🗓مراسم روز 17 مرداد ماه سال 1401 :

#هیئت_علم_القرآن_جعفری
#امام_حسین_علیه_السلام
#شرح_زیارت_عاشورا
#زیارت_عاشورا

📚موضوع سخنرانی :
روز#عاشورا
وَ اَسَئلهُ اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ لَكُمُ عِنْدَ اللهِ
هم نشینی با پیامبران و ائمه علیهم السلام در بهشت
وقایع شب و روز عاشورا
علت مهلت خواستن امام حسین علیه السلام و انداختن جنگ از شب به صبح
برداشتن بیعت در شب عاشورا
#حبیب_بن_مظاهر
#مسلم_بن_عوسجه
#وداع_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها


🆔@dr_eftekharzadeh
Forwarded From دعبل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#یوسف_رحیمی

دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

توڪیستی؟چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دارحُسن حسینی،سڪینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبرنداری قرینه ای

درآسمان صبرفروزنده ڪوڪبی
بین تمامی اُسرا رڪن زینبی

دشمن ذلیل عزّووقارسڪینه است
فریادکربلای حسینی به سینه است
درمڪتب مجاهدت وصبروابتلا
ایثارواستقامت وایمان گزینه است

هرچنددردورنج اسارت ڪشیده ای
توخصم رابه بندحقارت کشیده ای

روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه ی تمام نمای رباب بود
درمنطق تومعجزه ی نطق مرتضی
پیغام توحیاوعفاف وحجاب بود

ازسنگ وتازیانه که درشکوه نیستی
درقتلگه ز بردن چادر گریستی
 
درمجلس یزیدکه قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دوروغمت بیحساب بود
برچهره آستین ودودستت حجاب بود

فریادوآه واشک وغم ازگریهءتوسوخت
حتی دل یزیدهم ازگریهءتوسوخت

گاهی صدای گریهءاصغرشنیده ای
گه ناله درشهادت اڪبرکشیده ای
گاهی به روی خارمغیلان دویده ای
گه حنجربریده به گودال دیده ای

درهربلیّه حمد الاهیت بر لب ست
الحق تورامقاومت وصبرزینب ست 

ای یادگار فاطمه، ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگرحسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی توپیام آور حسین

هرخانه ای که هست رباب وسکینه اش
باشدصفای روضه شهر مدینه اش 

تومصحف حسین وبهشت ست دامنت
برصفحه جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده ازجور دشمنان
باتازیانه آیه نوشتند بر تنت

تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای 

ای پاڪی وعفاف وحیاشرمسار تو
دشمن حقیرمنزلت واقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو

قلب حسین وچشم وچراغ مدینه ای
سر تا قدم جلال و وقار و سڪینه ای

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_مؤيد

ای كرامت را تو مجلای تمام!
حضرتت باب الكرم، بنت الكرام

با كلام الله ناطق همكلام
ای سكینه! بر كراماتت سلام!

مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت، غرق و مجذوب خدا

گوهر دردانه‌ی ناز حسین
دختر همراز و دمساز حسین

جدّه‌ات انسیة الحورا تو حور
چشمه‌ی خورشید را یك لمعه نور

زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را

ای سكینه! مسكنت دامان عشق!
سوره‌ی والنّجم در قرآن عشق

قلب مادر از تو تسكین دیده است
زآن سكینه مادرت نامیده است

معرفت بُرده است در كیوان تو را
خوانده مولا «خَیرَة النِّسوان» تو را

برترین زنهای عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن

در دل كوثر، طهارت كرده‌ای
پنج حجّت را زیارت كرده‌ای

در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار

آفتابی خود كه عمری در حجاب
بوده‌ای در سایه‌سار آفتاب

ای وقار از دامنت آویخته!
هر نگاهت با عفاف آمیخته

چشمت از زمزم، دهان از كوثر است
نامت از طوبی، نشان از كوثر است

مهر و ماه معرفت را كوكبی
در جلالت همقِران زینبی

همنشینی با امامت با امام
دیده‌ای ماه ولایت را تمام

ای فصاحت بی نوایت، بی‌نوا!
صد نوا از نای تو در نینوا

ای سكینه! ای هم‌آغوش بلا!
وی تو سكاندار فُلك كربلا!

مرد میدانی ولیكن در حجاب
با امام عصر خود پا در ركاب

حرف حق، نطق تو را شمشیر كرد
شیره‌ی جان ربابت شیر كرد

در اسارت، نقش ایفا كرده‌ای
پا به پای عمّه غوغا كرده‌ای

در حرم، در خیمه‌گه، در قتلگاه
در مسیر كوفه و شام سیاه،

می‌درخشد نام تو، گفتار تو
اشك تو، ایمان تو، ایثار تو

جامه‌ی خون و شرف پوشیده‌ای
تشنگی را با پدر نوشیده‌ای

خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش

از عطش گر چه ز پا افتاده‌ای
سهم آب خود به طفلان داده‌ای

در مصائب، پایداری كرده‌ای
عمّه را با صبر، یاری كرده‌ای

بانوان را دل‌نواز پُرتوان
كودكان را سرپرست مهربان

دختری و صبر و همّت این چنین!
مرحبا بر صبرت! ای صبرآفرین!

در وداع آخرینت با حسین
كز حرم برخاست بانگ «یا حسین»

اوّلین كس را كه مولا یاد كرد
نام شیرین تو را فریاد كرد

كای سكینه! حامی ایتام باش
ای دلآرام حسین! آرام باش

قطره‌های اشك بر سیما مزن
شعله‌های درد بر دل‌ها مزن

منگرم با چشم گریان، دخترم!
قلب بابا را مسوزان، دخترم!

پیش‌تر آ نزد بابا، پیشتر
گریه‌ها در پیش داری بیش‌تر

بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد، پا در ركاب

رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت

رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا كه دیدی بر فراز نی، سرش

دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب
نیمه‌ای بر نیزه، نیمی بر تراب

چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر كردی ز آه

طاقت از كف داده و دل باختی
خویش را بر خاك و خون انداختی

یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو

یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله، عریان مانده بود

بر زیارت كردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول،

زآن زیارت در فضا هنگامه شد
پاره‌های دل، زیارت‌نامه شد

پیكری دیدی ولیكن سر جدا
جمله اعضایش ز یك‌دیگر جدا

زآن تن پامال، اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود

چارسویش حجله‌ی خون بسته بود
استخوان در استخوان بشكسته بود

در وداع سینه‌سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن

تا گرفتی آن تن صد چاك را
سوخت آهت خیمه‌ی افلاك را

زخمهایش بوسهباران ساختی
مرهمی بر جسم عریان ساختی

روح بی‌تابت ز نو در تب نشست
خاك و خون زآن بوسه‌ات بر لب نشست

خاك مقتل شد ز اشك تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل:

این بیابان گر شود از شب، سیاه
بر كه آرد دخترت بابا! پناه؟

«این بیابان، جای خواب ناز نیست
ایمن از صیّاد تیرانداز نیست»

ماه محمل! باز انجم را بخوان
«شیعتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان

ای تجلّای حرم! نور خیام!
چلچراغ كوفه و قندیل شام!

سوخت این جا از غمت كلك و كلام
عمّه جان! بر روح والایت سلام!

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

ای دسته گل وحی به گلزار مدینه
قرآن حسین ابن علی بر روی سینه
بر عمۀ سادات همانند و قرینه
دریای کمالی و وقاری و سکینه

هم فرش‌نشین استی و هم عرش مقامی
همه عمه و هم خواهر و هم دختِ امامی

سر تا قدم آیینۀ پا تا سرِ زهرا
زهرا به تو بالد که تویی کوثرِ زهرا
هم کوثر زهرایی و هم دختر زهرا
با زینب کبرا شده هم سنگر زهرا

گردون شرف را ز ازل قائمه‌ای تو
در شرم و حیا فاطمۀ فاطمه‌ای تو

هنگام دعا مرغ سحر با تو سخن گفت
هفتاد و دو تابنده قمر با تو سخن گفت
خورشید به بالای شجر با تو سخن گفت
از حنجر ببریده پدر با تو سخن گفت

ای نهضت سالار شهیدان به تو مدیون
تـو دختر قرآنی و قرآن بـه تو مدیون

نه نام سکینه، که وجود تو سکینه ست
سر تا قدمت راضیه، مرضیه، امینه ست
مهر تو به طوفان بلا نوح و سفینه ست
جززینب وکلثوم چه کس برتوقرینه ست؟

تو قلب حسین‌استی و تو روح ربابی
در هُـرم عطش مـادر آیینه و آبی

پیغمبر و زهرای مطهر به تو نازد
هنگام سخنرانی، حیدر به تو نازد
عباس و حسین و علی‌اکبر به تو نازد
بر شانۀ بابا علی اصغر به تو نازد

در کوفه گشودی لب خود را به تکلم
دیدم پـدرت زد بـه سرِ نیزه تبسم

دیدی پدرت سر به کف دست نهاده
چون شعله کشیده سرو چون کوه، ستاده
بـر رفتن میدان ز حرم کرده اراده
تنها تـو ورا کردی، از اسب پیاده

پای فرسش را بـه کف دست گرفتی
انگار که یک لحظه از او هست گرفتی

ای فاطمۀ فاطمه، ‌ای کوثر بابا
همسنگر عمه به کنار سر بابا
الحق که تویی پاره‌ای از پیکر بابا
وز حنجر ببریده پیام آور بابا

تنها نه همین در دل آرام حسینی
تـا روز جزا حامل پیغام حسینی

تو یک گل نیلوفری از گلشن زهرا
دامان تو عکس گلی از دامن زهرا
زیبد به تن پاک تو، پیراهن زهرا
حتی بدنت گشت شبیه تن زهرا

آغاز شد از دامن گودال، خروجت
تا گوشۀ ویرانه چهل بار عروجت

ای جای لبت مانده بر آن حنجر پاره
اشک تو به هفتاد و دو خورشید، ستاره
عباس به خشکی لبت کرده نظاره
حتی سر نی از تو خجل گشت دوباره

روئید گل از شرم تو بر صورت عباس
تو دست گرفتی به رخ از خجلت عباس

هر خانه که دارای رباب است و سکینه
آن خانه بوَد خانه‌ای از شهر مدینه
ای مانده تو را داغ روی داغ به سینه
ای خون خدا را به ره شام، رهینه

وصف تو جـز از عترت اطهار نیاید
از «میثم» بی دست و زبان، کار نیاید

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_مؤيد

ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره‌اش ز عصمت و عفّت، نقاب بود

پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینه‌ی تمام نمای رباب بود

نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود

پیوند بست عشق، حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود

این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود

در کربلا حماسه‌ی اشک و پیام داشت
گلواژه‌ی قیام و گل انقلاب بود

او را اگر حسین به همراه برده است
نی حُسن اتّفاق که یک انتخاب بود

در پاسخ عطش زده‌ی نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود

لب‌های خشک و تشنه‌ی او را به هر سؤال
یک مدّ آه فاصله وقت جواب بود

می کرد ناله‌اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غم‌ها کباب بود

از یاد قتلگاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود

در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمه‌ی آب آب بود

در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود

در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه می‌زد و او گرم خواب بود

در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود

آن ناز پروریده‌ی دامان افتخار
کی جای او خرابه‌ی شام خراب بود

در آفتاب گرم بیابان راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود

@deabelnews
Forwarded From دعبل
💠(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،
از گلوی بریده‌اش این ندا را شنیدم که می‌فرمود:

شیعتی ماان شربتم ماءعذبٍ فاذکرونی
أوسمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی

شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید
و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!

📗 مصباح کفعمی، ص ۳۷۶

#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#یوسف_رحیمی

در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمه‌مذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی

ای کوثر بی‌قرینهٔ ثارالله
آرام و قرار سینهٔ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینهٔ حق! سکینهٔ ثارالله

با نالهٔ یا حسین بی‌تاب شدی
از داغ لب تشنهٔ او آب شدی
بازمزمه‌های«أو سَمِعتُم بغَریب...»
یک عمرتو روضه‌خوان ارباب شدی

🔹@deabelnews