محمدرضا #شجریان|#شور

اگر چه رند خراب و گدای خانه به دوشم
گدائی در جانان به سلطنت نفروشم

چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی
گرسنه غم #عشق‌ اند و #عاشق‌ اند به جوشم

بریشم طرب چنگ آسمانم و چون چنگ
به زخمه ای که خراشد رگم چرا نخروشم

فلک دوتا شده بیند که من بدین تن لاغر
چگونه بار امانت نهاده اند به دوشم

چگونه پند نیوشم به گوش هوش که خود
#عشق
نهاده پنبه به حکمت به گوش پند نیوشم

اگر جمال تو باشد به جسم و جان همه چشمم
وگر پیام تو آید به جان و دل همه گوشم

سزد که ناز فروشم به عالم از سر مستی
که مست باده #عشق و خمار و باده فروشم

اگر جهان همه نیش است غم نمی خورم اما
به شرط آن که رسد شکّری از آن لب نوشم

شبی که گوش دلم زد سروش عرش،صلایی
هنوز گوش به زنگ همان صلای سروشم

تو شهریار، بیان از سکوت نیمشب آموز
گمان مبر که گَرَم لب تکان نخورد خموشم

شاعر: محمدحسین #شهریار

کانال‌هزارآواز