رفتن رستم ... شموس (؟) و ...
گویا این بخش از شاهنامه منثور ما، اشاره‌ای به این داستان در شاهنامه فردوسی باشد:
چو بشنید رستم سرش خیره گشت
جهان پیش چشم اندرش تیره گشت

چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس
علم و حکمت زاید از لقمهٔ حلال

عشق و رقت آید از لقمهٔ حلال

چون ز لقمه تو حسد بینی و دام

جهل و غفلت زاید آن را دان حرام

هیچ گندم کاری و جو بر دهد

دیده‌ای اسپی که کرهٔ خر دهد

لقمه تخمست و برش اندیشه‌ها

لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها

زاید از لقمهٔ حلال اندر دهان

میل خدمت عزم رفتن آن جهان

(مولوی- مثنوی)
Forwarded From پارسی را مانند فردوسی پاس داشتن
علم و حکمت زاید از لقمهٔ حلال

عشق و رقت آید از لقمهٔ حلال

چون ز لقمه تو حسد بینی و دام

جهل و غفلت زاید آن را دان حرام

هیچ گندم کاری و جو بر دهد

دیده‌ای اسپی که کرهٔ خر دهد

لقمه تخمست و برش اندیشه‌ها

لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها

زاید از لقمهٔ حلال اندر دهان

میل خدمت عزم رفتن آن جهان

(مولوی- مثنوی)
Forwarded From محسن الویری
🔸یادداشتی انتقادی و تکمیلی در باره مناطق تاریخی رشت

پس از انتشار گزارش بازدید از برخی مناطق طبیعی و تاریخی #رشت، دوست گرامی و پژوهشگر جوان و متتبع و نکته‌بین آقای دکتر سعید طاووسی مسرور که پیش از این نیز مرا از دقت‌نظرهای خود بهره‌مند ساخته‌اند، یادداشت زیر را از سر لطف ارسال کردند که عینا باز نشر می‌شود:

«سلام استاد
از گزارش شما درباره رشت استفاده کردم - تشکر
به نظر بنده انتساب آن اماکن به شیخ صفی و شیخ زاهد درست نیست و یک تاریخ عامیانه است
حتی مدفن منسوب به شیخ زاهد گیلانی در لاهیجان نیز قبر او نیست زیرا قبر شیخ زاهد در جمهوری آذربایجان است
در این باره مقاله ای منتشر شده است
بنده از استاد بحر العلوم سوال کردم و گفتند که مزار لاهیجان در واقع قبر یکی از شاگردان شیخ زاهد ست
درباره مسجد صفی هم به نظر می رسد مسجد سفید باشد به جهت رنگ داخل بنا
ضمنا این نام در مساجد تاریخی گیلان دیده می شود مانند بنای کهن اسپی مزگت که به معنای مسجد سفید است»

ایشان همچنین مقاله‌ای با مشخصات زیر را هم برای مزید بهره‌مندی پیوست ساخته‌اند:
غفاری‌فرد، عباسقلی، خاستگاه نیاکان شیخ زاهد و محل کنونی آرامگاه او، پژوهش‌نامه تاریخ، سال سوم، شماره دوازدهم، پاییز ۱۳۸۷، صص۶۵ ـ ۸۱ .
@MohsenAlviri
سفید رنگ مورد پسند شیعیان
شگفتا از ناصر خسرو! شاعری عجیب، و شگفت. دیوانش آینه تمام نمای تاریخ اسلام، در یک تصویر شیعی است. آنچه در خراسان می گذرد، یا شامات یا مصر، به هر کجا اشاراتی دارد، و نکاتی دقیق. بر اساس این دیوان می توان، دهها مقاله تاریخی نگاشت، کاری که کما بیش و گاه گاه صورت گرفته، اما همچنان نکات غریبی در لابلای این اشعار پنهان است. مقدمه مفصل تقی زاده بر دیوان ناصر خسرو، بخشی از این مسائل را واگویه کرده، اما هنوز هم جای کار فراوان دارد. امروز که برخی قصاید را مرور می کردم، این اشعار را دیدم، منازعات فاطمیان با عباسیان؛ تعابیر خاص ناصرخسرو از عباسیان، و نگاهی به آنان و آل رسول ص دارد. فاطمیان و شیعیان، رنگ سفید را می پسندیدند و عباسیان رنگ سیاه را.
چون بشنوی که مکه گرفته ‌است فاطمی / بر دلت ذل بیارد و بر تنت تاب و تب
ارجو که سخت زود به فوجی سپیدپوش / کینه کشد خدای زفوجی سیه سلب
وان آفتاب آل پیمبر کند به تیغ / خون پدر ز گرسنه عباسیان طلب
وز خون خلق خاک زمین حله گون کند / از بهر دین حق ز بغداد تا حلب
آنگه که روز خویش ببیند لقب فروش / نه رحم یادش آید و نه لهو و نه طرب
واندر گلوش تلخ چو حنظل شود عسل / واندر برش درشت چو سوهان شود قصب
دعوی همی کند که نبی را خلیفتم / در خلق، این شگفت حدیثی است بوالعجب
زیرا که دین سرای رسول است و ملک اوست / کس ملک کس نبرد در اسلام بی‌ نسب
بر دین و خلق مهتر گشتندی این گروه / بومسلم ارنبودی و آن شور و آن جلب؟
نسبت بدان سبب بگرفتند این گروه / کز جهل می‌نسب نشناسند از سبب
زان روز باز دیو بدیشان علم زده‌است / وز دیو اهل دین به فغان‌اند و در هرب
زیشان جز از محال و خرافات کی شنود / آدینه‌ها و عید نه شعبان و نه رجب؟
گر رود زن رواست امام و نبیدخوار / اسپی است نیز آنکه کند کودک از قصب
ای حجت خراسان از ننگ این گروه / دین را به شعر مرثیت آور ندب ندب
وز مغرب آفتاب چون برزد مترس اگر / بیرون کنی تو نیز به یمگان سر از سرب
@jafarian1964
Forwarded From رسول جعفریان
سفید رنگ مورد پسند شیعیان
شگفتا از ناصر خسرو! شاعری عجیب، و شگفت. دیوانش آینه تمام نمای تاریخ اسلام، در یک تصویر شیعی است. آنچه در خراسان می گذرد، یا شامات یا مصر، به هر کجا اشاراتی دارد، و نکاتی دقیق. بر اساس این دیوان می توان، دهها مقاله تاریخی نگاشت، کاری که کما بیش و گاه گاه صورت گرفته، اما همچنان نکات غریبی در لابلای این اشعار پنهان است. مقدمه مفصل تقی زاده بر دیوان ناصر خسرو، بخشی از این مسائل را واگویه کرده، اما هنوز هم جای کار فراوان دارد. امروز که برخی قصاید را مرور می کردم، این اشعار را دیدم، منازعات فاطمیان با عباسیان؛ تعابیر خاص ناصرخسرو از عباسیان، و نگاهی به آنان و آل رسول ص دارد. فاطمیان و شیعیان، رنگ سفید را می پسندیدند و عباسیان رنگ سیاه را.
چون بشنوی که مکه گرفته ‌است فاطمی / بر دلت ذل بیارد و بر تنت تاب و تب
ارجو که سخت زود به فوجی سپیدپوش / کینه کشد خدای زفوجی سیه سلب
وان آفتاب آل پیمبر کند به تیغ / خون پدر ز گرسنه عباسیان طلب
وز خون خلق خاک زمین حله گون کند / از بهر دین حق ز بغداد تا حلب
آنگه که روز خویش ببیند لقب فروش / نه رحم یادش آید و نه لهو و نه طرب
واندر گلوش تلخ چو حنظل شود عسل / واندر برش درشت چو سوهان شود قصب
دعوی همی کند که نبی را خلیفتم / در خلق، این شگفت حدیثی است بوالعجب
زیرا که دین سرای رسول است و ملک اوست / کس ملک کس نبرد در اسلام بی‌ نسب
بر دین و خلق مهتر گشتندی این گروه / بومسلم ارنبودی و آن شور و آن جلب؟
نسبت بدان سبب بگرفتند این گروه / کز جهل می‌نسب نشناسند از سبب
زان روز باز دیو بدیشان علم زده‌است / وز دیو اهل دین به فغان‌اند و در هرب
زیشان جز از محال و خرافات کی شنود / آدینه‌ها و عید نه شعبان و نه رجب؟
گر رود زن رواست امام و نبیدخوار / اسپی است نیز آنکه کند کودک از قصب
ای حجت خراسان از ننگ این گروه / دین را به شعر مرثیت آور ندب ندب
وز مغرب آفتاب چون برزد مترس اگر / بیرون کنی تو نیز به یمگان سر از سرب
@jafarian1964