Forwarded From روزگار من
ای بزرگ خاندان آب‌ها
آشنای مهربان آب‌ها

در مقام شامخ سقایی‌ات
بند می‌آید زبان آب‌ها...

بر ضریح دست تو پیچیده‌اند
التماس گیسوان آب‌ها

می‌رسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمان» آب‌ها...

مشک و ختم فاتحه هرگز نبود
این تصوّر در گمان آب‌ها

بعد لب‌های تبسم‌ریز تو
گریه افتاده به جان آب‌ها

از وداع تو حکایت می‌کند
دست‌های پرتکانِ آب‌ها...


#شب_تاسوعا
#حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#علی_اکبر_لطیفیان
Forwarded From روزگار من
به وَجد آمدی و جاودانه ات کردند
یگانه حِجله نشینِ میانه ات کردند

برای عَقدِ تو دستِ تو را حنا بستند
و عَمّه هات نشستند شانه ات کردند

چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشته ها همه چون آستانه ات کردند

سَرَت به بستن این بندِ کفش بند نشد
شتاب کردی و شوقِ یگانه ات کردند

تمام دشت زِ عَمّامه یِ تو ترسیدند
زِ بس شبیه حَسَن ها روانه ات کردند

زِ دشت باد وزید و نِقاب تو افتاد
برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند

تو سوره بودی و تسبیحِ دستِ من بودی
هِجا هِجا شدی و دانه دانه ات کردند

به رویِ پیکرِ تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانه ات کردند

به جُرم گفتن أحلی مِنَ العَسَل قاسم
شبیه مومِ عسل خانه خانه ات کردند

چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که با عموی تو شانه به شانه ات کردند



#علی_اکبر_لطیفیان
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
Forwarded From unknown
#یارب

چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت

شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت

کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت

چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت

کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت

کسى که در پى کار حسين نيست, محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت

""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت

کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت

کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت""

به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند
خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت

غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت

چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت

پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت

#علی_اکبر_لطیفیان

#عهد_قدسی
@ahdghodsi
Forwarded From روزگار من
كُشته یِ دوست شدن در نظرِ مردان است
پس بَلا بیشترش دور و بَرِ مردان است

یازده ساله ولی شوقِ بزرگان دارد
در دلِ كودکِ این ها جگرِ مردان است

همه اصحابِ حرم طفلِ غرورش هستند
این پسر بچه یِ خیمه پدرِ مردان است

بَست عَمّامه همه یاد جَمَل افتادند
این پسر هرچه كه باشد پسرِ مردان است

نیزه بر دست گرفتن كه چنان چیزی نیست
دست بر دست گرفتن هنرِ مردان است

بگذارید ببیند كه خودش یک حسن است
حبس در خیمه شدن بر ضررِ مردان است

گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا یابن أباعبدالله


#علی_اکبر_لطیفیان
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
Forwarded From روزگارِ من
به وَجد آمدی و جاودانه ات کردند
یگانه حِجله نشینِ میانه ات کردند

برای عَقدِ تو دستِ تو را حنا بستند
و عَمّه هات نشستند شانه ات کردند

چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشته ها همه چون آستانه ات کردند

سَرَت به بستن این بندِ کفش بند نشد
شتاب کردی و شوقِ یگانه ات کردند

تمام دشت زِ عَمّامه یِ تو ترسیدند
زِ بس شبیه حَسَن ها روانه ات کردند

زِ دشت باد وزید و نِقاب تو افتاد
برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند

تو سوره بودی و تسبیحِ دستِ من بودی
هِجا هِجا شدی و دانه دانه ات کردند

به رویِ پیکرِ تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانه ات کردند

به جُرم گفتن أحلی مِنَ العَسَل قاسم
شبیه مومِ عسل خانه خانه ات کردند

چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که با عموی تو شانه به شانه ات کردند



#علی_اکبر_لطیفیان
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
Forwarded From روزگار من
ای بزرگ خاندان آب‌ها
آشنای مهربان آب‌ها

در مقام شامخ سقایی‌ات
بند می‌آید زبان آب‌ها...

بر ضریح دست تو پیچیده‌اند
التماس گیسوان آب‌ها

می‌رسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمان» آب‌ها...

مشک و ختم فاتحه هرگز نبود
این تصوّر در گمان آب‌ها

بعد لب‌های تبسم‌ریز تو
گریه افتاده به جان آب‌ها

از وداع تو حکایت می‌کند
دست‌های پرتکانِ آب‌ها...


#شب_تاسوعا
#حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#علی_اکبر_لطیفیان
Forwarded From تورج حیدری
#ورود_به_کربلا

با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن 
عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن 

با احتیاط بار حرم را زمین گذار 
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار 

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای 
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای 

چشم مخدرات به سمت نگاه تو 
دوشیزگان محترمه در پناه تو 

باحوریان رفته به زیر نقابها 
یک لحظه روبرو نشدند آفتابها 

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین 
این دختران کنیز خدایند و بس، همین 

این دختر علی ست که بالش شکستنی است 
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است 

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش 
عباس جان مراقب این با حجاب باش 

این دختران من که بیابان ندیده اند 
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند 

یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو 
جان رباب از دم گهواره پا نشو 

توهستی و اهالی این خیمه راحتند 
در زیر سایه ات همه در استراحتند 

توهستی و به روز حرم شب نمی رسد 
چشم کسی به قامت زینب نمی رسد 

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند 
احساس می کنم همه دلواپس هم اند 

احساس می کنم که جوابم نمی دهند 
با آب آب گفتنم آبم نمی دهند 

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست 
از سنگها شکستن دندانم آرزوست 

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم 
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم 

اگر به روي نی سر ِمن نیز رو شود 
تا که مقام خواهر من نیز رو شود 

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا 
این جام را الست گرفتیم ما دو تا 

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم 
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم 

با احتیاط لاله ي ما را سوار کن 
زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن 

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها 
این گوش پاره ها سر گوشواره ها 

#علی_اکبر_لطیفیان
Forwarded From روزگارِ من
ای بزرگ خاندان آب‌ها
آشنای مهربان آب‌ها

در مقام شامخ سقایی‌ات
بند می‌آید زبان آب‌ها...

بر ضریح دست تو پیچیده‌اند
التماس گیسوان آب‌ها

می‌رسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمان» آب‌ها...

مشک و ختم فاتحه هرگز نبود
این تصوّر در گمان آب‌ها

بعد لب‌های تبسم‌ریز تو
گریه افتاده به جان آب‌ها

از وداع تو حکایت می‌کند
دست‌های پرتکانِ آب‌ها...


#شب_تاسوعا
#حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#علی_اکبر_لطیفیان
Forwarded From کیومرث صابری
#مناجات_باخدا #وداع_با_ماه_رمضان
@shere_aeini

 یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد 

آه یکى گرفت ، به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد 

با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد

کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد

معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد

اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد

ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
باید به روى شاه دو عالم حساب کرد 

این گریه قابلیت غفران نداشت که...
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد

فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید
یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد

چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد

🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
Forwarded From اين جا مقام جمع است/ صاحب كمال شمع است/
هستنـد کریمــان دو عالـم سـر خوانت
یکبار نخورده است گره، کیسه ی نانت

اصلاً حـرم شـاه خراســان حـرم توست
هر صحن که گشتیم در آن بود نشانت

#علی_اکبر_لطیفیان