گذر از شبنشینی باشکوه به عزاداران بیل نقطۀ عطفی در کار ساعدی است، نقطۀ عطفی که ساعدی را ساعدی میکند. با عزاداران بیل ساعدی قطعهنویسی را کشف و همچون مختصۀ فرمال خود تثبیت میکند، همراه با این فرم قطعهوار به مجموعهداستان بههمپیوستهای سروشکل میدهد که باز به امضای شخصی او بدل میشود، نثری گزارشگونه و صریح را میپرورد که قبلاً در دو سفرنامهاش آزموده است، و سرانجام فضای موردعلاقهاش را پیدا میکند، فضایی که هم بطالتش کمتر به بطالت و بلاهت فضاهای بهرام صادقی شباهت دارد، هم ادبار و خشونتش کمتر به ادبار و خشونت فضاهای صادق چوبک. استفاده از همین فضا و مختصات برای ساختن چوب به دستهای ورزیل، اندکی بعد از عزاداران، جایگاه او را در ادبیات نمایشی نیز تثبیت میکند. #غلامحسین_ساعدی #مهدی_امیرخانلو #مقاله_تالیفی #پوئتیکا
شهریار وقفیپور:
جمع بسیاری از نویسندگان مدرن در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، چه در زندگی شخصیِ خویش و چه در نوشتههایشان، با مقولهی بیماری و سلامت شکننده روبهرو بودهاند: نیچه، کافکا، پروست، بنیامین، بلانشو و غیره. از طرف دیگر، یکی از پرسشهای مانا در نظریهی ادبی و همچنین تأملات فلسفی، نسبت میان زندگی و فکر یا ادبیات است. در نوشتههای توماس مان این پرسش به جوابی صریح میرسد: زندگی و ادبیات مانعالجمع هستند؛ کافی است به سرنوشتِ آدریان لورکون یا گوستاو فون آشنباخ فکر کنیم یا صحنهی رمان کوه جادو را به ذهن احضار کنیم، صحنهای که قهرمانان رمان، در آسایشگاهی بر فراز کوه، جهان پائین را میبینند و به تأمل در باب آن میپردازند، گویا فکر کردن بیماریِ انسان باشد تا این گزاره تجسم عینی بیابد که انسان حیوانِ بیمار است. چنین گزارهای در نوشتن پررنگتر میشود؛ در اینجا میتوان از دلوز نقل کرد که نوشتن را نوعی در_میان_بودن میداند #شهریار_وقفی_پور #افسردگی #مقاله_تالیفی #پوئتیکا