«دختر اگر باسواد شود نامۀ عاشقانه مینویسد!»
نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشوارهها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمعآوری کمکها تشکیل دادند که شد نخستین جمعیت مدرن زنان ایرانی. مهدی ملکزاده، مورخ مشروطه، جملۀ تکاندهندهای دربارۀ وضعیت زنان دارد. میگوید اگر مردان در دوران استبداد از حقوق بشر بیبهره بودند، زنان از حقوقی در حد حیوانات هم بینصیب بودند. اما مشروطه سرآغازی بود بر بیداری زنان. شروع فعالیت روزنامهنگارانۀ زنان چند سال پس از انقلاب مشروطه آغاز شد، در دهۀ ۱۲۹۰.
«مجلۀ دانش» نخستین نشریهای بود که برای آگاهسازی زنان ایجاد شد، چهار سال پس از مشروطه، در ۱۲۸۹. نشریۀ بعدی «شکوفه» بود که ۱۲۹۲ منتشر شد و عمر کوتاهی داشت. در صفحۀ نخست آن نوشته بود: «صاحبۀ امتیاز و مدیر مسئوله مزینالسلطنه صبیۀ مرحوم آقا میرزا سیدرضی رئیسالاطبا، روزنامهایست اخلاقی، ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان». سیدرضی پزشک قشون ناصرالدینشاه بود که به دخترش، مریم عمید (همین مزینالسلطنه) اجازۀ تحصیل داده بود و حالا شده بود چشموچراغ روزنامهنگاری زنان ایران، ضمن اینکه دو مدرسۀ دخترانه هم تأسیس کرد.
او یک انجمن زنان (انجمن همت) نیز تشکیل داد که اهداف جالبی داشت: از جمله ترویج مصرف کالای ایرانی! همچنین تشویق زنان برای ساخت صنایع دستی. عمید با نشریۀ شکوفه تبلیغ انجمن را میکرد و برای تأمین مالی روزنامه حتی اثاثیۀ خانهاش را فروخت. او تا زنده بود «شکوفه» را منتشر میکرد و آن زمان ــ صد سال پیش ــ از حقوق زنان میگفت و علیه کودکهمسری مینوشت.
صدیقۀ دولتآبادی دیگر چهرۀ تأثیرگذار جنبش زنان پس از مشروطه بود. او که پدرش روحانی ــ البته از روحانیان شاخۀ ازلی بابیه ــ بود در اصفهان یکی از نخستین نشریات زنان را با نام «زبان زنان» در ۱۲۹۷ تأسیس کرد. این مجله نیز از حق زنان مینوشت، با خرافات مقابله میکرد و وضع زنان جهان را شرح میداد، از جهت سیاسی هم ملیگرایی و مقابله با نفوذ بیگانه را ترویج میداد. صدیقه لعن و نفرین بسیار دید، روزنامۀ «زبان زنان» هم چند بار توقیف شد. وقتی سال ۱۳۰۰ روزنامه به دلیل مقالهای سیاسی علیه رئیسالوزرا توقیف شد، رئیس نظمیه هنگام توقیف به صدیقه گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی!»
صدیقه در سالهای بعد که جسارت بیشتری پید اکرد به مخالفت با حجاب هم پرداخت، پیش از کشف حجاب. فعالیتهای او بسیار گسترده است ــ از تأسیس مدرسه تا انجمن و نمایندگی ایران در نشستهای بینالمللی زنان ــ و در این نوشتار نمیگنجد. او سازشناپذیر و ستیزهجو بود، این را میتوان از وصیتنامۀ او فهمید. وصیت کرده بود: «در تشییع جنازهام حتی یک زن باحجاب شرکت نکند. زنانی را که با چادر بر سر مزارم بیایند هرگز نمیبخشم!»
دیگر زن نامدار و پرتلاش در صدر جنبش زنان، شهناز آزاد بود، دختر همان میرزا حسن رشدیۀ نامدار. شهناز نشریۀ «نامۀ بانوان» را در ۱۲۹۹ منتشر کرد که نویسندگان آن همه زن بودند. بالای عنوان روزنامه نوشته بود: «زنان نخستین آموزگار مردانند» و زیر عنوان آمده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است.»
آفاق پارسا آخرین زنی است که در این نوشتار نام میبریم. هیچ فرد باسوادی در خانوادهاش نبود و تا ششم دبستان را پنهانی و بدون اطلاع پدرش خواند. پدرش معتقد بود «دختر اگر باسواد شود برای پسرها نامۀ عاشقانه مینویسد!» آفاق در ۱۲۹۹ مجلهای به نام «جهان زنان» را تأسیس کرد. این نشریه بیانی بیپرواتر داشت و میخواست با متعصبان رویارو شود که نتیجهاش توقیف چندباره و تبعید مدیر آن بود. در شمارۀ پنجم خود در مقالهای با عنوان «از حالا» زنان را دعوت کرد همدوش مردان در کوچه و بازار و حجره و اداره و کارخانه و مواقع خطر همراه باشند. در مقالهای دیگر نویسنده ــ مریم رفعتزاده ــ ایران را با افغانستان مقایسه میکند و افسوس میخورد در افغانستان برای «ترقی و تربیت نسوان» کارهای بسیاری شده و «این دولت جدیدالتمدن قریباً از ملت ششهزار سالۀ متمدن ایران از هر حیث پیش افتاده». آفاق پارسا با تبعید و محرومیت فراوانی روبرو شد. دختر او، فرخرو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی بود که پس از انقلاب ۵۷ اعدام شد.
همۀ این زنانی که نام بردم عملاً در کودکی ازدواج کردند. مریم عمید و صدیقۀ دولتآبادی از شوهر تحمیلی خود جدا شدند.
پینوشت: برای این نوشتار بیشتر از کتاب «زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایرانی»، نوشتۀ پری شیخالاسلام (چاپ ۱۳۵۱) استفاده کردم. این بحث را ادامه خواهیم داد...
آلبوم عکس در پست بعد
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشوارهها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمعآوری کمکها تشکیل دادند که شد نخستین جمعیت مدرن زنان ایرانی. مهدی ملکزاده، مورخ مشروطه، جملۀ تکاندهندهای دربارۀ وضعیت زنان دارد. میگوید اگر مردان در دوران استبداد از حقوق بشر بیبهره بودند، زنان از حقوقی در حد حیوانات هم بینصیب بودند. اما مشروطه سرآغازی بود بر بیداری زنان. شروع فعالیت روزنامهنگارانۀ زنان چند سال پس از انقلاب مشروطه آغاز شد، در دهۀ ۱۲۹۰.
«مجلۀ دانش» نخستین نشریهای بود که برای آگاهسازی زنان ایجاد شد، چهار سال پس از مشروطه، در ۱۲۸۹. نشریۀ بعدی «شکوفه» بود که ۱۲۹۲ منتشر شد و عمر کوتاهی داشت. در صفحۀ نخست آن نوشته بود: «صاحبۀ امتیاز و مدیر مسئوله مزینالسلطنه صبیۀ مرحوم آقا میرزا سیدرضی رئیسالاطبا، روزنامهایست اخلاقی، ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان». سیدرضی پزشک قشون ناصرالدینشاه بود که به دخترش، مریم عمید (همین مزینالسلطنه) اجازۀ تحصیل داده بود و حالا شده بود چشموچراغ روزنامهنگاری زنان ایران، ضمن اینکه دو مدرسۀ دخترانه هم تأسیس کرد.
او یک انجمن زنان (انجمن همت) نیز تشکیل داد که اهداف جالبی داشت: از جمله ترویج مصرف کالای ایرانی! همچنین تشویق زنان برای ساخت صنایع دستی. عمید با نشریۀ شکوفه تبلیغ انجمن را میکرد و برای تأمین مالی روزنامه حتی اثاثیۀ خانهاش را فروخت. او تا زنده بود «شکوفه» را منتشر میکرد و آن زمان ــ صد سال پیش ــ از حقوق زنان میگفت و علیه کودکهمسری مینوشت.
صدیقۀ دولتآبادی دیگر چهرۀ تأثیرگذار جنبش زنان پس از مشروطه بود. او که پدرش روحانی ــ البته از روحانیان شاخۀ ازلی بابیه ــ بود در اصفهان یکی از نخستین نشریات زنان را با نام «زبان زنان» در ۱۲۹۷ تأسیس کرد. این مجله نیز از حق زنان مینوشت، با خرافات مقابله میکرد و وضع زنان جهان را شرح میداد، از جهت سیاسی هم ملیگرایی و مقابله با نفوذ بیگانه را ترویج میداد. صدیقه لعن و نفرین بسیار دید، روزنامۀ «زبان زنان» هم چند بار توقیف شد. وقتی سال ۱۳۰۰ روزنامه به دلیل مقالهای سیاسی علیه رئیسالوزرا توقیف شد، رئیس نظمیه هنگام توقیف به صدیقه گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی!»
صدیقه در سالهای بعد که جسارت بیشتری پید اکرد به مخالفت با حجاب هم پرداخت، پیش از کشف حجاب. فعالیتهای او بسیار گسترده است ــ از تأسیس مدرسه تا انجمن و نمایندگی ایران در نشستهای بینالمللی زنان ــ و در این نوشتار نمیگنجد. او سازشناپذیر و ستیزهجو بود، این را میتوان از وصیتنامۀ او فهمید. وصیت کرده بود: «در تشییع جنازهام حتی یک زن باحجاب شرکت نکند. زنانی را که با چادر بر سر مزارم بیایند هرگز نمیبخشم!»
دیگر زن نامدار و پرتلاش در صدر جنبش زنان، شهناز آزاد بود، دختر همان میرزا حسن رشدیۀ نامدار. شهناز نشریۀ «نامۀ بانوان» را در ۱۲۹۹ منتشر کرد که نویسندگان آن همه زن بودند. بالای عنوان روزنامه نوشته بود: «زنان نخستین آموزگار مردانند» و زیر عنوان آمده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است.»
آفاق پارسا آخرین زنی است که در این نوشتار نام میبریم. هیچ فرد باسوادی در خانوادهاش نبود و تا ششم دبستان را پنهانی و بدون اطلاع پدرش خواند. پدرش معتقد بود «دختر اگر باسواد شود برای پسرها نامۀ عاشقانه مینویسد!» آفاق در ۱۲۹۹ مجلهای به نام «جهان زنان» را تأسیس کرد. این نشریه بیانی بیپرواتر داشت و میخواست با متعصبان رویارو شود که نتیجهاش توقیف چندباره و تبعید مدیر آن بود. در شمارۀ پنجم خود در مقالهای با عنوان «از حالا» زنان را دعوت کرد همدوش مردان در کوچه و بازار و حجره و اداره و کارخانه و مواقع خطر همراه باشند. در مقالهای دیگر نویسنده ــ مریم رفعتزاده ــ ایران را با افغانستان مقایسه میکند و افسوس میخورد در افغانستان برای «ترقی و تربیت نسوان» کارهای بسیاری شده و «این دولت جدیدالتمدن قریباً از ملت ششهزار سالۀ متمدن ایران از هر حیث پیش افتاده». آفاق پارسا با تبعید و محرومیت فراوانی روبرو شد. دختر او، فرخرو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی بود که پس از انقلاب ۵۷ اعدام شد.
همۀ این زنانی که نام بردم عملاً در کودکی ازدواج کردند. مریم عمید و صدیقۀ دولتآبادی از شوهر تحمیلی خود جدا شدند.
پینوشت: برای این نوشتار بیشتر از کتاب «زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایرانی»، نوشتۀ پری شیخالاسلام (چاپ ۱۳۵۱) استفاده کردم. این بحث را ادامه خواهیم داد...
آلبوم عکس در پست بعد
مهدی تدینی
#جنبش_زنان
@tarikhandishi | تاریخاندیشی