Forwarded From آدرس جدید litera999@
#بیچارگان
#داستایوفسکی
#خشایار_دیهیمی


ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ، ﺭﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻣﮑﺎﺗﺒﻪ، ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ 1844-45 ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﻮﯾﺴﯽ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﻣﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﮕﺎﺭﻭﻭﯾﭻ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺩ . ﮔﺮﯾﮕﺎﺭﻭﻭﯾﭻ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﺑﺮﺩ . ﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩﺩﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ 4 ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﮔﻔﺘﻨﺪ . ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﮐﻪ ﮔﻮﮔﻮﻝ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﻇﻬﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺰﺩ ﺑﻠﯿﻨﺴﮑﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﻘﺪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﺣﮑﻢ ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﻣﻬﺮ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺯﺩ . ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻠﯿﻨﺴﮑﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﺟﻮﺍﻥ، ﻫﯿﭻ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ؟ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺪﺍﻧﯽ . ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺷﻌﻒﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺣﯿﺎﺗﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪ .
Forwarded From آدرس جدید litera999@
@litera9
#برادران_کارمازوف
#داستایوفسکی
#صالح_حسینی
برادران کارامازوف رمانی از داستایوسکی نویسندهٔ شهیر روسی است. برادران کارامازوف مشهورترین اثر داستایوسکی است که نخستین بار به صورت پاورقی در سال‌های ۸۰–۱۸۷۹ در نشریه «پیام‌آور روسی» منتشر شد. گویا این رمان قرار بوده قسمت اول از یک مجموعه سه‌گانه باشد اما نویسنده چهار ماه بعد از پایان انتشار کتاب درگذشت.

🔸داستان کتاب ماجرای خانواده‌ای عجیب و شرح نحوهٔ ارتباطی است که بین فئودور کارامازوف، پیرمرد فاسدالاخلاق و متمول با سه پسرش به نام‌های میتیا، ایوان و آلیوشا و پسر نامشروعش به نام اسمردیاکوف وجود دارد. برادران کارامازوف رمانی فلسفی است که به طور عمیقی در حوزهٔ الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات می‌پردازد.
🔹از زمان انتشار این رمان توسط بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان همانند آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، کورت ونگات، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم مورد تحسین قرار گرفته است و به عنوان یکی از بهترین اثرها در ادبیات شناخته شده است.
#بیچارگان
#داستایوفسکی
#خشایار_دیهیمی


ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ، ﺭﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻣﮑﺎﺗﺒﻪ، ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ 1844-45 ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﻮﯾﺴﯽ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﻣﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﮕﺎﺭﻭﻭﯾﭻ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺩ . ﮔﺮﯾﮕﺎﺭﻭﻭﯾﭻ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﺑﺮﺩ . ﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﺳﺖﻧﻮﯾﺲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﯿﺪﻩﺩﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ 4 ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﮔﻔﺘﻨﺪ . ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﮐﻪ ﮔﻮﮔﻮﻝ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﻇﻬﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺰﺩ ﺑﻠﯿﻨﺴﮑﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﻘﺪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﺣﮑﻢ ﻧﮑﺮﺍﺳﻮﻑ ﻣﻬﺮ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺯﺩ . ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻠﯿﻨﺴﮑﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﺟﻮﺍﻥ، ﻫﯿﭻ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ؟ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺪﺍﻧﯽ . ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻔﺴﮑﯽ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺷﻌﻒﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺣﯿﺎﺗﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪ .