[11/20, 3:39 AM] طباطبايى علی: یکی در تویتر این را فرستاده:
نیما حسینی (@Nimahoseiniii) توییت کرد:
ثمره خون دلهایی که یک تنه برای زنده نگه داشتن الغدیر و نام مولا خورد حالا میان تنگ نظریهای برخی و بی درایتی برخی دیگر، در حال نابودی است.#کتابخانه_علامه_امینی
#مکتبه_امیرالمومنین
#علامه_امینی
#الغدیر https://t.co/bQz344MicW
[11/20, 3:39 AM] طباطبايى علی: در فیس بوک هم این را فرستاده:
[11/20, 3:41 AM] طباطبايى علی: *این چنین قصه با که باید گفت؟!*

آن کتابخانه باشکوه همچنان سرپاست. و امید است از بین نرود. اما آنچه مایه اندوه است، بی حرمتی به علامه امینی است. گستاخی خیلی زشت است. علامه خون جگر خورد تا الغدیر را زنده کند، نام مولی را بلند کند و میراث و مذهب شیعه را به همه عرضه کند. الغدیر زبان گویای علامه است، آکنده از انصاف، آکنده از اخلاص، آکنده از احترام و ادب حتی به مخالفان.
دختر علامه می‌گفت: پدرم آستین‌ها و پاچه‌ها را بالا زده بود و با کارگران آجر می‌چید. گفتم بابا شما نکنید این کار کارگرهاست. گفت دخترم، اینجا آجر به آجرش پیش خدا حساب دارد.
این داستان مربوط به ساخت بنای کتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام در نجف است. کتابخانه‌ای بسیار ارزشمند که علامه امینی پی افکند و آن را به نام مولایش کرد. دانشمند بود و نسخه‌شناس و کتابشناس. مجموعه نسخ خطی و اسناد و کتابهایی که امروزه در این کتابخانه هست، میراث گرانبهایی است که علاوه بر ارزش تاریخی و مادی و معنوی، برای شیعیان قداست دارد. چون دلی تپنده برای امیر المؤمنین و چشمی اشکبار و همتی بلند و دانشمندی با اخلاص آنها را گرد آورده است.
اکنون این میراث، بازیچهٔ تنگ‌نظری‌ها و باندبازی گروهی از مقامات حکومتی و اجتماعی عراق شده است. گروهی که با کتاب و نسخ خطی و منش و برنامه و هدف علامه بیگانه‌اند، اما عنوان بلند و باشکوه کتابخانه علامه امینی همچون یک دارایی قابل توجه، برایشان دستاویز خوبی در رقابتها و باندبازی‌هاست. گفتن این جملات آسان نیست. باید دید جامعه علمی و فرهنگی شیعه عراق تا چه اندازه دچار حضیض شده است که این دو ساحت به هم آمیخته‌اند. ساحت قدس علوی و میراث عالمان با اخلاص آمیخته با ساحت بازی‌های گروهی و سیاسی.
پسر علامه که محقق است و صاحب تألیفات و خون ولایت‌مدار علامه زیر پوستش می‌دود، می‌گوید: کتابخانه را علامه وابسته به هیچ نهادی چه حکومتی و چه مرجعیتی نکرد و در وقفنامه بر استقلال کامل این کتابخانه تأکید کرده است. وقفنامه را علامه با درایت و خیلی دقیق نگاشته است. این وقفنامه خواندنی است. در آن به حرمت نهادن به هر انسانی، چه مسلمان چه یهودی چه هندو، از هر دیانتی و هر نژادی تأکید شده است. اینها چیزی نیست که ذکرش در وقفنامه معمول باشد. به نظرم انسانیت و حرمت نهادن به انسانها اگر از اهداف کتابخانه نباشد، آن کتابخانه به چه کار می‌آید و اصل تأسیس و نگهداری آن برای چه چیز است؟
صد حیف که این معیارها برای مسؤولین امروز جامعه شیعه، چنین بی اهمیت است که متولیان امر کتابخانه، حرمت خود علامه را نیز نگاه نداشتند. بسیاری از بندهای وقفنامه را نادیده گرفتند و کردند آنچه کردند. فرزندان علامه هم تلاش کردند میراث پدر را نگاهبانی کنند و هشدار دادند : علامه کتابخانه را برای آبروی شیعه و خدمت به مذهب و محققان عالم ساخت، نه چیز دیگر. اما فرزندان علامه را نیز از کتابخانه با بی‌حرمتی بدی راندند. نجابت و شرف در رگهای آنان بود که گستاخی را با گستاخی جواب نگفتند، تا آبروی شیعه نرود، به امید آنکه عقلای قوم به این میراث مقدس توجه کنند و برای نجات آن از ورطه باندبازی، چاره‌ای اندیشند.
[11/20, 3:43 AM] طباطبايى علی: یکی زیرش نوشته:

رفتیم کتابخانه علامه امینی گفتند به علت تعمیرات تعطیل است