🧩 یادگیری ترجمه و ویرایش
دومین مسئلهای که در بخش نظرات مطلب «بیایید حرف بزنیم» مطرح کرده بودید، این بود که ترجمه یا ویرایش را و یا #ترجمهویرایی را چطور یاد بگیریم. گفته بودید دربارهاش حرف بزنم و منبع معرفی کنم. این پرتکرارترین سؤال شماست و من خیلی وقتها از پاسخ دادن به آن امتناع میکنم. با این پرسش شماست که دشواریِ وظیفه را احساس میکنم. با همین سؤالهاست که حس میکنم نکند شانهام زیر بار مسئولیت خم شود. شاید باورش برایتان دشوار باشد یا شاید هم من خیلی سختگیرم.
امشب یکبار برای همیشه در حد وسعم به این پرسش پاسخ میدهم و بقیهاش را به خودتان میسپارم.
هر کاری که میخواهید بکنید اول باید ببینید استعدادش را دارید یا نه.
کُشتیگیری با کلمات را بلدید؟ کَشتی کلمات را میتوانید بهسلامت به ساحل امن و امان برسانید؟ بلدید کلمات را شوت کنید توی دروازه و گل بزنید؟ میتوانید با کلمات غذای خوشرنگ و خوشطعم بپزید؟
بلدید با کلمات زندگی کنید و دار و ندارتان را در قالب کلمات ببینید و بریزید؟
اگر بلدید، ادامهٔ متن را بخوانید!
من با عبارت «پرورش استعداد» موافقم، اما باور دارم که باید شایستگیهایی باشد تا در ورای آن بشود استعداد را پرورش داد. ماهی هر چقدر هم تمرین کند، نمیتواند از درخت بالا برود. گیریم که بتواند، خواهد مُرد. ماهی باید در آب زندگی کند، چه در تنگنای تُنگ و چه در پهنهٔ اقیانوس.
با فرض اینکه استعداد دارید و میخواهید آن را پرورش دهید، تنها یک منش مسلّم و روش پرپیچوخم میشناسم: تمرین!
ترجمه را از تمرینهای درک مطلب کتابهای کلاسزبان شروع کردم، پانزده سال پیش، که آنقدر ناآگاه بودم که فکر میکردم فرهنگ لغت کافیست. فرهنگ لغت دانشآموزی بود و از مدرسه جایزه گرفته بودم.
پیشدانشگاهی بودم که دبیر زبان کلاسهای فوقبرنامه، یکی از کتابهای خودش را امانت داد که کمکی کرده باشد به من در تقویت مهارت درک مطلب در کنکور زبان و زبان کنکور!
حالا که بهش فکر میکنم یادم نیست چطور میرسیدم که هم بروم مدرسه و هم با آن کتاب سرگرم باشم. احتمالاً شببیداری میکشیدهام. در تمام آن دو هفته فکر و ذکرم آن کتاب بود و کارزار کلماتش. بعد از دو هفته کتاب را بردم و دفترچهای که ترجمهٔ تمام متنهای آن کتاب را در آن نوشته بودم. هنوز برق چشمان حیرتزده و ذوقکردهٔ خانم خامهچیان، همان دبیر خیلی مهربان، در خلوت خاطرم میدرخشد.
گفت: «کتاب را داده بودم بخوانی، نه که ترجمه کنی!»
بعد هم در دانشگاه رشتهٔ مترجمی انگلیسی را ادامه دادم و خیلی زود خودم را وارد بازار کار کردم و تا امروز همچنان دارم تمرین میکنم.
قصهٔ من با ویرایش، قصهای مفصّل است اما در اینجا مجالی جز بیان اجمالیاش نیست.
تا سال ۹۶ قهر بودم با ویرایش، چنان که ویراستار را آقابالاسر میدانستم برای کلماتی که به جان پرورده بودم. تقصیری هم نداشتم، گذرم به ویراستارنماها خورده بود و بهخاطرشان مجبور شده بودم قید همکاریهایی را بزنم تا اینکه در زمستان ۹۶ نکتهٔ مهمی را از زبان استادم شنیدم:
«ویراستاری میتواند به ارتقای کیفیت ترجمه کند که بیش از مترجم بلد باشد.»
بهار ۹۷ از یک گروه در تلگرام در معرض ویرایش قرار گرفتم و پس از آن پنج نفری که بیشترین ارتباطات نوشتاری را با آنها داشتم، ویراستار بودند و این وسیلهای شد برای تمرین و تیزبینی من. جرئت دارید جلوی ویراستار اشتباه بنویسید؟ من نداشتم!
تیر ۹۸ خیلی اتفاقی یک پروژهٔ ویرایش ترجمه سپردند دستم و پایم سُرید به این وادی. تا رسیدم به آنجا که اشتباهاتی که از مترجمها میبینم در ترجمانک هم بنویسم تا شاید ببینیم و یادمان بماند و چون برای هشتگگذاری دنبال تککلمه بودم، #ترجمهویرایی را آفریدم.
میبخشید اگر پرحرفی کردم. اما اینها که گفتم پیشنیاز سختترین قسمت سؤال شما بود در این زمینه: منبع میخواهید و معلم. ندارم. واقعاً پاسخ درخوری ندارم. اگر استعدادش را دارید و علاقهاش را و صبرش را و حوصلهاش را پیشنهادی بهتر از تمرین و تداوم در آن ندارم. البته هستند دورهها و گفتههایی که شما را با ترجمه یا ویرایش آشنا میکنند.
در دورهٔ کارشناسی سی همکلاسی بودیم. کتاب و برنامهٔ درسی داشتیم و استادهای خوب و بد. از آن میان از همان روز اول او که دلش با کلمات میتپید، من بودم، خیلیهاشان همان روزها رفتند پی تدریس و تور لیدری.
او که هنوز هم دلش در هوای کلمات پر و بال میزند، منم.
#ترجمه #ویرایش
#سینجیم
دومین مسئلهای که در بخش نظرات مطلب «بیایید حرف بزنیم» مطرح کرده بودید، این بود که ترجمه یا ویرایش را و یا #ترجمهویرایی را چطور یاد بگیریم. گفته بودید دربارهاش حرف بزنم و منبع معرفی کنم. این پرتکرارترین سؤال شماست و من خیلی وقتها از پاسخ دادن به آن امتناع میکنم. با این پرسش شماست که دشواریِ وظیفه را احساس میکنم. با همین سؤالهاست که حس میکنم نکند شانهام زیر بار مسئولیت خم شود. شاید باورش برایتان دشوار باشد یا شاید هم من خیلی سختگیرم.
امشب یکبار برای همیشه در حد وسعم به این پرسش پاسخ میدهم و بقیهاش را به خودتان میسپارم.
هر کاری که میخواهید بکنید اول باید ببینید استعدادش را دارید یا نه.
کُشتیگیری با کلمات را بلدید؟ کَشتی کلمات را میتوانید بهسلامت به ساحل امن و امان برسانید؟ بلدید کلمات را شوت کنید توی دروازه و گل بزنید؟ میتوانید با کلمات غذای خوشرنگ و خوشطعم بپزید؟
بلدید با کلمات زندگی کنید و دار و ندارتان را در قالب کلمات ببینید و بریزید؟
اگر بلدید، ادامهٔ متن را بخوانید!
من با عبارت «پرورش استعداد» موافقم، اما باور دارم که باید شایستگیهایی باشد تا در ورای آن بشود استعداد را پرورش داد. ماهی هر چقدر هم تمرین کند، نمیتواند از درخت بالا برود. گیریم که بتواند، خواهد مُرد. ماهی باید در آب زندگی کند، چه در تنگنای تُنگ و چه در پهنهٔ اقیانوس.
با فرض اینکه استعداد دارید و میخواهید آن را پرورش دهید، تنها یک منش مسلّم و روش پرپیچوخم میشناسم: تمرین!
ترجمه را از تمرینهای درک مطلب کتابهای کلاسزبان شروع کردم، پانزده سال پیش، که آنقدر ناآگاه بودم که فکر میکردم فرهنگ لغت کافیست. فرهنگ لغت دانشآموزی بود و از مدرسه جایزه گرفته بودم.
پیشدانشگاهی بودم که دبیر زبان کلاسهای فوقبرنامه، یکی از کتابهای خودش را امانت داد که کمکی کرده باشد به من در تقویت مهارت درک مطلب در کنکور زبان و زبان کنکور!
حالا که بهش فکر میکنم یادم نیست چطور میرسیدم که هم بروم مدرسه و هم با آن کتاب سرگرم باشم. احتمالاً شببیداری میکشیدهام. در تمام آن دو هفته فکر و ذکرم آن کتاب بود و کارزار کلماتش. بعد از دو هفته کتاب را بردم و دفترچهای که ترجمهٔ تمام متنهای آن کتاب را در آن نوشته بودم. هنوز برق چشمان حیرتزده و ذوقکردهٔ خانم خامهچیان، همان دبیر خیلی مهربان، در خلوت خاطرم میدرخشد.
گفت: «کتاب را داده بودم بخوانی، نه که ترجمه کنی!»
بعد هم در دانشگاه رشتهٔ مترجمی انگلیسی را ادامه دادم و خیلی زود خودم را وارد بازار کار کردم و تا امروز همچنان دارم تمرین میکنم.
قصهٔ من با ویرایش، قصهای مفصّل است اما در اینجا مجالی جز بیان اجمالیاش نیست.
تا سال ۹۶ قهر بودم با ویرایش، چنان که ویراستار را آقابالاسر میدانستم برای کلماتی که به جان پرورده بودم. تقصیری هم نداشتم، گذرم به ویراستارنماها خورده بود و بهخاطرشان مجبور شده بودم قید همکاریهایی را بزنم تا اینکه در زمستان ۹۶ نکتهٔ مهمی را از زبان استادم شنیدم:
«ویراستاری میتواند به ارتقای کیفیت ترجمه کند که بیش از مترجم بلد باشد.»
بهار ۹۷ از یک گروه در تلگرام در معرض ویرایش قرار گرفتم و پس از آن پنج نفری که بیشترین ارتباطات نوشتاری را با آنها داشتم، ویراستار بودند و این وسیلهای شد برای تمرین و تیزبینی من. جرئت دارید جلوی ویراستار اشتباه بنویسید؟ من نداشتم!
تیر ۹۸ خیلی اتفاقی یک پروژهٔ ویرایش ترجمه سپردند دستم و پایم سُرید به این وادی. تا رسیدم به آنجا که اشتباهاتی که از مترجمها میبینم در ترجمانک هم بنویسم تا شاید ببینیم و یادمان بماند و چون برای هشتگگذاری دنبال تککلمه بودم، #ترجمهویرایی را آفریدم.
میبخشید اگر پرحرفی کردم. اما اینها که گفتم پیشنیاز سختترین قسمت سؤال شما بود در این زمینه: منبع میخواهید و معلم. ندارم. واقعاً پاسخ درخوری ندارم. اگر استعدادش را دارید و علاقهاش را و صبرش را و حوصلهاش را پیشنهادی بهتر از تمرین و تداوم در آن ندارم. البته هستند دورهها و گفتههایی که شما را با ترجمه یا ویرایش آشنا میکنند.
در دورهٔ کارشناسی سی همکلاسی بودیم. کتاب و برنامهٔ درسی داشتیم و استادهای خوب و بد. از آن میان از همان روز اول او که دلش با کلمات میتپید، من بودم، خیلیهاشان همان روزها رفتند پی تدریس و تور لیدری.
او که هنوز هم دلش در هوای کلمات پر و بال میزند، منم.
#ترجمه #ویرایش
#سینجیم