◼️ عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
چون خبر رحلت شاه جم جاه به حرم محرم رسید خدمه معظمه گریبان جامههای زرین بدریدند. شاهد صبح نیز با گریبان چاک طلوع کرد و ابر مازندری [شاه عباس در شهر اشرف (بهشهر مازندران) از دنیا رفت] با سوگواران همی گریست. تن پاک شاه را بعد از تغسیل و تکفین در محفظه محفوظ به فیوضات ایزدی نهاده... چون به کاشان رسیدند شهریان جمله سیاهپوش شدند و به استقبال آمدند، شیونها کردند و نعش را در پشت مشهد مدفن امامزاده حبیب بن موسی به امانت دادند و سپاه رو به اصفهان کرد...
از تاریخ روضة الصفای محمد بن خاوند شاه بلخی
در سردابه قبر شاه عباس سه قبر آجری است که قبر میانی آن منسوب به شاه عباس است. اما در بالا، سنگ مزار شاه عباس کبیر، در کمال سادگی است. خطی که روی آن نوشته آیة الکرسی است که در آخر آن آمده «نمقه العبد محمد المحلاتي»، و در پایین پای قبر نوشته «عمل مبارکشاه». بالای قبر هم نوشته: «کل شيء هالك إلا وجهه / له الحكم وإليه ترجعون».
این سنگ قبر باید مربوط به حد اقل دو قرن قبل از به دنیا آمدن شاه عباس باشد. احتمالا برای جایی دیگر تهیه شده و بعد از سالیان سال بر روی قبر شاه عباس قرار گرفته است.
از جمله سنگهای حجاری شده به همین خط سنگی است که بر فراز ایوان مزار سلطانعلی مشهد اردهال هست و روی آن حجاری شده: «.. چون در زمان سلطنت خاقان سعید شاهرخ میرزا دستور نبود که از سادات و مجاوران و متوطنان و دکانداران مشهد مقدس امامزاده طاهر سلطانعلی بن محمد باقر مواشی و مراعی طلبند... فمن تبعه في تبدیله فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین کتبه محمد المحلاتي في ثلث وتسعین وثمانمائة عمل مبارکشاه».
دیگر سنگی است که در میانه میدان قاضی اسدالله کاشان در بقعه میر شمس الدین است از عرفای قرن ده و یازده، به همان اندازه و ابعاد سنگ قبر شاه عباس صفوی، که بر روی آن به همان خط ثلث رقم مبارکشاه را می بینیم که به سال 851 ثبت گردیده است. (باید درباره این قبر و تاریخ آن نیز تأمل کرد که اگر منسوب به همان میر شمس الدین عارف است که در کاشان منصب قضا داشته باز هم تقدم سنگ با صاحب قبر همان حدود دو قرن خواهد بود و حکایتش حکایت سنگ قبر شاه عباس می شود).
سه مبارکشاه در طایفه خوشنویسان هنرپردازی کردهاند، یکی مبارکشاه سیوفی دمشقی که شاگرد بلاواسطه یاقوت مستعصمی بود و به خط ریحان شهره بود؛ و یکی مبارکشاه بن قطب ملقب به زرین قلم که از اشهر خطاطان نسخ نویس است و او هم شاگرد بلا واسطه یاقوت که نامش در بساری از رسائل از جمله در تذکره مولانا محمد هفت قلمی دهلوی و رساله قطبیه و مناقب هنروران مصطفی عالی افندی آمده است که «در کتابت نسخ شهره دار و دیار و چون عبدالله صیرفی نقادی جواهر نثار به شمار میآمد» و «مدار و مرکز عصر خویش و در مقام خود قطب واجب الاجلال بود»؛ و گویند که چون سلطان اویس جلایر (757 ـ 777) در نجف بر مزار حضرت امیر علیه السلام عمارتی کرد کتابت کتیبه آن را به وی سپرد. مرقعاتی مورخ نیز از او بر جای مانده است. این دو مبارکشاه هر دو از قرن هشتماند. و البته در مجموعه مرحوم آقای نصیری، به نقل مهدی بیانی یک قطعه رقاع شکسته هست از مبارکشاه بن عبدالله مورخ 1023 که مبارکشاه چهارمی است. به هر حال بنا بر شیوه نگارش و مقایسه آن با کتیبه مشهد اردهال و کتیبه میر شمس الدین، این مبارکشاه باید زرین قلم باشد. اما تاریخ کتابت این دو کتیبه (مشهد اردهال و مزار میر شمس الدین) که به نیمه دوم قرن نهم بازمیگردد با تاریخ حیات زرین قلم که شاگرد یاقوت بوده است مطابقت نمیکند. محمد المحلاتی نیز همچنان برایم نشانی ناشناخته است. در اینکه این دو آنچنان که بسیاری گمان کردهاند، یکی باشند بسیار جای تأمل است. عبارت محمد محلاتی در هر سه کتیبه، جدای از مبارکشاه آمده است، چنان که گویی یکی خطاط و یکی حجار باشد، یا چنان که در مرقعات و قطعات خوشنویسی مرسوم است یکی صاحب خط باشد و یکی مشق کرده باشد.
آنچه هنوز آشکار نیست این است که این سنگ که دو قرن پیش از شاه عباس حجاری شده است، برای چه هدفی بوده یا برای مزار چه کس، و چرا پادشاه قدر قدرتی چون شاه عباس ـ که آخرین پادشاه سلسله صفوی هم نیست ـ باید سنگی اینچنین عاریتی بر گور خویش داشته باشد. بالای سر این سنگ، مربعی است که تراشیده شده است و احتمال دارد که نام صاحب سنگ بر آن بوده که بعد از نقل سنگ، تراشیده شده باشد. یا اینکه به فرض آنکه بعد از درگذشت شاه عباس و برای قبر او تهیه شده چرا نیمه کاره است و روی آن حجاری نشده مانده و هیچ نشانی از شاه عباس ندارد!
نه گوی و نه چوگان نه میدان نه اسب
نه استخر پیدا نه آذرگشسب
کاشان، دهم بهمن ۱۳۹۱
#شاه_عباس
#سنگ_قبر
https://t.me/ali_tabatabai