🍀🍁 *#شب_جمعه| تا تو شدی کشته، ما بی‌سر و سامان شدیم*

👈🏼اشعار مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین #غروی_اصفهانی

تا تو شدی کشته ما بی سر و سامان شدیم
یکسره سرگشته کوه و بیابان شدیم

خیمه و خرگاه ما رفت به باد فنا
به لُجّه غم اسیر دچار طوفان شدیم

از فلک عزّ و جاه به روی خاک سیاه
به چاه غم سرنگون چو ماه کنعان شدیم

ز کعبه کوی تو به حسرت روی تو
به حلقه فرقه‌ای ز بت پرستان شدیم

ای سر تو بر سنان شمع ره کاروان
به مهرِ روی تو ما شهره دوران شدیم

پردگیان تو را حجاب عزّت درید
تا که تماشاگهِ پرده نشینان شدیم

گاه به زندان غم حلقه ماتم زده
به کنج ویرانه گاه چو گنج شایان شدیم

چو ساربان عزا نواخت بانگ رحیل
سر تو شد روی نی گمشدگان را دلیل

***
جلوه روی تو بود طور مناجات ما
کعبه کوی تو بود قبله حاجات ما

شربت دیدار تو آب حیات همه
صحبت این ناکسان مرگِ مفاجات ما

خرمن عمر عزیز رفت به باد ستیز
زآتش بیداد سوخت حاصل اوقات ما

از تو نگشتم جدا در همه جا وز قضا
تا به قیامت فتاد دید و ملاقات ما

بی تو اگر می‌روم چاره ندارم ولی
این همه دوری نبود شرط مکافات ما

وعده ما و تو در بزم یزید پلید
تا کنی از طشت زر جلوه به میقات ما

راهِ درازی به پیش، همسفران کینه‌کیش
همّتی از پیش بیش بهر مهمّات ما

شمع‌صفت می روم سوخته و اشک‌ریز
ای سر نورانی‌ات شاهد حالات ما

بی تو نشاید که ما بار به منزل بریم
یا که به سختی مگر بار غم دل بریم

📗دیوان مفتقر، محقق اصفهانی

🔅 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#فقط‌حیدرأمیرالمؤمنین‌است
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
⚫ غروی اصفهانی
و تضمین ابیات جناب ام‌البنین


⬛⬛

چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل ام‌البنین

آهِ دل پرده‌نشین حیا
برده دل از عیسی گردون‌نشین

دامنش از لخت جگر لاله‌زار
خون دل و دیده روان ز آستین

مرغ دلش زار چو مرغ هزار
داده ز کف چار جوان گزین

اربعةٌ مثلُ نُسورِ الرُّبی
سدره‌نشین از غمشان آتشین

کعبۀ توحید از آن چار تن
یافت ز هر ناحیه رکنی رکین

قائمۀ عرش از ایشان به‌پای
قاعدۀ عدل از آن‌ها متین

نغمۀ داودی بانوی دهر
کرده بسی آب دل آهنین

زُهره ز ساز غم او نوحه‌گر
مویه‌کنان موی‌کنان حور عین

یاد ابوالفضل که سر حلقه بود
بود در آن حلقۀ ماتم نگین

اشک‌‌فشان، سوخته‌جان، همچو شمع
با غم آن شاهد زیبا قرین

ناله و فریاد جهان‌سوز او
لرزه در افکنده به عرش برین

کای قد و بالای دل‌آرای تو
در چمن ناز بسی نازنین

غُرۀ غرای تو اللهُ نور
نقش نخستین کتاب مبین

همت والای تو بیرون ز وهم
خلوت ادنای تو در صدر زین

رفتی و از گلشن یاسین برفت
نوگلی از شاخ گل یاسمین

آه از آن سینۀ سینامثال
داد ز بیدادی پیکان کین

طور تجلای الهی شکافت
سرّ انا الله به خون شد دفین

عاقبت از مشرق زین شد نگون
مهر جهانتاب به روی زمین

خرمن عمرم همه بر باد شد
میوۀ دل طعمۀ هر خوشه‌چین

صبح من و شام غریبان سیاه
روز من امروز چو روز پسین

چار جوان بود مرا دلفروز
وَ الیَومَ أصبحتُ و لا مِن بَنین

لا خیرَ فِی الحیاةِ مِن بَعدِهم
فَکُلُّهُم أمسی صَریعاً طَعین

خون بشو ای دل که جگرگوشگان
قد واصَلوا المَوتَ بِقَطعِ الوَتین

نام جوان، مادر گیتیَ مبر
تُذَّکِرینی بِلُیوثِ العَرین

چونکه دگر نیست جوانی مرا
لا تَدعُوِنّی وَیکِ اُمَّ‌البَنین

مفتقر از نالۀ بانوی دهر
عالمیان تا به قیامت غمین

#غروی_اصفهانی

@salis110ir 🌹
Forwarded From میر غوغا
اشعاراثرطبع مرحوم آیت الله آقاحاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی ره که بخط شریف خودجهت مرحوم صدرالعلمازنجانی مرقوم نموده
#غروی_اصفهانی