Forwarded From جوادهاشمی"تربت"
?دیروز و امروز محقّق و معلّم ارجمند جناب #سید_رضا_باقریان_موحد در دفتر محمل، مشغول تورّق دواوین بود.

?ایشان چند سالی است که در جمع‌آوری قصیده‌های #شینیه (مختوم به شین و به استقبال مرآت‌الصّفای #خاقانی) مشغولند و تألیفی هم در این رابطه دارند.

?کتاب ایشان را در سال ۹۴ تهیّه کرده بودم. عالی بود. یافته‌های خودم را در انتهای کتاب نوشته بودم. ایشان ۸۰ قصیده در کتاب آورده بودند و من هم مأخذ بیش از ۲۰ قصیده را ضبط کرده بودم که الحمدلله به کار ایشان آمد. الآن به همّت ایشان ۲۵۰ قصیده در انتظار انتشار است... .

چهارشنبه و پنج‌شنبه
۲۲ و ۲۳ خرداد ۱۳۹۸

#مهمان
#محمل
#جواد_هاشمی_تربت

@javadhashemi_torbat
کاشکی جز تو کسی داشتمی
یا به تو دسترسی داشتمی

یا در این غم که مرا هر دم هست
همدم خویش کسی داشتمی

کی غمم بودی اگر در غم تو
نفسی، هم‌نفسی داشتمی

گر لبت آنِ منستی ز جهان
کافرم گر هوسی داشتمی

سر و زر ریختمی در پایت
گر از این دست بسی داشتمی


#خاقانی
#بنان

@sefr_alef
Forwarded From Mahdieh
دکتر عباس ماهیار _خاقانی‌شناس بزرگ معاصر درگذشت.

صبح گاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهٔ صبح دم از نرگس تر بگشایید

دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهٔ تسبیح ز سر بگشایید
#خاقانی

دکتر محمدرضا ترکی:
شکوه و هیمنه خاقانی در آثار عباس ماهیار تجلی کرده است.
ماهیار و خاقانی هم‌ریشه‌اند.
عبدالحسین فرزاد:
ماهیار و شفیعی کدکنی ادامه دهندگان راه زنده‌یاد فروزانفر هستند.
سعید حمیدیان:
کتاب «نجوم قدیم» اثری سترگ و بدون نقص است و شأن و مقام بالایی دارد.

http://www.ibna.ir/fa/doc/report/214512/محمدرضا-ترکی-شکوه-هیمنه-خاقانی-آثار-عباس-ماهیار-تجلی-کرده-عبدالحسین-فرزاد-ادامه-دهنده-راه-فروزانفر

http://bukharamag.com/1393.10.7066.html/2#prettyPhoto

از آثار او می‌توان به:
۱- صرف و نحو برای دانشجو، ۱۳۶۲، ناشر: مؤلف.
۲- تصحیح انتقادی تسلیه‌الاخوان (نوشته عطاملک جوینی)، تهران: آباد، ۱۳۶۲.
۳- مرجع‌شناسی ۱، تهران: دانشگاه پیام نور، ۱۳۶۸.
۴- نظم۳ (بخش اول)، تهران: دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۰.
۵- عروض فارسی (شیوه‌ای نو برای آموزش عروض و قافیه)، تهران: قطره، ۱۳۷۲.
۶- گزیده خاقانی، تهران: قطره، ۱۳۷۲.
۷- صرف و نحو عربی، تهران: سمت، ۱۳۷۳.
۸- مرجع‌شناسی ادبی و روش تحقیق، تهران: قطره، ۱۳۷۶.
۹- سیمای شیر یزدان در حدیقه‌الحقیقه، کرج: جام گل، ۱۳۷۹.
۱۰- مرجع‌شناسی ۱، کرج: جام گل، ۱۳۸۰.
۱۱- شرح مشکلات خاقانی دفتر یکم «ثری تا ثریا»، کرج: جام گل، ۱۳۸۲.
۱۲- شرح مشکلات خاقانی دفتر دوم «خارخارِ بند و زندان»، کرج: جام گل، ۱۳۸۲.
۱۳- شرح مشکلات خاقانی دفترسوم «نسیم صبح»، کرج: جام گل، ۱۳۸۲.
۱۴- شرح مشکلات خاقانی دفتر چهارم «پنج‌نوش سلامت»، کرج: جام گل، ۱۳۸۴.
۱۵- شرح مشکلات خاقانی دفتر پنجم «گنجینه اسرار»، کرج: جام گل، ۱۳۸۵.
۱۶- سحر بیان خاقانی، کرج: جام گل، ۱۳۸۵.
۱۷- صرف و نحو ۱ و۲، تهران: سمت، ۱۳۸۷.
۱۸- مالک ملک سخن «شرح قصاید خاقانی»، تهران: سخن، ۱۳۸۹.

19- نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی: برگزیده کتاب سال 1394
اشاره کرد.

#دکتر #عباس #ماهیار
https://telegram.me/khamooshpubch
www.khamooshpub.ir
Forwarded From اتچ بات
📙 دمی با سخنوران 🌹

🚦هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان

یک ره ز ره دجله منزل به مدائن کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن ران

خود دجله چنان گرید صد دجلهٔ خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان

بینی که لب دجله کف چون به دهان آرد
گوئی ز تف آهش لب آبله زد چندان

از آتش حسرت بین بریان جگر دجله
خود آب شنیدستی کاتش کندش بریان

بر دجله‌گری نونو وز دیده زکاتش ده
گرچه لب دریا هست از دجله زکات استان

گر دجله درآموزد باد لب و سوز دل
نیمی شود افسرده، نیمی شود آتش‌دان

تا سلسلهٔ ایوان بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان

گه‌گه به زبان اشک آواز ده ایوان را
تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان

دندانهٔ هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان

گوید که تو از خاکی، ما خاک توایم اکنون
گامی دو سه بر مانه و اشکی دو سه هم بفشان

از نوحهٔ جغد الحق مائیم به درد سر
از دیده گلابی کن، درد سر ما بنشان

آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی
جغد است پی بلبل، نوحه است پی الحان

ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما
بر قصر ستم‌کاران تا خود چه رسد خذلان

گوئی که نگون کرده است ایوان فلک‌وش را
حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان

بر دیدهٔ من خندی کاینجا ز چه می‌گرید
گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان

نی زال مدائن کم از پیرزن کوفه
نه حجرهٔ تنگ این کمتر ز تنور آن

دانی چه مدائن را با کوفه برابر نه
از سینه تنوری کن وز دیده طلب طوفان

این است همان ایوان کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی دیوار نگارستان

این است همان درگه کورا ز شهان بودی
دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان

این است همان صفه کز هیبت او بردی
بر شیر فلک حمله، شیر تن شادروان

پندار همان عهد است از دیدهٔ فکرت بین
در سلسلهٔ درگه، در کوکبهٔ میدان

از اسب پیاده شو، بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان

نی نی که چو نعمان بین پیل افکن شاهان را
پیلان شب و روزش گشته به پی دوران

ای پس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی
شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان

مست است زمین زیرا خورده است بجای می
در کاس سر هرمز خون دل نوشروان

بس پند که بود آنگه بر تاج سرش پیدا
صد پند نوست اکنون در مغز سرش پنهان

کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان

پرویز به هر بزمی زرین تره گستردی
کردی ز بساط زر زرین تره را بستان

گفتی که کجار رفتند آن تاجوران اینک
ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان

بس دیر همی زاید آبستن خاک آری
دشوار بود زادن، نطفه ستدن آسان

خون دل شیرین است آن می که دهد رزبن
ز آب و گل پرویز است آن خم که نهد دهقان

خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد
این زال سپید ابرو وین مام سیه پستان

خاقانی ازین درگه دریوزهٔ عبرت کن
تا از در تو زین پس دریوزه کند خاقان

امروز گر از سلطان رندی طلبد توشه
فردا ز در رندی توشه طلبد سلطان

گر زاده ره مکه تحقه است به هر شهری
تو زاد مدائن بر سبحه ز گل سلمان

این بحر بصیرت بین بی‌شربت ازو مگذر
کز شط چنین بحری لب تشنه شدن نتوان

اخوان که ز راه آیند آرند ره‌آوردی
این قطعه ره‌آورد است از بهر دل اخوان

بنگر که در این قطعه چه سحر همی راند
مهتوک مسیحا دل، دیوانهٔ عاقل جان

#خاقانی
🔰 @Asefchannel