Forwarded From unknown
"یک نکته در ادبیات عاشورایی"

تضمین شعر شاعران گذشته، یکی از شگردهای اصلی شاعران سنت‌گرا در دهه‌های اخیر است. از ایرادهای بسیاری از تضمین‌های روزگار ما، فراموش شدن شاعر اصلی و کم‌دقتی در امانت‌داری و نقل نام شاعرِ پیشین است؛ نکته‌ای که در اشعار منتشرشده در فضای مجازی بیشتر دیده می‌شود. در یکی‌، دو سال اخیر چه به صورت صوتی و چه مکتوب، مثنوی شکوهمند عاشورایی #سعید_بیابانکی را شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که برانگیزاننده‌ی احساسات مخاطبان بوده است. متاسفانه نوع خوانش و کتابت و رواج این شعر در فضای رسانه‌ای، چون بسیاری دیگر از اشعار روزگار ما به‌نحوی بوده که بیت پایانی شعر"بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است"، به بیابانکی انتساب یافته؛ حال آنکه اهل شعر دینی به‌خوبی می‌دانند که این بیت، مطلع شعر حماسی و برجسته‌ی مرحوم خوشدل تهرانی است. پس لازم است در تضمین اشعار غیرمعروف یا خاص، نام شاعر را نیز دست کم در پاورقی یا خاتمه بیاوریم‌.

بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است 
حسين مظهر آزادگي و آزادي است 
خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين است 
نه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم برو 
كه اين مرام حسين است و منطق دين است 
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است 
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است 
ببين كه مقصد عالي وي چه بود اي دوست 
كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين است 
زخاك مردم آزاده بوي خون آيد 
نشان شيعه و آثار پيروي اين است
#خوشدل_تهرانی
#شعر_عاشورایی
@drmmoradi
Forwarded From unknown
"یک نکته در ادبیات عاشورایی"

تضمین شعر شاعران گذشته، یکی از شگردهای اصلی شاعران سنت‌گرا در دهه‌های اخیر است. از ایرادهای بسیاری از تضمین‌های روزگار ما، فراموش شدن شاعر اصلی و کم‌دقتی در امانت‌داری و نقل نام شاعرِ پیشین است؛ نکته‌ای که در اشعار منتشرشده در فضای مجازی بیشتر دیده می‌شود. در یکی‌، دو سال اخیر چه به صورت صوتی و چه مکتوب، مثنوی شکوهمند عاشورایی #سعید_بیابانکی را شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که برانگیزاننده‌ی احساسات مخاطبان بوده است. متاسفانه نوع خوانش و کتابت و رواج این شعر در فضای رسانه‌ای، چون بسیاری دیگر از اشعار روزگار ما به‌نحوی بوده که بیت پایانی شعر"بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است"، به بیابانکی انتساب یافته؛ حال آنکه اهل شعر دینی به‌خوبی می‌دانند که این بیت، مطلع شعر حماسی و برجسته‌ی مرحوم خوشدل تهرانی است. پس لازم است در تضمین اشعار غیرمعروف یا خاص، نام شاعر را نیز دست کم در پاورقی یا خاتمه بیاوریم‌.

بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است 
حسين مظهر آزادگي و آزادي است 
خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين است 
نه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم برو 
كه اين مرام حسين است و منطق دين است 
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است 
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است 
ببين كه مقصد عالي وي چه بود اي دوست 
كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين است 
زخاك مردم آزاده بوي خون آيد 
نشان شيعه و آثار پيروي اين است
#خوشدل_تهرانی
#شعر_عاشورایی
@drmmoradi
Forwarded From دعبل
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مدافعان_حریم_اهل_بیت
#قصیده

🔹والصّبح...🔹

دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعه‌ی شب را طلیعه‌ی لشکر

در ازدحام فلک برق فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر

سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر

به دوش کوه بر آمد ملیکه‌ی مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر

به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّه‌ی زر

چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر

قسم به صبح که خورشید شام زینب بود
بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر

به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر

بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر

بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟

کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش می‌رسد آیات سوره‌ی کوثر

شبیه بود به تسبیح رشته‌ی سخنش
به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر

مگر که روح الامین سوره‌ی قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر

خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة
وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر

منم همان که جگرگوشه‌ی نبی خداست
تویی نواده‌ی آن زن که می‌درید جگر

رسیده کار به جایی که هم کلام توام
منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر

کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت
عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر

اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟
ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!»

به پای خطبه‌ی غرّاءِ ذوالفقاری او
سپاه شب‌زده انداخت بیاراده سپر

هنوز می‌رسد از شام برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر!

مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین سرخ
رسانده نامه‌ی خون را کبوتری بی‌سر

من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب
حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر!

مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل
رسیده قبضه‌ی شمشیر از پدر به پسر

اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد
که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر

چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظه‌ی آخر

حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر

محمدمهدی خانمحمدی

@deabelnews
Forwarded From unknown
"یک نکته در ادبیات عاشورایی"

تضمین شعر شاعران گذشته، یکی از شگردهای اصلی شاعران سنت‌گرا در دهه‌های اخیر است. از ایرادهای بسیاری از تضمین‌های روزگار ما، فراموش شدن شاعر اصلی و کم‌دقتی در امانت‌داری و نقل نام شاعرِ پیشین است؛ نکته‌ای که در اشعار منتشرشده در فضای مجازی بیشتر دیده می‌شود. در یکی‌، دو سال اخیر چه به صورت صوتی و چه مکتوب، مثنوی شکوهمند عاشورایی #سعید_بیابانکی را شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که برانگیزاننده‌ی احساسات مخاطبان بوده است. متاسفانه نوع خوانش و کتابت و رواج این شعر در فضای رسانه‌ای، چون بسیاری دیگر از اشعار روزگار ما به‌نحوی بوده که بیت پایانی شعر"بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است"، به بیابانکی انتساب یافته؛ حال آنکه اهل شعر دینی به‌خوبی می‌دانند که این بیت، مطلع شعر حماسی و برجسته‌ی مرحوم خوشدل تهرانی است. پس لازم است در تضمین اشعار غیرمعروف یا خاص، نام شاعر را نیز دست کم در پاورقی یا خاتمه بیاوریم‌.

بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است 
حسين مظهر آزادگي و آزادي است 
خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين است 
نه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم برو 
كه اين مرام حسين است و منطق دين است 
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است 
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است 
ببين كه مقصد عالي وي چه بود اي دوست 
كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين است 
زخاك مردم آزاده بوي خون آيد 
نشان شيعه و آثار پيروي اين است
#خوشدل_تهرانی
#شعر_عاشورایی
@drmmoradi
Forwarded From unknown
"یک نکته در ادبیات عاشورایی"

تضمین شعر شاعران گذشته، یکی از شگردهای اصلی شاعران سنت‌گرا در دهه‌های اخیر است. از ایرادهای بسیاری از تضمین‌های روزگار ما، فراموش شدن شاعر اصلی و کم‌دقتی در امانت‌داری و نقل نام شاعرِ پیشین است؛ نکته‌ای که در اشعار منتشرشده در فضای مجازی بیشتر دیده می‌شود. در یکی‌، دو سال اخیر چه به صورت صوتی و چه مکتوب، مثنوی شکوهمند عاشورایی #سعید_بیابانکی را شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که برانگیزاننده‌ی احساسات مخاطبان بوده است. متاسفانه نوع خوانش و کتابت و رواج این شعر در فضای رسانه‌ای، چون بسیاری دیگر از اشعار روزگار ما به‌نحوی بوده که بیت پایانی شعر"بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است"، به بیابانکی انتساب یافته؛ حال آنکه اهل شعر دینی به‌خوبی می‌دانند که این بیت، مطلع شعر حماسی و برجسته‌ی مرحوم خوشدل تهرانی است. پس لازم است در تضمین اشعار غیرمعروف یا خاص، نام شاعر را نیز دست کم در پاورقی یا خاتمه بیاوریم‌.

بزرگ فلسفه‌ی قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است 
حسين مظهر آزادگي و آزادي است 
خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين است 
نه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم برو 
كه اين مرام حسين است و منطق دين است 
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است 
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است 
ببين كه مقصد عالي وي چه بود اي دوست 
كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين است 
زخاك مردم آزاده بوي خون آيد 
نشان شيعه و آثار پيروي اين است
#خوشدل_تهرانی
#شعر_عاشورایی
@drmmoradi
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
وصال شیرازی (1262-1197ق)
میرزا محمدشفیع شیرازی معروف به میرزا کوچک و متخلص به وصال، از بزرگترین شعرا و غزل‌سرایان دورۀ قاجاریه است که شهرتش مرهون مراثی شورانگیز اوست. او از طرفداران نهضت بازگشت ادبی بود. وصال در مکتب شعر عاشورایی قاجار بزرگترین نام است و ترکیب‌بندهایش در مرثیۀ عاشورا به صد و هجده بند می‌رسد. ضمن اینکه وقار و داوری، دو فرزند او نیز ترکیب‌بند عاشورایی دارند.
ترکیب بند وصال در شهادت امام مجتبی (ع) مشهورترین مرثیه امام حسن (ع) در زبان فارسی است.


ای دل مگو که موسم اندوه شد به سر
ماه محرم ار بشد، آمد مه صفر

فارغ نشد هنوز دل از بار اندهی
کآمد به روی ماتم او ماتمی دگر

سالی دوازده مه و سی روز هر مهی
هر روز از آن دلم به عزایی‌ست نوحه‌گر

کم نیست آل فاطمه گرچه به چشم خلق
بس اندکند و خوار و حقیرند و مختصر

این قوم برگزیدۀ خلاق عالمند
از چشم کم به جانب این قوم کم نگر

گرچه شکافته سر و پهلو شکسته‌اند
گرچه گداخته جگرند و بریده سر

هر گوشه آفتابی از ایشان غروب کرد
گر خاور زمین نگری تا به باختر

طوس و مدینه، کوفه و بغداد و کربلا
شاهی به هر ولایت و ماهی به هر کجا
*
از خواب جست تشنه‌لب آن سبط مستطاب
بر کوزه برد لب که بر آتش فشاند آب


آبی که داشت سودۀ الماس، درکشید
چون جعده جعده رفت هماندم به پیچ‌وتاب

بر بستر اوفتاد و کشید آه دردناک
بیدار کرد زینب و کلثوم را ز خواب

زینب شنید و شاه جگرتشنه را بخواند
آمد حسین و دید به یکبار و شد ز تاب

گفت: ای برادر! این چه عطش وین چه آب بود؟
کز آتشش تو سوخته جانی و ما کباب

می‌خواست تا بنوشد از آن آب آتشین
سازد بنای عالم ایجاد را خراب

بگرفت آب را ز برادر به خاک ریخت
خشکید خاک از اثر آب چون سراب

وانگه چو جان پاک برادر به بر کشید
گفت این حدیث و نالۀ زار از جگر کشید
*
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وان تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چندساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد

نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام
ور نه توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کلاله کرد

آه دل از مدینه ز هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

#وصال_شیرازی #وصال #وقار #داوری #مرثیه #ترکیب‌بند #شعر_عاشورایی #امام_حسن_علیه_السلام
#امام-حسن
#قاجاریه #بازگشت_ادبی #سبک_خراسانی #سبک عراقی
#شرح_منظومۀ_ظهر #غلامرضا_کافی #کاروان_شعر_عاشورا #محمدعلی_مجاهدی
#طاهره_کاظمی #سلیس #ادب_پژوهی_شیعی
Forwarded From محمد مرادی
یا هو
#شعر_عاشورایی (2)
در تاریخ شعر عاشورایی فارسی، کسایی مروزی را نخستین مرثیه‌سرا به شمار می‌آورند. این لقب بر اساس معدود ابیات باقی‌مانده از سده‌ی چهارم، به او نسبت داده شده و یادآور قصیده‌ای است که او در پیوند با عاشورا سروده است.
کسایی شاعر شاخص ادبیات دینی و همچنین شاعر وصف و طبیعت، بر اساس اسناد موجود در سال ۳۴۱ متولد و پس از ۳۹۱ درگذشته است. هرچند از او تنها حدود سیصد بیت شعر بر جای مانده، جایگاهش در ادب فارسی به حدی درخشان بوده که تا قرن‌ها، شاعران از او به نیکی یاد می‌کرده‌اند.
هرچند نظر صاحب کتاب النقض را که همه‌ی دیوان او را مناقب حضرت رسول(َص) و آل ایشان دانسته، نمی‌توان پذیرفت، این اندازه مشخص است که او شاعری مذهبی بوده، چنانکه عوفی نیز در لباب‌الالباب به این نکته اشاره کرده است.
مرثیه‌ی عاشورایی کسایی، قصیده‌ای پنجاه‌بیتی است که به طور کامل، در جنگ تتمه‌ی خلاصه‌الاشعار تقی کاشانی (نسخه‌ی بانکی پور پتنه) ضبط شده؛ البته ابیات ابتدایی آن در مجمع‌الفصحا و بیت‌هایی از آن نیز در لغت فرس و ترجمان‌البلاغه نقل شده است.
در بیست و پنج بیت آغازین این قصیده، کسایی به وصف زیبایی‌های طبیعت و بهار پرداخته و سپس از بیت بیست و ششم از تغزل و وصف برائت جسته و به مقتل گریز زده است:
بیزارم از پیاله، وز ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله، کنجی گرفته ماوا
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا

در ادامه، این شعر کاملا به شیوه‌ی مقاتل موجود نزدیک می‌شود، به گونه ای که تاثیرپذیری کسایی از این دست آثار، به‌وضوح در توصیفات و تعابیر دیده می‌شود:
آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا
تنها و دلشکسته، بر خویشتن گرسته
از خان‌و‌مان گسسته، وز اهل بیت آبا

در این قصیده کسایی بر شمر و سنان لعنت می‌فرستد و یزید را نکوهش می‌کند:
بی‌شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر
لشکر زده بر او بر، چون حاجیان بطحا
...صفین و بدر و خندق، حجت گرفته با حق
خیل یزید احمق، یک‌یک به خون کوشا

در این مقتل منظوم، نخست‌بار در ادب فارسی از علی اصغر، حضرت زینب و شهربانو علیهم‌السلام نیز یاد شده است:
آن پنج‌ماهه کودک، باری چه کرد ویحک
کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا
آن زینب غریوان، اندر میان دیوان
آل زیاد و مروان نظاره گشته عمدا...

در مجموع، این شعر در جایگاه نخستین مقتل فارسی که حدود ۱۱۰۰ سال پیش سروده شده، جایگاهی ویژه در تاریخ ادب عاشورایی دارد.
#شعر_شیعی
#ادب_عاشورایی
#شعر_آیینی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
Forwarded From دعبل
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل

🔹یگانه قاصد امّت🔹

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

غریب تا که نمانَد حسینِ بی‌عبّاس
به جای خواهری آنجا برادری کردی

گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
چه خواهری تو؟ برادر! که مادری کردی

تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی

پس از حسین، چه بر تو گذشت؟ وارث درد!
به خون نشستی و در خون شناوری کردی

به روی نیزه سرِ آفتاب را دیدی
ولی شکست نخوردی و سروری کردی

چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفّاشان
زبان گشودی و روشن سخنوری کردی

زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود
سخن درست بگویم، تو حیدری کردی

تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امّت! پیمبری کردی

بدل به آینه شد خاک کربلا با تو
تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی

من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟
تو ای بزرگ! خودت ذرّه‌پروری کردی

مرتضی امیری اسفندقه

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیها‌السلام
#کاروان_اسرا
#غزل

🔹من اسیر توام🔹

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
گوهر خویش را جستجو می‌کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم

استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو می‌کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند
عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم

هم‌کلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو می‌کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم

حبیب چایچیان

@deabelnews
Forwarded From unknown
"آن پنج‌ماهه کودک"
شاید در آثار ادبی، از میان قهرمانان ادب عاشورایی، هیچ نامی چون طفل شیرخواره، حضورِ عاطفی نیافته باشد و چنانکه از متون دینی، مقتل‌ها و زیارات دریافت می‌شود، در تاریخ و ادبیات عاشورا، از شهیدِ شیرخواره، با نام‌ها و القابی چون: عبدالله‌بن‌الحسین، علی اصغر، طفل رضیع و ... یادشده است (بنگرید به فرهنگ عاشورا، ص ۳۴۸)؛ البته در اشعار شیعی پس از عصر صفوی، غالبا نام علی اصغر برای آن بزرگوار کاربرد داشته است.
اگر مقتل منظوم #کسایی را اقدم سوگ‌سروده‌های عاشورایی در ادب فارسی بدانیم، در خلال آن می‌توان نخستین اشارات موجود به نام شخصیت‌های شاخص واقعه‌ی کربلا را مشاهده کرد. کسایی در مقتل خود، از طفل شهید عاشورا این‌گونه یاد کرده است:

آن پنج‌ماهه کودک، باری چه کرد ویحک؟
کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
(دیوان کسایی، ص۷۴)

نکته‌ی قابل توجه این است که خلاف متون و اشعار متاخر، در اشعار کهن، عمدتا از آن حضرت بدون نام یادشده و لقب علی‌اصغر توصیف کننده‌ی امام سجاد(ع) بوده‌است؛ چنانکه سنایی در روایت حوادث پس از ظهر عاشورا می‌سراید:

علی الاصغر ایستاده به‌پای
وان سگان ظلم را بداده رضا[ی]
(حدیقه، ص ۲۶۹)

شهربانوی پیر گشته حزین
علی‌الاصغر آن دو رخ پر چین
(حدیقه، ص ۲۷۰)

نقلِ برخی از متون تاریخی هم موید استفاده‌ی این لقب برای امام سجاد(ع) است؛ چنانکه نویسنده‌ی مجمل‌التواریخ می‌گوید:

"و زنان را با علی‌الاصغر به کوفه آوردند و باز به دمشق فرستادند پیش یزید".
(مجمل‌التواریخ، ص ۴۵۱ و ۴۵۲؛ همچنین بنگرید به ص ۶۴۳)

#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد_علیه_السلام
#علی_اصغر
#سنایی
@drmmoradi