Forwarded From کانون نویسندگان قم
خواجه مهتاب
«به پاس نخستین سالیاد استاد رضا بابایی»

می‌توان سر در آخورِ خود کرد
فکر خوابِ خود و خورِ خود کرد
می‌توان فارغ از غم مردم
جای، خوش کرد گوشه‌ای در قم
با همین واژه‌های تکراری
منبر و دفتر و قلم، جاری
هم به شهرت رسید و هم ثروت
هم به سهمی ز سفره قدرت
می‌توان هم قضا دگرگون کرد
و سر از لاک خویش بیرون کرد
و در این شام سرد افسرده
و در این قلب‌های پژمرده
شرر و شورِ زندگی افروخت
و به هر شعله‌اش، دمادم سوخت
می‌توان چون «محمد مهتاب»
چشم و دل کَند از خور و از خواب
حلقه‌ی دار خویش با خود برد
چنگ در قلب تیرگی افشرد
می‌توان زاهدانه در قم ماند
عهد بست و کنار مردم ماند
قبله‌ی «عهد»، رو به شهرت نیست
سوی دروازه‌های قدرت نیست
هر که مهتاب این جهان گردد
عهد را شرح و ترجمان گردد
نغمه با سوز خلق، ساز کند
ندبه‌ی عاشقی فراز کند
خواجه مهتاب ما، از این سان زیست
شمع شد، سوخت، لیک انسان زیست
چیست خود شیوه‌ی مسلمانی
سوختن با چراغ انسانی
تا که مهتاب و شور شیدایی
یاد باد از رضای بابایی

سیدابوالقاسم ژرفا
نیمه فروردین 1400

#رضا_بابایی
#خواجه_محمد_مهتاب
#ژرفا
https://t.me/cheshmesharghi
Forwarded From چشم شرقی
خواجه مهتاب
«به پاس نخستین سالیاد استاد رضا بابایی»

می‌توان سر در آخورِ خود کرد
فکر خوابِ خود و خورِ خود کرد
می‌توان فارغ از غم مردم
جای، خوش کرد گوشه‌ای در قم
با همین واژه‌های تکراری
منبر و دفتر و قلم، جاری
هم به شهرت رسید و هم ثروت
هم به سهمی ز سفره قدرت
می‌توان هم قضا دگرگون کرد
و سر از لاک خویش بیرون کرد
و در این شام سرد افسرده
و در این قلب‌های پژمرده
شرر و شورِ زندگی افروخت
و به هر شعله‌اش، دمادم سوخت
می‌توان چون «محمد مهتاب»
چشم و دل کَند از خور و از خواب
حلقه‌ی دار خویش با خود برد
چنگ در قلب تیرگی افشرد
می‌توان زاهدانه در قم ماند
عهد بست و کنار مردم ماند
قبله‌ی «عهد»، رو به شهرت نیست
سوی دروازه‌های قدرت نیست
هر که مهتاب این جهان گردد
عهد را شرح و ترجمان گردد
نغمه با سوز خلق، ساز کند
ندبه‌ی عاشقی فراز کند
خواجه مهتاب ما، از این سان زیست
شمع شد، سوخت، لیک انسان زیست
چیست خود شیوه‌ی مسلمانی
سوختن با چراغ انسانی
تا که مهتاب و شور شیدایی
یاد باد از رضای بابایی

سیدابوالقاسم ژرفا
نیمه فروردین 1400

#رضا_بابایی
#خواجه_محمد_مهتاب
#ژرفا

https://t.me/cheshmesharghi