اگر عمر دوباره داشتم
اشتباهات بیشتری مرتکب می شدم
همه چیز را آسان میگرفتم
از عمر اولم ابله تر می شدم
اندکی از رویدادهای جهان را جدی می گرفتم
مسافرت بیشتر می رفتم
از کوه ها بیشتر بالا می رفتم
در رودخانه های بیشتری شنا می کردم
بستنی بیشتر می خوردم و اسفناج کمتر
مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری
آخر ببینید من از آدم‌هایی بودم که بسیار محتاط و خیلی عاقلانه زندگی کردم ساعت به ساعت روز به روز، لبته من هم لحظات سرخوشی داشتم اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظات سرخوشی بیشتر می داشتم
من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و…نمی رفتم
اگر عمر دوباره داشتم
سبک‌تر سفر می کردم
وقت بهار زودتر پابرهنه راه می رفتم
و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه می دادم
از مدرسه بیشتر جیم می شدم
گلوله های کاغذی بیشتری به معلم‌هایم پرتاب می کردم
دیرتر به رختخواب می رفتم و می خوابیدم
بیشتر عاشق می شدم
پایکوبی و دست افشانی بیشتری می کردم
و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند من به سهل و آسان گرفتن اوضاع می پرداختم زیرا با ویل دورانت موافقم که می گوید:

"شادی از خرد عاقلتر است."

✍🏻 #هرالد

📚 @BookTop