Forwarded From کانال تاريخ مسلمين و مطالب اعتقادى
#شب_پنجم_محرم
#یا_عبدالله_بن_الحسن «ع»

اندازه ات نبود زره های کارزار ...
غیرت تنت نمودی و بر دشمنان زدی
Forwarded From روزگار من
كُشته یِ دوست شدن در نظرِ مردان است
پس بَلا بیشترش دور و بَرِ مردان است

یازده ساله ولی شوقِ بزرگان دارد
در دلِ كودکِ این ها جگرِ مردان است

همه اصحابِ حرم طفلِ غرورش هستند
این پسر بچه یِ خیمه پدرِ مردان است

بَست عَمّامه همه یاد جَمَل افتادند
این پسر هرچه كه باشد پسرِ مردان است

نیزه بر دست گرفتن كه چنان چیزی نیست
دست بر دست گرفتن هنرِ مردان است

بگذارید ببیند كه خودش یک حسن است
حبس در خیمه شدن بر ضررِ مردان است

گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا یابن أباعبدالله


#علی_اکبر_لطیفیان
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
Forwarded From روزگار من
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم

آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم

گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم

تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم

دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم

بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم...

#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#غلامرضا_سازگار
Forwarded From روزگار من
كُشته یِ دوست شدن در نظرِ مردان است
پس بَلا بیشترش دور و بَرِ مردان است

یازده ساله ولی شوقِ بزرگان دارد
در دلِ كودکِ این ها جگرِ مردان است

همه اصحابِ حرم طفلِ غرورش هستند
این پسر بچه یِ خیمه پدرِ مردان است

بَست عَمّامه همه یاد جَمَل افتادند
این پسر هرچه كه باشد پسرِ مردان است

نیزه بر دست گرفتن كه چنان چیزی نیست
دست بر دست گرفتن هنرِ مردان است

بگذارید ببیند كه خودش یک حسن است
حبس در خیمه شدن بر ضررِ مردان است

گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا یابن أباعبدالله


#علی_اکبر_لطیفیان
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
Forwarded From روزگارِ من
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم

آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم

گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم

تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم

دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم

بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم...

#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#غلامرضا_سازگار