Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
وصال شیرازی (1262-1197ق)
میرزا محمدشفیع شیرازی معروف به میرزا کوچک و متخلص به وصال، از بزرگترین شعرا و غزل‌سرایان دورۀ قاجاریه است که شهرتش مرهون مراثی شورانگیز اوست. او از طرفداران نهضت بازگشت ادبی بود. وصال در مکتب شعر عاشورایی قاجار بزرگترین نام است و ترکیب‌بندهایش در مرثیۀ عاشورا به صد و هجده بند می‌رسد. ضمن اینکه وقار و داوری، دو فرزند او نیز ترکیب‌بند عاشورایی دارند.
ترکیب بند وصال در شهادت امام مجتبی (ع) مشهورترین مرثیه امام حسن (ع) در زبان فارسی است.


ای دل مگو که موسم اندوه شد به سر
ماه محرم ار بشد، آمد مه صفر

فارغ نشد هنوز دل از بار اندهی
کآمد به روی ماتم او ماتمی دگر

سالی دوازده مه و سی روز هر مهی
هر روز از آن دلم به عزایی‌ست نوحه‌گر

کم نیست آل فاطمه گرچه به چشم خلق
بس اندکند و خوار و حقیرند و مختصر

این قوم برگزیدۀ خلاق عالمند
از چشم کم به جانب این قوم کم نگر

گرچه شکافته سر و پهلو شکسته‌اند
گرچه گداخته جگرند و بریده سر

هر گوشه آفتابی از ایشان غروب کرد
گر خاور زمین نگری تا به باختر

طوس و مدینه، کوفه و بغداد و کربلا
شاهی به هر ولایت و ماهی به هر کجا
*
از خواب جست تشنه‌لب آن سبط مستطاب
بر کوزه برد لب که بر آتش فشاند آب


آبی که داشت سودۀ الماس، درکشید
چون جعده جعده رفت هماندم به پیچ‌وتاب

بر بستر اوفتاد و کشید آه دردناک
بیدار کرد زینب و کلثوم را ز خواب

زینب شنید و شاه جگرتشنه را بخواند
آمد حسین و دید به یکبار و شد ز تاب

گفت: ای برادر! این چه عطش وین چه آب بود؟
کز آتشش تو سوخته جانی و ما کباب

می‌خواست تا بنوشد از آن آب آتشین
سازد بنای عالم ایجاد را خراب

بگرفت آب را ز برادر به خاک ریخت
خشکید خاک از اثر آب چون سراب

وانگه چو جان پاک برادر به بر کشید
گفت این حدیث و نالۀ زار از جگر کشید
*
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وان تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چندساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد

نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام
ور نه توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کلاله کرد

آه دل از مدینه ز هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

#وصال_شیرازی #وصال #وقار #داوری #مرثیه #ترکیب‌بند #شعر_عاشورایی #امام_حسن_علیه_السلام
#امام-حسن
#قاجاریه #بازگشت_ادبی #سبک_خراسانی #سبک عراقی
#شرح_منظومۀ_ظهر #غلامرضا_کافی #کاروان_شعر_عاشورا #محمدعلی_مجاهدی
#طاهره_کاظمی #سلیس #ادب_پژوهی_شیعی
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
↘↘↘
«فراقنامۀ پریشان» اثری است از عباس‌خان افشار متخلص به «پریشان» که در شرح سفر تاریخی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها از مدینه تا رحلت در قم سروده شده است. این اثر تنها کتاب مستقلی بوده که از آغاز تا پایان سفر آن حضرت را به نظم درآورده است. پریشان با استفاده از این چند جمله سفر تاریخی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را داستان‌وار بازآفرینی کرده است: «مأمون امام رضا علیه‌السلام را به ولیعهدی برگزید. سپس امام علیه‌السلام نامه‌ای به خواهرش حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها برای سفر به ایران نوشت و به وسیلۀ قاصدی به مدینه فرستاد. هنگامی که حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها نامۀ برادرش را از قاصد گرفت، با جمعی از بستگان خویش عازم ایران شد و در شهر قم بر اثر بیماری یا مسمومیت وفات یافت و در همان شهر به خاک سپرده شد.» (جهانشاهی، 1394: 72)
«عینیت‌بخشی و بازآفرینی صحنه‌های سرشار از عواطف را - آنگونه که در این کتاب بازآفرینی و توصیف شده است - در هیچ جای دیگر نمی‌توان یافت؛ مراحل مختلفی مثل مضمون نامۀ امام رضا علیه‌السلام به خواهرش، سؤال و جواب حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها و قاصد، زبان‌حال آن حضرت در لحظۀ دیدن و خواندن نامه، بیانات حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها هنگام خداحافظی از شهر مدینه و ..» (همان: 74)
در ادامه بخش‌هایی از نامۀ امام رضا علیه‌السلام به حضرت معصومه سلام‌الله علیها را با هم می‌خوانیم:
ای در دیار خویش غریب دیار من
یعنی حمیده، خواهر چشم انتظار من
باغ خزان‌رسیده و خورشید رنگ‌زرد،
سرو خمیده قامت و ماه نزار من
دور از تو کرده چرخ چنانم ز بعد مرگ
مشکل که باد بر تو رساند غبار من
افسوس و آه کز ستم چرخ کینه‌جو
دور از مزار اهل وطن شد مزار من
مرغ دلم به کوی تو پرواز می‌کند
سیل سرشک بسته ولی رهگذار من
مکتوب من چو بر تو رسد عزم طوس کن
مانند جان رفته به جسم فگار من
بازآ که مانده چشم امیدم به راه تو
ای بُرده عشق روی تو از کف قرار من
شب‌ها به وقت صبح نخوابم ز انتظار
کاید نسیم صبح ز سمت دیار من
بی نرگس دو چشم تو گردیده داغدار
مانند برگ لاله دل داغدار من
بازا ببین که سخت پریشان و درهم است
چون زلف تابدار تو لیل و نهار من

#حضرت_معصومه #امام_رضا #سفر #مدینه #قم
#فراقنامه_پریشان #عباس‌خان_افشار #احسان‌الله_جهانشاهی
#طاهره_کاظمی
#سلیس #ادب‌پژوهی_شیعی
https://www.instagram.com/p/CBvQyUOAmcp/?igshid=17b2ya9szxgue