Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ راویان ضعیف در کافی

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
در کتاب‌های رجالی، افراد بسیاری تضعیف شده‌اند که نام اکثر آنها در اسناد کافی دیده می‌شود. به عنوان نمونه، به چند نفر اشاره می‌کنیم:

1️⃣ محمد بن علی صیرفی ابو سمینه: نام این راوی که استاد احمد بن عبدالله برقی، صاحب محاسن، بوده، در بیش از ۲۵۰ روایت در کافی دیده می‌شود که معمولاً با عنوان «محمد بن علی» از وی یاد شده است. نجاشی درباره وی می‌گوید:
وی جداً ضعیف و اعتقاد وی فاسد است و در هیچ چیزی بر وی اعتماد نمی‌شود. او به قم وارد شد در حالی که پیش‎تر در کوفه به دورغ گویی شهره گشته بود. در قم بر احمد بن محمد بن عیسی وارد شد، سپس به غلو اشتهار یافت؛ لذا او را طرد کردند. احمد بن محمد بن عیسی او را از قم بیرون کرد. فضل بن شاذان در برخی کتاب‌های خود نام شماری از کذابین معروف را می‌آورد و می‌افزاید: «اشهر ایشان، ابوسمینه است».

2️⃣ محمد بن موسی همدانی: نام وی در سی روایت کافی دیده می‌شود. ابن ولید او را کذّاب و غیر ثقه خوانده و بر این باور است که کتاب‌‎های خالد بن عبدالله بن سدیر و دو اصل زید زرّاد و زید نرسی را او جعل کرده است.

3️⃣ احمد بن محمد سیاری: نام وی در بیش از چهل روایت کافی دیده می‌شود. نجاشی وی را ضعیف الحدیث، فاسد المذهب، مجفوّ الروایة، کثیر المراسیل خوانده، ابن غضائری از او با عبارت «ضعيف متهالك غال محرف» یاد کرده، از محمد بن علی بن محبوب نقل می‌کند که وی به تناسخ قائل بوده. کتاب «قراءات» وی یکی از منابع اصلی روایات تحریف قرآن به شمار می‌آید.

4️⃣ عبدالرحمان بن کثیر هاشمی: وی که در سند حدود سی روایت از روایات کافی واقع است، تضعیف شده است. نجاشی از قول «اصحابنا» نقل می‌کند که وی حدیث جعل می‌کرد.

5️⃣ عبدالله بن عبدالرحمان الاصم: وی که در سند حدود یکصد روایت از کافی دیده می‌شود، در کتب رجالی شدیداً تضعیف شده است. نجاشی وی را «ضعیف غال لیس بشیء» خوانده، ابن غضائری او را از کذابین اهل بصره می‌داند و کتاب زیارات وی را نشان از «خبث عظیم و مذهب متهافت» می‌داند.

6️⃣ علی بن حسّان هاشمی: وی که در حدود چهل حدیث در کافی از وی نقل شده، در در جال نجاشی با وصف «ضعیف جداً» و «فاسد الاعتقاد» توصیف شده. علی بن الحسن بن فضال او را کذّاب می‌داند.

7️⃣ محمّد بن سلیمان الدیلمی: وی که نامش در حدود چهل سند از اسناد کافی دیده می‌شود، از سوی نجاشی با عبارت «ضعیف جداً لا یعول علیه فی شیء» وصف شده است.

8️⃣ همین طور پدر وی (محمّد بن سلیمان الدیلمی) نیز که در اسناد چندی از کافی واقع است، شدیداً تضعیف شده است.

▪️منبع: جرعه‌ای از دریا، ج1، ص 185و186

#نکات_اشارات
#احادیث_کافی
#رجال


—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ کرامت امام رضا علیه‌السلام و استدلال به نقل ناصبی

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
👈 استدلال به نقل اهل سنّت در اثبات فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و حقانیت آنان استدلال جدلی نیست بلکه استدلال برهانی است، چون مخالف داعی ندارد به مطلب مضادّ با عقیده خود اعتراف کند. معروف است اگر زنی به فضیلت هوو خودش اعتراف کند، نشانه فضیلت واقعی آن هوو است.

کسانی که می‌گویند مشائخ صدوق معتبر و ثقه‌اند، منظور شان کسانی است که صدوق برای نقل کتب به آنها اعتماد کرده و به عنوان شیخ خود در نقل کتاب از آنها اجازه گرفته است نه هر کسی که از او حدیث نقل کند.

🔸 آقای خویی مطلبی را ادّعا می‌کند که به نظر من قابل مناقشه است. ایشان می‌فرماید: بعضی‌ها نخواسته‌اند مشایخ صدوق را جزو ثقات بدانند، در حالی که ایشان در جایی از أبو نصر أحمد بن حسین ضبّی نقل می‌کند و در وصف او می‌گوید: «کسی اصبی تر از او ندیدم و نصب او تا آن حدّ بود که وقتی بر پیامبر ص صلوات می‌فرستاد، از صلوات بر آل او امتناع می‌ورزید».

🔹 این فرمایش آقای خویی قابل مناقشه است، چون صدوق در مقام نقل کرامتی از حضرت رضا علیه‌السلام از این شخص ناصبی است. برای نقل کرامت حضرت رضا علیه‌السلام هرچه شخص مخالف‌تر باشد، اعتبار حرفش بیشتر است. چون ناصبی داعی ندارد که مطلبی را در حقانیت اهل بیت علیهم‌السلام جعل کند. امکان دارد که علاقه شدید موجب خطای انسان شود، ولی کسی که صدوق انصب از او ندیده، «مالقیتُ أنصب منه»، حاضر نمی‌شود در مدح اهل بیت علیهم‌السلام مطلبی جعل کند.

◀️ صدوق آن ناصبی را به عنوان شیخ خود اتّخاذ نکرده است تا به او اشکال شود، بلکه تنها روایتی که مخالف‌ترین افراد با اهل بیت آن را قبول کرده است، نقل می‌کند. اگر صدّام و یا رئیس دولت امریکا و اسرائیل که دشمنان ایرانند به مطلبی به نفع ایران اعتراف کنند، متّبع خواهد بود؛ چون حرف دشمنی که حاضر نیست به نفع صحبت کند، از حرف دوست معتبرتر است.

📌 مطلبی که صدوق از آن شخص ناصبی در کرامت حضرت رضا ع نقل می‌کند، این است:
احمد بن حسین از ابو بکر حمامی فرّاء نقل می‌کند: شخصی ودیعه‌ای به من داد و من آن را در زمین دفن کردم ولی جای آن را فراموش کردم. مدّتی گذشت صاحب ودیعه برای گرفتن آن نزد من آمد. من متحیر بودم که چه کنم. در آن حال گروهی از مردم را دیدم که به زیارت قبر حضرت رضا علیه‌السلام می‌روند. با آنها به زیارت قبر حضرت رضا رفتم و در آنجا از خداوند خواستم که جای ودیعه را به من نشان دهد. در آن جا در حالتی بین خواب و بیداری دیدم کسی آمد و به من گفت: ودیعه را در فلان جا دفن کرده‌ای. من به صاحب ودیعه مراجعه کردم و با تردید گفتم که ودیعه در فلان جا دفن شده است. آن شخص هم به همان جا رفت و زمین را کند و ودیعه را به همان صورت اول در همان جا یافت!

📣 از آن به بعد آن شخص این جریان را برای مردم نقل و به زیارت قبر حضرت رضا علیه‌السلام تشویق می‌کرد.

▪️ جرعه‌ای از دریا، ج3، ص 234
#نکات_اشارات
—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

📌توضیح مبنای مرحوم آقای داماد در باب تفاوت «علت و حکمت» احکام

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی(دام ظلّه):
قول مشهور میان فقها این است که «علت حکم» بر خلاف «حکمت»، هم معمِّم است و هم مخصِّص، در حالیکه حکمت نه مخصِّص حکم می‏تواند باشد و نه معمِّم آن، یعنی نه از مورد معلَّل (که حکمت حکم باشد) می‏توان به موارد دیگر تعدی کرد و نه می‏توان حکم را تنها به مورد مزبور اختصاص داد.

👈اما مرحوم آقای داماد بر آن بودند که حکمت و علت در معمِّم بودن تفاوتی با یکدیگر ندارند و تنها فرق میان آن دو اینست که حکمت برخلاف علت مخصِّص نیست.

مثلاً هرگاه گفته شود که در فلان ساعت شب برای جلوگیری از تردّد دزدان و سرقت، هر فردی که تردّد نماید جلب شود، در این صورت مأمور نمی‏تواند یک فرد را به این استناد که دزد نیست جلب نکند، زیرا مقنِّن به عللی اختیار تطبیق حکمت بر قانون را بر مورد را به مأمور نداده، چون چه بسا مأمور در تطبیق مذکور اشتباه کند. از اینرو قانون به طور کلی وضع شده است.

اما هر چند حکمت مزبور مخصص نیست، ولی معمّم هست. یعنی اگر در روز روشن مأمور با یک دزد قطعی مواجه شود، باید او را بگیرد. زیرا اراده قانونگذار براین تعلق گرفته که دزدی و سرقت از میان برداشته شود.

☀️در توضیح کلام ایشان باید گفت که این امر ممکن است که مقنّن هم در عقد اثباتی قضیه و هم در عقد سلبی آن، ملاحظه حکمت را بکند و اختیار را (نه در جانب تعمیم و نه تخصیص) به مأمور ندهد. مثلاً به عللی بگوید که در روز هیچ فردی به عنوان سارق جلب نشود. در این صورت، واضح است که حکمت مذکور در قانون اول (جلب سارق) نمی‏تواند معمّم باشد. زیرا قانون و حکمت دیگری در اینجا وجود دارد که با آن تنافی دارد.

پس فرض کلام مرحوم آقای داماد جایی است که ما قانون و حکم دیگری از سوی مقنن و شارع نداشته باشیم که جلوی تعمیم حکمت را بگیرد و در اینصورت است که حکمت معمم خواهد بود.

✅ مرحوم آقای داماد می‏فرمایند که در روایات باب اطعمه و اشربه، برای تحریم برخی مأکولات علتی بیان شده که ازآن برمی‏آید که به طور کلی اضرار به نفس ممنوع است از جمله در مقام بیان حرمت خوردن خاک اینچنین آمده‏است:"لاَنّ فیه فسادَ الابدان". (در این مثال) هر چند فساد ابدان جنبه حکمت دارد و مخصّص حکم حرمت نیست، ولی معمّم است و از آن می‏توان استفاده کرد که هر فعلی که منجر به فساد ابدان و ضرر جانی شود، مشمول این حکم حرمت است و حکم مزبور اختصاص به اکل طین و مانند آن ندارد بنابراین وارد ساختن هر گونه ضرر جانی بر خود حرام خواهد بود.

منبع: درس خارج نکاح- جلسه 5 به تاریخ 29شهریور 1377

#نکات_اشارات #علت_حکمت #محقق_داماد
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ آیا احادیث اصول کافی نیازمند بررسی سندی نیست؟ (5)



آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
🔘مهمترین دلیلی که بر اعتبار احادیث کافی اقامه شده است این است که کلینی خود بر صحت کتابش شهادت داده است و به حجیّت آن حکم کرده است.

🔸ما باید ابتدا باید بحث کنیم که آیا کلینی چنین حکمی کرده است یا نه و مقصود او از جملاتی که فرموده است چیست و دوم اینکه اگر حکم کرده است آیا حجّت است یا اشکالی در آن وجود دارد.

✅ پاسخ:
به طور خلاصه می‌توان گفت ما نمی‌توانیم به شهادت کلینی اکتفاء کنیم زیرا:

1️⃣ اولا نمی‌دانیم که ضابطه‌ی صحت نزد کلینی چیست؟ کما اینکه در کتب سنی‌ها مناط صحت در صحیح مسلم و بخاری با هم متفاوت است. مثلا بخاری شرایطی که برای صحت ذکر می‌کند مضیّق‌تر از شرایطی است که مسلم ذکر می‌کند. بنابراین ممکن است ضابطه‌ای که کلینی برای صحت در نظر داشته است با ضابطه‌ای که ما برای صحت می‌دانیم فرق داشته باشد. بله ممکن است کلینی در کتاب رجال خود ضابطه‌ای که مدّ نظرش بوده است را ذکر کرده باشد ولی ما به آن کتاب دسترسی نداریم.

2️⃣ ثانیا: شهادت باید از حس یا از طریق مبادی قریب به حس باشد که ذاتا در این گونه شهادات خطای کمتری واقع می شود؛ ولی ما احتمال می‌دهیم که شهادت به صحت بر اساس قرائن داخلی و محسوس نباشد بلکه از طریق قرائن خارجی و اجتهادیه باشد، چون نمی‌توانیم به یک سری از قرائن خارجیه اعتماد کنیم و خطا در آنها زیاد است. بنابراین نمی‌توانیم به این گونه شهادات اعتماد کنیم.

3️⃣ ثالثا: اگر شهادت کلینی از روی حس بوده باشد چون در موارد بسیاری خلاف آن ظاهر شده است، شهادت مزبور حتی اگر از روی حس است قابل اعتماد نمی باشد. البته اگر معارض نبود، آن شهادت را قبول می‌کردیم.

▪️ بله اشکالات دیگری که بر کلینی بار می شود کما اینکه حاجی نوری از آنها جواب داده است قابل رد می باشد ولی اشکالات فوق مهم است.

👈 نتیجه اینکه نمی‌توان به کلام کلینی به تنهایی اکتفاء کرد و ما به علم رجال احتیاج داریم و به شهادت کلینی نمی توانیم از مراجعه به کتب رجال در مورد اسناد کافی بی نیاز باشیم.




(بخش‌های پیشین این بحث:
1️⃣ https://t.me/mfeqhi/347
2️⃣ https://t.me/mfeqhi/349
3️⃣ https://t.me/mfeqhi/352
4️⃣ https://t.me/mfeqhi/353




▪️برگرفته از : دروس رجال معظم له در سال 62، جلسه 5 و 10
#نکات_اشارات
#دروس_رجال
#رجال

—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉 @mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ آیا احادیث اصول کافی نیازمند بررسی سندی نیست؟ (6)



آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
🔘کلینی در مقدمه کافی به این نکته اشاره می‌کند که فردی از او درخواست کرده بود که کتابی بنویسد که برای شیعه کافی باشد و مشکلات دینی مردم را حل کند. مرحوم کلینی بعد از نوشتن کتاب به او می‌گوید که هدف او حاصل شده است و کتابی که تقاضا کرده بود نوشته شده است و می‌فرماید:
🔸 و قُلْتَ: إِنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يَكُونَ عِندَكَ كِتَابٌ كَافٍ يُجْمَعُ فِيهِ‌ مِنْ جَمِيعِ فُنُونِ عِلْمِ الدِّينِ
و بعد می فرماید:
بِالْآثارِ الصَّحِيحَةِ عَنِ الصَّادِقِينَ عليهم السلام
(البته در مستدرک، الصادقَین علیهما السلام است که اشتباه می‌باشد زیرا کتاب کافی منحصر به روایات صادقَین نیست بلکه از همه‌ی معصومین نقل می‌کند.)

🔹 و السُّنَنِ الْقَائِمَةِ الَّتِي عَلَيْهَا الْعَمَلُ، وَ بِهَا يُؤَدَّى‌ فَرْضُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ سُنَّةُ نَبيِّهِ صلى الله عليه و آله‌ الی ان قال: وَ قَدْ يَسَّرَ اللَّهُ – وَ لَه الْحَمْدُ – تَأْلِيفَ مَا سَأَلْتَ. وَ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ بِحَيْثُ تَوَخَّيْت‌ (همان‌گونه که انتظار داشتی) فَمَهْمَا كَانَ فِيهِ مِنْ تَقْصِيرٍ فَلَمْ تُقَصِّرْ نِيَّتُنَا فِي إِهْدَاءِ النَّصِيحَةِ اذ کانت واجبة لاخواننا لاهل ملتنا (زیرا اهداء نصیحت واجب است.)
خلاصه اینکه کلینی می‌گوید که ما حسن نیّت خود را در تألیف این کتاب عملی کردیم از این رو اگر اشتباهی در جایی باشد به سبب این است که بشر از اشتباه خالی نیست.

🔲 البته در مقدمه‌ی من لا یحضر آمده است که من فقط مطالبی را که عمل می‌کنم نقل می‌کنم؛ اما وحید بهبهانی می‌فرماید: بعدا دیده شده است که ایشان مطابق بعضی از آنها عمل نکرده است از این رو شاید از آن عدول کرده باشد. یعنی ابتدا احادیثی را نقل کرده است که مفتی به او بوده است و بعد در آن تجدید نظر صورت گرفته و به قول دیگری اعتقاد پیدا کرده است.

🔸 باید در نظر داشت که این امری عادی در نوشتن کتاب است که بین ابتدای کتاب تا آخر، برای مؤلف تجدید نظرهایی رخ می دهد. مخصوصا اگر کتابی باشد که در سنین متمادی تألیف شده باشد. از این رو سبکی که انسان در ابتدا اتخاذ می‌کند را معمولا تا انتها ادامه نمی‌دهد. مثلا شیخ در تهذیب ابتدا سندها را نوشته و بعد سندها را به مشیخه موکول کرده است. گاه نویسنده‌ی کتاب هدفی در نظر دارد و بعد از آنچه در نظر داشته است غفلت می‌کند و این امری است که احتمال آن بعید نیست.

از همین رو حاجی نوری می‌فرماید: اگر کسی مقدمه را ابتدا بنوسید و بعد وارد نوشتن کتاب شود، این احتمال در مورد او هست که یا نظرش بعدها تغییر کند و یا از آنچه در مقدمه گفته بود غفلت کرده باشد. ولی اگر کسی مقدمه را بعد از اتمام کتاب بنویسد هیچ یک از دو احتمال بالا در مورد او صحیح نیست.
از عبارت فوق کلینی که می‌فرماید: وَ قَدْ يَسَّرَ اللَّهُ – وَ لَه الْحَمْدُ – تَأْلِيفَ مَا سَأَلْتَ استفاده می‌شود که او مقدمه را بعد از تألیف کتاب نگاشته است.
البته ممکن است او در شهادتی که داده است سهو کرده باشد ولی این هم صحیح نیست زیرا چه بسا او کتاب را از اول تا آخر دوباره بررسی کرده باشد و دیده باشد که مطالب کتاب مطابق نظر و هدف او بوده است. بنابراین شهادت او به مجموع صحیح است و او بعد هم از این شهادت عدول نکرده است.

✅ پاسخ:
اما ممکن است اشکالی در عبارت فوق از کلینی به نظر برسد که بر اساس آن ادعا شود شهادت او مثمر نیست. و آن اینکه اصطلاح صحیح در متقدمین با آنچه در میان متأخرین رایج است متفاوت می‌باشد. متأخرین به حدیثی صحیح می‌گویند که راوی در آن امامی عدل باشد. بنابراین اگر کلینی که جزء متقدمین است شهادت بر صحت داده است صحت به سبک متقدمین از آن استفاده نمی‌شود.


(بخش‌های پیشین این بحث:
1️⃣ https://t.me/mfeqhi/347
2️⃣ https://t.me/mfeqhi/349
3️⃣ https://t.me/mfeqhi/352
4️⃣ https://t.me/mfeqhi/353
5️⃣ https://t.me/mfeqhi/361




▪️برگرفته از : دروس رجال معظم له در سال 62، جلسه 5
#نکات_اشارات
#دروس_رجال
#رجال

—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉 @mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ اصحاب اجماع (3)
🔸بررسی منشأ برخی از اشتباهات در نسخ خطی

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
▪️ حاجی نوری می‌گوید: کشی در رجال در ترجمه حمدان بن احمد می‌گوید: انه من خاصّة الخاصّة اجمعت‌ العصابة على تصحيح ما يصحّ عنه و الإقرار له بالفقه في آخرين. ولی ما در رجال کشی که در دست ماست چنین چیزی را نمی‌یابیم و شاید این مطلب در اصل رجال کشی بوده باشد ولی آنچه در دست ماست اختیار الرجال است که خلاصه‌ای است که شیخ طوسی از کتاب او کرده است. ولی ابن داود که اصل رجال کشی را داشته است شاید این مطلب را از آن نقل کرده باشد.

✅پاسخ به اشکال حاجی نوری
نقول: اصلا رجال کشی نه دست علامه بوده است و نه دست ابن داود. آنی که دست آنها بوده است همان اختیار الرجال بوده است. در تمامی رجال ابن داود فقط از کتاب فوق نقل قول می شود و در بعضی جاها از نسخه احمد بن طاوس که نسخه‌ای از اختیار الرجال را داشته است نقل می‌کند.

🔸 بنابراین آنچه ابن داود نقل می‌کند از باب سهوی بوده است که در کتاب او رخ داده است و این سهو یا توسط خود ابن داود رخ داده است و یا توسط نسّاخ و آن اینکه وقتی او وقتی می‌خواهد حماد بن عیسی را نقل کند به دنبال آن حمدان بن احمد را ذکر می‌کند و بعد عبارت فوق را به دنبال نام حمدان نقل می‌کند.

به نظر ما این عبارت به دنباله عبارت حمّاد بن عیسی است و به اشتباه نام حمدان در این وسط فاصله شده است. حمّاد بن عیسی بلا اشکال از اصحاب اجماع است و بسیار بعید است که ابن داود عبارت فوق را در مورد حمّاد بن عیسی از کشی نقل نکند و حال آنکه همه، آن عبارت را برای او نقل کرده‌اند و بعد که به نام حمدان می رسد آن عبارت را نقل کند در حالی که هیچ کس این عبارت را در مورد او نقل نکرده است.

🔶منشأ برخی اشتباهات در نسخ خطی
این گونه پس و پیش شدن در نسخ بسیار زیاد است و علت آن این است که گاه عبارتی از اصل کتاب از قلم می‌افتد و بعد متوجه می‌شوند و آن را در حاشیه می‌نویسند و بعد جای اصلی آن را گم می‌کنند و نمی‌دانند که اگر بخواهند آن را وارد متن کنند دقیقا باید در کجا قرار دهند.
حتی گاه هنگام استنساخ، چند ورق از قلم می‌افتاد و بعد سعی می‌کردند که آن را در جای خود در متن بگنجانند. حتی در نسخ کافی این اتفاق بسیار رخ داده است.
مثلا در کتاب فقه الرضا که گفته شده است که از امام رضا علیه السلام است، در اواسط آن عباراتی است که هیچ ارتباطی به فقه الرضا و بحث‌های آن ندارد و مشخص است که اوراق در آن پس و پیش شده است و بعد از همان استنساخ شده است.
👈 غالب یا شایع کتب خطی‎ که ما با آنها سر و کار داشتیم، دیده‌ایم که اوراق در آن پس و پیش شده است و بعد از همان صفحات عکس برداری کرده و بعد به مشکل افتاده‌اند. مثلا در مُنطلقة الطالبیین این اشتباه رخ داده است.


📌ادامه دارد...


▪️برگرفته از : دروس رجال معظم له در سال 62، جلسه 11
#نکات_اشارات
#دروس_رجال
#رجال
#اجماع
#نسخ_خطی

—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

🔰 بحثی درباره «کتاب من لایحضره الفقیه»

🔸از آقای آخوند نقل کرده‌اند و حاج شهاب‌الدین اشراقی هم نقل می‌کرد و من هم خودم شنیدم که در مورد کتاب «من لا یحضر» مرحوم آخوند فرموده بودند که درستش : «فقیه من لا یحضر» است.

🔹من به ایشان عرض کردم درست آن: «کتاب من لا یحضره الفقیه» است و کلمه کتاب هم جزء اسم است. خود صدوق هم در اول تصریح کرده به این مطلب که «کتاب من لا یحضر» درست است.

✳️وقتی آقای غفاری می‌خواست این کتاب را چاپ کند «کتاب» را ریز نوشته بود و درشت نوشته بود «من لا یحضره الفقیه». به ایشان گفتم خود کلمه «کتاب» هم جزء اسم کتاب است نه این که اسم کتاب، «من لایحضر» باشد. سپس ورق را عوض کرد و «کتاب» را هم آورد و درشت در کنار اسم آن قرار داد.

✨ حتی نام کتاب محمد بن زکریا در طب هم «کتاب من لا یحضره الطبیب» است که در مقدمه‌اش تصریح کرده است.

☀️از مرحوم صدوق نقل شده است که ابو عبدالله نعمه ۲۴۵ کتاب از کتب من را پیش من خوانده بود و بعد گفت که محمد بن زکریا کتابی نوشته و فرموده: «ترجمتُهُ کتاب من لا یحضره طبیبٌ»؛ یعنی خود «کتاب» داخل اسم بوده است. ترجمه یعنی اسم کتاب این بوده است. او از من درخواست کرد که من هم کتابی بنویسم که اسمش و ترجمه‌اش «کتاب من لا یحضره فقیهٌ» باشد و من این را نوشته‌ام. این را در مقدمه تصریح کرده است.

⏺نسخه‌ای از سرائر که در مشهد و تاریخش ۶۰۳ است یعنی ۵ سال بعد وفات ابن ادریس(م ۵۹۸ ق) و چاپ جدید هم از روی آن تطبیق شده است را در مشهد دیدم، که بسیار نفیس است و با نسخه اصل با دقت مقابله شده است. چاپ قبل خیلی غلط دارد ولی چاپ جدید از همان نسخه آستانه هست و نسخه ما راهم که مقابله شده گرفتند.

🔆آن جا در سرائر مطلبی را که از من لا یحضر نقل می‌کند این جور دارد : «من لا یحضرهُ فقیهٌ» نه «الفقیه»؛ البته نمی‌دانم کتاب محمد بن زکریا «الطبیب» دارد یا «طبیبٌ»؟

👈در هر حال این که آخوند گفته‌اند که اسم کتاب، «فقیه من لایحضر» است، منافات با حرف و تصریح خود صدوق دارد که می گوید : اسمش «کتاب من لایحضره فقیهٌ» است.

🔳بیانات آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی، به تاریخ 75/6/31

#نکات_اشارات
#کتابشناسی
____
🌐کانال مرکز فقهی امام محمدباقر علیه السلام
👉@mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ تفاوت قطع در مباحث رجالی با قطع در مباحث ریاضی

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
👈 ما در مباحث رجالی نباید مثل ریاضی معامله کنیم. احتمال یک در میلیارد هم در مباحث ریاضی مضرّ است و برای اثبات یک چیز باید قطع کامل باشد. اما در بحث ما قطع عادی ملاک است.

🔹 مثلا وقتی زراره با آن جلالت که خودش از فقهای درجه اول است، در کتابی که برای عمل نوشته است، از یک فرد مجهول سوال کرده باشد، حتی اگر اسمش را هم نبرده باشد، و فقط بگوید: «قال» یعنی یک شخصی این جور گفته است، عادتا احتمال ندارد که غیر از امام منظور باشد. بلکه مراد از ضمیر در این جمله غیر از امام که قولش متبع است کس دیگر نیست. همه محققین این نحو مضمرات را اشکال نمی‏کنند و اینها یک مناقشات غیر متعارفی است.

▪️منبع: کتاب النکاح، سال: ششم(82-83)، جلسه: 560

#نکات_اشارات
#رجال
#قطع
—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ آیا احادیث اصول کافی نیازمند بررسی سندی نیست؟ (4)


آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
🔘 از جمله چیزهایی که نقطه ی مثبتی برای محدثین است این است که فقط از ثقات نقل کنند و در مقابل نقل از ضعفاء و اعتماد به مراسیل جزء نقاط ضعف محدثین شمرده شده است. بله این کار با عدالت منافات ندارد ولی با وثاقت محدث منافات دارد. بنابراین وقتی کلینی اوثق الناس فی الحدیث است یعنی او این صفت را بیشتر از ما بقی داشته است. حاجی می‌گوید که نجاشی تصریح می‌کند که گاه دیده است که اصحابش فردی را تضعیف می‌کنند و در نتیجه از او نقل نکرده است.

✅ پاسخ:
خود نجاشی کلامی دارد که مدعای حاجی نوری را رد می‌کند و حاجی آن عبارت را نقل نکرده است.

🔸 توضیح اینکه: یک مسأله این است که اشخاص، از ضعفاء بلا واسطه اخذ حدیث می‌کردند یا نه در این مورد ممکن است گفته شود که ثقات متعارف، شیخشان که روایات بسیاری دارد را از افراد ضعیف انتخاب نمی‌کردند ولی شیخ شیخ ممکن بود که از ضعفاء باشد. یعنی این گونه نبوده است که در بین مشایخ رسم باشد که همواره به سراغ افراد ثقه روند و اخذ حدیث کنند.

🔹 خود نجاشی تصریح می کند که من دیدم که شیوخ ما فلان راوی را تضعیف می‌کنند و من هم تصمیم گرفتم که از او بدون واسطه نقل نکنم و در نتیجه با واسطه از آن نقل کنم.

▫️ احمد بن محمد بن عیسی که می‌گویند برقی را به سبب نقل روایت از ضعفاء از قم بیرون کرده است (که البته هرچند می‌دانیم او را از قم بیرون کرده است ولی نمی‌دانیم علت آن نقل برقی از ضعفاء بوده است یا نه؟) او از پدر برقی نقل حدیث می‌‌کند و حال آنکه محمد بن خالد از ضعفاء نیز نقل کرده است. حتی افراد بسیاری از او مانند سعد بن عبد الله نقل حدیث می‌کنند و او را به عنوان شیخ خود قرار داده‌اند. بنابراین اگر بناء محدثین این بوده است که هم شیخ بلا واسطه‌شان ثقه باشد و هم آن شیخ از غیر ثقات نقل نکند احمد بن محمد نمی‌بایست محمد بن خالد را به عنوان شیخ انتخاب می‌کرد.

▫️ محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری صاحب کتاب نوادر الحکمة که قبل از کافی، کتاب معروف شیعه به حساب می‌آید، کسی بوده است که اشخاص بسیاری از او نقل حدیث کرده‌اند و حال آنکه او از ضعفاء نقل حدیث می‌کرد و بر احادیث مرسله اعتماد می‌نمود.

▫️ حتی مربوط به صفوان و ابن ابی عمیر و بزنطی و امثال ایشان نیز نمی‌توان چنین ادعایی کرد که همواره شیوخ با واسطه آنها هم از غیر ثقات نقل نمی‌کردند.
عبد الله بن جعفر حمیری رئیس محدثین بوده است و حتی با حضرات معصومین مکاتبه داشته است و او احمد بن محمد بن خالد را به عنوان شیخ خود انتخاب کرده است که با شیوخ او با واسطه از ضعفاء نقل می‌کردند.

📌 ادامه دارد...


(بخش‌های پیشین این بحث:
1️⃣ https://t.me/mfeqhi/347
2️⃣ https://t.me/mfeqhi/349
3️⃣ https://t.me/mfeqhi/352

▪️برگرفته از : دروس رجال معظم له در سال 62، جسله 4
#نکات_اشارات
#دروس_رجال
#رجال

—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉 @mfeqhi
Forwarded From مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
🌟نکات و اشارات🌟

⏺ تمایز بین علوم و تفاوت علوم رجال، درایه و تراجم با یکدیگر

آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی:
به طور کلی تمایزی که ما بین علوم می گذارند به چند گونه است.
بعضی تمایز علوم را به تمایز موضوعات آن می‌دانند و بعضی به تمایز محمولات و بعضی مانند محقق خراسانی به تفاوت غرض که البته طبق تحقیقی که انجام شده است چیزی غیر از تفاوت موضوع و محمول نیست.

👈 نظر صحیح در باب تمایز علوم این است که همان گونه که مسائل علمی گاه با موضوع از مسأله‌ی دیگر با موضوع و یا محمول متمایز می‌شود علوم هم به همین شکل با هم متمایز می‌شوند؛ یعنی گاه از طریق موضوع و گاه محمول و گاه هر دو.

1️⃣ مثلا در مسائل علوم گاه موضوع، نماز است که می‌گوییم نماز واجب است و یا قصر است و یا اخفاتیه است و یا چهار رکعت است و مانند آن. موضوع در تمام این مسائل یکی است ولی محمولات آن متفاوت است در نتیجه مسائل متفاوت می شود.
2️⃣ گاه موضوعات مسائل با هم متفاوت است؛ مانند اینکه گاه موضوع نماز است و گاه حج.
3️⃣ و گاه موضوع و محمول هر دو متفاوت است مثلا گاه نماز واجب است و گاه حج مستحب است.

بین علوم هم این اختلاف وجود دارد. مثلا در علم صرف و نحو، موضوع کلمه است. ولی محمولات آن متفاوت است یکی در صحت و اعتلال بحث می کند و یکی در اعراب و بناء.

گاه محمولات یک علم را در نظر می گیریم و کار به موضوع نداریم مثلا حجّت در فقه موضوع علم اصول است، حجّت در فقه محمول است ولی کار نداریم که موضوع آن چیست.
گاه موضوع و محمول خاصی در نظر گرفته می‌شود یعنی اگر آن موضوع آن محمول را داشت علمی بر اساس آن تنظیم می‌شود.

📌 فرق بین علم رجال و درایه و تراجم ممکن است در اختلاف موضوعی باشد به این گونه که موضوع در علم رجال، محدث است (مثلا در رجال از زراره بحث می شود که اخباری که از او نقل می‌شود چه حکمی دارد.) ولی موضوع در علم درایه، حدیث است (حدیث ضعیف و صحیح) ولی علم تراجم به خصوص محدث کاری ندارد، بلکه به شخصیت‌ها کار دارد چه محدث باشند یا نه.
واضح است که گاه چیزی در علم رجال قابل طرح است ولی در علم تراجم نیست مثلا شخصیتی است که در سند یک حدیث وارد شده است که حدیث مزبور هم محتوای مهمی ندارد مثلا در مورد یک مسأله ی استحبابی جزئی است. آن شخصیت را در علم رجال بحث می‌کنند ولی چون شخصیت مهمی نیست و مضمون حدیث هم به گونه ای نیست که حکم مهمی را در بر داشته باشد، از آن فرد در علم تراجم بحث نمی شود.
(البته) لازم نیست تفاوت موضوعی بین این علوم به نحو تباین باشد، بلکه می‌توان به شکل عموم و خصوص من وجه و یا حتی مطلق باشد.


▪️منبع: دروس رجال معظم له در سال 62، جسله 1
#نکات_اشارات
#رجال

—------—

🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi