نوشت: ترکیه آزاد، کربلا ممنوع
نوشت: حرف نباشد، سر و صدا ممنوع

و دسته دسته وطن سوی ارمنستان رفت
نوشت: هیئت تعطیل... دسته ها ممنوع

همیشه قبل محرم شروع پیک جدید
نوشت هرچه تجمع، برو بیا ممنوع

نشسته بود سر سفره ی نظام و نوشت
که در حسینیه ها سفره ی غذا ممنوع

به دست بوس رئیس آمدند و وی افزود
که بوسه بر حرم حضرت رضا ممنوع

چگونه مهر زنم بر لب و سکوت کنم
که هست از نظرش تربت شفا ممنوع

رواج یافت پناهندگی ولی افسوس
پناه بردن مردم به کربلا ممنوع

فساد، فقر، ستم، ظلم، شاد باش عزیز!
ولی به علت افسردگی....عزا ممنوع

مشابه خودشان حرف می زدم بی شک
اگر نبود در این شعر ناسزا ممنوع

#مجید_تال
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
Forwarded From ❤mohammad❤
#حضرت_اباالفضل_ولادت


روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است

چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده

هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده

زور بازوی تو بی حد وَ عدد خواهد شد
بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد

با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد

از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز

ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد

در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت!

این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت

علی اکبر به ثنا گویی او می آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می آید

خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد

گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد

از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز

«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!

روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین
هستِ ما بین دو ابروی تو؛ بین الحرمین

پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است

ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد

صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود

زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت

تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است

وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای
فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!

ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو

او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا

#مجید_تال
#حضرت_عباس علیه‌السلام
#مثنوی

🔹علمدار حسین🔹

روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است

شاه‌بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده

هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده

مورها هم سر این سفره سلیمان شده‌اند
ارمنی‌ها دو سه روزی‌ست مسلمان شده‌اند

جادۀ گیسوی این مرد پر از پیچ و خم است
هر چه از حضرت عباس بگوییم کم است

ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد

در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» می‌گفت!

این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت

علی اکبر به ثنا گویی او می‌آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید...

از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز

«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!

با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد

روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین...

وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای
فن شمشیرزنی را ز که آموخته‌ای؟!

ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو

او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا

#مجید_تال
@aleyasein
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی