برده داری در رستوران #پدر_خوب
#فلاخن ۱۰۳
#منجنیق
برده داری در رستوران های #پدر_خوب
@litera9
"آشپزخانه" در بیان او بدون اغراق جایی شبیه معدن زغال سنگ یا سلول زندان بود. از اینکه کنار فر و در زیرزمین آشپزخانه ای با تهویه ی نامناسب، متوجه گذر ساعت ها نمی شود و دقیقا نمیداند امروز چه روزی از هفته است یا کدام روز و به چه مناسبت تعطيل است. چون اساسا در کار فست فود و رستوران، تعطیلی وجود ندارد و اتفاقا روزهای تعطیل به جهت بیرون زدن مردم، روزهای شلوغ تری برای رستوران ها است. در چنین شرایط یک کارفرما باید از آشپزها، آماده سازها و کارگرهای شیفتی دیگری استفاده کند. ولی کارفرما برای اینکه از سود کم نکند و جلوی هزینه ها را بگیرد چنین کاری نمی کند. بهروز می گوید: «اگر هم اعتراضی کنیم کارفرما خیلی ساده و خونسرد می گوید "همین است که هست و اگر نمی خواهید، بروید به سلامت. آن بیرون آنقدر بیکار و بدبخت ریخته که با سر می آیند اینجا کار کنند" امثال ما هم مجبوریم تحمل کنیم.» مدیر شعبه ای که بهروز در آن کار می کند در حالی چنین برخوردی با کارگران رستوران دارد که شهرام فخار مالک رستوران های زنجیره ای پدر خوب ادعا می کند: «شعب ما توسط آدم های معروف زیادی اداره می شود. آقایان مایلی کهن و فریادشیران مدیران شعبه ی مرزداران هستند. آقای توسلی کارگردان سریال روزگار جوانی هم شعبه ی ولنجک پدر خوب را مدیریت می کند. تمام شعب ما آدم های گزینش شده اند و این گونه نیست هر کسی از در بیاید به او شعبه بدهیم. خیلی از کسانی که از من امكان تاسیس شعبه گرفته اند آدمهای فرهیخته و تحصیل کرده هستند.» و البته به سیاهه ی این نام ها باید «علی دایی» را هم اضافه کرد. یا حتا می توان حوزه ی دید را از رستوران پدر خوب فراتر برد و دید که چه اسم های شیک و چه "افتخارات ملی "ای مدیران و صاحبان برندها و فروشگاه های زنجیره ای اند. قطعن حق با شهرام فخار است. اقتضای "فرهیختگی" در نظام بازار آزاد در این است که کارفرما شیوه های بهره کشی از نیروی کار و انباشت سود از دسترنج کارگر را به خوبی بداند و از انواع راه های قانونی و غیرقانونی حقوق کارگر را تضييع کند و این اسم های تراز اول و "افتخارات ملی" قطع از این دسته اند. بهروز سی ساله است و لیسانس حسابداری دارد و مدت دو سال است که در این رستوران کار می کند. قبل از آن هم مدت چهار پنج سال کار فست فودی و رستوران انجام داده است. اینجا ظاهرا سرآشپز است و براساس چیزی که از اول قرارش با کارفرما بود باید به عنوان سرآشپز کار کند نه آماده ساز یا نظافتچی. در صورتی که هر سه کار را خودش انجام می دهد. می گوید قرارداد مکتوب و رسمی ندارد. به او و نه هیچ کدام از کارگرها و حتا حسابدار. «هرچه گفتیم که باید چیزی نوشته و امضا شود مدام امروز و فردا کردند و ما هم عملا چاره ای جز اعتماد نداشتیم. پس قرارداد کتبی ای در کار نیست و قرارداد شفاهی هم مدت معینی ندارد. کارفرما این اختیار تام را دارد که هر وقت اراده کرد به کارگر بگوید اخراجی!» در مورد بیمه هم کارفرما به شکل شفاهی به بهروز گفته است که برایتان رد می کنیم". ولی بهروز هیچ سند یا مدرکی که نشان بدهد بیمه رد شده است در دست ندارد. او می گوید: «ما حتا دفترچه ی بیمه درمانی نداریم.» در خصوص تعطیلی و مرخصی می گوید: «جز یک روز در ماه هیچ تعطیلی هفتگی یا ماهانه یا مرخصی دیگری وجود ندارد.

برده داری در رستوران #پدر_خوب
#فلاخن ۱۰۳
#منجنیق