@literature9

«تا کودک نشوید، وارد ملکوت پدر آسمانی من نمی‌شوید..»
عیسی مسيح (ع)

ویژگی‌های پنج‌گانۀ کودکان از نگاه #روسو

روسو می‌گوید: «ببینید بچه‌ها تا به دست ما بزرگ سال‌ها ضایع نشده‌اند، چه ویژگی‌های جالبی دارند!». سپس، پنچ ویژگیِ کودکان را می‌شمارد و معتقد است: این که مسیح در سه انجیل از چهار انجیل می‌گفت «تا کودک نشوید، وارد ملکوت پدر آسمانی من نمی‌شوید» به خاطر همین پنج ویژگی است که بچه دارند. امّا این پنچ ویژی اصلاً در ما بزرک سال‌ها نیست.

1️⃣ این که بچه‌ها تا وقتی که احتیاج به چیزی نداشته باشند، سراغ‌اش نمی روند.
یعنی تا گرسنه نشوند سراغ غذا نمی‌روند. و تا احتیاج‌اش برطرف شد، از آن چیز دست می‌کشد. امّا ما بزرگ‌سال‌ها درست عکسِ این هستیم. به چیزی احتیاج پیدا نکرده، به آن اقبال می‌کنیم. بعد هم که احتیاج‌مان برآورده شد، باز دست بردار نیستیم.

2️⃣ بچه‌ها در این‌جا و اکنون زندگی کردن است.
هیچ بچه‌ای در گذشته و آینده زندگی نمی‌کند. در این‌جا و اکنون زندگی می‌کند. امّا ما بزرگ سال‌ها در اینجا و اکنون زندگی نمی‌کنیم.

3️⃣ این که بچه‌ها تظاهر ندارند.
بچه اگر الآن خشم نشان می‌دهد، واقعاً خشمگین است. امّا ما بزرگ‌سال‌ها گاهی دارد قند توی دل‌مان آب می‌شود، ولی، به تظاهر، خشم نشان می‌دهیم. این به خاطر مصلحت‌هایی است که در نظر می‌گیریم. مثلاً می‌دانیم که احتیاجاتی نسبت به طرف مقابل داریم. به خاطر همین، با این که در دل می‌خواهیم خونِ طرف را بریزیم، در ظاهر لبخند می‌زنیم و ماچ و بوسه و صبّحکم الله و.. از این بازی‌هایی که بلدیم در می‌آوریم. امّا بچّه‌ها این‌جور نیستند. بچّه‌ها اصلاً فیلم‌بازی نمی‌کنند. ما دائماً در حال فیلم‌بازی کردن هستیم. یعنی تهِ دلمان یک چیز است، امّا دستمان پی یک کار دیگر می‌رود. زبان‌مان چیزی می‌گوید، دلمان چیز دیگری. ولی بچه‌ها ظاهر و باطن همین‌اند که هستند. تا از یک دوست‌اش بدش می‌آید، می‌گوید که : «من با تو قهرم!». با خودش نمی‌گوید: «بگذار محاسبه کنم ببینم به نفع‌ام هست با او قهر کنم یا نه! اگر قهر کنم، این قهر یک تبعاتی خواهد داشت. مثلاً فردا ممکن است من از پاک‌کن بخواهم و او ندهد. یا اصلاً شاید یک روز شیرینی‌ای داشت که من خیلی دوست داشتم..». ولی وقتی هم که آمد و گفت: «من با تو آشتی‌ام!»، واقعاً دیگر کینه‌ای از طرف به دل ندارد. امّا من و شما خیلی وقت‌ها با هم قهریم، در حالی که واقعاً با هم آشتی هستیم. خیلی وقت‌ها هم با هم آشتی‌ایم، در حالی که واقعاً با هم قهریم. که این دوّمی اش بیشتر است. خب، این بازی‌ها در ما بزرگسال‌ها وجود دارد و در بچه‌ها نیست.

4️⃣ بچه‌ها فاصلۀ بین احساسات عواطف‌شان خیلی کم است.
نمی‌دانم شما هیچ‌وقت توجّه کرده‌اید که گاهی بچه هنوز اشک دارد از چشم‌هایش می‌سُرد پایین، هوز به گونه‌اش نرسیده، ازدیدنِ یک چیزِ خنده‌دار مي‌زند زیرِ خنده. امّا مثلاً ما اگر در جلسه‌ای از یک چیزی ناراحت شویم، حالا ولو این که بعد از گذشت زمانی آن ناراحتی برطرف شود و در دل شاد هم باشیم، با خودمان می‌گوییم نباید به این سرعت شادی‌مان را بروز دهیم. باید چند ساعتی بگذاریم بگذرد، بعد. می‌ترسیم بگویند: «این چه حالی است که این آقا دارد؟ الآن غمگین بود، حالا می‌خندد..!». پس سعی می‌کنیم آهسته‌آهسته از شادی به غم، و از غم به شادی، تغییر چهره دهیم. چون برایمان مهّم است که دیگران دربارۀ ما چه نظری داشته باشند. امّا بچه‌ها این‌جور نیستند.

5️⃣بچه‌ها خیلی گریه می‌کنند.

ما بزرگ‌سال‌ها گریه کردن را زشت تلقّی می‌کنیم. نمی‌دانیم که چقدر، از لحاظ روانی، گریه کردن برایمان سلامت می‌آورد.
حالا اگر ازهمۀ حرف‌هایی که ممکن است راجع به این ویژگی‌ها گفته شود بگذریم، بالاخره ژان ژاک روسو می‌گفت: شما بزرگ‌سال‌ها کدام‌تان این‌جوری هستید؟ هیچ کدام‌مان نیستیم. بعد می‌گفت: چرا تا وقتی بچه بودید این‌گونه بودید، نازنین بودید، و حالا که بزرگ شده اید این‌گونه نیستید؟
اوّل تو چنان بُدی که کس چون تو نبود
و آخر تو چنان شدی که کس چون تو مباد..!

گزیده‌ای از «مبانی معرفت‌شناسی و روش‌شناسی علوم‌انسانی»
#مصطفی_ملکیان