@literature9
مسکوب در جایی گفته است:
پروژۀ هدایت از عوارض شکست مشروطه، «همین شکست در تحقق آزادی»، است. این نکته از قضا به نوعی دربارۀ نیما نیز صدق میکند. آرمانهای شکستخوردۀ مشروطه همچون اشباح و صداهایی شبحوار به سراغ سوژههای وفادار میآیند و اینهمانیِ شبِ بهظاهر مطلق را برهم میزنند. گویی کار سوژههای سیاست قسمی «کار شبپایی» است و گوش دادن به صدای همهمۀ مردم که با گوشی ناممکن باید آنها را شنید. نیما پای شکست را وسط میکشد، مردمی که در وضعیت کنونی با خود نیست و خواندن نمیتواند، اما باید به صدای خاطرات جمعی و آوازها و زخمهای آن مردم که از خطابِ دولت کسر شده و همچون شکافی درون همان مردمِ آرمیده زیر لوای دولت عمل میکند وفادار بماند، با گوش ناممکنش این صداها را بشنود و آنها را از برکند. زیرا اگر دشمن پیروز شود، حتی مردگان نیز در امان نخواهند بود.
همین نشان میدهد که خوانشهای یونگی از نیما تا چه حد اخته و ارتجاعیاند و چرا صداها و آوازهای بیتن و جمعیِ شنیدهشده در شعر نیما، برخلاف نظر محمود فلکی، به هیچ وجه صداهایی اسطورهای نیستند، بلکه صدای سیاستاند، صدای اشباح مشروطه که زخمِ مدرنیتۀ درهمکوبیدهشده بهوسیلۀ «دست آهنین سردار سپه» را به سوژههای وفادار یادآوری میکند، صدای آوازهای آدمیانی که با وفاداری به شکستهای گذشته، به قول آدورنو قصد رها شدن از ترس اسطورهای را دارند.
#نیما_یوشیج #ضیا_موحد #کامران_بزرگنیا #محسن_ملکی
مسکوب در جایی گفته است:
پروژۀ هدایت از عوارض شکست مشروطه، «همین شکست در تحقق آزادی»، است. این نکته از قضا به نوعی دربارۀ نیما نیز صدق میکند. آرمانهای شکستخوردۀ مشروطه همچون اشباح و صداهایی شبحوار به سراغ سوژههای وفادار میآیند و اینهمانیِ شبِ بهظاهر مطلق را برهم میزنند. گویی کار سوژههای سیاست قسمی «کار شبپایی» است و گوش دادن به صدای همهمۀ مردم که با گوشی ناممکن باید آنها را شنید. نیما پای شکست را وسط میکشد، مردمی که در وضعیت کنونی با خود نیست و خواندن نمیتواند، اما باید به صدای خاطرات جمعی و آوازها و زخمهای آن مردم که از خطابِ دولت کسر شده و همچون شکافی درون همان مردمِ آرمیده زیر لوای دولت عمل میکند وفادار بماند، با گوش ناممکنش این صداها را بشنود و آنها را از برکند. زیرا اگر دشمن پیروز شود، حتی مردگان نیز در امان نخواهند بود.
همین نشان میدهد که خوانشهای یونگی از نیما تا چه حد اخته و ارتجاعیاند و چرا صداها و آوازهای بیتن و جمعیِ شنیدهشده در شعر نیما، برخلاف نظر محمود فلکی، به هیچ وجه صداهایی اسطورهای نیستند، بلکه صدای سیاستاند، صدای اشباح مشروطه که زخمِ مدرنیتۀ درهمکوبیدهشده بهوسیلۀ «دست آهنین سردار سپه» را به سوژههای وفادار یادآوری میکند، صدای آوازهای آدمیانی که با وفاداری به شکستهای گذشته، به قول آدورنو قصد رها شدن از ترس اسطورهای را دارند.
#نیما_یوشیج #ضیا_موحد #کامران_بزرگنیا #محسن_ملکی