با سلام محضر اساتيد محترم
آيا نسخه اي از فصل الخطاب به خط شخص محدث نوري موجود است؟
با توجه به نقل هايي كه از سردار كابلي شده است مبني بر در خواست يكي از شاگردانش براي گردآوري احاديث مربوط به تحريف قرآن ، انتساب متن هاي موجود بصورت كامل به مرحوم محدث قطعي است؟
ممنون اگر راهنمايي فرماييد
در مورد این نقل از سردار کابلی درباره فصل الخطاب ، مطلب خیلی مهمی درجرعه ای از دریا ، حضرت آیت الله شبیری زنجانی هست که حتما باید مطالعه شود
ایشان این نقل از سردارکابلی را با توجه به زمان ولادت یا وفات ایشان ،اساسا نمیپذیرند
منظور حقیر این رساله بود که آقا بزرگ از محدث نوری نقل کرده که ایشان راضی نبوده که فصل الخطاب به تنهایی خونده بشه بلکه در کنارش این رساله جوابیه رو هم بخونند👆👆👆
🍀 برگی از کتاب جرعه ای از دریا(آیت الله شبیری زنجانی):
♦️ نقدی برقصهٔ (فصل الخطاب)
🔹 میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰)
🔹 یک وقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصه ای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود. آقای منتظری هم در کتاب خاطراتش این قصه را نقل کرده است.
♦️ آن آقا از سردار کابلی نقل می کرد که: من نزد حاجی نوری بودم. سید معممی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش می زد و آه می کشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد و حاجی به او گفت: چه شده است که این قدر آه می کشی؟ آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کرده است. حاجی گفت: خداوند که ظلم نمی کند، این تعبیر یعنی چه؟ آن سید گفت: نه، ظلم کرده است. حاجی گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است. سید گفت: نه. حاجی پرسید: علتش چیست که چنین می گویی؟ سید گفت: چرا خداوند اسم جد ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سنیها نشویم؟ حاجی نوری گفت: اتفاقاً نام حضرت در قرآن هست. سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی ازامیرالمؤمنین نیست. حاجی گفت: نه، من ادله اش را میآورم. چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد. آن سید گفت: آیا بازهم دلیل هست؟ حاجی گفت: بازهم هست. و چند وقت بعد جزوهٔ دیگری آورد و به آن سید داد. آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری می گرفت و به چاپخانه می داد. وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت.
🔹 سردار کابلی می گفت: این قضیه گذشت. یک وقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی برایم آشنا بود. از من پرسید مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الان تطبیق نمی کنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم!
♦️ همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل می کرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبودہ است. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است!
💠 آشیخ آقابزرگ که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در الذریعه تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کرده است. همچنین در الذریعه تاریخ فراغ ازتأليف فصل الخطاب، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الأخره 1292 ضبط شده است. یعنی حدود شش ماه بعد ازتأليف فصل الخطاب سردار کابلی متولد شده است.
اگر هم قضه مذکور راست باشد، سردار کابلی با واسطه این قصه را نقل کرده است و ناقل در نقل اشتباه کرده است. (دهه آخر جمادی الاخره ۱۴۳۲)
♦️ مرحوم شیخ آقابزرگ مطلبی را از حاجی نوری نقل کرده است و درجلسه ای هم شفاهی فرمود ولی ما محصل فرمایش ایشان را نفهمیدیم. شیخ آقابزرگ می فرمود: حاجی نوری در کتاب فصل الخطاب منکر تحریف است و می گفته که ما اسم کتاب را بد گذاشتیم و باید اسم کتاب را می گذاشتیم: «فصل الخطاب في عدم تحریف الکتاب».
♦️ آشیخ صادق خلخالی از حاج شیخ آقابزرگ پرسید که شنیده ام شما چنین نوشته اید. ایشان هم فرمایشی فرمود که برای ما مفهوم نبود.
♦️ من احتمال می دهم منظور شیخ آقابزرگ این بود که حاجی نورى عقیده اش این بود. که پس از تحریف اولی، ائمه ما را به قرآن ارجاع دادند و همان حجت قرارداده شد و پس از آن دیگر تحریف نشده است. (شوال ۱۴۳۱)
عقیده تحریف قرآن در کتاب میرزا مهدی اصفهانی
از غرائب این است که در کتاب الاصول الوسیط، مرحوم عالم متقی میرزا مهدی اصفهانی قائل به تحریف قرآن شده است و در مقام استناد به روایات کتاب معلوم الحالی مانند فصل الخطاب حاجی نوری استناد کرده است. استناد به آثار حدیثی ضعیف در آثار آن مرحوم کم نیست و از جمله استناد به تفسیر منسوب به امام حسن عسکری که تردیدی در جعلی بودن آن نیست.
حاجی نوری و داستان قرآن شناسی و شم فقه الحدیثی او
از عجایب این است که حاجی نوری در فصل الخطاب متن واضح البطلان و مجعول و باردی همانند سوره النورین را از کتاب بی پایه ای مانند دبستان المذاهب نقل می کند و آن را به عنوان یکی از ادله خود بر تحریف قرآن بر می شمارد و آنگاه در پایان نقل آن می نویسد (ص ۱۸۱): قلت: ظاهر کلامه انه اخذها من کتب الشیعه ولم اجد لها اثرا فیها غیر ان الشیخ محمد بن علی بن شهرآشوب المازندرانی ذکر فی کتاب المثالب علی ما حکی عنه انهم اسقطوا من القرآن تمام سوره الولایه ولعلها هذه السوره والله العالم.
درباره دبستان المذاهب و درباره ریشه سوره النورین اینقدر نوشته اند که دیگر حاجت نیست اینجا من چیزی اضافه کنم.
حاجی نوری و داستان قرآن شناسی و شم فقه الحدیثی او
از عجایب این است که حاجی نوری در فصل الخطاب متن واضح البطلان و مجعول و باردی همانند سوره النورین را از کتاب بی پایه ای مانند دبستان المذاهب نقل می کند و آن را به عنوان یکی از ادله خود بر تحریف قرآن بر می شمارد و آنگاه در پایان نقل آن می نویسد (ص ۱۸۱): قلت: ظاهر کلامه انه اخذها من کتب الشیعه ولم اجد لها اثرا فیها غیر ان الشیخ محمد بن علی بن شهرآشوب المازندرانی ذکر فی کتاب المثالب علی ما حکی عنه انهم اسقطوا من القرآن تمام سوره الولایه ولعلها هذه السوره والله العالم.
درباره دبستان المذاهب و درباره ریشه سوره النورین اینقدر نوشته اند که دیگر حاجت نیست اینجا من چیزی اضافه کنم.
عقیده تحریف قرآن در کتاب میرزا مهدی اصفهانی
از غرائب این است که در کتاب الاصول الوسیط، مرحوم عالم متقی میرزا مهدی اصفهانی قائل به تحریف قرآن شده است و در مقام استناد به روایات کتاب معلوم الحالی مانند فصل الخطاب حاجی نوری استناد کرده است. استناد به آثار حدیثی ضعیف در آثار آن مرحوم کم نیست و از جمله استناد به تفسیر منسوب به امام حسن عسکری که تردیدی در جعلی بودن آن نیست.
حاجی نوری و فصل الخطاب
شاید نزدیک بیست و هفت و هشت سال پیش بود به مناسبتی دنبال کتاب فصل الخطاب حاجی نوری بودم، خیلی طول کشید تا اینکه نسخه ای از چاپ سنگی آن به دستم رسید. در بیشتر کتابخانه ها این کتاب در دسترس نبود. امروز گرچه هنوز نسخه ای با تصحیح انتقادی از آن به دست داده نشده اما کپی دیجیتال چاپ سنگی آن همه جا بر روی سایت ها هست و قابل دانلود. من از این کتاب طبعاً خوشم نمی آید، نه صرفاً به خاطر موضوع آن بلکه به خاطر رویکرد مؤلف آن در گردآوری احادیث و نوع استدلالات غیر قابل قبول آن. بحث گردآوری قرآن و تدوین مصحف امروزه تبدیل شده به یک بحث علمی که در حول و حوش آن می توان تحقیق کرد. بحث من این نیست که روایت سنت درباره گردآوری و کیفیت تدوین قرآن و موضوع تمامیت قرآن را باید لزوماً بپذیریم یا نپذیریم اما آنچه در بحث های آکادمیک مطرح می شود جنبه علمی و انتقادی دارد و تفاوت دارد با رویکردی که حاجی نوری در این کتاب اتخاذ کرده که در واقع رویکری است اخباری و حدیث گرا بی آنکه ذره ای در آن روحیه انتقادی و نقادی حاکم باشد. در میان علمای شیعه به ویژه در چند سده نخستین کسانی که تصریح به تحریف قرآن حال چه به معنای تغییر و تبدیل و چه به معنای نوعی نقص در قرآن کرده اند، دست کم بر اساس منابع موجود زیاد نبوده اند. تعدادی از محدثان البته روایاتی را در کتاب های خود نقل کرده اند که بعضاً به تصریح و بعضاً به تأویل چیزی مانند تحریف قرآن از آنها قابل استنباط است اما آن احادیث بیشتر ناظر به تفسیر و تأویل آیات قرآنند و نه موضوع اضافه و کم در متن مصحف و تازه باید آنها را در چارچوب ادبیات جدلی میان اهل سنت و شیعیان فهمید و نه لزوماً به معنی تصریح بر تحریف قرآن. آنجا که پای تصریح به میان آمده علمای شیعه معمولاً ادعای تحریف را یا با بحثی کلامی رد کرده اند و یا وقوع آن را نپذیرفته اند. تعدادی حدیث هم هست که غالیان شیعی نقل کرده اند و بعضاً در آثار غیر معتبر نقل شده. اصولاً ادعای تحریف قرآن درباره مبحث امامت متعلق به دوره ای است که در آن هنوز بحث امکان تأویل باطنی آیات قرآن کمتر محل توجه بود. آنگاه که این بحث مطرح شد لزومی نداشت بر تحریف قرآن ادعا شود تا بحث های مرتبط با امامت توجیه شود بلکه به سادگی می شد با رویکرد تأویلی به آیات قرآن بحث امامت را به قرآن کشید.
علمای اخباری در طول تاریخ خود بیشتر از اصولیان در نقل روایات تحریف کوشا بوده اند. البته ما اصولیان معتقد به تحریف قرآن هم داشته ایم. حاجی نوری البته اخباری به شکل متعارف آن نیست. او متعلق به دورانی است که بر اثر سنت تحصیلی نمی توانسته در فقه جنبه اخباری او ظهور و بروز کند اما کتاب مستدرک الوسائل او و نیز خاتمه آن با رویکردی کم و بیش اخباری است. خود متن کتاب مستدرک البته هیچ گاه از دیدگاه فقها کتاب معتبر و مرجعی قلمداد نشد. خاتمه مستدرک به دلیل اشتمال بر اطلاعات رجالی و نقل اجازات بسی مفیدتر از کتاب مستدرک است. عمده منابع مستدرک منابعی است یا غیر معتبر و یا روایاتی است که برای بحث های فقیهان مفید نبوده است. آثار دیگر حاجی نوری هم کم و بیش همین وضعیت را دارد. عمدتاً گردآوری احادیث و حکایات و روایات است بدون تأملات نظری و نقادانه. با این وصف چنانکه گفتم مهمترین خدمت حاجی نوری حفظ شماری از نسخه های خطی به ویژه در دانش حدیث و همچنین مطالب مفیدی است که در حوزه تراجم نگاری و نقل اسناد و اجازات در خاتمه مستدرک دارد که البته عمدتاً هم متکی است بر ریاض العلماء. مرحوم آقای عسکری یک جلد کتاب در رد بر فصل الخطاب نوشته که می تواند رویکرد یک دانشمند سنت گرا را به کتاب حاجی نوری نشان دهد. توجیهات بسیار باردی برای تألیف این کتاب بعدها البته اظهار شد که هیچ کدام قابل مفاهمه و گفتگو نیست. حاجی نوری در فصل الخطاب گاه بر کتاب هایی در ادعای تحریف تکیه کرده که نه تنها قابل اعتماد نیستند بلکه جعلی بودن آنها جای بحث و چند و چون ندارد.
@barrasihayetarikhi
فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب (کتاب)
اشکالهای صفحه
کتاب فصل الخطاب
فصل الخطاب فی تحریف الکتاب کتابی به زبان عربی نوشته میرزا حسین نوری.
درباره کتاب
این کتاب، از کتابهای جنجال برانگیز جهان تشیع است و محدث نوری در ۲۸ جمادی الثانیة سال ۱۲۹۲ق. از تالیف آن فراغت یافته است. از عنوان کتاب برمیآید که قرآن کریم تحریف شده همان گونه که بنابر عقیده مسلمانان انجیل و تورات تحریف شده است؛ اما بنابر متن کتاب و نیز بنابر آنچه شیخ آقابزرگ تهرانی از خود محدث نوری شنیده و از او نقل کرده، مراد محدث نوری از تحریف کتاب این نیست که قرآن فعلی کلام خدا نیست یا چیزی بر آن افزوده یا پس از جمع القرآن(جمع آوری قرآن در زمان عثمان به عفان به شکل یک کتاب)چیزی از آن کاسته شده است.[۱] به باور محدث نوری قرآن فعلی دقیقا همان است که در زمان عثمان جمع آوری شد و به صورت یک کتاب میان جلد درآمد. او معتقد است که از پارهای روایات برمیآید: پیش از جمع آوری، آیاتی در قرآن بوده که پس از آن و هم اکنون در آن نیست و نزد معصوم(ع)محفوظ است و ما نمیدانیم که آنچه حذف شده، چه بوده است و تنها بنابر روایاتی[که در کتاب ذکر کرده]به اجمال خبر داریم که چیزی از قرآن کاسته شده است.
نام کتاب
محتوای کتاب
نقدها
ردیههای بر کتاب
پانویس
منابع
مهم این است که مرحوم حاجی نوری با نظر به تحریف و وسعتی که قائل است، حتی ظواهر قرآن موجود را حجت می داند.
معرفی و بررسی رساله «در جواب شبهات بر فصل الخطاب»
.
چکیده:
محدث نوری در سال ۱۲۹۲ق کتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب» نگاشت؛ و در آن، دلایلی در تحریف قرآن ارائه نمود. پس از نشر فصل الخطاب، ردیههایی دربارۀ این اثر نوشته شد؛ از میان این ردیهها، طبق اسناد موجود و بنابر نقل آقا بزرگ تهرانی و به تبع او برخی دیگران، محدث نوری فقط به یکی از ردیهها، یعنی کتاب کشف الارتیاب، پاسخ داده است. این رساله جوابیه، از جهات مختلف تاریخی و علمی، برای روشن شدن برخی از مسایل مطرح شده پیرامون محدث نوری و نیز مسأله تحریف قرآن، مهم است؛ بنابراین لازم است پیرامون رساله پرسشهایی صورت گیرد؛ همانند: 1ـ آیا رساله جوابیه، متعلق به محدث نوری است؟ 2ـ نسخههای خطی رساله کدامند؛ و این رساله چه مشخصههایی دارد؟ 3ـ این رساله در جواب چه نوشته یا شخصی، نگارش یافته است؟ 4ـ محتوای رساله چیست؛ و پرداختن به آن، میتواند چه موضوعاتی را روشن نماید؟ در پژوهش حاضر، ضمن معرفی نسخههای خطی این رساله و کتاب کشف الارتیاب، و بررسی شکلی و محتوایی آنها، مشخص گشت که آقا بزرگ تهرانی، در شناسایی و معرفی این رساله به عنوان رد کتاب کشف الارتیاب، اشتباه نموده است؛ و این رساله فارسی، ارتباطی به کتاب شیخ محمود معرب تهرانی (ز1303ق) صاحب کشف الارتیاب ندارد.
.
کلید واژه:
عدم تحریف قرآن، فصل الخطاب، رساله ردیه، کشف الارتیاب، معرب تهرانی.
معرفی نسخههای خطی و چاپی کتاب فصل الخطاب محدث نوری
.
چکیده:
یکی از جنجالیترین کتابهای دو قرن اخیر، که احتمال حذف و تغییر در مصحف عثمانى قرآن را صحیح دانسته است، کتاب فَصْل الخطاب میرزا حسین نوری است. وی در سال ۱۲۹۲ق و در سن 38 سالگی، کتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب» نگاشت؛ که در سال 1298ق منتشر گشت. با توجه به اهمیت محدث نوری و کتاب فصل الخطاب، و آثار متعدد مستقل و غیر مستقلی که در رد این کتاب نوشته شده است، لازم بود تا خود کتاب فصل الخطاب نیز نسخهشناسی و معرفی گردد؛ تا پژوهشگرانی که میخواهند به این کتاب بپردازند، اطلاعات دقیق و کاملی از وضعیت کتاب فصل الخطاب داشته باشند. بنابراین، مناسب است تا روشن شود که: 1ـ نسخههای خطی فصل الخطاب چگونه هستند و آیا نسخه دستنویس محدث نوری نیز باقی مانده است؟ 2ـ وضعیت چاپهای کتاب فصل الخطاب چگونه میباشند؟ 3ـ آیا این کتاب، تصحیح و تحقیق نیز شده است؛ و آن تحقیقات کدامند؟ در پژوهش حاضر، جدای از معرفی کتاب فصل الخطاب، پنج نسخه خطی از این کتاب شناسائی شد؛ که یک نسخه آن، نسخه دستنویس مؤلف است. همچنین، جدای از چاپ سنگی کتاب، که در نجف و به تاریخ 1298ق منتشر شده است، شش چاپ تحقیقی از کتاب فصل الخطاب، موجود است؛ که همۀ آنها متأخر هستند و دو تای آنها نیز، نشر دیجیتالی میباشد. برخی از این چاپها نیز، به همراه رساله جوابیه محدث نوری و یا رساله النقد اللطیف آقا بزرگ تهرانی، منتشر شدهاند.
.
کلید واژه: عدم تحریف قرآن، فصل الخطاب، رساله ردیه، نسخههای خطی، محدث نوری.
.
اساتید گرامی
سلام علیکم
.
یک داستانی را چند نفر (همانند حاج آقای گرامی و صادقی تهرانی) به نقل از آیت الله مرعشی از سردار کابلی پیرامون انگیزه تالیف فصل الخطاب و مزدور سفارت انگلیس، نقل میکنند
.
۱- آیا منبعی مستقیم از خود آیت الله مرعشی درباره این داستان وجود دارد؟
۲- آیا خود سردار کابلی این داستان را در جایی نقل کرده؟
۳- اطلاعی از کتابفروشی شیخ رضا مسجدشاهی و ارتباط وی با چاپ فصل الخطاب دارید؟
.
البته مطلع هستم که داستان مشکل دارد و سردار کابلی نمیتوانسته راوی مستقیم این داستان باشد
.
ممنون از لطف ومحبتتون
بررسی و راستیآزمایی داستان انگیزه تألیف کتاب فصل الخطابِ محدث نوری (با تأکید بر نقل آیت الله محمد صادقی تهرانی)
.
چکیده:
مناقشهآمیزترین کتاب شیعی، که احتمال حذف و تغییر در مصحف عثمانى را صحیح دانسته، کتاب فَصْلالخطاب میرزا حسین نوری است. آثاری که در واکنش یا رد این اثر، میانه سال تألیف کتاب تا وفات محدث نوری، نگارش یافتهاند، ناچیز هستند؛ اما در دورۀ معاصر، آثار بسیاری به فصلالخطاب پرداختهاند. در این میان، در برخی از این آثار، ادعاها و داستانهای نیز پیرامون محدث نوری و کتاب او، به چشم میخورد؛ که باعث شماتت و نقدهای تندی پیرامون شخصیت علمی حاجی نوری شده است. یکی از این داستانها، داستان انگیزه تألیف فصل الخطاب است؛ که گفته شده محدث نوری، فریب دولت انگلستان را، برای ضربه زدن به اسلام، خورده است؛ و کتاب فصلالخطاب به تحریک کارمند سفارت انگلیس نوشته شده است. این داستان، توسط آیت الله مرعشی نجفی به نقل از سردار کابلی، و توسط چند نفر از آیات عظام معاصر، مطرح شده است. اکنون لازم است صحت داستان، ارزیابی و راستیآزمایی گردد؛ و بررسی شود: 1ـ روایتهای داستان انگیزه تألیف فصل الخطاب چگونه هستند؟ 2ـ اطلاعات و دادههای این داستان چیستند؟ 3ـ آیا اطلاعات این داستان با شواهد تاریخی دیگر و مرتبط با محدث نوری و فصل الخطاب، هماهنگ هستند؟ 4ـ چه تناقضات و ابهاماتی پیرامون این داستان قابل طرح است؟ با بررسی تاریخی دادههای داستان و تجزیه و تحلیل اطلاعات و تطبیق آنها با شرححال سردار کابلی و محدث نوری و برخی دیگران، مشخص شد که داستان انگلیسی انگیزۀ تألیف فصلالخطاب، نادرست میباشد؛ و احتمالاً با داستان کتاب مسالک المحسنین و شیخ فضل الله نوری، اشتباه شده است.
.
کلیدواژهها:
شبیری زنجانی، محمدعلی گرامی، آصف محسنی، تحریف قرآن، امین السلطان.
.
@negarkhaneyegolemorgh
نامه عاشقانه 200 ساله در جيب يک قبای زنانه
در نگارخانه سعد آباد تهران اتفاق جالبی افتاده بود. يکی از نوادگان قاجار لباس های به ميراث مانده اجداد خود را در اين گالری به معرض فروش گذارده بود و از سر اتفاق در جيب يک شنل زنانه يک نامه عاشقانه و يک سکه پيدا شده بود که گويا حدود 200 سال در آن جا خوش کرده بوده بی آنکه کسی به آن دست بزند.
افسانه تائبی مدير نگارخانه، هنگامی که قصد داشت لباس را به يک مشتری نشان دهد، نامه و سکه را کشف کرده و تحويل سازمان ميراث فرهنگی می دهد.
نامه تاريخ ندارد اما سکه که نقش شير و خورشيد و تاريخ 1219 را دارد که به يقين تاريخ قمری است که در آن زمان در ايران رسميت داشته است. به اين ترتيب قدمت نامه را هم می توان حدس زد. اکنون سال 1423 قمری است.
نامه که در يک کاغذ کوچک با جوهر آبی رنگ نوشته شده کلاً هفت خط است و با ابياتی آغاز می شود که مرد عاشق با کمی دستکاری در مصرع آخر نام معشوق را هم در آن آورده است:
بنويس دلا به يار کاغذ
بفرست به آن نگار کاغذ
نه سيم و نه زر نياز داری
پس گلپر خانم جان تو به جهان چه کار داری
پس از اين دو بيت مرد عاشق نوشته است: "حاجی همه چيز دارد. حاجی متمول است. حاجی تو را دوست دارد. تو حاجی را دوست می داری؟ حاجی ملک دارد، کاروانسرا دارد، حاجی باغ دارد، حاجی خوشگل است. 36 دندان پهلوی همديگر دارد. تمام جا به جاست. وقت آب خوردن گلويش معلوم است. اگر به حاجی مايلی آن وقت مادر منوچهر را طلاق می دهم."
در قسمتی از نامه هم حاجی از معشوق گله کرده که چرا جواب نامه قبلی او را نداده است. پشت نامه هم نوشته است " خدمت حضور محترم عليه عاليه خانم گلپر".
روزنامه ايران که خبر را چاپ کرده بود از قول مدير نگارخانه سعد آباد نوشته بود تمام اين لباس ها به يکی از نواده های مظفرالدين شاه قاجار تعلق داشت که از قديم به او ارث رسيده و او آنها را در اختيار نگارخانه قرار داده تا در اولين جشنواره تجسمی سنتی " ايرانيان، آيينه داران ميراث کهن " به فروش برسد.🍃
✔️استاد ریاضی آیت الله حجت تبریزی🔻
🔸آیت الله شبیری زنجانی
🔹من فقط یک بار سردار کابلی قدّس سرّه را در اواخر عمرش در منزل آقای بروجردی زیارت کردم. شیخی بود با عمامه ای کوچک و خیلی نورانی. هر کس وی را می دید متوجه می شد وی اهل معناست. پدرش نورمحمد خان وزیر بود و اصالةً افغانی بود. سردار کابلی ریاضیدان بود و اول در افغانستان و مدتی در نجف و سرانجام در کرمانشاه سکونت داشت.
🔹کیوان سمیعی شاگرد سردار کابلی بود. شرح حالی که وی برای سردار کابلی نگاشته، دقیق و خواندنی است. وی می گوید: در تمام مدّتی که من با سردار محشور بودم، یک مرتبه هم از سردار نشنیدم بگوید: آقای حجّت شاگرد من بود و ریاضی را پیش من خوانده است ولی آقای حجّت معترف بود که سردار استاد ریاضی من بود. آقای حجّت به شاگردی اش اعتراف می کرد ولی سردار هیچگاه از استادی خویش صحبت نمی کرد. آن وقتی که آقای حجّت به شاگردی خودش اعتراف می کرد، در قم مرجع بود و سردار در آن وقت زنده بود. سردار کابلی بعد از آقای حجّت از دنیا رفت🔺
🔸وسیلة الرضوان در کرامات سلطان خراسان اثر سید شمس الدین محمد بن محمد بدیع رضوی (از علمای معاصر اواخر صفویه):
معجزه 98: صلاحیت و تقوی شعار، حاجی مست علی اصفهانی، خادم روضه رضویه، که مرد ثقه ایست نقل نمود که:
در اصفهان مرد طباخی بود مبروص، روزی میرلوحی سبزواری ساکن اصفهان، موعظه می کرد، تا این که گفت که: در وقتی که حضرت امام رضا (ع) به مرو تشریف می آوردند، در عرض راه در یکی از منازل، وارد حمامی شده بودند، و مرد مبروصی هم در آن حمام بوده. در وقت داخل شدن آن جناب به حمام، طاسی را پر آب کرده در پای آن سرور ریخته بود. آن بزرگوار هم، طاس آبی پر کرده بر او ریخته بودند، چون ملاحظه کرده بود، دیده بود که آن آزار بالكليه از او دفعتا سلب شده، پرسیده بود که این مرد کیست؟ گفته بودند: حضرت امام رضاست، به پای آن حضرت افتاده، پای آن عالی جناب را بوسیده بود و شکر الهی به جای آورده بود.
در این وقت آن مرد طباخ، از شنیدن این نقل به یکی از حمام های اصفهان رفته بود، و طاسی را بر آب کرده رو به مشهد مقدس کرده، به گریه و زاری تمام، طلب استشفای آزار خود از آن حضرت می کند، و می گوید: چه می شود که همچنان که آزار آن مرد را شفا دادی، مرا نیز شفا بدهی؟ و طاس آب را بر سر خود، به آن نیت ریخته بود.
دفعتا آزار او به برکت آن عالی جناب برطرف شده بود. همان دم به همان مجمع آمده به مردم گفته بود که من این نقل را شنیدم، به حمام رفتم و چنین کردم، از برکت آن حضرت آزارم برطرف شد. همه مردمی که او را مبروص دیده بودند، ملاحظه کردند، دیدند که آزار او بالكليه برطرف شده، همگی شکر الهی به جا آوردند.
@bazmeghodsian
🔸فصل الخطاب محدث نوری و اعتبار روایات آن!
استاد محمد باقر ملکیان
مرحوم محدّث نوری در کتاب جنجال برانگيز «فصل الخطاب» بيش از هزار روايت آورده، و بر اساس آنها مدّعی وقوع تحريف در قرآن کريم شده است!
انبوه اين روايات سبب شده که برخی مدّعی تواتر روايات تحريف شوند، بلکه پا را فراتر بنهند و مدّعی شوند در کمتر مسألهای با چنين حجم انبوهی از روايات مواجهيم!
اما مجموع رواياتی که در کتاب فصل الخطاب آمده با چند اشکال جدّی مواجه است:
1. دلالت بسياری از روايات کتاب فصل الخطاب بر تحريف قرآن مخدوش است.
مثلاً رواياتی که که در مورد جمع قرآن در زمان خلفاء نقل شده علی رغم آن که في نفسه محلّ تأمّل است - بلکه از مرحوم آيت الله بروجردی نقل شده که ايشان به صراحت اين روايات را جعلی میدانستند - دلالتش بر تحريف با هزار اما و اگر مواجه است.
2. حجم بسياری از رواياتی که در کتاب فصل الخطاب آمده علی رغم ظاهر فريبنده اش خبر واحد است.
مثلاً بيش از دويست روايتی که به نقل از سياری و کتاب قراءات او در کتاب فصل الخطاب ذکر شده، خبر واحدی بيش نيست. وهمين طور است رواياتی که از حريشی ـ و ظاهراً به نقل از کتاب «ثواب انا انزلناه» او ـ در فصل الخطاب آمده است.
3. بسياری از رواياتی که در فصل الخطاب آمده به نقل از مصادر اهل سنت است، آن هم مصادر دست چندم سنی، مثل کنز العمال، و مناقب ابن مغازلی و.... و بالفرض که دلالت و سند آنها تمام باشد، منعکس کننده عقيده شيعه نيست.
همين طور است بسياری از رواياتی که در مصادر شيعی (مانند امالی شيخ طوسی) آمده، ولی سندش سنّی است.
4. بسياری از روايات شيعی اين کتاب، از مصادر دست چندم ـ که بعضا خالی از مناقشات سندی و کتاب شناسی نيست ـ نقل شده است. مثل «کتاب عتيق من مؤلفات أصحابنا»، و يا روضه و فضائل شاذان بن جبرئيل، و اثبات الوصية [منسوب به] مسعودی، و تفسير علی بن ابراهيم موجود.
5. در مجموع انبوه رواياتی که در فصل الخطاب آمده، يک روايات صحيح السندکه دلالتش بر تحريف قرآن تامّ و تمام باشد وجود ندارد.
سيدنا الأستاذ مددی ـ دام ظلّه ـ در مورد کتاب طب الأئمه پسران بسطام به «مجمع عمومی غلات» تعبير میکردند. کتاب فصل الخطاب هم «مجمع عمومی راويان ضعيف و مجهول، و مصادر نامعتبر» است.
در مدتی که به مطالعه فصل الخطاب مشغول بودم به اين باور رسيدم که از انبوه روايات اين کتاب، تعداد کمی از رواياتش ـ که آنها هم از حدّ خبر واحد فراتر نمی رود ـ صريح در تحريف است، که البته از اين تعداد کم هم، هيچ کدامش نه ملاک صحّت قدمائی را داراست نه ملاک صحّت از نگاه متأخرين را (يعنی صحت سندی)؛
والحمد لله ربّ العالمين
https://malekian.kateban.com/post/4689
#مکتب_تفکیک
رساله در تحریف قرآن
از مجموعه تقریرات دروس میرزا مهدی اصفهانی توسط شاگردشان شیخ محمود حلبی
#دستخط شیخ محمود حلبی
(به دلیل ملاحظاتِ مشخص از ترتیب اثر دادن به تمایل دوستان به اخذ رساله معذور خواهیم بود)
ممکن است در آینده این رساله را بصورت فاکسیمیله به همراه سیری از بازخوردهای رساله فصل الخطاب به چاپ برسانیم.
رساله حاضر ضمن تأیید فصل الخطاب به تلخیص آن پرداخته است، کل رساله ۴۰ص میباشد.
معرفی رساله در اینجا صرفا از آن جهت بود که تفکیکیان در کتابشناسی آثار میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی هیچ اشارهای به وجود چنین رسالهای نکردهاند.
پیشتر نسخه کشف الارتیاب عن تحریف کتاب رب الارباب را معرفی کردیم که محمود بن ابی القاسم معرب تهرانی از معاصران محدث نوری آن را در رد فصل الخطاب تألیف کرده بود.
توضیح بیشتر را در لینک زیر ببینید:
https://t.me/kalam_shia/150
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com