#وبا
#هوای_وبائیه
#تعفن_هوا
#تعفن_جوهر_هوا
#میوه_در_هوای_وبائیه
#جماع_در_هوای_وبائیه
#استحمام_در_هوای_وبائیه
#گوشت_در_هوای_وبائیه

و تا در تن #خلط_بد نباشد #هواى_بد در وى اثر نكند لكن اگر شخصى باشد كه #جماع بسيار كند يا هر روز اندر #گرمابه شود و #مسام او بدان سبب گشاده شود اگر چه در تن او خلطى بد نباشد هواى بد به مسام او اندر شود و اخلاط او را تباه كند و هواى بد #ميوه‌_ها و #نبات_‌ها را تباه كند و همه ى جانوران را زيان دارد و هركه آن ميوه‌ها و #گوشت آن جانوران خورد كه از آن نبات‌ها خورده باشد مضرت آن بدو رسد...


#ذخیره_خوارزمشاهی
🌱🌱
#وبا
#هوای_وبائیه
#تعفن_هوا
#تعفن_جوهر_هوا
#میوه_در_هوای_وبائیه
#جماع_در_هوای_وبائیه
#استحمام_در_هوای_وبائیه
#گوشت_در_هوای_وبائیه

و تا در تن #خلط_بد نباشد #هواى_بد در وى اثر نكند لكن اگر شخصى باشد كه #جماع بسيار كند يا هر روز اندر #گرمابه شود و #مسام او بدان سبب گشاده شود اگر چه در تن او خلطى بد نباشد هواى بد به مسام او اندر شود و اخلاط او را تباه كند و هواى بد #ميوه‌_ها و #نبات_‌ها را تباه كند و همه ى جانوران را زيان دارد و هركه آن ميوه‌ها و #گوشت آن جانوران خورد كه از آن نبات‌ها خورده باشد مضرت آن بدو رسد...


#ذخیره_خوارزمشاهی
🍁در پاییز باید با آب نیم‌گرم (فاتِر) استحمام و شست‌وشو کرد، زیرا آب بسیار گرم باعث تحریک مواد بدن و خشک شدن آن می‌شود و آب سرد باعث بسته شدن مسام و منافذ بدن و مانع تحلیل است و هر دوی این‌ها به‌خاطر خاصیت فصل پاییز منجر به بیماری می‌گردد.
(خلاصه الحکمه)
*فوائـد في الحجامة*

قال الشيخ المحدث الفقيه محمد بن حــــزام حفظه الله تعالى.

قال ابن القيم رحمه الله تعالـــى في زاد المعاد (( الحجامة على الأخدعين تنفع من أمراض الرأس وأجزائه كالوجه والأسنان والأذنين والعينين والأنف إذا كان حدوث ذلك من كثرة الدم أو فساده أو منهما جميعاً ))

قال " والحجامة لأهل الحجاز والبلاد الحارة، لأن دمائهم رقيقة وهي أميل إلى ظاهر أبدانهم لجذب الحرارة الخارجة إلى سطح الجسد واجتماعها في نواحي الجلد، ولأن مسام أبدانهم واسعة ففي الفصد لهم خطأ "

الفصد : هو شق العرق .
وشق العرق ينفع في البلدان الباردة ،فالحجامة ما تخرج الدم على الوجه المطلوب.

الأخدعان: عرقان في جانبي العنق يُحجم منه ، والكاهل مابين الكتفين وهو مقدم الظهر.

الدرس ٩٢٣ من شرح منتقـــى الأخبار للمجد ابن تيمية رحمه الله
از موارد تغييرات غير طبيعي مضاد با طبيعت، بحث هـواي وبايي است. كلمه «وبا» در فرهنگ امروز ايران به اسهال و ساير علائم ناشي از عفونت با باكتري ويبريو كلرا اطلاق ميشود. در كشورهاي عربي زبان «وبا» مفهوم متفاوتي دارد و معادل اپيدمي به كار ميرود ولي بـراي اسـهال ناشـي از ويبريـو كلـرااز واژه «كوليرا» استفاده ميكنند.
در طب سنتي نيـز واژه «وبـا» و هواي وبايي مفهومي گسترده تر از يك بيماري دارد. «وبـا» در طب سنتي عبارت است از: تعفن و فسادي كه عـارض جـوهر هوا شود و از كيفيت اصليه خود متحرك گردد خواه از اسـباب سماويه باشد و ياارضيه و يـا هـر دو؛ و بـه ابـدان رسـد و بـه استنشاق آن از راه دهان و بيني و مسام و شرائين به قلب رسـد و روح آن را فاسد گرداند و از آن به دماغ و كبد رسد و ارواح آن هر دو را نيز فاسد سازد و موجب افناي آنها و هلاك شـود.
با توجه به اين تعريف، به نظـر مـيرسـد ايـن مفهـوم بـا آلودگي هوا و برخي بيماريهـاي همـه گيـر مـرتبط باشـد. ايـن مطالعه تلاش مينمايد ضمن تشريح هواي وبايي و مقايسـه آن با مطالعات جديد، راههاي مقابله با آن را بـر اسـاس اصـول و مباني طب سنتي ايران توصيف نمايد.
[۹/۱۶،‏ ۲۲:۵۷] آقای یغمایی: سلام استاد کوکبی عزیز لطفادر مورد بخارات دوخانی وتفاوتش بابخار وریح ومحل تولیدش توضیح بفرمایید
[۹/۱۸،‏ ۱۴:۱۹] استاد کوکبی حمیدپور: برای اینکه این مطلب دقیق جا بیافته دوستان باید از علم النبض کمی آگاهی داشته باشند و تا حدودی نبض را بشناسند. برای این از مقوله نبض صحبت کردم که بهتر میشود پاسخ این پرسش را داد و فهم مطلب آسانتر میشود.
یکی از مباحث نبض منفعت نبض است . یعنی منفعت نبض و ضربان چیست؟
بدن همه جانداران از ۴ مایه اصلی تشکیل شده که این ۴ مایه هم در هم تاثیر میگذارند و هم با یکدیگر در تضاد هستند اما به طور کلی در یکدیگر امتزاج پیدا کرده اند . در نتیجه تاثیر حرارت بر رطوبت بخار تولید میشود و رطوبت تبخیر میگردد و آن رطوبت در بدن خرج میشود بنابراین از ماده طبیعت کاسته میشود و این کار پیوسته انجام میشود بنابراین بدن مردم با این اسباب دچار کاهش و پالایش میگردد و این امر یا مرئی است یا نامرئی آنچه دیدنی است بول و براز عرق و مخاط و شوخ و وسخ گوش و بینی و کل وسخ بدن است و رویش مو و ناخن و آنچه که نا پیدا است بخار است بخارها از کنار ریشه موها که مسام هستند خارج میگردند به خاطر همین بدن همه جانداران حاجت به بدل مایتحلل پیدا میکنند یعنی جایگزین چیزی که خرج شده از پالایش و علامت آن گرسنگی و چیزی که خرج شده جایش غذاست. پس از کاهش و پلایش ممتد روح لطیف که تحرک آن زیاد است از این سوخت و ساز نسبت به نرسیدن بدل ما یتحلل ناشکیبا میگردد. همانطور که بدن از زیاد شدن اخلاط حاجت به کاستن پیدا میکند روح نیز حاجتمند دفع این بخار دودناک و سوخته را دارد تا از او جدا شود. همانطور که آب غذا را در تمام نقاط بدن روان میکند و فضله ها را از تن جدا میکند هوا غذای روح را به او میرساند و فضله ها را از او جدا میکند و این کار با دم زدن و خارج کردن دم انجام میدهد که ترویح روح نام دارد. با انبساط و انقباض هوا را به داخل میکشد و دودهای فضله ای روح را خارج میکند و این ضربان و نبض در شریانها و کل بدن همراه است و شریانها با انقباض و انبساط هوای دودناک را از مسامات خود به خارج و به اندامهای دفعی میرسانند و این کار پیوسته انجام میگردد.تا روح صاف و لطیف و معتدل باشد.
خداوند هر عضوی را به اندازه ای که شایسته است توان فضله پذیری و قبول ریزش فضله بدو میدهد. اما اگر یک عضو نیز مریض باشد به علت ضعف قوا فضله ها به آنجا ریزش میکنند. پوست یکی از اندامهایی است که فضله ها روی بدان سمت دارند و پذیرای آن است مثل عرق و شوخ و بخارهای خالص که به مسام بیرون میشوند و آن بخارهای دخانی که ماده موی هستند و ماده بثره ها و ریش ها و مثل آن به آنجا میرسند.
اما باد و نفخه یا در تهی اندامها باشند مثل معده و تولید دردهای ممتد و قراقر شکم میکنند و در بین طبقات و لیفهای اندامها میباشند مثل روده و دردهای خاصی تولید میکنند مانند قولنج ریحی یا بین لیفهای عضله ها یا بین گوشت و غشاها یا بین استخوان و یا بین گوشت و پوست و درد هر کدام در بعضی زیاد و بعضی اندک به نسبت غلیظی و رقیقی ماده تولید کننده باد و نسبت سختی و نرمی و عصبی بودن اندام و.... بستگی دارد.
پس موی از بخار دخانی است و همیشه بخارها تحلیل میپذیرند و به مسام بیرون میشوند. هر چه لطیف تر باشد سریع خارج میشود و منعقد نمیگردد و هرچه غلیظ تر باشد در مسام سد میگردد و ماده موی میگردد.
در کودکان موی رویش ندارد چون بخار دخانی کمتر است .
الله اعلم
[۹/۱۸،‏ ۱۴:۲۳] استاد کوکبی حمیدپور: پاسخ به این سوال را بخوانید کمی بیشتر متوجه مطالب اجتهادی طب سنتی میشوید.
[۹/۱۸،‏ ۱۴:۳۰] استاد کوکبی حمیدپور: هر عضوی که در آن رطوبت فضله ای وجود داشته باشد بواسطه تاثیر حرارت بر فضولات تولید ابخره میکند و این ابخره با بخار دخانی که توسط حرکتهای شریانی و ضربان ایجاد میگردد متفاوت است. بخار دخانی روح فضله ارواح را دفع میکند و ابخره اندامها بخارهای فضله ای هستند که به بالا تصاعد پیدا میکنند و موجبات بیماریهای شرکی را فراهم میکنند مانند ابخره ای که از معده خارج میشود و به دماغ تصاعد پیدا میکند و بیماری شرکی دماغی با ابخره معده را تولید میکند. یا رطوبات فضله ای رحم تحت تاثیر حرارت غریبه ابخره عفنه تولید میکند که با تصاعد به بالا گوارش را نشانه میگرد یا اعضای شریفه مانند کبد و دماغ و قلب را دچار بیماریهای شرکی نظیر اختناق الرحم و یا خفقان قلب میگردد
[۹/۱۸،‏ ۱۴:۳۱] استاد کوکبی حمیدپور: این اسباب شناسی و درمان صحیح اگر رعایت نشود طبیب بیماریهای جدید ایجاد میکند.
مثلا در زنان اگر رحم از فضولات تنقیه نشود و داروهای مالیدنی و خوراکی حار تجویز شود حرارت غریبه دارو ابخره رحمی تولید میکند یا صداع مشارکتی میگردد یا .....
[۹/۱۸،‏ ۱۴:۳۴] استاد کوکبی حمیدپور: مثلا در روده ریح باعث بهتر شدن حرکت دودی روده و به جلو رفتن ثفل غذاها میشود و اما نفخ باعث خشکی بیشت
الجزء الاول:


رجل اصبح بوصلة حياتها إن هبت ريحه بأي اتجاه رفعت كفيها للسماء واقامت صلاتها للاله ، رجل تملكها و استحوذها و سد مسام جلدها ، قابع لا يتزحزح في فوضى حياتها المبعثرة يحجب عنها السماء والشمس و حتى الهواء ،يفقدها التوازن على الأرض و يلقي بها في الظلام ...فعندما يتزاوج جبروت الرجل مع السلطة والنفوذ يعيش نشوة جلد العبيد تحت جبروته و أول من تدفع الثمن أنثاه فيخطف أنفاسها ويحاصر اوجاعها بنشوة ضحكاته ولا تملك غير الصمت فترقص على نهدات دموعها وأنات ألمها الى أن تموت فتلتقط النفس الأخير لتخرج لبوة

ام حمادة:يا هناء افتحي الباب
هناء:يلا ...مييييين؟
....افتحو شرطة ......
هناء:شرطة!!!
فتحت الباب و انا مستغربة
رجال الشرطة:هيدا بيت ام حمادة..
هناء:اي ...خير
رجال الشرطة: انت بنتا؟
هناء:ايه
رجال الشرطة:وينا امك ؟
هناء:امي ..جوا
التفت الرجال يلي كان عم يحكيني لباقي الرجال يلي كانو معن و قلن فوتو فتشوا البيت ،و انت ناديلنا امك ،و قبل ما فوت اجت امي
ام حمادة:خير اخي شوفي ...شو القصة ...ليش عم تفتشو البيت ....على شو عم دورو؟
رجال الشرطة:بدك تروحي معنا على المركز انت متهمة بسرقة فيلا ابو رائد
ام حمادة:سرقة..انا بشتغل بالبيت و بنظفو و من 3ايام تركت الشغل عندن
رجعو الرجال يلي كانو عم يفتشو و قلولو سيدي ما لقينا شي ، قلن خدوها و طالعوها بالسيارة ،مسكو امي كل واحد من جهة و اخدوها و هي عم تصرخ و تقلن انا ما سرقت شي ،ركضت وراها متل المجنونة و انا عم صرخ و قلن اتركوها لامي ،امي ما سراقة ،جيت لاطلع معن بالسيارة ما خلوني و قالولي الحقينا بتكسي ، طلعت وراهن بتكسي على المركز وراهن ،نزلوها لامي من السيارة و فوتوها و انا ماشية وراها
رجال الشرطة:خدوها على غرفة الضابط ماهر
فوتوها على غرفة الضابط ماهر يلي ما كان موجود و انا فتت معا ،و بعدا اجا الضابط ماهر يلي كان شاب بعمر الثلاتينات طويل كتير و ضخم ،عيونو سود كبار و شعرو اسود و لون بشرتو حنطية ،كانت ملامح وجهو قاسية كتير ،اول ما فات اطلع فيني نظرة سريعة و لف و قعد ورا مكتبو
ماهر:انت المدعوة ام حمادة
ام حمادة:اي
ماهر:و انت مين؟
هناء:انا بنتا
ماهر:شو اسمك؟
هناء:اسمي هناء
ماهر:ايه يا ام حمادة ،اليوم الصبح اجا السيد ابو رائد و قال انك سرقتيلو تحف من الفيلا تعيتو
ام حمادة :ولله كذاب انا شقفة خدامة و على باب الله شو بدخلني بهيك قصص بس هو لانو حاول....
ماهر:ايه حاول شو...
ام حمادة:حاول يعتدي علي و انا صديتو و تركت الشغل عندو قام افترى علي و طلع علي هالحكي
هناء: العمى بقلبو هالواطي ..امي ليش سكتي و خبيتي علينا ؟
اطلع فيني الضابط ماهر و اشرلي باصبعتو على تمو هس و قلي انا عم احكي
ماهر:وليش ما جيتي قدمتي بلاغ عليه بانو حاول يعتدي عليكي؟
ام حمادة:ولله يا ابني انا ما تعيت هيك قصص شرطة و مخافر و بلاغات ...انا ام يتامة و كل همي طعمي اولادي و ماني قدو لابو رائد و غيرو
ماهر:امم طيب رح تنامي عنا اليوم و تبقي على ذمة التحقيق لتنعرف الحقيقة
هناء:بدكن تنيمو امي بالمخفر؟
ماهر:اي طبعا هاي اجراءات روتينية ،انت ارجعي على البيت
هناء:لا ما بدي ارجع
ام حمادة:معلش امي ارجعي بتكون اختك سمر انشغل بالا علينا
هناء:امي بس ما معقول اتركك لحالك هون
ام حمادة:معلش امي بكرا بتبان الحقيقة
ماهر:خدوها و حطوها تحت بالنظارة
مسكوها لامي كل واحد من جهة و اخدوها ، جيت لاطلع وراها
ماهر:خليكي انت هون شوي ؟
هناء:انا
ماهر:ايه في غيرك ليش بالغرفة
هناء:طيب
ماهر:شو عمرك انت ؟
هناء:انا 19سنة ...اديش بدا تبقى امي عنكن؟
ماهر:ما بعرف لتبين الحقيقة
هناء:اي و ايمت بتبين الحقيقة معكن ..هيدا ابو رائد رجال وسخ و هو يلي لازم تاخدوه محل امي
ماهر:القصة ما بهالسهولة يلي انت مفكرتيا بدنا دلائل و اثباتات و هيك شي اي حدا فيه يشتري
هناء:ما فهمت ..يعني انا بدي ادفع حتى تطلع امي ..من وين بدي ادفع ....الله يخليكي ساعدها ولله امي ما الها ذنب و يلي فيها بكفيها
ماهر:امم واضح هالشي ،رح ساعدا و اعمل يلي بقدر عليه بس خلص ما تبكي ،(اعطاني محرمة )..تفضلي ...بتدرسي شي انت ؟
هناء :ايه سجلت من يومين بالجامعة تربية معلم صف
ماهر:اممم يعني لسا ما بلشتي دوام ؟
هناء:لا لسا
ماهر:ابوكي ميت ؟
هناء:اي
ماهر:و ما عندك اخوة شباب ؟
هناء:عندي اخ واحد بس
ماهر:شو عمرو؟
هناء:صغير عمرو 9سنين و عندو متلازمة داون
ماهر:امممم معناها ما الكن سند ابدا و بهالحالة امك بتعصى هون
هناء:لا ما عنا الله يخليك اعتبرا امك ..اختك ..انت بتعرف انها بريئة
ماهر :اكيد رح ساعدا كرمال خاطر عيونك الحلوين ....صارت الساعة 2خلص دوامي مشي وصلك بطريقي على بيتكن
هناء:لا ما في داعي برجع لحالي
ماهر:لا ما حلوة مني اتركك تروحي لحالك و قلتلك خلص انا رح ساعدا لامك و طلعلك اياها من بكرا الصبح
هناء:عنجد
ماهر:اي جد قومي يلا