شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ حضرت
قاسم {علیه السّلام}
چو اَعدا دید
قاسم را که در گردن کفن دارد
همه گفت از ره تحسین: عجب وجه حسن دارد!
رُخش چون پرتوافکن شد در آن وادی، فلک گفتا:
خوشا حال زمین را، کو مَهی در پیرهن دارد
لبش پژمرده، همچون گل ز سوز تشنگی، امّا:
تو گویی چشمۀ کوثر در این شیرین دهن دارد
چو بلبل شور انگیزد در آوازِ رجزخوانی
به شوق نوگلی کو در میانِ آن چمن دارد
کشیده تیغ خونافشان ز ابرو در صف هیجا
تو گویی ذوالفقار اندر کفِ خود، چون حسن دارد
چنان آشوب افکند اندر آن صحرا ز خونریزی
پس از حیدر، نه در خاطر، دگر، چرخ کهن دارد
چه بی انصاف بودی آن جفاجویان سنگین دل
چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد؟
زِ هر سو لشکر عُدوان هجوم آورد چون ظلمت
به صید شاهبازی، جمله گو: زاغ و زغن، دارد
فکندند از سریر زین، سلیمان وار آن شه را
بلی اندر کمین، دائم، سلیمان، اَهرمن دارد
چو سرو قدِّ او، زینت، گلستان بلا را شد
بگفتا: تاب سم اسب، کی همچون بدن دارد؟
مرا دریاب یا عَمّا ز روی مرحمت اکنون
که مرغ روح، شوق دیدن بابَم حسن دارد
خَموش ای ناصرالدّین شه، یقینم شد که هر زهری
به جام آل حیدر سازد این چرخ کهن دارد
#قاسم #بن#الحسن🌾🍃🍃@madihehvamarsiah