نجوم
هزار دیده پی اکتحال بگشاید

شها! تویی که ندارد زمانه چون تو کسی
که بر رخش در حسن خصال بگشاید

تویی که پیش کمالت نمی تواند کس
که چشم شائبهء اختلال بگشاید

شها!«فضولی»بی صبر و دل نمی خواهد
که سوی غیر تو چشم خیال بگشاید

ز مدح غیر تو آن به که لب فرو بندد
به هرزه چند درِ هر مقال بگشاید؟

رجوع کاربه لطف تو بِه،چو ممکن نیست
که کار بسته ز اهل ضلال بگشاید

امید هست که تا چتر ابر را گردون ،
به فرق ارض و بِحار خیال بگشاید

رضای تو پی دفع فساد بر سرِ ما ،
همیشه چتر خلود ظلال بگشاید


🔹@deabelnews
#امام_حسین_علیه_السلام
#بهاریه
#فضولی_بغدادی

رسید عید که عقد ملال بگشاید
در فرح به کلید هلال بگشاید

رسید وقت، که دوران ز وقت خوشحالی
دری به روی دل اهل حال بگشاید

به تشنگان بیابان شوق، خضر امل
ره تلاقی عذب زلال بگشاید

گرسنگان ره کعبهء توکل را
زمانه خوان عموم نوال بگشاید

فلک به کام رساند نیازمندان را
نقاب هجر ز روی وصال بگشاید

ملالت متردد کشد به دامن پای
غم مقیم در انتقال بگشاید

خوش آنکه دورچنین میکشدولی نه می‌ای
که عقل را ره ضعف و زوال بگشاید

می‌ای که قطرهء پاکش به هرکجاکه چکد
دری ز مرحمت ذوالجلال بگشاید

خوش آن که روزچنین بی مترجمی نبود
ولی زبان نه به هر قیل و قال بگشاید

خطیب منبر معراج معرفت گردد
زبان به منقبت خیر آل بگشاید


محیط حلم حسین علی که نیست جز او
کسی کز او دل اهل کمال بگشاید

شهی که گر غضب او رسد طبایع را
گره ز رابطهء اعتدال بگشاید

وگر نهیب دهد دور را سزد که ز هم
عقود سلسلهء ماه و سال بگشاید

نجات خلق محال ست بی محبت او
چو کار خصم ز فکر محال بگشاید

به روی دشمن او در گشاد کار دو کَوْن
کسی چگونه در احتمال بگشاید؟

هژبر صولت او در شکارگاه غضب
گهی که پنجه به قصد قتال بگشاید

فلک به سبحهء او باید استخاره کند
به کار خیر چو خواهد که فال بگشاید

ز خادم در او رشک میبرد رضوان
گهی که آن در جنت مثال بگشاید

در آستانهء او آسمان ملایک را،
همیشه جای به صفّ نعال بگشاید

اگر نه واسطه ی خدمتش بود همه عمر
فرشته ای نبود او که بال بگشاید

ز خون ناحق او دم اگر زنم، ترسم
که سیل ها مژه ام، زاشک آل بگشاید

اگر سعادت پیوند او رسد به نجوم
ز گردن همه بند وبال بگشاید

چو درفشان کند ابر سخا ز هر سو بحر
هزار کف به طریق سؤال بگشاید

چو گردی از ره او خیزد آسمان ز نجوم
هزار دیده پی اکتحال بگشاید

شها! تویی که ندارد زمانه چون تو کسی
که بر رخش در حسن خصال بگشاید

تویی که پیش کمالت نمی تواند کس
که چشم شائبهء اختلال بگشاید

شها!«فضولی»بی صبر و دل نمی خواهد
که سوی غیر تو چشم خیال بگشاید

ز مدح غیر تو آن به که لب فرو بندد
به هرزه چند درِ هر مقال بگشاید؟

رجوع کاربه لطف تو بِه،چو ممکن نیست
که کار بسته ز اهل ضلال بگشاید

امید هست که تا چتر ابر را گردون ،
به فرق ارض و بِحار خیال بگشاید

رضای تو پی دفع فساد بر سرِ ما ،
همیشه چتر خلود ظلال بگشاید


🔹@deabelnews