اینکه چقدر طالب و تشنه پیاده­روی کربلا بودم باید بگویم؛ صفر از بیست. خداوکیلی من همیشه از این سفر برائت مثبت می­جستم، به نظرم سخت و طاقت‌فرسا بود و سختی­اش شیرینی زیارت و شوق یافتن حقیقت را کم­رنگ می­کرد و از همه مهم­تر اِلمان­هایی مانند نظافت اعم از دست­شویی و حمام پا روی خط قرمزهای من می­گذاشت و موانع فکری بیشتری را می­ساخت. خداوند بالاخره تو را به سمت قضاوت­های درونت پرت می­کند، اینکه بدون آگاهی، ازشان بخواهی چیزی را که همیشه می­شنیدی و از کنارش سهل­انگارانه رد می­شدی. من شوخی­شوخی در دهه اول صفر در صحن اسماعیل طلای امام رضا(ع)موقع طلوع آفتاب، پشت صف خادمین جارو به دست، هم‌زمان با طلبِ کربلاء جمعیت، من نیز کربلا خواستم و خیلی جدی برآورده شد. که مرام و رسمشان بالیدن است و تجلی کرم.
#ازدهام_بوسه
#نرگس_مقصودی
#سفرنامه_اربعین
@safarvaname
https://www.instagram.com/safarname.insta?r=nametag
http://www.safarvaname.ir