💠«برنامه مطالعاتِ خودشناسی»
باتوجه به فرمایشات علامه #حسن_زاده_آملی

✅برگرفته از«اساسنامه مجتمع نجم الدین» توسط راهنمایی های محققانه سیّد طیّبان
📌60_دانلود برنامه نرم افزاری مجموعه کتاب های علامه #حسن_زاده_آملی

#نرم_افزار

🔺🔺


@yortchi_bosjin_pdf
«برنامه مطالعاتِ خودشناسی»
باتوجه به فرمایشات علامه #حسن_زاده_آملی

برگرفته از«اساسنامه مجتمع نجم الدین» توسط راهنمایی های محققانه سیّد طیّبان


#درخواستی
Forwarded From یک مشکاتی
الهى! امشب، كه شب قدر است،
همه قرآن به سر مى كنند،
حسن را توفيق ده كه قرآن به دل كند!

علامه #حسن_زاده_آملی
@yekmeshkati
کتاب الخزائن علامه ملا احمد نراقی به تصحیح علامه حسن زاده و مرحوم استاد علی اکبر غفاری.

این کتاب باارزش کمیاب شده
حتما دانلودکنید
#الخزائن #حسن_زاده_آملی
↖️↖️

@yortchi_bosjin_pdf
Forwarded From چراغ مطالعه
🔔 چند حکایت شیرین از علاقه و اهتمام استاد حسن‌زادهٔ آملی به کتاب

🎙 حاج شیخ حسن رمضانی

🔹 «یادم هست كه در محضر ایشان [: آیةالل‍ه حسن‌زاده]، یك بنده‌خدایی روی عدم التفات، استکان چای را گذاشت بر روی کتابی. آقا نبودید که برخورد ایشان را ببینید! با تعجّب و عصبانیّت فرمود: روی كتاب؟ خب بگذار آن‌طرف! چرا روی کتاب؟ آن بنده‌خدا گفت: مواظبم آقا. فرمود: كاری به مواظبت ندارم، اصلاً چرا گذاشتید؟ كتاب مگر چیز معمولی است؟!

🔸 یك وقتی با ایشان رفتیم صحّافی برای تجلید دو جلد كتاب که از آثار محیی‌الدّین عربی را فهرست کرده بودند. ایشان به آن بنده‌خدای صحّاف فرمود: آقا مواظب باش که فقط و فقط جلد كنید، نمی‌خواهم که بُرِش بزنید. آن آقا گفت: نمی‌شود، ما كه اهل فن هستیم معتقدیم که كتاب باید دست بیاید تا بتوانیم شیرازه كنیم و این امر بدون برش ممکن نیست. ایشان فرمود: نه نمی‌خواهد برش بزنید، فقط جلد بسازید. او هم می‌گفت: نمی‌شود.

▫️ من فضولی كردم و گفتم: آقا ما این را از شما یاد گرفتیم كه سخن اهل فن را باید شنید. تا این را گفتم، ایشان فرمود: شما جوان، آن آقا هم جوان، منِ پیرمرد را گیر آورده و اینجا دوره كردید، هر كاری می‌خواهید بكنید، ولی جلوی چشم من نكنید. آقای صحّاف گفت: باشد. كتاب را گرفت و برد که برش بزند، ایشان صدا زد و فرمود: كم برش بزن، خیلی كم، به اندازهٔ حداقلّ ممكن، حاشیهٔ كتاب را از بین نبرید، من می‌خواهم جایی باشد برای نوشتن. گفت: چشم. رفت به طرف آخر مغازه، یك برش از این طرف و یك برش از آن طرف و یك برش از قسمت ثالث زد و كلّ حاصل آن برش را در دستش مچاله کرد و رو کرد به ایشان و گفت: آقا این‌قدر من برش زدم. فرمود: من نمی‌توانم نگاه كنم، به من نشان نده. ایشان حتی تحمّل برش کتاب را نداشت. این‌ها برای ما افسانه است!

🔹 گاهی می‌دیدیم افراد، كتاب‌ها را مُثله‌ می‌کردند و چهار پنچ ورق از کتاب را می‌گذاشتند و می‌آوردند سرِ درس. ایشان به شدّت ناراحت می‌شد و می‌فرمود: چرا كتاب را مُثله كردید؟ شما نمی‌دانید كتاب بغل كردن چقدر لذّت دارد؟ چرا از این لذّت‌ها محرومید؟!

📚 (منبع: خبرنامهٔ مجمع عالی حکمت، ش۵، ص۲۶؛ نیز ر.ک: تشنهٔ دانش، ص۸۷ - ۸۸)

#حسن_زاده_آملی

@cheraghe_motaleeh