Forwarded From ادبیاتliterature9@
#متن_خوانی
◽️◽️◽️
@literature9

مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی
و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی
و مَن عَرَفَنی، اَحَبَّنی
و مَن اَحَبَّنی، عَشَقَنی
و مَن عَشَقَنی، عَشَقْتُهُ
و مَن عشَقْتُهُ، قَتَلْتُهُ
و مَن قَتَلْتُهُ، فَعَلی دِیَتُهُ
و مَن علی دِیَتُه، فَاَنا دِیَتُه


آن کس که مرا طلب کند، مرا می‌یابد.
و آن کس که مرا یافت، مرا می‌شناسد.
و آن کس که مرا شناخت، مرا دوست می‌دارد.
و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد.
و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم.
و آن کس که من به او عشق ورزیدم او را می‌کُشم.
و آن کس را که من بکُشم خونبهای او بر من واجب است.
و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خودِ من خونبهای او هستم.

منسوب به #خدا
منبع: #روض_الجنان_و_روح_الجنان
#ابوالفتوح_رازی
ج ۱۰ . صص ۴۷، ۴۸ . چاپ آستان قدس رضوی
شرح شطحیات
روزبهان بقلی شیرازی
@literature9
#متن_خوانی

آن نوزاده در سرای وحدت از تجلی قِدَم مضطرب، نه عقلی که با او مشورت کند، نه علمی که باز مشاورت طلب کند. منتظر زمان بی‌زمان شده؛ عاشق مباشرت جان هر جان گشته؛ هم در نیستی بیند خود را تا ناگه شهر امر در عالم افعال آورند و از افعال، ابریشم خیام ملکوت بتنند؛ رُقام صفات به روی دوایر شواهد نقش عین الله بنگارد. ارواح ساده را از حبس عدم بیرون آرند و در اقفاص کون بدارند؛ ناگاه دانة نیستی فنا خورد و کاه بی‌‌جان لباس نایافت دَرَد. اسرار ارواح از روی اشتیاق بر نادیده بانگ در بانگ زنند که این چه شراب پرخمار بود و این چه نوروز بی بهار! لطف قِدم ببخشاید و از حدثان پردة حدثان بردارد و از خیام آزال عروس وحدت پدید آید. بعد از خزان نیستی، نوروز جمال قِدم روی خویش بنماید. نوروزی که در آن صد هزاران بساتین بهار قدرت یابی و صد هزار گلستان جلال وحدت. سوسن صفا با یاسمین صورت مشاور، سنبل جمال با ورد جلال محاور، ریاض قدس صفت بر اشجار بهار سرمدیت انهار ابد در جوی ازل رفته و بران جویبار سبزها صفت رُسته؛ شمال جمالی بر بحار کمالی وزیده؛ قهر در پرده‌ی بی‌پرده رسیده؛ ...