??????معرّفى اجمالى
ذلك يوم الخروج دراسه حول ظهور الامام المهدى( ع) اثر سيدحسين مدرسى مىباشد.
اثر، تحليلى از اهداف، مبانى حكومت و قيام حضرت مهدى( عج) است.
در مقدمه، سوالاتى كه در بين مسلمانان درباره شخصيت امام عصر( عج)، نهضت و قيام او و سوالات ديگرى كه در اين زمينه وجود دارد، مطرح و اثر به هدف پاسخگويى به اين سوالات نگارش يافته است.
ساختار كتاب:
حقيقتى كه مكاتب الهى بر آن همواره تاكيد كرده و آن را تنها محدود به يك قوم و گوشهاى از جهان هستى مطرح ننمودهاند، عبارت از تحقق يافتن حكومتى است كه صالحان مديريت آن را بر عهده دارند.ولقد كتبنا فى الزبور من بعدالذكر انّ الارض يرثها عبادى الصالحون(انبياء/ 105) حكومتى كه در آن عدل و داد برترى دارد و حق بطور آشكار در تمامى جهان حكم مىراند. حال اين سوال مطرح است كه چطور و چه هنگام مىتوان بدين آرمان والاى بشرى جامه تحقق پوشاند؟ و مصلح و منجى و رهبرى كه اين وعده الهى را محقق خواهد كرد، چه كسى است و داراى چه ويژگىهايى مىباشد؟ مذاهب اسلامى تقريباً اتفاق نظر دارند كه اين منجى كه در آخرالزمان به امر خدا قيام مىكند، از نسل رسول خدا( ص) و فرزند فاطمه( ع) است. مولف در ضمن هفت فصل به شناسايى اين مصلح و منجى و چگونگى قيام و نشانههاى ظهور او در آخرالزمان مىپردازد.
روش مولف در مستندسازى مطالب اثر بر قرآن كريم و احاديث و روايات وارده از معصومين عليهم السلام كه در جوامع روايى نقل شده است، تكيه دارد.
گزارش محتوا:
نگارنده در فصل اوّل، با بررسى و تحليل محتوايى احاديث و آيات قرآن به معرّفى امام عصر( عج)، خصوصيات و ويژگىهاى اخلاقى ايشان مىپردازد. فصل دوم به بحث از مقام ولايت و امامت و ملاكات شناسايى امام( ع) ميثاق انبياء با امام مهدى( ع) پرداخته است. انديشه مهدويت در عقيده شيعه در جايگاه رفيعى قرار دارد و با مفاهيم ارزشمندى؛ مانند انتظار، ظهور قيام و عدالت پيوند خورده است. نويسنده در فصل سوم به تحليل جايگاه انتظار در فرهنگ شيعه در زواياى مختلف مىپردازد. فصل چهارم به انقلاب حتمى كه به دست امام عصر( عج) محقق خواهد شد و نشانههايى كه از اين انقلاب در روايات مطرح و بيان شده است، ولى زمان آن دقيقتاً مشخص نشده، پرداخته است. در فصلهاى بعدى به اهداف اين انقلاب و نهضت، ياران آن و موضعگيرىهاى مردم در زمان خروج امام زمان( ع) پرداخته مىشود.http://ebookshia.com/books/view/4848/%D8%B0%D9%84%DA%A9+%DB%8C%D9%88%D9%85+%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%AC%3A+%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A9+%D8%AD%D9%88%D9%84+%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1+%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C+%28%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%29
??????اين كتاب مجموعه آثار مؤلفان غير شيعى در باره اهل بيت را جمعآورى و كتابشناسى كرده است. مؤلف اين اثر كه از كتابشناسان و فهرست نويسان مشهور در عصر حاضر است در مقدمه كتاب مى نويسد: اين مجموعه، منحصر به كتب عربى است چون اگر كتب فارسى و اردو و تركى و زبانهاى ديگر در اين موضوع جمع آورى شود فراوان خواهد بود. از سويى ديگر اين كتابشناسى به كتبى پرداخته كه (تمام آن) اختصاص به اهل بيت دارند و اگر كتبى را كه بخشى از آنها به اين موضوع پرداخته، در نظر بگيريم باز هم فراوان خواهد شد. همه اين مطالب وقتى جالب تر است كه فشار مخالفان اهل بيت و اوضاع و شرايط سخت نسبت به ترويج و تبليغ زندگى آن بزرگان را در نظر بگيريم.
اين اثر به كتب شيعيان در باره اهل بيت نمىپردازد و محدود به زمان خاصى نيست. همچنين محدود به كتب چاپ شده نيست بلكه كتبى را كه در فهرستهاى مختلف آمده معرفى كرده است.
روش تأليف
به دليل تبحّرى كه مؤلف اين كتاب علامه عبدالعزيز طباطبائى در موضوع كتابشناسى و نسخه شناسى دارد، ضمن معرفى آثار به نسخههاى موجود آنها در كتابخانههاى جهان هم اشاره مىكند.
ترتيب معرفى كتب در اين اثر، بر اساس نام الفبايى كتابهاست و پس از آن نام و نسب مؤلف و گاه معرفى اجمالى او را در پى آورده است.
اين كتاب پيش تر به صورت مقالاتى پيوسته در مجله تراثنا منتشر شده و بعد از درگذشت نويسنده آن، به صورت كتاب منتشر شد.
معرفى مؤلفان گاه به شرح حال مفصل آنان تبديل شده است مثلاً به مناسبت معرفى كتاب مناقب امير المؤمنين نوشته اعمش كه آلوسى از آن خبر داده، صفحات زيادى را به شرح حال اعمش اختصاص داده است. همچنين در مواردى به ديگر آثار يك مؤلف اشاره مىكند.
معرفى نسخههاى خطى يك اثر كه اين كتابشناس بزرگ به آنها اشاره كرده براى تحقيق و تصحيح آثار و مراجعه محققان سودمند خواهد بود.
منابعى كه مؤلف در معرفى آثار مربوط به اهل بيت از آنها استفاده كرده است متعددند. به گفته خود وى در مقدمه، اين كتاب ها را در طول مطالعاتش از قديم جمع آورى كرده و ظاهراً در صدد بيان معرفى منابع در پايان اثر نبوده است بخصوص كه اين كتاب پس از درگذشت مؤلف سامان يافته است.
بنابر اين منابع اين اثر عبارتند از كتابهاى متعددى كه مؤلف نام آنها را هنگام معرفى هر اثر ذكر كرده است.
?http://ebookshia.com/books/view/2517/%D8%A3%D9%87%D9%84+%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%8A%D8%AA+%D9%81%D9%8A+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%83%D8%AA%D8%A8%D8%A9+%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A%D8%A9
راهاندازی بخش نسخ خطی در کتابخانه شهیدان نجاریان بابل در مازندران
منبع : لیزنا
پس از مرمت و آفت زدایی کتاب های نفیس چاپ سربی و سنگی با اعتباری بالغ بر ۴۸۰ میلیون ریال، بخش نسخ خطی در کتابخانه شهیدان نجاریان بابل راه اندازی میشود.
راهاندازی بخش نسخ خطی در کتابخانه شهیدان نجاریان بابل در مازندران
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی مازندران، پس از مرمّت و آفت زدایی کتاب های نفیس چاپ سربی و سنگی، بخش نسخ خطی در کتابخانه شهیدان نجاریان بابل راه اندازی میشود.
سال گذشته با انتقال کتاب های نفیس و تاریخی چاپ سربی و سنگی شهرستان بابل به مرکز نسخ خطی آستان قدس رضوی، نسبت به آفت زدایی و گندزدایی آنها اقدام و فضایی مناسب نیز برای نگهداری از این کتاب ها در کتابخانه عمومی شهیدان نجاریان فراهم شد.
مدیرکل کتابخانه های عمومی مازندران در این خصوص اظهار داشت: با اعتباری بالغ بر ۴۸۰ میلیون ریال، ۵۷۹ جلد از این کتاب ها پس از مرمّت، آفت زدایی و تجلید در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، به اداره کل کتابخانه های عمومی تحویل داده شد.
ولیپور در این خصوص اظهار داشت: حفظ میراث ارزشمند مکتوب استان وظیفه ای است که باید نسبت به آن حساس، دقیق و نگران بود و به همین جهت بود که پس از کسب اطلاع از وضعیت نامناسب این کتاب ها در بابل، آنها را جمع آوری کردیم تا مرمت و آفت زدایی شود.
وی افزود: اینک این وعده فرهنگی به سرانجام رسیده است و کتب نسخ خطی در شرایطی ایده آل و در فضایی بهتر نگه داری می شوند. این بخش در هفته دولت، طی مراسمی مورد بهره برداری قرار می گیرد.
ولیپور ضمن سپاس از دغدغه اهالی فرهنگی و کتابدوست بابل و همچنین فرماندار، نمایندگان مجلس، شهردار بابل، اعضای شورای شهر و امام جمعه شهر در تأمین بخش اعظم هزینه این کار مهم، به صورت ویژه از حمایت حسین نیاز آذری، نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی، قدردانی کرد
http://www.lisna.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C/36506-%D8%B1%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D8%B3%D8%AE-%D8%AE%D8%B7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86
نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا و اهداف آنها - بخش اول
نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا
خبرگزاری فارس: نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا
رجز نوعی شعر است که سلحشوران و پهلوانان در آغاز نبرد می خواندند و اغراض متعدّدی از بیان آن داشتند. در روز عاشورا نیز یاران حضرت سیّدالشهداء(ع) و خود آن بزرگوار با رجزهایی به نبرد پرداخته اند که در کتب مقاتل نقل شده است.
چکیده
رجز نوعی شعر است که سلحشوران و پهلوانان در آغاز نبرد می خواندند و اغراض متعدّدی از بیان آن داشتند. در روز عاشورا نیز یاران حضرت سیّدالشهداء(ع) و خود آن بزرگوار با رجزهایی به نبرد پرداخته اند که در کتب مقاتل نقل شده است. مقاله حاضر نگاهی گذرا به این اشعار و محتوای آن ها دارد.
کلیدواژه ها: رجز، عاشورا، اصحاب عاشورا، امام حسین(ع).
پیشگفتار
پنجاه سال پس از پیامبر بزرگوار اسلام، کسانی که خود را مسلمان معرفی می کردند، آگاهانه امام معصوم(ع)، سید جوانان بهشت و پنجمین نفر از اهل بیت عصمت و طهارت را به جرم خروج بر خلیفه وقت، همراه با همه خاندان و اصحابش به طرزی فجیع قتل عام نمودند. سؤال این است که در این نبرد نابرابر چه کسانی و با چه عقیده ای خون بهترین اهل زمین را ریختند؟ آیا آنچنان که پاره ای از منابع گفته اند آنان شیعه امام حسین(ع) بوده اند؟ و اگر شیعه نبودند عقیده ایشان چه بوده است؟ آیا در شعرهایی که در روز عاشورا رد و بدل شده اشاره ای به عقاید ایشان شده است؟ چرا کسانی که سر حضرت سیدالشهداء را از تن جدا کردند خود را مسلمان می دانستند؟ این چه اسلامی است که پاره تن پیامبر (ص) را پاره پاره می کنند و تکبیر می گویند و زنان و دختران خاندان رسول خدا(ص) را به اسارت می برند و ...
https://www.farsnews.com/news/13961223001110/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%AC%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7
طالقانی در عین حال که اعتقاد دارد قرآن کتاب هدایت است، میگوید که این هدایت و رها شدن از تعلقات دنیوی در مرحله اول در ذهن پایهریزی میشود و سپس به مرحله عمل میرسد و این ربطی به نظریه رهایی مارکسیستی و طرفداران رهایی ندارد. سخن طالقانی آن است که ذهن انسان باید نسبت به مبدأ و معاد باز شود و وقتی باز شد باید در وضع درونی و بیرونیاش تحول ایجاد کند.
احمدی اظهار کرد: تفسیر صحیح از نظر طالقانی آن است که ما در نهایت تحولی در خودمان به وجود آوریم. اگر قرآن خواندن به تحولی در مسیر زندگی ما منجر نشود این چیز درستی نیست. در نظریه رهایی که طالقانی آن از قرآن استنباط میکند نوعی وحدت ارگانیک وجود دارد. وی معتقد است که قرآن یک نظریه دارد و قرآن بهطور واحد عمل میکند و آن نظریه رهایی توحیدی است که قرآن آن را مطرح میکند. به بیان دیگر، تمام مطالبی که در قرآن است در خدمت بیان نظریه رهایی است.
احمدی گفت: بسیاری از مفسران وحدت چند آیه را میتوانند توضیح دهند ولی وحدت آیات سورههای بزرگ را مانند بقره، آلعمران و کل آیات قرآن را نمیتوانند توضیح بدهند، طالقانی این را بر عهده میگیرد که این وحدت را توضیح بدهد.
.......
http://iqna.ir/fa/news/3528917/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87
دوازده امام در تورات: نگاهی نو به بشارت ابراهیم در سفر پیدایش
هادی تقوی
چکیده:
یکی از پرسشهای مربوط به آیات 17: 18 و 17: 20 از سفر پیدایش تورات، این است که آیا این آیات را میتوان اشارت و بشارتی به پیامبر اسلام و دوازده امام شیعیان دانست. با تأملی دقیق در دعای ابراهیم برای فرزندش اسماعیل (پیدایش 18:17) و نیز نحوه استجابت الهی (پیدایش 20:17) میتوان ادعا کرد که خداوند به ابراهیم بشارت داده که امامت را در پیامبر اسلام و دوازده امام از نسل اسماعیل قرار دهد. از سویی با توجّه به قرائن درونمتنی و برونمتنیای که نشان میدهد مقصود از «مئود مئود»، پیامبر اسلام است و از سوی دیگر، با ریشهشناسی واژه «ربّی» و هماهنگی آن با مفهوم «امام»، میتوان نشان داد که دوازده ربانی در آیه 17: 20، اشارهای به دوازده امام شیعیان دارد. همچنین، هماهنگی ریشهشناختی نامهای برخی از دوازده امام با شماری از نامهایی که بهعنوان اسامی فرزندان اسماعیل در آیات 25: 13-15 ذکر شده است، ادّعای پیشگفته را تقویت میکند.
http://www.emamat.ir/images/1394/Pdf/Faslname%2012/%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA.pdf
«طنين در دلتا» چهارمين مجموعه شعری طاهره صفارزاده است كه اشعار وی را در خلال سال ۴۹ و ۵۰ دربرمیگيرد. در اين مجموعه شعر، صفارزاده در حقيقت موضع خويش را در ارتباط با شعر بهطور شاخصی ارائه می كند. او در اين كتاب مسأله وزن در اشعار نيمايی را امری دست و پا گير میداند كه همانند ساير اشعار سنتی برای شاعردر ايجاد يك متن شعری مشكلزاست و میگويد: «اگر كسی صرفاً بهعلت آشنايی با وزن شعری، آن را غير مزاحم تشخيص دهد به نظر من بزرگترين دروغ ادبی را گفته است»
طنين در دلتا در واقع فرياد دوباره شاعر در بيان نكاتی است كه به عقيده او اجتماع اطرافش بر آن غباری از فراموشی را پاشيده است.
@litera9
@literature9
⚫️ امروز سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب، نویسنده، پژوهشگر و روشنفکر ایرانی است. او پژوهشگر شاهنامه هم بود و آثاری زیادی در همین باره نوشت. یکی دیگر از آثار او «روزها در راه» است که چند سال پیش در خارج از ایران منتشر شد و نسخهی افست آن در داخل ایران هم به دست علاقهمندان رسید. این کتاب روزنوشتهای مسکوب دربارهی زندگیاش است و در آن از روزمرههایش نوشته، از جمله کتابهایی که خوانده و معدودی از آنها نظرش را جلب کرده. یکی از کتابهایی که چندبار در «روزها در راه» به آن اشاره شده، «حکایت بلوچ» نوشتهی محمود زند مقدم است: «نویسنده درک عاطفی و حساسیتی ویژهی خود و به همین سبب حرف و حکایتی تازه دارد و اگر کسی اهل باشد از او چیزها یاد میگیرد. نثر «حکایت بلوچ» یادگرفتنی است. نویسندهی «حکایت بلوچ» شاعری است که حسیات رنگین و دریافت سودایی خود را با چنان زیبایی لبریزی باز میگوید که نثر ایبسا به مرز گذرناپذیر شعر میرسد. با این وصف قلم نویسنده جزئیات چیزها را در عین زیبایی، با تیزبینی و دقتی که ما مردم سر به هوا از آن بیگانهایم، مجسم میکند.» مسکوب سالهای بسیاری از عمرش را در پاریس زیست و در یکی از سفرهایش به ایران، به دیدار محمود زند مقدم رفت.
▪️ زند مقدم شرح آن دیدار کوتاه را، در یادداشتی برای «شبکه آفتاب» نوشته است. این یادداشت کوتاه نیز آن «حسیات رنگین و دریافت سودایی» را در خود دارد. بخوانیم:
@aftabnetmagazine
https://telegra.ph/%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D9%BE%D9%87%E2%80%8C-%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D9%82%D8%A7%D8%A8-%DA%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%81-04-11
@litera9
فرهنگ کسرائی که در سال ۱۳۵۹ به آلمان کوچ کرده بود، از چهرههای پرکار در هنر و ادبیات تبعید ایران بود. او در سالهای دهه ۱۹۹۰ با انتشار کتابی منحصر به فرد در شعر با نام « مارمولک » خود را به عنوان یک شاعر بااستعداد با نگاهی ویژه و دروننگر به جامعه ادبی تبعیدی ایران شناساند. در این اثر شاعر با مارمولکی که در درون اوست کلنجار میرود. این کلنجارها از تنهایی و خستگی و قدری هم از افسوس و دریغ نشان دارد اما در همان حال از شوخی و مطایبه هم بیبهره نمانده است.
بر اساس این مجموعه فرهنگ کسرایی همراه با پیتر شک، نگارهگر و بازیگر آلمانی نمایش کوتاهی هم به زبان آلمانی روی صحنه برد.
«طوفان عشق خونآلود و جنگ آقام» (پیشپردهخوانی و نمایشی موزیکال)، پرداخت و بازسازی دو قضیه از وغ وغ ساهاب (هدایت) و یک داستان کوتاه از ( چوبک) برای صحنه از دیگر کارهای صحنهای فرهنگ کسرایی است.
از سایر آثار متعدد او که هر یک جایی در ادبیات تبعید ایران دارد و با اینحال تاکنون به طور گسترده در اختیار مخاطب ادبیات فارسی در ایران قرار نگرفته میتوان به «تو پاره پارهها، داستانی از کودکی تا فریاد» و مجموعه داستان «گسست» یاد کرد. این آخری را کسرایی همراه با آرش گرگین در حال و هوایی بوف کوری با قلمی که از آرامش درآمیخته با خشم نشان داشت نوشته بود. «چهار کتاب و نیم» از آثار برجسته و ماندگار فرهنگ کسرایی در شعر داستانی ایران است.
فرهنگ کسرایی در زندگی اجتماعی محجوب و در زندگی هنری بسیار پرتلاش با استعدادهای متعدد بود. او در سال ۱۹۸۷/ ۱۳۶۶ وارد عرصه تئاتر شد، از پایهگذاران تئاتر میترا و تئاتر تندیس و از پایهگذاران رادیوی محلی صدای آشنا در فرانکفورت و پای ثابت نمایشنامههایی بود که به کارگردانی نیلوفر بیضایی روی صحنه میرفت.
«بیم- آرستان» پاره داستانهائی بین دم و بازدم، «گوشتیها، داستان یک زندگی کوتاه شاید!» از آثار اوست که هنوز منتشر نشده است.
* از آقای اسد سیف سپاس گزاریم که این کتابها را در اختیار باشگاه گذاشت. در صدد تهیه کتاب مارمولکها نیز هستیم.
دولت يا امت؟ (نقدی بر آقای دکتر سروش)
آقای دکتر سروش در سخنرانی "دين و قدرت" تصويری از پيامبر اکرم (ص) به دست داده که او را به عنوان "یک عارف مسلح" و کسی که "یک جنبش دینی مسلحانه" ترتيب داده قلم برده. اين تصوير بی ترديد نه با تصويری که آيات قرآن از پيامبر ترسيم می کند سازگار است؛ نه با آنچه از سيره پيامبر و روايات صحيح و اصيل ادبيات سيره می شناسيم؛ و نه با آنچه از وضعيت اجتماعی و رفتاری شبه جزيره در آستانه ظهور اسلام و اوضاع عرب. من در جلساتی به تفصيل در اين موضوعات سخن خواهم گفت. اينجا چند نکته را لازم می دانم تذکر دهم:
1- در تحليل آقای دکتر سروش پروژه پيامبر از تشکيل "امت" به تشکيل "دولت/قدرت" و اقتدار سياسی تقليل يافته است. پيامبر و قرآن را بايد ذيل مفهوم "امت" فهميد و نه دولت. تحليل ايشان بيش از آنکه مبتنی بر تصوير قرآن از پيامبر باشد مبتنی است بر تصويری که بعد از پيامبر از "خلافت" به دست داده شد. اين تصوير بعدا در روايت "سيره" هم تأثيری قوی داشت. بعدها در جريان محنه و در نزاع "علماء" با "خلفاء"، مقام خليفه از عنوان و مقام جانشينی پيامبر به حد "رياست دنيا" (در کنار "حراست از دين") تقليل يافت و علم (و دين) ميراث انبياء و پيامبر تلقی شد؛ علماء هم نمايندگان "اجماع امت" قلمداد شدند و بدين ترتيب علماء (و نه خلفاء) به مقام "ورثه انبياء" فراز يافتند. با اين همه "سيره" نگاری برای پيامبر (ص) از دورانی آغاز شد که خلفاء برای "دولتی" که ساخته بودند نيازمند آن بودند که به "سيره" آن حضرت استناد کنند. بنابراين نوشتن "سيره" دست کم از ديدگاه خلفاء در دوره اموی (و بعد اوائل عباسی) که آن را تشويق هم می کردند و به دقت زير نظر داشتند بدان جهت بود که "سيره" خود را همسان با "سيره" پيامبر وانمود کنند. خلفاء خود را نماينده "جماعت" می دانستند و معتقد بودند که: "لا إسلام إلا بجماعة ولا جماعة إلا بإمارة ولا إمارة إلا بطاعة". کسی هم که مخالف "جماعت" بود، "خارج" بر "جماعت" قلمداد می شد. سيره نگاری تحت تأثير اين تصوير از نقش جانشينی از پيامبر سامان گرفت؛ نقشی که در سير فتوحات، رسالت پيامبر را که در آيه شريفه: "هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ" تصوير شده بود صرفا به معنای حاکميت خليفه بر زمين تحت عنوان "خليفة الله" تقليل داد.
2- اما بر اساس آنچه از قرآن می فهميم و آنچه می توان از لا به لای روايات سيره به عنوان تصويری درست از پيامبر رحمت به دست داد بايد گفت که پروژه پيامبر، "امت" بود؛ امتی که بر پايه تزکيه و تعليم کتاب و "حکمت" از سوی پيامبر شکل می گيرد و البته همين امت وظيفه دارد تا برای "ناس" به عنوان شاهدان رسالت پيامبر باشد: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ؛ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا.
3- بدين ترتيب پيامبر در مقام نخست وظيفه و رسالت الهی خود را در "دعوت" به ايمان می دانست و شکل دادن به "امت" خاتم. وظيفه مؤمنان هم در راستای سامان امت همين بود: فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ. درست است که "خلافت" و پروژه آن بالمآل تشکيل دولت و سلطه سياسی بود. اما تصويری که ما از قرآن می توانيم در ارتباط با پيامبر و "امت" به دست آوريم اين بود که وظيفه "امت" پس از پيامبر نخست "امر به معروف و نهی از منکر" است: وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
4- در برداشت شيعی از "امامت"، امامت دنباله نبوت است در تحقق "امر به معروف و نهی از منکر". در واقع "امامت" تحقق امر به معروف و نهی از منکر است. نخست و قبل از هر چيز، تعليم و هدايت "جامعه" است. امام، "حجت" است. امام در کنار قرآن، يکی از دو "ثقل" است: إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.
برای مفهوم امت؛ نک: مدخل "امت" به قلم حسن انصاری:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/225715/%D8%A7%D9%85%D8%AA
برای مفهوم و تحول معنایی امامت، نک: بخش های متعدد مدخل "امامت" باز به همان قلم:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/225699/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA
«اقتضائات شعر در ساحت هیئت» - ۱ / هادی جانفدا در گفتوگو با مهر:
کار شعر فلسفهبافی نیست؛ توقعمان را از شعر کم کنیم
کار شعر فلسفهبافی نیست؛ توقعمان را از شعر کم کنیم
هادی جانفدا میگوید: کار شعر تبیین قیام سیدالشهدا(ع) نیست، بلکه کارش تحریک عواطف و احساسات مردم است تا آنها را به پای منبرها بیاورد و در آنجا معرفتافزایی و تبیین قیام حضرت صورت بگیرد.
به گزارش خبرنگار مهر، اگر در حوزه شعر آئینی امروز، ساحتی از شعر را با عنوان «شعر هیئت» بپذیریم، قطعاً «هادی جانفدا» یکی از شاعران برجسته در این ساحت است؛ او نماینده جریانی در شعر آئینی است که علاوه بر تاکید و تلاش برای حفظ فخامت شعری، به کارکرد و کاربرد اشعار در مجالس اهل بیت (ع) هم اهتمام ویژه دارند. جانفدا نهتنها از اعضای شناختهشده این جریان تقریبا جدید است، بلکه به لحاظ توجهاش به مضمون و محتوای شعری که خلق میکند شاید از برجستهترین چهرههای این جریان هم تلقی شود. شاید بتوان از بین همراهانش در جریان مذکور به شاعرانی چون محمد سهرابی، علیاکبر لطیفیان، احمد بابایی، وحید قاسمی، مجید لشگری و... اشاره کرد. در گفتوگوی پیش رو با او در خصوص برخی «اقتضائات شعر در ساحت هیئت» سخن گفتیم.
https://www.mehrnews.com/news/4398621/%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D9%85-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85
بسترها و زمینههای شکلگیری فاجعۀ کربلا بررسی شد
رئیس پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث مؤسسه دارالحدیث به بررسی بسترها و زمینههای شکلگیری فاجعۀ کربلا پرداخت.
۲۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۷ فرهنگی دین ، قرآن و اندیشه نظرات
بسترها و زمینههای شکلگیری فاجعۀ کربلا بررسی شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجتالاسلام والمسلمین سید محمدکاظم طباطبایی رئیس پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث مؤسسه دارالحدیث در یکصد و بیست و چهارمین نشست فرهنگ مهدوی که با عنوان «بسترها و زمینههای شکلگیری فاجعۀ کربلا» در سالن اندیشۀ حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد، گفت: در شکلگیری جریان عاشورا بسترها و زمینههایی اثرگذار بود که اگر این بسترها و زمینهها در دوران دیگر هم میبود، باعث رخ دادن فجایع دیگری ـ ولو کوچکتر ـ میشد.
وی اظهار کرد: دنیاگرایی، اطاعات از حاکم به هرگونه که باشد، جبرگرایی (اعتقاد غلط به قضا و قدر الهی)، کینه ورزی نسبت به امیرالمومنین (ع)، بنیانگذاری شهر کوفه که تحت تأثیر خلیفۀ دوم بود، قبیله گرایی، عوض شدن جای امر به معروف و نهی از منکر و ... از جمل بسترها و زمینههای شکلگیری فاجعۀ کربلا به شمار میرود.
رئیس پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث مؤسسه دارالحدیث افزود: به راستی چگونه شد که عدهای از مسلمانان که تمام هستی و هویت خود را مدوین پیامبر اکرم (ص) میدانستد و بدون وجود ایشان در جاهلیت عمیقی به سر میبردند، پس از 50 سال از رحلت پیامبر (ص) نوۀ ایشان را با این وضع فجیع به اسم اسلام به شهادت میرسانند؟
حجتالاسلام والمسلمین طباطبایی با بیان این مطلب که ابوسفیان در طول 23 سال تلاش پیامبر (ص) برای هدایت بشریت 21 سال با ایشان دشمنی کرد، گفت: ابوسفیان فرماندهی تشکیل سپاه دشمن علیه پیامبر (ص) را در اختیار داشت و در سیزده سال حضور پیامبر (ص) در مکه، سختترین دشمنیها را علیه شخص پیامبر (ص) کرد. بعد از این همه دشمنی اسلام آورد که البته این اسلام آوردن او هم جای تأمل دارد. 52 سال بعد نوۀ همین ابوسفیان نوۀ پیامبر اکرم (ص) را به اسم حمایت از اسلام به قتل می رساند.
رئیس پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث مؤسسه دارالحدیث با اشاره به زمینههای تبلیغی که در اختیار معاویه بود، گفت: او از ابتدا به حالت جبرگرایی و اینکه هر کاری انجام میدهد بر اساس قضا و قدر الهی است، کارهای خود را پیش میبرد و این امر را نیز در جامعه نهادینه کرده بود. در حقیقت جبر دستاویز بنی امیه و معاویه برای عدم پاسخگویی به مردم بود. به عنوان مثال، خیلیها با خلافت یزید مخالف بودند که از جملۀ آنها پدر ابن زیاد بود، او انتظار داشت خودش پس از معاویه به خلافت برسد اما معاویه اعلام کرد که خلافت یزید امری تقدیر شده از سوی خداوند است. از دیگر مخالفان خلافت یزید عایشه بود که معاویه باز هم همین پاسخ را به او داد.
وی خاطرنشان کرد: وقتی بنی عباس میخواستند قدرت را از بنی امیه بگیرند، دیگر سخن بنی امیه را مبنی بر اینکه خلافت بر اساس تقدیر و قضای الهی است، نپذیرفتند، اما وقتی خودشان به قدرت رسیدند، مجدداً این روش را محور کار خود قرار دادند و خلافت بر اساس قضا و قدر الهی است. از حدود سال 12 و 13 هجری تا دورههای بعد این موضوع بین تمام مردم نهادینه شده بود که آنهایی که به قدرت و حکومت میرسند، بر اساس قضا و قدر الهی است و مخالفت با آنها، مخالفت با امر خداست.
حجتالاسلام والمسلمین طباطبایی افزود: وقتی بنی امیه این جبر را در جامعه نهادینه کرد، اطاعت از حاکم وقت را نیز بر هر چیزی اعم از فرمان خدا و پیامبر (ص) و ...، مقدم کردند، طوری که هیچ مخالفتی نباید با آن میشد.
رئیس پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث مؤسسه دارالحدیث تصریح کرد: «اشرافیت و فرهنگی جاهلی برتری بخشیدن به رئسای قبایل»، «ترویج جبرگرایی و گره زدن تصمیمات حاکمان با تقیرات الهی» و «قداست بخشیدن به اطاعت از حاکمان در برابر دستورات شرع و عقل»، این سه عامل جامعۀ ناآگاهی را ایجاد کرد که با نیت قربة إلی الله اقدام به قتل فرزند رسول خدا (ص) کردند.
در ادامه میتوانید صوت کامل سخنان حجتالاسلام والمسلمین طباطبایی در این برنامه را بشنوید:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/06/23/1828220/%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D9%84-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%AC%D8%B9%DB%80-%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B4%D8%AF
نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا و اهداف آنها - بخش اول
نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا
خبرگزاری فارس: نگاهی به رجزهای اصحاب عاشورا
رجز نوعی شعر است که سلحشوران و پهلوانان در آغاز نبرد می خواندند و اغراض متعدّدی از بیان آن داشتند. در روز عاشورا نیز یاران حضرت سیّدالشهداء(ع) و خود آن بزرگوار با رجزهایی به نبرد پرداخته اند که در کتب مقاتل نقل شده است.
چکیده
رجز نوعی شعر است که سلحشوران و پهلوانان در آغاز نبرد می خواندند و اغراض متعدّدی از بیان آن داشتند. در روز عاشورا نیز یاران حضرت سیّدالشهداء(ع) و خود آن بزرگوار با رجزهایی به نبرد پرداخته اند که در کتب مقاتل نقل شده است. مقاله حاضر نگاهی گذرا به این اشعار و محتوای آن ها دارد.
کلیدواژه ها: رجز، عاشورا، اصحاب عاشورا، امام حسین(ع).
پیشگفتار
پنجاه سال پس از پیامبر بزرگوار اسلام، کسانی که خود را مسلمان معرفی می کردند، آگاهانه امام معصوم(ع)، سید جوانان بهشت و پنجمین نفر از اهل بیت عصمت و طهارت را به جرم خروج بر خلیفه وقت، همراه با همه خاندان و اصحابش به طرزی فجیع قتل عام نمودند. سؤال این است که در این نبرد نابرابر چه کسانی و با چه عقیده ای خون بهترین اهل زمین را ریختند؟ آیا آنچنان که پاره ای از منابع گفته اند آنان شیعه امام حسین(ع) بوده اند؟ و اگر شیعه نبودند عقیده ایشان چه بوده است؟ آیا در شعرهایی که در روز عاشورا رد و بدل شده اشاره ای به عقاید ایشان شده است؟ چرا کسانی که سر حضرت سیدالشهداء را از تن جدا کردند خود را مسلمان می دانستند؟ این چه اسلامی است که پاره تن پیامبر (ص) را پاره پاره می کنند و تکبیر می گویند و زنان و دختران خاندان رسول خدا(ص) را به اسارت می برند و ...
https://www.farsnews.com/news/13961223001110/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%AC%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7
در فصول مختلف کتاب، ویژگی های حضرت علی(ع) و حضرت عباس با هوشمندی نویسنده توصیف شده است.در حالی که اسناد و منابع معتبر محدودی درباره زندگی اهل بیت (ع) وجود دارد و این مساله به خود خود دست و پای نویسنده را می بندد حتی اگر این نویسنده سید مهدی شجاعی باشد. با این حال سید مهدی این شجاعت را دارد که کمی از مستندات جلوتر برود و خیال را چاشنی قصه کند اما روایت به گونه ای باور پذیر باشد که برچسب تحریف بر آن زده نشود.
در بخشی از فصل نهم، از زبان فرشتگان با چهره جدید و کمتر شناخته شده آن هم علمدار کربلا آشنا می شویم:«پیش از آنکه راوی این داستان، قدم به فصل پایان بگذارد، ما فرشتگان؛ فرشتگان هفت آسمان، بر خود فرض میشماریم که پا به میدان بگذاریم و پرده از رخسار حضرت ابوالفضائل برداریم. ناگفته پیداست که این نه بدان معناست که ما قادریم پرده از اسرار حضرت ابوالفضائل برداریم. چرا که رخسار، جلوهای از جلوات حضور عیان است و اسرار، جنس و جوهری از علوم در پرده و معارف پنهان. و فاصله میان این دو، فاصله میان زمین است تا آسمان.
واما چرا این فصل را برای حضور انتخاب کردیم ودر این مقطع از روایت داستان، وارد میدان شدیم!؟پیش ازاین نیامدیم؛چون امید یا انتظار یا توقع داشتیم که سایه وشبحی از رخسار حضرتش را در لابهلای خطوط داستان ببینیم ولی وقتی دیدیم که روایت رو به اتمام است،بی رؤیت رخسار حضرت و داستان در آستانه فصل پایان، ترسیدیم که مبادا نقطه ختم بر پایان داستان بنشیند و حرفهای اصلی و اصلیترین حرفها همچنان ناگفته بماند... »
طرح جلد کتاب نیز بی ارتباط با نماد تاریخی سوژه نیست. سه دستی که در حال پرواز است و در هنر نقاشی عاشورایی به عنوان نماد حضرت ابوالفضل به کار می رود. سقای آب و ادب تا کنون بیش از دوازده بار تجدید چاپ شده و به عنوان یکی از آثار پرمخاطب و مقبول اهل ادب، می تواند گزینه مناسبی برای مطالعه در ایام تاسوعای حسینی باشد.
http://tarbiati.ir/digi-lib/2794-%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D8%A8-%D9%88-%D9%85%D8%B4%DA%A9-%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C.html
«ماه در مه» اثر مرضیه فرمانی منتشر شد
به گزارش گیل مهر، همزمان با سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران مجموعه شعر آیینی«ماه در مه» اثر مرضیه فرمانی توسط نشر سوره مهر منتشر و در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.
«مرضیه فرمانی» در گفتو گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از انتشار مجموعه شعر آیینی «ماه در مه» توسط نشر سوره مهر خبر داد و افزود: این مجموعه که شامل ۲۶ شعر آیینی در قالبهای، غزل، ترکیب بند، چهارپاره و ترجیعبند است، گزیده اشعار آیینیام از سالهای ۸۰ تا ۹۶ است.
این شاعره به نام گیلانی با بیان اینکه علاقهمندان به کتاب و شعرهای آیینی میتوانند این اثر را در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، مصلی، شرستان، انتهای راهرو ۲۷ تهیه کنند.
به گزارش شبستان، مرضیه فرمانی متولد ۱۳۶۸ و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و تا کنون ۶۰_۷۰ عنوان برگزیده کشوری را در کارنامهاش دارد که از این تعداد ۱۰ عنوان آن را از سوی کنگرههای عاشورایی کسب کرده است.
از وی که برگزیده بسیاری از جشنوارههای شعر استانی و ملی است پیش از این مجموعه شعر «ناشناسنامه» از نشر هزاره ققنوس،...
ادامه مطلب
امامحسین در شعر سیاوش کسرایی
سیاوش کسرایی شاعر تودهای بود و تودهایها او را "شاعر مردم" و "شاعر تودهها" مینامیدند. عاشورا و امامحسین(ع) همیشه در زندگی تودۀ مردم زنده بوده است بااینحال "شاعر تودهها"زمانی به فکر بازتاب عاشورا و امامحسین در شعرش افتاد که انقلاب درگرفته بود و مصلحت و منفعت سیاسی بر این قرار گرفتهبود که "رفقا" برای خود زیر «عبای وحدت» جایی دستوپا کنند. لاجرم در آن ایام کسرایی از «پیوند سرود و صلوات» میگفت و خوشخوشانش بود که با «مرهم اتحاد» زخمی کهن جوشمیخورد. دلش روشن بود «این بار سپاهیانی با سلاح دیگر از راه میرسند». به«حروفچین چاپخانه» پیغام میداد: «حروف را آماده کن آزادی از راه میرسد».
در چنین هنگامهای کولی «قصیده دراز راه رنج تا رستاخیز» را سرود. این شعر از لحاظ هنری ارزش خاصی ندارد و در زمرۀ کارهای خوب کسرایی نیست اما در بررسی تاریخ تطوّر شعر عاشورایی نمونهای با اهمیت است. از نمونههای مرغوب تفسیر و تأویل حماسی از واقعۀ عاشورا به منظور استفادۀ سیاسی است.
این شعر توصیفی است از راهپیمایی روز عاشورا در سال انقلاب. شاعر که از «سماع جادویی اتحاد» و «مزارع سیاهپوش آدمی» شاد و شورمند شده بود، سرود:
در کربلای حاضر
حسین
نه مرثیه که حماسه میخواست.
به کربلای تو آمدم
حسین!
نه بدان گذرگاه امّتی اندک
که با تو ماندند و ماندگار شدند
با تو آمدم بدان مهلک
که معبر ملتی است
و نه به دین تو
که به آئین تو...
با تو آمدم
تا عاشورا را به اعشار برم
به عشرات برم...
و شنلی از خون برآرم
شایستۀ اندام مردمم.
در من بنگر حسین
نفتگرم
خدمتکارم
آموزگارم
طوّاف و باربرم
قلمزن و اندیشهگرم
نهال نازک اندوه نه
درخت خون
از ریشه سهمگین حسرت.
در پیگیری ردّ خون حسین
به کسان رسیدم
به بسیاران
تا شبنم سرخ تو
بر من نیز نشست و شکفتم
و اینک
راهی دراز بایدمان رفتن
نه از پل به میدان
و نه از مدینه به کوفه و کربلا
راهی از رنج تا رستاخیز
از ستمشاهی تا برادری...
چند نکته گفتنی است:
میگوید: امام حسین "حماسه" میخواهد نه "مرثیه". دیدیم در این شعر٬ خلاف جریان عمومی شعر عاشورایی قدما٬ نشانی از مرثیه و ماتم نیست.کسرایی از بیخ و بن عاشورا را ابزاری برای سیاست میخواست. این قرائت سیاستبنیاد فرزند نگاه "حماسی" او به عاشورا بود. همینجا بنویسم که بیشک شاعران چپ و چپگرا و متأثر از اندیشۀ چپ، در سیطرهیافتن گفتمان حماسی و سیاسی در شعر عاشورایی معاصر، بسیار مؤثر بودهاند.
همچنین میگوید: «کربلای حاضر»؛این یعنی جریان سیاسی خود را مانند حسین(ع) حق مطلق دیدن و مخالف سیاسی را چون یزید شرّ مطلق پنداشتن. این نگاه به عاشورا در شعر قدیم فارسی نبود. حتی شاعران سیاستپیشۀ عصر مشروطه چنین نگاهی نداشتند. این حرف کسرایی فرق دارد با فیالمثل سخن خاقانی:
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا
یا با شعر آذری:
تو حسین وقت و ما در کربلای محنتیم
از یزید نفس برهان ای حسین این روح ما
یا با شعر نظیری:
بر راه حق که مینگرم یک حسین نیست
آفاق کربلا شد و مردم همه یزید
بیتهای مذکور تمثیل و اغراق شاعرانه است. سیاسی نیست. شخصی است. فعلا این بیت سیف فرغانی را یافتهام که در مرثیۀ کسی است که زندانی و کشته شده. سیف قاتل را در مقام شمر و یزید نشانده و مقتول را در جایگاه امامحسین:
شمر تو چون یزید سمر شد به فعل بد
ای تو حسین و آقسرا کربلای تو...
حرف آخر شاعر این است: با «پیگیری ردّ خون حسین» و شرکت در راهپیمایی روز عاشورا، با «بسیاران» دیگر یعنی نیروهای مذهبی و مردم عزادار، آشنا شد. از امامحسین تأثیر پذیرفت و «شبنم سرخش بر او نشست و شکفت » و دریافت که باید با آن «بسیاران» همراه و متحد شود و «راهی دراز» را بپیماید. این «راه دراز» چیست؟ ابتدا روشن میکند که این راه دراز چه نیست و این معنادار است. میگوید راه «از پل [چوبی] تا میدان»[شهیاد] یعنی مسیر شرکت در عزاداری عاشورا، نیست. خویشکاری این مراسم آشنا کردن شاعر با نیروهای مذهبی بود که انجام شد. همچنین راه «از مدینه به کوفه و کربلا» یعنی مسیر تاریخی و حقیقی حرکت سیدالشهدا هم نیست. جریان عاشورا به عقیدۀ شاعر واقعهای نمادین است که باید به مقتضای مصالح و منافع سیاسی روزگار «حاضر» تأویل شود و عاشورا را نبایست بهمثابۀ یک اتفاق تاریخی و حقیقی دید و باور داشت. او را با «کربلای حاضر» کار است نه با کربلای امامحسین.
راه موردِنظر شاعر تودهای که زادۀ تأویل حماسهمحور و سیاستزدۀ او از جریان امامحسین است چیست؟
«راهی از رنج تا رستاخیز»؛ یعنی راه مبارزه و انقلاب.
هدف از پیمودن این راه چیست؟
برانداختن«ستمشاهی» و رسیدن به «برادری».
منظور شاعر از «برادری» چه بود؟
نمیدانم . پرندۀ گمان تا آفاق سرخفام آسمان مسکو پرواز میکند.
https://t.me/n00re30yah
مرثیه ی فاطمه (س) به زبان ترکی عثمانی
منظومه زیر ترجمه بخشی از اثر منظوم سراینده ای اهل عثمانی با تخلص «سلیمان» است که متن کامل آن به تصحیح و حاشیه نویسی توسط دکتر حسین محمد زاده صدیق زیر چاپ می باشد. در اینجا لازم است از راهنمایی های این استاد محترم برای ترجمه این فصل تشکر کنم. لازم به ذکر است که ترجمه این اشعار به جهت آشنایی با نوع نگاه این شاعر ترک زبان به حضرت فاطمه زهرا (س) و چگونگی رحلت و دفن آن حضرت است و به معنای تایید محتوای آن نیست. از این اشعار ظاهر می شود که سراینده به احتمال فراوان از صوفیانی بوده که سعی داشته بین محبت اهل بیت (ع) و اعتقاد به خلفا جمع کند و شگفت آن که ابوبکر را در هنگام دفن حضرت زهرا (س) حاضر می داند که اجماع مورخان و محدثان فریقین بر خلاف آن است.
رضا صفری
متن کامل:
http://pishine.ir/archives/9882/%d8%a7%d8%ad%d9%88%d8%a7%d9%84-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d9%81%d8%a7%d8%b7%d9%85%d9%87-%d8%b2%d9%87%d8%b1%d8%a7-%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%b9%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86/
محسن احمدآخوندیواکاوی مفهوم تبیین و گونههای مختلف آن در آیه 44 سوره نحلخبرگزاری فارس: واکاوی مفهوم تبیین و گونههای مختلف آن در آیه 44 سوره نحل
تبیین کتاب، یکی از رسالتهایی است که قرآن کریم در آیات مختلفی آن را برای پیامبر اکرم| برشمرده است. برخی مراد از تبیین کتاب در این آیات را تفسیر و کنار زدن پرده ابهام از چهره مفاهیم آن میانگارند.
چکیده:
تبیین کتاب، یکی از رسالتهایی است که قرآن کریم در آیات مختلفی آن را برای پیامبر اکرم| برشمرده است. برخی مراد از تبیین کتاب در این آیات را تفسیر و کنار زدن پرده ابهام از چهره مفاهیم آن میانگارند. در این نگاه مفاهیم کتاب قرین اجمال و ابهام بوده است و دسترسی به مراد آن، جز در پرتو تفسیر سنّت، میسّر نیست. برخی نیز تبیین کتاب را تعبیری دیگر از ابلاغ و اعلام آشکار آیات قرآن میدانند. این نوشتار بر آن است که با تکیه بر معناشناسی این واژه در آیات الهی میتوان دریافت که تبیین ملازم با وجود اجمال نیست و تلاش در راستای ابلاغ فراگیر و دقیق آیات و حفظ آن از آمیختگی با دیگر کلمات، در زمره رسالت تبیین کتاب، ارزیابی میگردد، اما تبیین در ابلاغ واژگان خلاصه نمیگردد و شامل مواردی همچون تقریر و تأکید آموزههای قرآن به بیانهای مختلف، توضیح واژگان، بیان حقایق و مصادیق و تفصیل آیات نیز میگردد.
متن:
https://www.farsnews.com/news/13970328000058/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%87-44-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D8%AD%D9%84
حجت اله فسنقری، راضیه کارآمد
سبکشناسی لایة واژگانی دعای ابوحمزة ثمالی
خبرگزاری فارس: سبکشناسی لایة واژگانی دعای ابوحمزة ثمالی
سبکشناسی علمی است که به تحلیل و بررسی عناصر سخن میپردازد و مختصاتی از متن که متکرر باشد، مدّنظر قرار میدهد و از لایهها و جنبههای گوناگونی برخوردار است که شناخت نظام واژهگزینی و نوع واژههای متن یکی از لایههای آن است.
چکیده
سبکشناسی علمی است که به تحلیل و بررسی عناصر سخن میپردازد و مختصاتی از متن که متکرر باشد، مدّنظر قرار میدهد و از لایهها و جنبههای گوناگونی برخوردار است که شناخت نظام واژهگزینی و نوع واژههای متن یکی از لایههای آن است. دعای ابوحمزة ثمالی یکی از دعاهایی است که هم به لحاظ مضمون و محتوا و هم به لحاظ ساختار و ارزشهای هنری در جایگاه والایی قرار دارد. این نوشتار بر آن است تا به روش توصیفی ـ تحلیلی دعای ابوحمزة ثمالی را در لایة واژگانی بررسی کند و دلیل گزینش برخی واژگان از جانب امام سجاد(ع) را توضیح میدهد. استفاده از تکرار و مترادفها لازمة نجوای عاشقانه با محبوب است و دعا نجوای عاشقانه با محبوب است که در این دعا، جملات و کلمات مترادف، بهویژه در باب رحمت و رأفت خداوند زیاد مشاهده میشود و بیشتر واژگان این دعا پیرامون مفاهیم عقلی و انتزاعی است. بررسی معنای واژگان و ذکر تفاوت آنها با واژههای مشابه میتواند علّت و دلیل گزینش آنها را از سوی امام(ع) برای ما روشن سازد و به این باور برساند که شکل و موقعیّت واژگان در مناسبترین وضعیّت خود است. در این مقاله، واژههایی بررسی میشودکه ممکن است کاربرد آن از سوی امام، در ابتدا برای خواننده و شنونده سؤالبرانگیز و مبهم باشد و با بررسی این واژهها و واژههای مشابه به این نتیجه میرسد که انتخاب واژة مورد نظر، بهترین صورت کاربرد واژه است.
متن کامل:
https://www.farsnews.com/news/13970409000008/%D8%B3%D8%A8%DA%A9%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%A9-%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AD%D9%85%D8%B2%D8%A9-%D8%AB%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C
🔹تأملی در کلمات آقای علم الهدی: «کسی که رای ندهد مسلمان نیست.»
#غلو_سیاسی
احمد علمالهدی، در نماز جمعه 2 اسفند مشهد، شرکت در انتخابات را «واجب شرعی» دانسته و گفته است: «[دو روز دیگر در فضای مجازی آدمهای عوضی خواهند گفت فلان کس [علمالهدی] گفته که هرکس رأی ندهد مسلمان نیست. این سخن را من نمیگویم بلکه صحبت پیامبر است هرکس صبح برخیزد و به امور جمعی و اجتماعی مسلمانها اهتمام نورزد مسلمان نیست...»
گ](https://www.asriran.com/fa/news/714828/%D8%B9%D9%84%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D9%86%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA)ذشته از تأملات سندی خبر (الکافی، ج2، ص163-164) که آقای علمالهدی بیدلیل آن را متواتر فریقین خوانده! این نوع تطبیق سهلانگارانه در موضوعی که نسبت به آن دهها و صدها عنوان قابل طرح است، جداً آسیبزا است. آن هم تطبیقی به اتکای دلالت غیر واضح خبری واحد، که نه فقط مبنای فتوای فقهی، که ملاک حکم اعتقادی خروج مسلمین از دایره اسلام هم بشود. توضیح مطلب آنکه:
چنانکه برخی از فقه پژوهان نیز گفتهاند مسائل مستحدثی از قبیل انتخابات به شکل امروزی آن، نص صریحی در آیات و اخبار ندارد. در این موارد، بر حسب شرایط و اجتهادات، دیدگاهها نسبت به حکم شرعی گوناگون است. گذشته از حکم انتخابات امروزی، جوانی مانند شایان مصلح به آقای علم الهدی خوب تذکر داده است که «ما شیعیان در صدر اسلام به انتصاب الهی معتقد [بود]یم و عدهای در سقیفه انتخابات راه انداختند!» و این نوع نگرش در کلمات اصحاب ائمه ع و روایات ایشان نمونههای بسیاری دارد، و نزد ایشان «اختیار الناس» ملاک مشروعیت حاکم نبوده؛ و حتی کتبی نیز در این زمینه می نگاشتهاند. فارغ از اینکه این نکته تاریخ تا چه حد با انتخابات در دوران غیبت پیوند دارد، باید پذیرفت، که به هرحال این نگرش تاریخی -که تأیید مجموعه ای از اخبار معصومین ع را به همراه دارد- معیاری مذهبی برای اعتقاد و یا دست کم احتیاط برخی از عالمان و مردمان شیعی بوده، و کسی را نرسد که بدون بحث از مستندات تاریخی و روایی ایشان حکم به نامسلمانی این مسلمین متدین بکند؛ مسلمینی که خود فراوان «اهتمام به امور اسلام و مسلمین» داشتهاند. بلکه چنین تکفیری مصداق قول به رأی و نوعی انحراف است.
برای تفصیل بیشتر در زمینه اختلافات و عناوین گوناگون بحث، مثلا در باب انتخابات مجلس قانونگذاری، بسیاری از علما قانون گذاری را شأن خداوند میدانستهاند، (مانند شیخ فضل الله نوری) و از اساس مشروعیت مجالس امروزی نمیپذیرفتند. دیگرانی با پذیرفتن اصل مجلس، شأن تقنین را از ابتدا تا انتها برای مجتهدان دینی و ناظر به نصوص دینی میدانستند، نه برای وکیل و طبیبی که تنها با فقیهانی ارتباط دارد. اینکه غیر مسلمان و یا حتی بانوان مسلمان در انتخابات شرکت کنند، گاه چه مخالفتهای عظیمی را از سوی عالمان نامی برمی انگیخت. (نک مقاله آقای مهدی نصیری) برخی از باب حرمت تضعیف نظامِ منسوب به تشیع یا اسلام، شرکت در انتخابات را لازم دیدهاند. گاه به عکس از باب حرمت تقویت ظلم و جور، آن را حرام می شمردند. عالمانی به اتکای برخی از اخبار صحاح تشکیل حکومت توسط غیر معصوم را از اساس جایز نمیدانند و دیگرانی چنین نظری ندارند. تنی چند از متأخران به اتکای برخی از روایات، ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرده، و آن را راهی برای برون رفت از چالشها میدانند؛ و دیگرانی از دیرباز از اشکالات سندی و دلالی مختلفی در مورد چنین اخباری مینوشتهاند. و...
با این همه تازه این بحثها فقط جنبه فقهی هم ندارند، و مجموعه تخصصهای بسیار دیگری را درگیر خود میکند. حجتها در تطبیق کلیات آن بر مصادیق هم برای افراد مختلف یک جور نیست.
با این حال سزد شخصی چون آقای علم الهدی مستندات علمی خود را ارائه دهد؛ و نه آنکه بیباکانانه و از موضع بالا چماق تکفیر را بر سر خیل عظیم عالمان و دیگر شیعیان بگیرد.
متأسفانه این رویکرد جناب علم الهدی پیشتر نیز بارها رخ نموده؛ مثلاً در هفتههای پیشین بر همان تریبون گفته بود:
«اینکه بگوییم شش مجتهد شورای نگهبان با جناحگرایی حکم میکنند، مثل این است که بگوییم پیامبر به نفع داماد و پسرعمویش حکم میکند؛ این دو حرف همسانند. خداوند در آیه بعدی می گوید چرا برخی اینگونه هستند. سه علت دارد: یا در دلهایشان مرضی است، یا شکاک هستند و یا میترسند خدا و پیامبر حق اینها را از بین ببرند. فقهای شورای نگهبان به اندازه وزن برخی آقایان نماز شب خوانده اند.»
در حالی که طبیعی است شورای نگهبان، به درست یا غلط در قبال برخی از جناحها و جریانها نگاه منفی داشته باشند، و این در قضاوتشان اثر بگذارد. فارغ از ارزشگذاری این مطلب -که شواهدی دارد- باید پرسید چرا این را دستمایه شبهه افکنی در انتصاب الهی امیر المؤمنین میکنید؟! که به کل از سنخ دیگری است؛ و البته در آن اختلافاتی مانند اختلافات شورای نگهبان با یکدیگر و با دیگر مجتهدان منصوب رهبری معنا ندارد.
@gholow2
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com