🔸 وکلای اربعه و منابع غیر امامی
در مورد وکلای اربعه امام عصر عج روایات امامی متعددی وجود دارد، که جایگاه خاص ایشان را در دوره غیبت مطرح میکند، که به ویژه در الغیبة طوسی به تفصیل آمده است (الغیبة طوسی، ص353-396). یکی از ابهامات در این زمینه این است که چرا گزارشهای در مورد این وکلا در کتب غیبت پیشین، مانند ابواب غیبت الکافی، الغیبة نعمانی و کمال الدین کمتر نمود یافته است؟
در پاسخ باید گفت چه بسا برای این مؤلفان در کتب غیبت بیشتر نشان دادن قدمت اندیشه غیبت برایشان اولویت داشته است. کتاب غیبت در الکافی نسبتاً مختصر و بنای شیخ کلینی در مجموع الکافی نیز بر اختصار است. و البته کلینی در کافی روایاتی را با واسطه از عمری نقل کرده است (الكافي، ج1، ص329، 330) شاید در کتاب الرسالة نمونههای بیشتری از این دست را بازتاب داده بوده است (نمونه شاهد: كمال الدين، ج2، ص484). احتمالاً نگارش کافی در دوره وکالت وکلا نیز به خاطر حساسیت جایگاه وکلای اربعه و مساله اختفا نیز در زیاد نبودن روایات کلینی از وکلا مؤثر بوده باشد، به ویژه او بیشتر همدوره حسین بن روح بوده که تقیهاش بسیار شدید بوده است (الغیبة طوسی، ص384-386، 391).
اما کمال الدین شیخ صدوق نیز گرچه وکلا را به طور خاص نشناسانده، ولی در فصل توقیعات، بیش از همه نام چهار وکیل را به عنوان صاحبان توقیع در اسنادش آورده است (كمال الدين، ج2، ص483-486، 489، 501-521). در این میان گرچه نعمانی از وکلای اربعه نام نبرده است، ولی به کلی هیچ توقیع و روایتی نیز از امام عصر عج نیاورده است. نعمانی در شام بوده و ابهامهای مهمی در مورد روابط حدیثی او وجود دارد (نک: اکبری، گزارشهای شامی در مورد کاتب نعمانی)
اما از آثار برجامانده از قرن4 در مورد وکلا میتوان به گزارش کتاب ابن ابی الثلج اشاره کرد (تاريخ أهل البيت نقلا عن الأئمة عليهم السلام، ص150). با این حال گذشته از منابع الغیبة طوسی مانند کتاب اخبار الوکلاء ابن برنیه و اخبار الوکلاء الأربعة ابن نوح سیرافی در قرن4، تعدادی از منابع فرق شیعی غیر امامی جایگاه وکلاء را بازتاب دادهاند؛ و از آن جمله در اخبار مربوط به عزاقره، نصیریه و مخمسه است.
از آن جمله کلمات خصیبی در انتهای الهداية الکبری است، و عبارات شلمغانی که در الغیبة شیخ (ص307، 324، 404) نمود یافته، و نیز سخنان ابو القاسم کوفی بزرگ مخمسه در عیون المعجزات (ص326) به روایت ابی عمران کرمانی. این آثار بیشتر در مورد سه وکیل نخست با قاطعیت سخن گفتهاند، و عبارات در مورد وکیل چهارم خالی از تردید نیست. این میتواند با کوتاهی مدت وکالت ایشان مرتبط باشد. البته در گزارشهایی بعدها شلمغانی به کلی از تشیع برائت جسته (الغيبة للطوسي، ص391) که محل بحث ما نیست.
نکته مهم این است که غالیان با وجود منازعه مشایخشان بر سر بابیت، و زاویه شدیدی که با وکلا داشتند، نمیتوانستند وکالت ایشان را رد کنند و لذا به تحریف جایگاه وکلا در آثار عام خود روی آوردند. در آثار خاص برجامانده از نصیریه، اهتمامی به وکلا به چشم نمیخورد. و این به خاطر این است که در واقع وکلا با غالیان مرتبط نبودهاند. شاید به همین جهت باشد که به نحو کلی برخی از غالیان مانند نصیریه اهتمام چندانی به روایات امام عصر در دوران غیبت ندارند. حتی در اثر عامی مانند الهدایة الکبری بسیاری از روایات امام عصر مربوط به دوره امام عسکری ع است (الهدایة، 1419ق، 355-366، 363، 366، 368، 387) در روایاتش از امام در دور غیبت معمولاً معلوم نیست چه کسی توقیع را میگیرد (همان، ص371-374). او در مواضعی به اسناد غالیانه آورده توقیعات امام عسکری بر دست محمد بن نصیر خارج میشد (الهداية الكبرى، 1419ق، ص323، 367) و جایگاه عثمان بن سعید و فرزندش را به وکالت مالی امام تحریف کردهاند (الهدایة الکبری، 1419ق، ص370؛ 2007م، ص392-393) (توضیحات بیشتر)
خصیبی در آثارش مکرراً آورده که محمد بن نصیر با امام عصر عج به غیبت رفته است (خصیبی، الهداية الكبرى، 1419ق، ص396؛ مرهج، شرح دیوان الخصیبی، 1436ق، ص449؛ خصیبی، الرسالة، 2006، ص110) این مطلب در بسیار از آثار نصیریان نمود یافته است (طبرانی، البحث و الدلالة، 2016م، ص40؛ همو، الدلائل، ص66، ش198؛ عصمة الدولة، الرسالة المصرية، 2016م، ص447)، بر این اساس در نگاه نصیریه خود ابن نصیر میتوانسته واسطه توقیعات امام عصر تلقی شود.
بر این اساس بررسی منابع غلات بیشتر جایگاه مسلم ایشان و دست کم سه وکیل نخست را نمایاندهاند، در حالی که بیتردید این وکلا امامی و مرتبط با بزرگان امامیه بودهاند. از طرفی روایاتی در برائت ایشان از خطابیه و شخص محمد بن نصیر و شلمغانی در دست است (نمونه: كمال الدين، ج2، ص484؛ کشی، ص520؛ الغيبة للطوسي، ص398، 403-406)
@gholow2
اسماعیل بن ابیزیاد سکونی: قاضی عامی یا صحابی رازدار امامی؟ (نسخه نویسنده)
عمیدرضا اکبری و محمد قندهاری
مطالعات تاریخی قرآنوحدیث، ش۶۹، ۱۴۰۰ش
را برخی منابع متقدم امامیه عامی دانستهاند. علاوه بر تصریح رجالیان سنی به قضاوت سکونی، قرائن متعددی حکایت از ارتباط او با دربار عباسی دارد که این مسئله در کنار نحوۀ روایتگریاش از امام صادق ع، نوع گرایش عامی او را نشان میدهد؛ اما فراوانیِ روایات او در منابع امامی، مضامین برخی از روایاتش و آشنایی اندک امامیه با او موجب شده تا در قرون اخیر، کسانی دیدگاه متقدم در مورد مذهب سکونی را رد کرده و او را نه تنها امامی، که از اصحاب رازدار و ثقه امام صادق ع بشمرند. این مقاله بعد از ارائه دلایلی جدید بر گرایش عامی سکونی، نشان داده که برخی از روایات او که پیشتر شاهد امامی بودنش تلقی میشدند، روایاتیاند که برگرفته از دفاتر دیگران هستند و نسبت آنها به سکونی نیز اشکالاتی دارد. همچنین، وی روایات زیادی با مضامین عامی و خلاف اعتقاد امامیه دارد؛ مانند اخبار همسو با فقه جریانهای حاشیهای عامه، مناقب خلفا و حتی کتابی تفسیری با فضایی عامی.
@Al_Rijal
فقه جعفری در آثار زیدی
زیدیان مکتب قدیم کوفه در عصر ابو خالد واسطی و بعد از او در دوران راویان او تا عصر احمد بن عیسی بن زید و شاگردانش مانند محمد بن منصور مرادی و شاگردان او به روایات و فقه امامان شیعی و از همه مهمتر امامین باقر و صادق (ع) اعتنا داشتند. خود قاسم رسی و سنت هادوی از میان شاگردانش در یمن و ایران هم همواره در آثار خود به فقه امام باقر و صادق عنایت نشان می دادند. آثار هادی الی الحق در فقه و همچنین شروح آن آثار تألیف کسانی مانند ابو العباس حسنی و برادران هارونی فقه جعفری را نقل می کردند. گاه برای اثبات اینکه فتاوی فقهی این دو امام موافق با سایر اهل بیت و به ویژه قاسم رسی و احمد بن عیسی بن زید و یا هادی الی الحق است (و تأکید بر اجماع اهل البیت) و گاه هم برای اینکه اختلاف فتاوی را روایت کنند. منابع اصلی آنان در نقل فتاوی فقهی این دو امام معمولا سنت های زیدی کوفی و گاهی هم روایاتی از سنت های امامی بود. به ویژه ناصر اطروش از طریق برخی از روات مهم امامی دسترسی به فقه امامیه داشت (مانند جعفر بن محمد بن مالک و احمد بن محمد بن عیسی الأشعری). البته در مواردی آنچه در کتاب های فقه زیدی به نقل از این دو امام نقل می شود با آنچه امامیه از این دو امام نقل می کنند متفاوت است اما به هر حال مسلم است که زیدیان کوفه و همچنین زیدیان سنت قاسمی طرقی به روایات فقهی دو امام باقر و صادق و برخی دیگر از امامان دوازده گانه داشته اند (حتی روایاتی از امام موسی بن جعفر و امام رضا). شماری از روایات آنان از امامان تنها احادیثی بود مسند که آنان به سند امامان از پیامبر (ص) نقل می کردند اما در موارد زیادی هم صرفا نقل فتاوی امامان بود. کتاب های جامع العلوم محمد بن منصور المرادی و بعدها مجموعه نقل های موجود در الجامع الکافی ابو عبد الله علوی حاوی بسیاری از این نقل هاست. در آثار هادی الی الحق و یا هادویانی مانند ابو العباس حسنی و برادران هارونی علاوه بر این فتاوی خاص امامیه گاه با عنوان امامیه و گاه با عنوان روافض نقل شده و رد شده. طبعا به دلیل اختلافاتی که از لحاظ فقهی زیدیه و امامیه در شماری از مسائل مهم مانند نحوه وضو و مسح و یا غسل و همچنین متعه و از این قبیل داشته اند. اینها نمونه های خوبی است برای بررسی نحوه شکل گیری فقه امامی در مقایسه با فقه زیدی. در مجموع باید گفت شکل گیری فقه امامی در کوفه را نمی توان بدون بررسی شکل گیری فقه زیدی در کوفه مطالعه کرد. این نکته ای است که در نوشته های تفصیلی دیگر که درباره زیدیه نوشته و در حال تکمیل آنها هستم توضیح داده ام.
مناسب است که مجموعه فتاوی منقول از امامان امامیه موجود در آثار فقهی و روایی زیدیه به ویژه آنچه در سنت های کوفی نخستین نقل شده یکجا گرد آمده و مورد تحلیل قرار گیرد، آثاری مانند مجموع الفقه، جامع العلوم محمد بن منصور، الجامع الکافی ابو عبد الله علوی، الاحکام و المنتخب هادی الی الحق، شرح الاحکام ابو العباس حسنی و علی بن بلال الآملی، تحریر و تجرید برادران هارونی و شروح آنها.
اگر دانشجویانی علاقمند به این کار باشند آمادگی دارم اگر خدمتی از من جهت راهنمایی و نقل تجارب و معرفی کتاب ها و مخطوطات بر می آید در اختیار قرار دهم.
احادیث زیدیه در منابع امامی
فهارس قدیم امامی نشان می دهد که از قدیم در کوفه سنت های زیدی و امامی در ارتباطی مستمر بوده اند. ابن عقده از زیدیان کوفی اوائل سده چهارم در این جهت سهم مهی داشته. بسیاری از دفاتر روایی مورد تداول در میان امامیه در کوفه و سپس قم و خراسان و بغداد ریشه در سنت های زیدی کوفه دارد. راویان این احادیث زیدی اند و بخشی از آنچه روایت کرده اند از زید بن علی است. شماری دیگر هم گرچه از حضرت امیر، امام باقر و یا امام صادق است اما از طریق سنت های زیدی کوفه نقل شده اند. بخشی از این احادیث را می توان در کتاب های زیدی مانند مجموع الفقه و یا کتاب العلوم محمد بن منصور یافت منتهی شماری هم در این آثار نقل نشده اند. گردآوری مجموعه روایات زیدی از آثار امامیه می تواند از جهات متعدد برای مطالعات تاریخی حدیث مفید باشد.
همراه با اصلاحی مختصر در متن
فقه جعفری در آثار زیدی
زیدیان مکتب قدیم کوفه در عصر ابو خالد واسطی و بعد از او در دوران راویان او تا عصر احمد بن عیسی بن زید و شاگردانش مانند محمد بن منصور مرادی و شاگردان او به روایات و فقه امامان شیعی و از همه مهمتر امامین باقر و صادق (ع) اعتنا داشتند. خود قاسم رسی و سنت هادوی از میان شاگردانش در یمن و ایران هم همواره در آثار خود به فقه امام باقر و صادق عنایت نشان می دادند. آثار هادی الی الحق در فقه و همچنین شروح آن آثار تألیف کسانی مانند ابو العباس حسنی و برادران هارونی فقه جعفری را نقل می کردند. گاه برای اثبات اینکه فتاوی فقهی این دو امام موافق با سایر اهل بیت و به ویژه قاسم رسی و احمد بن عیسی بن زید و یا هادی الی الحق است (و تأکید بر اجماع اهل البیت) و گاه هم برای اینکه اختلاف فتاوی را روایت کنند. منابع اصلی آنان در نقل فتاوی فقهی این دو امام معمولا سنت های زیدی کوفی و گاهی هم روایاتی از سنت های امامی بود. به ویژه ناصر اطروش از طریق برخی از روات مهم امامی دسترسی به فقه امامیه داشت (مانند جعفر بن محمد بن مالک و احمد بن محمد بن عیسی الأشعری). البته در مواردی آنچه در کتاب های فقه زیدی به نقل از این دو امام نقل می شود با آنچه امامیه از این دو امام نقل می کنند متفاوت است اما به هر حال مسلم است که زیدیان کوفه و همچنین زیدیان سنت قاسمی طرقی به روایات فقهی دو امام باقر و صادق و برخی دیگر از امامان دوازده گانه داشته اند (حتی روایاتی از امام موسی بن جعفر و امام رضا). شماری از روایات آنان از امامان تنها احادیثی بود مسند که آنان به سند امامان از پیامبر (ص) نقل می کردند اما در موارد زیادی هم صرفا نقل فتاوی امامان بود. کتاب های جامع العلوم محمد بن منصور المرادی و بعدها مجموعه نقل های موجود در الجامع الکافی ابو عبد الله علوی حاوی بسیاری از این نقل هاست. در آثار هادی الی الحق و یا هادویانی مانند ابو العباس حسنی و برادران هارونی علاوه بر این فتاوی خاص امامیه گاه با عنوان امامیه و گاه با عنوان روافض نقل شده و رد شده. طبعا به دلیل اختلافاتی که از لحاظ فقهی زیدیه و امامیه در شماری از مسائل مهم مانند نحوه وضو و مسح و یا غسل و همچنین متعه و از این قبیل داشته اند. اینها نمونه های خوبی است برای بررسی نحوه شکل گیری فقه امامی در مقایسه با فقه زیدی. در مجموع باید گفت شکل گیری فقه امامی در کوفه را نمی توان بدون بررسی شکل گیری فقه زیدی در کوفه مطالعه کرد. این نکته ای است که در نوشته های تفصیلی دیگر که درباره زیدیه نوشته و در حال تکمیل آنها هستم توضیح داده ام.
مناسب است که مجموعه فتاوی منقول از امامان امامیه موجود در آثار فقهی و روایی زیدیه به ویژه آنچه در سنت های کوفی نخستین نقل شده یکجا گرد آمده و مورد تحلیل قرار گیرد، آثاری مانند مجموع الفقه، جامع العلوم محمد بن منصور، الجامع الکافی ابو عبد الله علوی، الاحکام و المنتخب هادی الی الحق، شرح الاحکام ابو العباس حسنی و علی بن بلال الآملی، تحریر و تجرید برادران هارونی و شروح آنها.
اگر دانشجویانی علاقمند به این کار باشند آمادگی دارم اگر خدمتی از من جهت راهنمایی و نقل تجارب و معرفی کتاب ها و مخطوطات بر می آید در اختیار قرار دهم.
خط غلو و تمايز آن با مذهب اماميه از ديدگاه مسعودي
مسعودی در مروج الذهب (ج 4، ص 322) در بحث از پيروان محمد فرزند امام صادق (ع) تعبيری دارد که نشان می دهد برای او که کتابش را اندکی پس از شروع عصر غيبت کبری می نوشته خط غلو شيعی از آنچه او "اماميه" می خوانده (و البته منظورش صرفا دوازده اماميان نيست) متفاوت قلمداد می شده: وظهر في أيام المأمون بمكة ونواحي الحجاز محمد بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين وذلك في سنة مائتين ، ودعا لنفسه ، واليه دعت الشميطية من فرق الشيعة وقالت بإمامته وقد افترقوا فرقاً : فمنهم من غَلا ، ومنهم من قصّر وسلك طريق الإمامية. معمولا منابع فرق شناسی اماميه را جدا از فرق غلات شيعی قرار می دهند. آنچه در عبارت مسعودي مهم است اين است که غلو را در برابر تقصير قرار داده و می گويد اماميه اهل غلو نبوده و به نقطه مقابل آن يعنی تقصير باور دارند. روشن است که منظور از اصطلاح تقصير اينجا عنوانی است که غلات برای مخالفان غير غالی خود قرار داده بودند. اماميه خود را مقصره نمی خواندند. در واقع ماهيت مذهبی اماميه تقابل با انديشه غلات شيعی بود. توضيحش را در بحث غلات بايد گفت.
📕 آشنایی با مهمترین منابع تاریخ عاشورا [۱۹]
☑️ «الأمالى الخَميسيّة»
🔸ابو الحسين يحيى بن حسين بن اسماعيل شجرى (۴۱۲ ـ ۴۷۹ يا ۴۹۹ ق)، از محدّثان قرن پنجم هجرى و از سادات حسنى است.
او را جانشين پدرش الموفّق حسين بن اسماعيل دانسته اند كه پيشواى زيديان در گرگان و ديلم بود و ابن حجر، وى را نيز زيدى مذهب خوانده است؛ امّا درج نام او در فهرست شيخ منتجب الدين رازى ـ كه ويژه شرح حال عالمان امامى مذهب پس از شيخ طوسى تا زمان مؤلّف است ـ نشان مى دهد كه منتجب الدين، او را امامى مذهب يا دست كم، زيدىِ مستبصر مى داند.
شيخ منتجب الدين در دو جا او را ثقه و حافظ خوانده و در يك جا وى را عالمى نسب شناس دانسته است.
او از استادان متعدّدى مانند: ابن غيلان، ابن زيده، عتيقى و صورى حديث شنيد و محدّثان بسيارى مانند: محمّد بن عبد الواحد دقّاق، نصر بن مهدى و ابو سعيد يحيى بن طاهر سمّان، از او روايت كرده اند.
يحيى بن حسين شجرى در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه براى عدّه اى، روايتْ املا مى كرده كه مجالس پنجشنبه او را در كتابى به نام الأمالى الخميسيّة گرد آوردند و بعدها قاضى شمس الدين جعفر بن احمد و سپس قاضى محيى الدين محمّد بن احمد قُرَشى ـ كه هر دو، خود، از عالمان بودند ـ امالىِ او را مرتّب كردند و ترتيب كنونى كتاب، حاصل كار محيى الدين قرشى است.
شجرى، احاديث را با سلسله سند كامل مى آورد و حتّى گاه به زمان اخذ و تحمّل (دريافت) حديث هم اشاره مى كند و پس از او نيز اين كتاب با سلسله سند، به دست عالمان رسيد و اين در كنار شخصيت مؤلّف، موجب استقبال عالمان از كتاب او شد و آن را به عنوان يكى از كتب مقبول حديث در آورد.
در امالى كنونى، در جلد نخست، يك مجلس به فضايل كلّى اهل بيت عليهم السلام اختصاص دارد و فصلى نيز ويژه فضيلت امام حسين علیه السلام و مقتل و اخبار ايشان است ۱و در جلد دوم اين مجموعه نيز فصلى مربوط به عاشورا و روزه آن است.
گفتنى است فصل مربوط به مقتل و اخبار امام حسين علیه السلام، از مفصّل ترين فصول كتاب الأمالى الخميسيّة است و شجرى در آنجا افزون بر احاديث، برخى گزارش ها، حكايات و كرامت ها را نيز با همان شيوه معمول محدّثان، با ذكر اسناد، آورده است.
📚 ر.ک بخش اول
#معرفی_منابع_تاریخ_عاشورا #امام_حسین
🍀
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز در این نشست شرکت کردم.قبلا کارهایی موردی در مورد بازیابی تراث امامیه از مصادر زیدیه انجام شده بود، اما این اولین طرح جامعی است که در این زمینه کلید می خورد.(ممکن است برخی طرح های شخصی هم وجود داشته که من اطلاع ندارم).با وجود اهمیت فراوان این بازیابی ها، که پیش از این نیز در کانال به آن پرداخته شده بود، متأسفانه این طرح کارایی لازم را نداشت.عمده اشکال آن این بود که مقصود از (معصومان علیهم السلام) در این طرح، اعم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است، حال آنکه می دانیم عمده روایات نبوی زیدیه، در واقع از احادیث و سنت عامه است.
پس این طرح بر خلاف ظاهر عنوانش، در واقع طرحی برای پیشبرد و توسعه احادیث زیدیه است نه کمک به امامیه! به قول آقای طباطبایی -ناقد اول نشست- با این کار ما بحار الانواری برای زیدیه خواهیم ساخت!
گرچه آقای رحمان ستایش به تفصیل در مورد فوائد مراجعه به کتب دیگر مذاهب و روایات آنان سخن گفتند، اما به نظر می رسد بازهم این توجیهات کافی نیست.زیرا اگر هدف تجمیع تمام نصوص اسلامی است، به گونه ای که محقق نیازمند مراجعات خسته کننده و مکرر به کتابهای گوناگون نداشته باشد؛ خب در این صورت مصادر زیدیه چه مرجحی دارد، بلکه جمع آوری و تبویب مصادر عامه نیز باید در دستور کار قرار بگیرد! اگر بگویند این کار در مورد کتب عامه انجام شده، پاسخ می دهیم که اولا کار جامعی انجام نشده، و ثانیا: اگر انجام شده پس تجمیع روایات نبوی مصادر زیدیه که به جز تعداد اندکی در همان مصادر عامه موجودند فایده ی جدیدی ندارد.
در مجموع در این طرح، تفکیک صحیحی میان (تراث زیدیه) و (مصادر زیدیه) انجام نشده بود، نکته ای که دکتر موسوی نژاد هم به آن اشاره نمودند.
در نهایت یک پژوهش مناسب در عرصه آثار زیدیه، باید به یکی از این دو صورت انجام شود: موسوعه تراث زیدیه (اعم از منقولات در مصادر امامیه، عامه و زیدیه)؛ و یا بازیابی تراث امامیه از منابع زیدیه (مانند مقاله ی مفید آقای حسین پوری: بازمانده هایی از میراث کهن حدیثی امامیه
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز در این نشست شرکت کردم.قبلا کارهایی موردی در مورد بازیابی تراث امامیه از مصادر زیدیه انجام شده بود، اما این اولین طرح جامعی است که در این زمینه کلید می خورد.(ممکن است برخی طرح های شخصی هم وجود داشته که من اطلاع ندارم).با وجود اهمیت فراوان این بازیابی ها، که پیش از این نیز در کانال به آن پرداخته شده بود، متأسفانه این طرح کارایی لازم را نداشت.عمده اشکال آن این بود که مقصود از (معصومان علیهم السلام) در این طرح، اعم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است، حال آنکه می دانیم عمده روایات نبوی زیدیه، در واقع از احادیث و سنت عامه است.
پس این طرح بر خلاف ظاهر عنوانش، در واقع طرحی برای پیشبرد و توسعه احادیث زیدیه است نه کمک به امامیه! به قول آقای طباطبایی -ناقد اول نشست- با این کار ما بحار الانواری برای زیدیه خواهیم ساخت!
گرچه آقای رحمان ستایش به تفصیل در مورد فوائد مراجعه به کتب دیگر مذاهب و روایات آنان سخن گفتند، اما به نظر می رسد بازهم این توجیهات کافی نیست.زیرا اگر هدف تجمیع تمام نصوص اسلامی است، به گونه ای که محقق نیازمند مراجعات خسته کننده و مکرر به کتابهای گوناگون نداشته باشد؛ خب در این صورت مصادر زیدیه چه مرجحی دارد، بلکه جمع آوری و تبویب مصادر عامه نیز باید در دستور کار قرار بگیرد! اگر بگویند این کار در مورد کتب عامه انجام شده، پاسخ می دهیم که اولا کار جامعی انجام نشده، و ثانیا: اگر انجام شده پس تجمیع روایات نبوی مصادر زیدیه که به جز تعداد اندکی در همان مصادر عامه موجودند فایده ی جدیدی ندارد.
در مجموع در این طرح، تفکیک صحیحی میان (تراث زیدیه) و (مصادر زیدیه) انجام نشده بود، نکته ای که دکتر موسوی نژاد هم به آن اشاره نمودند.
در نهایت یک پژوهش مناسب در عرصه آثار زیدیه، باید به یکی از این دو صورت انجام شود: موسوعه تراث زیدیه (اعم از منقولات در مصادر امامیه، عامه و زیدیه)؛ و یا بازیابی تراث امامیه از منابع زیدیه (مانند مقاله ی مفید آقای حسین پوری: بازمانده هایی از میراث کهن حدیثی امامیه
📜 نسبت اخبار عامه و فرق با سنت حدیثی امامیه
رویکردی نزد برخی از متدینان غیر فقیه رایج است که در عین خوشبینی حد اکثری به هر خبر منسوب به منابع شیعه، اخبار عامه را به کلی فاقد اعتبار و یا دست کم غیر قابل توجه می دانند. و البته چنانکه گزیری از آن نیست، در مواردی که اخبار عامه را موافق رأی خود یابند و یا در مقام احتجاج، به راحتی بدان استناد می جویند.
این دیوار کشی بین مرویات فرق مختلف پشتوانه محکمی ندارد. بله طبعا ما به اعتبار بالاتر منابع شیعه، و قرائن بسیار در ضعف های منابع فرق اعتقاد داریم. اما دیدگاه پیش گفته نیز بنا بر چند وجه صحیح نیست:
1- احادیث معصومین ع در مورد اخبار عامه؛
اولا دلیل و روایتی نداریم که منابع سنی را کلا رد نماید و رد کلی معقول هم نیست. بلکه خلافش دلیل داریم. در اخبار متعدد نخستین بابی در موضوع (بحار الأنوار، ط - بيروت، ج2، ص: 214 باب 28 ما ترويه العامة من أخبار الرسول ص و أن الصحيح من ذلك عندهم عليهم السلام و النهي عن الرجوع إلى أخبار المخالفين و فيه ذكر الكذابين) سخن از وجود اخبار صحیح در میان عامه دارد، (نمونه خبر2، چنانکه امری بدیهی است.) اما در عین حال در ادامه محور امر و فصل الخطاب را اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند. مرحوم علامه مجلسی در تفسیر مطلب می گوید یعنی معیار آن اخبار (صحیح از غیر صحیح) نزد اهل بیت ع است، و این اخبار بدون مراجعه به اهل بیت ع سودی نمی رساند. (بحار الأنوار، ج2، ص: 215) بر این اساس روایات ناظر به عدم انتفاع غیر تابعین اهل بیت ع از اخبار است، نه نفی کلی امکان استفاده از اخبار عامه. (این نکته به ویژه در خبر5 آمده است.)
هم چنین روایات انحصار علم به اهل بیت ع (نمونه: وسائل الشيعة، ج27، ص: 62 باب وجوب الرجوع في جميع الأحكام إلى المعصومين ع) صراحتی در نهی کلی از اخبار معصومین به نقل از عامه ندارد. هر چند ممکن است محدودیت هایی را در این زمینه انشا کند. شاید بر اساس این اخبار و اخبار بابیت ائمه ع نسبت به رسول اکرم ص، بعضی میان اخبار نبوی عامه و اخبار ایشان از ائمه ع تفصیل قائل شده اند. (شیخ طوسی، العدة في أصول الفقه، ج1، ص: 129 و 149) هم چنین اخبار دیگری از این باب (مانند خبر 16)
- بر این اساس وقتی اصحاب از وجود اخبار صحیح شیعه نزد عامه می پرسند، حضرت آن را تأیید می کنند. (نمونه: بحار الأنوار، ج2، ص: 215، خبر8) و در اخبار بسیاری که اصحاب از اخبار عامه نزد امام روایت می کنند، موردی از نهی کلی از این اخبار نیافتم، جز آنکه در هر مورد صحت و یا کذب خبر عامه را روشن می ساختند. در بعضی از این اخبار، نیز تأیید اجمالی امام نسبت به بعضی از اخبار عامه با وجود سوال کلی اصحاب در این زمینه است. (نمونه: تهذيب الأحكام، تحقيق خرسان، ج8، ص: 28)
اما بعضی از اخباری که در راستای نهی کلی از اخبار عامه بدان استنادکرده اند:
- خبر9 از همان باب بحارالانوار (ج2، ص: 215) صراحتی در غضب امام در برابر نقل از عامه ندارد، بلکه اظهر در خشم در برابر تقابل با گفتار ائمه ع و یا توهم نیاز امام به اخبار عامه است.
- و خبر 10 نیز با وجود ضعف شدید سند آن، در نهی از رفتن به مجالس عامه و استماع از ایشان است و نهی کلی از اخبار واصله است.
- هم چنین اخبار متعددی تأکید بر این دارد که در اخذ معالم دین تنها به اهل بیت ع یا برخی از شیعیان خاص مراجعه شود و از مخالفان نهی شدید می نماید. (نمونه: صفات الشيعة، ص: 16 و رجال الكشي، ص: 4/ ح4) و در بعضی از این اخبار به فقهای خاص (رجال الكشي، ص: 483 و 490 و 491 و 495) و با شرایطی ویژه (رجال الكشي، ص: 5/ ح7) ارجاع می دهد، که این شرایط سخت و سنگین ظاهراً ناظر به شروط کلی راویان اخبار نیست. هم چنین بعضی از این اخبار، تنها در نهی از مراجعه به عامه صراحت دارد؛ نه در عدم وجود ملاک در تشخیص صحت و سقم روایات آنان.
- بعضی از اخبار نیز شرایط سخت مواجهه با اخبار عامه از رسول الله ص را بیان نموده و مواردی چون وجود جعل، متشابهات، عام و خاص، و منسوخات در آن اشاره می کند، (مانند خبر مشهور منقول از سلیم) که البته روایات منسوب به ائمه علیهم السلام نیز از این موارد در امان نمانده، و اخبار پیش گفته صراحتی در نهی کلی ندارد. و موارد بسیاری از روایات نهی از عامه، نیز تنها صراحت در تحذیر از اقوال و عقاید عامه دارد. (نمونه: الكافي، ج1، ص: 429) و مشابه آن در تحذیر از فرق متعددی وجود دارد. با این وجود اگر اخبار این فرق از معصومان ع علم آور باشد، اصحاب بدان عمل نموده اند. (نمونه این عمل در مورد کتاب شلمغانی و بنی فضال: الغيبة للطوسي، ص: 390 و استنادات بسیار ایشان به اخبار فطحیه و واقفه و…)
هم چنین اخذ به قاعده مخالفت با عامه در غیر مقام تعارض دلیل روشنی ندارد.
@gholow2
امامیه و بده و بستان های منابع فرق؛
باید گفت منابع فرق مختلف چنانکه که برخی می پندارند، از یک دیگر جدا نیستند. از نکات مهم در مورد منابع فرَق میزان داد و ستد های میان آن هاست. فرَق مختلف روایات بسیاری از یکدیگر می گیرند. چه اینکه نمونه های روایت اصحاب ائمه ع از راویان عامه در مصادر شیعه بسیار زیاد است. در حدی که در روایاتی به صراحت گفته شده که شیعه قبل از امام باقر ع حلال و حرام خود را از عامه می گرفتند. (ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاس... رجال الكشي، ص: 425، و ر.ک تفسير العياشي، ج1، ص: 252، الكافي، ج2، ص: 20) طبعاً این خبر آن روش را مطلوب معرفی نمی کند. اما از آن سو اصحاب آن دوره را یکسره غرق در حرام هم نمی شمارد. (ر.ک t.me/h_m_Borujerdi/527) پس از این دوره نیز باز رابطه اصحاب ائمه با اخبار عامه قطع نشد. هر چند که فارغ از درستی و نادرستی اصل این رویکرد، اجمالا خالی از آسیب هایی نبوده است. در این جا این گزارشی از ابن ابی عمیر در مورد در هم آمیختگی اخبار عامه و شیعه در خور توجه است:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ، قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، سَأَلَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي عُمَيْرٍ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّكَ قَدْ لَقِيتَ مَشَايِخَ الْعَامَّةِ فَكَيْفَ لَمْ تَسْمَعْ مِنْهُمْ فَقَالَ قَدْ سَمِعْتُ مِنْهُمْ، غَيْرَ أَنِّي رَأَيْتُ كَثِيراً مِنْ أَصْحَابِنَا قَدْ سَمِعُوا عِلْمَ الْعَامَّةِ وَ عِلْمَ الْخَاصَّةِ فَاخْتَلَطَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَانُوا يَرْوُونَ حَدِيثَ الْعَامَّةِ عَنِ الْخَاصَّةِ وَ حَدِيثَ الْخَاصَّةِ عَنِ الْعَامَّةِ، فَكَرِهْتُ أَنْ يَخْتَلِطَ عَلَيَّ، فَتَرَكْتُ ذَلِكَ وَ أَقْبَلْتُ عَلَى هَذَا. (رجال الكشي، ص: 591/ 1105)
در میان بزرگان عصر غیبت نیز مثلاً شیخ صدوق ره در آثار غیر فقهی خود بسیار زیاد از عامه و زیدیه روایت می کند. که مواردی از آن در آثار فقهی او و یا حتی مطرح ترین آثار مانند کافی و خصوصاً تهذیب الاحکام وجود دارد. برخی از فصول امالی های عالمان متقدم گاه بر محور اخبار عامه است. و یا مثلاً خیلی عظیم اخبار در زمینه ملاحم و مصائب در آثار شیخ صدوق و امالی شیخ و ارشاد مفید و… عامی است.
در این میان روایات متفردی با اسناد ناقص و یا راویان متهم و مجهول در دست است، که تشخيص خاستگاه نخستین آن نیز گاه چندان آسان نیست. و البته متأسفانه گاه بعضی از روایات فرق که در مصادر متقدم امامیه راه یافته، از متفردات آن فرق است، که با ابواب اخبار امامی در آمیخته اند.
و این در حالی است که در منابع دوران بعد گاه این اختلاط شدت بیشتری نیز یافته است. با فاصله گرفتن از سده های نخستین فراوان اتفاق افتاده است که علمای امامیه بدون شناخت از فرق باطنیه شیعی، آثار مجهولی از مخمسه و اسماعیلیه و نصیریه را امامی تلقی می کرده اند. گذشته از قدمای امامیه، این آثار عموماً در میان فقهای سرشناس دوران میانی نیز جایگاهی نداشته است. اما از حدود دوره صفویه بسیاری از این آثار فرق که مؤلف آنها ناشناخته بود، در جوامع روایی این دوره راه يافته اند. در این میان گرچه اخبار علم فقه شیعه به خاطر اتقان بیشتر مبانی مصون تر مانده است، اما در دیگر علوم، جریان تسامح در امر حدیث گاه بیشتر به این روند دامن زده است، و افرادی غیر محقق احادیثی کاملاً مجهول که پیشینه آن در هیچ فرقه ای معلوم نیست را به آثار عوامانه افزوده اند.
@gholow2
3- اخبار امامیه در منابع فرق
در برابر، بخش های زیادی از مصادر شیعه و یا قرائن مؤثر در فهم اخبار امامی، توسط عامه و فرق غیر امامی حفظ شده است.
- مرحوم شیخ طوسی در مقدمه فهرست می گوید: «… أنّ كثيرا من مصنّفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة.» (فهرست كتب الشيعة للطوسي، ص: 4)
در فهارس شیعی شخصیت های غیر امامی متعددی به عنوان مصنفان برای امامیه معرفی شده اند: مانند ابن عقده (فهرست كتب الشيعة، للطوسي، ص: 68، الرجال لابن الغضائري، ص: 111) طبري، (رجال النجاشي، ص: 322) و…
- برخی از مشایخ غیر امامی راوی بسیاری از اصول اصحاب بوده اند. حميد بن زياد (فهرست كتب الشيعة، للطوسي، ص: 155)، احمد بن هلال (همان، ص: 83)، علی بن الحسن الطاطری (همان، ص: 272) و یا راویانی چون عبد الرزاق صنعانی راوی کتاب ابان و…
نمونه ای از آثار برجامانده شیعی از طریق عامه:
- بسیاری از اطلاعات راویان امامیه در مصادر تاریخ و رجال عامه برجامانده است. کتاب بسیار ارزنده مرحوم ابن ابی طی از منابع رجال و تراجم عامه بازسازی شده است.
- بخش های مهمی از مقتل ابومخنف و یا آثار تاریخی کلبی و یا نصر بن مزاحم در مصادر تاریخی عامه مانند تاریخ طبری بر جای مانده است. امالی الخمیسیه و امالی ابن الشجری نیز حاوی اخبار مسندی در زمینه مقتل شهدا است.
- برخی از منابع تفسیری غیر امامی مانند شواهد التنزیل و تفسیر حبری اسناد بسیاری از مصادر امامیه را بازتاب داده است، که گاه اصل آن در دست ما نیست. و یا آنکه اخبار برجامانده در نسخ ما بدون سند است. (مانند اسناد نسخه ناقص تفسیر مرحوم عیاشی و تفسیر فرات از مائلان به زیدیه در شواهد التنزیل و تفسیر حبری). تفسیر ثعلبی نمونه ای دیگر از آثار عامه است که به تفاسیر متقدم شیعه نیز توجه داشته است.
- بسیاری از فضائل نگاران عامه اخبار مصادر امامی را در کتب خود گنجانده اند. مانند حموئی در فرائد السمطین، خوارزمی در مناقب ابن شهاب در مودة القربی، دیلمی در الفردوس و…
- هم چنین از منابع فرق شیعی غیر امامی، مثلاً در تیسیر المطالب مؤلف زیدی از پدرش از مرحوم ابن الولید و نیز حمزة بن القاسم العلوی بسیار روایت می کند؛ حتی گاه با تعبیر رضی الله عنه. و در این میان گاه اسنادی برای اخبار مرسل مهمی در منابع امامی ارائه داده است. (مانند خبر مشهور مرسل «من أخذ دينه عن أفواه الرّجال» در مقدمه کافی و تصحیح الإعتقادات مفید، و مشابهش در مقدمه الغیبة نعمانی، که متنی مشابه با سندی متصل در تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، ص: 216 آمده است.نمونه دیگر: ص213) و یا پاره هایی از کتاب معرفة الباری احمد بن علي عقيقي در کتاب شدیداً غالیانه نصیری حقائق اسرار الدین برجامانده که قرائن نشان میدهد، مؤلف در نقل این روایات و یا روایات کتاب کافی با همان اسناد متداول دس ننموده است. (او نقل های متعددی نیز از محمد بن همام و ابن عقده و محمد بن عبد الله بن جعفر حمیری، احمد بن هوذة و… دارد.) اثری مانند الایضاح قاضی نعمان اسماعیلی نیز می تواند در شناسایی برخی مصادر حدیث امامیه کمک کند.
- البته برخی از این آثار گرچه احادیث بسیاری از امامیه را در خود جای داده، اما به دلیل تأخر و کم دقتی مؤلف در بازسازی اسناد امامی اهمیت بالایی ندارد. مانند ینابیع المودة و البته شیوع احتجاج برخی از غیر محققین به آن به عنوان مصدری عامی جای تعجب دارد.
بر این اساس می توان گفت مشکل دیگر دیدگاه دسته پیش گفته به منابع فرق، غفلت ایشان از یک بام و دو هوایی این مطلق نگری است. مثلاً در ناحیه اخبار مصائب و ملاحم به نحو بسیار گسترده به اخبار عامه استناد می جویند. اما از آن سو تاریخ عامه را کاملاً نامعتبر می انگارند!! و یا در تأیید اخبار ضعیف منابع عامه را مورد توجه قرار می دهند، ولی در ناحیه ضعف، تعارض تک خبر منبع شیعی با اخبار نزدیک به تواتر عامه برایشان اهمیتی ندارد.
بسیاری از جزئیات واقعه عاشورا و مصائب اهل بیت ع را عامه و زیدیه ثبت کرده اند. آیا ایشان همه را دور می ریزند؟ چرا؟!
@gholow2
تأثیر غالیان و نصیریه بر تراث روایی امامیه
عمیدرضا اکبری
گروه حدیثی معاریض، 5/ 9/ 1399
نا آشنایی متأخران امامیه با منابع غالی و عقاید ایشان موجب شده، برخی دایره عقاید غالیان را بسیار محدود دیده، و تأثیر پذیری مواضعی از منابع روایی امامی از اخبار غالیان را به کلی نادیده گیرند. با آشنایی عمیقتر با منابع و عقاید غالیان میتوان نگرش بالا را نیز عیارسنجی کرد و به پاسخ این پرسش ها نزدیک شد:
تأثیرپذیری امامیه بیشتر در چه حیطههایی بوده و کدام حیطهها مصون تر مانده است؟ همچنین در چه دورانی امامیه بیشتر یا کمتر از منابع غالیان اثر گرفته اند؟
روشن است که در فرصت اندک این گفتار تنها به برخی از شواهد آمده، و به برخی از شواهد دیگر که مستنداتش پیشتر در کانال غلوپژوهی گذشت، مانند شواهد انگاره غالیانه نفی بلایا نپرداختیم. همچنین تفصیل بیشتر مستندات این موارد ان شاء الله در قالب اثری مکتوب نیز تقدیم خواهد شد.
@gholow2
🔸 وکلای اربعه و منابع غیر امامی
در مورد وکلای اربعه امام عصر عج روایات امامی متعددی وجود دارد، که جایگاه خاص ایشان را در دوره غیبت مطرح میکند، که به ویژه در الغیبة طوسی به تفصیل آمده است (الغیبة طوسی، ص353-396). یکی از ابهامات در این زمینه این است که چرا گزارشهای در مورد این وکلا در کتب غیبت پیشین، مانند ابواب غیبت الکافی، الغیبة نعمانی و کمال الدین کمتر نمود یافته است؟
در پاسخ باید گفت چه بسا برای این مؤلفان در کتب غیبت بیشتر نشان دادن قدمت اندیشه غیبت برایشان اولویت داشته است. کتاب غیبت در الکافی نسبتاً مختصر و بنای شیخ کلینی در مجموع الکافی نیز بر اختصار است. و البته کلینی در کافی روایاتی را با واسطه از عمری نقل کرده است (الكافي، ج1، ص329، 330) شاید در کتاب الرسالة نمونههای بیشتری از این دست را بازتاب داده بوده است (نمونه شاهد: كمال الدين، ج2، ص484). احتمالاً نگارش کافی در دوره وکالت وکلا نیز به خاطر حساسیت جایگاه وکلای اربعه و مساله اختفا نیز در زیاد نبودن روایات کلینی از وکلا مؤثر بوده باشد، به ویژه او بیشتر همدوره حسین بن روح بوده که تقیهاش بسیار شدید بوده است (الغیبة طوسی، ص384-386، 391).
اما کمال الدین شیخ صدوق نیز گرچه وکلا را به طور خاص نشناسانده، ولی در فصل توقیعات، بیش از همه نام چهار وکیل را به عنوان صاحبان توقیع در اسنادش آورده است (كمال الدين، ج2، ص483-486، 489، 501-521). در این میان گرچه نعمانی از وکلای اربعه نام نبرده است، ولی به کلی هیچ توقیع و روایتی نیز از امام عصر عج نیاورده است. نعمانی در شام بوده و ابهامهای مهمی در مورد روابط حدیثی او وجود دارد (نک: اکبری، گزارشهای شامی در مورد کاتب نعمانی)
اما از آثار برجامانده از قرن4 در مورد وکلا میتوان به گزارش کتاب ابن ابی الثلج اشاره کرد (تاريخ أهل البيت نقلا عن الأئمة عليهم السلام، ص150). با این حال گذشته از منابع الغیبة طوسی مانند کتاب اخبار الوکلاء ابن برنیه و اخبار الوکلاء الأربعة ابن نوح سیرافی در قرن4، تعدادی از منابع فرق شیعی غیر امامی جایگاه وکلاء را بازتاب دادهاند؛ و از آن جمله در اخبار مربوط به عزاقره، نصیریه و مخمسه است.
از آن جمله کلمات خصیبی در انتهای الهداية الکبری است، و عبارات شلمغانی که در الغیبة شیخ (ص307، 324، 404) نمود یافته، و نیز سخنان ابو القاسم کوفی بزرگ مخمسه در عیون المعجزات (ص326) به روایت ابی عمران کرمانی. این آثار بیشتر در مورد سه وکیل نخست با قاطعیت سخن گفتهاند، و عبارات در مورد وکیل چهارم خالی از تردید نیست. این میتواند با کوتاهی مدت وکالت ایشان مرتبط باشد. البته در گزارشهایی بعدها شلمغانی به کلی از تشیع برائت جسته (الغيبة للطوسي، ص391) که محل بحث ما نیست.
نکته مهم این است که غالیان با وجود منازعه مشایخشان بر سر بابیت، و زاویه شدیدی که با وکلا داشتند، نمیتوانستند وکالت ایشان را رد کنند و لذا به تحریف جایگاه وکلا در آثار عام خود روی آوردند. در آثار خاص برجامانده از نصیریه، اهتمامی به وکلا به چشم نمیخورد. و این به خاطر این است که در واقع وکلا با غالیان مرتبط نبودهاند. شاید به همین جهت باشد که به نحو کلی برخی از غالیان مانند نصیریه اهتمام چندانی به روایات امام عصر در دوران غیبت ندارند. حتی در اثر عامی مانند الهدایة الکبری بسیاری از روایات امام عصر مربوط به دوره امام عسکری ع است (الهدایة، 1419ق، 355-366، 363، 366، 368، 387) در روایاتش از امام در دور غیبت معمولاً معلوم نیست چه کسی توقیع را میگیرد (همان، ص371-374). او در مواضعی به اسناد غالیانه آورده توقیعات امام عسکری بر دست محمد بن نصیر خارج میشد (الهداية الكبرى، 1419ق، ص323، 367) و جایگاه عثمان بن سعید و فرزندش را به وکالت مالی امام تحریف کردهاند (الهدایة الکبری، 1419ق، ص370؛ 2007م، ص392-393) (توضیحات بیشتر)
خصیبی در آثارش مکرراً آورده که محمد بن نصیر با امام عصر عج به غیبت رفته است (خصیبی، الهداية الكبرى، 1419ق، ص396؛ مرهج، شرح دیوان الخصیبی، 1436ق، ص449؛ خصیبی، الرسالة، 2006، ص110) این مطلب در بسیار از آثار نصیریان نمود یافته است (طبرانی، البحث و الدلالة، 2016م، ص40؛ همو، الدلائل، ص66، ش198؛ عصمة الدولة، الرسالة المصرية، 2016م، ص447)، بر این اساس در نگاه نصیریه خود ابن نصیر میتوانسته واسطه توقیعات امام عصر تلقی شود.
بر این اساس بررسی منابع غلات بیشتر جایگاه مسلم ایشان و دست کم سه وکیل نخست را نمایاندهاند، در حالی که بیتردید این وکلا امامی و مرتبط با بزرگان امامیه بودهاند. از طرفی روایاتی در برائت ایشان از خطابیه و شخص محمد بن نصیر و شلمغانی در دست است (نمونه: كمال الدين، ج2، ص484؛ کشی، ص520؛ الغيبة للطوسي، ص398، 403-406)
@gholow2
🔸 ناتمامی برخی انتقادات بر اصالت کتاب المقالات و الفرق
المقالات و الفرق از قدیمیترین منابع برجامانده در معرفی عقاید فرق شیعی اثر عالم بهنام امامی سعد بن عبد الله اشعری (م 301ق) کمتر مورد پژوهش جدی واقع شده است. و هرچند آثار مهمی مانند رجال کشی و الغیبة طوسی مکرر عبارات آن را به صورت مرسل و یا با سند از سعد روایت کردهاند، و نجاشی نیز از آن در میان کتب سعد با عنوان فرق الشیعة نام برده است (نجاشي، ص177)، اما در دوران بعدی قدرش کمتر شناخته شده، و فراتر از آن، برخی چون رجب برسی (م 813ق) تا برخی از معاصران امامی و البته علویان سوری نسبت به تقسیمات فرق در کتبی مانند المقالات و الفرق و فرق الشیعة به دیده انکار نگریستهاند.
حتی اخیراً بعضی از عالمان فاضل مانند استاد مددی و استاد ملکیان -که چه بسا با منابع فرق باطنی تحقیق کمتری داشتهاند- اين احتمال را مطرح کردهاند که «بعيد نيست نويسنده اين کتاب، يکی از دشمنان شيعه باشد».
از جمله شواهدی که استاد ملکیان بدان استناد کردهاند، روایتی ناهمسو با مشهور امامیه در مورد حضرت ابوطالب است، ولی نقل چنین مطلبی توسط سعد در سیاق مجادلات با گروهی از خطابیه چندان استبعاد ندارد. بلکه حتی عیاشی در تفسیر، مشابهش را از صفوان از امام صادق ع از رسول الله ص نقل کرده است:
إني أستوهب من ربي أربعة: آمنة بنت وهب، و عبد الله بن عبد المطلب، و أبا طالب و رجلا جرت بيني و بينه أخوة- و طلب إلي أن أطلب إلى ربي أن يهبه لي. (عياشي، ج2، ص314)
همچنین وجود گزارش اجماع بر نادرستی چنین مضامینی در قرون بعدی، وجود قولی متفاوت در دوران متقدمتر را به تنهایی ثابت نمیکند. و بحث در این حد تمام نمیشود.
اما از طرفی سعد روابط زیادی با عامه داشته، و بسیاری از بزرگانشان را دیده بود. و به راحتی ممکن است از روایتی از ایشان متأثر شود. از سوی دیگر باید فضای عمومی این کتب فرقنگاری را هم در نظر داشت، و لزوماً همه جزئیاتش را نظر مؤلف ندانست؛ چه در این کتب اقتباس از دیگر منابع بدون تذکر نام منبع بسیار متداول است.
فراتر از این، کلام نجاشی در ترجمه سعد بن عبد الله به خوبی نشان میدهد که آثار سعد بر دو نوع بوده است: 1- «ما رواه [العامة او سعد؟] ما يوافق الشيعة» 2- آثاری که چنین نبودند. (شاید چیزی مانند تقسیم آثار مؤلف به عام و خاص). و لذا نجاشی برای سعد از هریک از این کتب دوبار پشت سر هم یاد میکند: «كتاب الوضوء، كتاب الصلاة، كتاب الزكاة، كتاب الصوم، الحج». یک بار با قید بالا و یک بار بدون آن. (نجاشي، ص177)
پس حتی اگر بیشتر کتاب فرق الشیعه (منسوب به نوبختی) یا المقالات و الفرق هم به سبک عام (و نه خاص امامیه) تألیف شود، عجیب نیست؛ چه این وضع بسیاری از کتب ملل و نحل متقدم است.
با این حال، گرچه مؤلف المقالات و الفرق هم چندان بنای بر تصریح بر مذهبش ندارد، اما از خلال استدلالها و مصطلحاتش گرایش شیعی او آشکار میشود. مثل اینکه بزرگان حدیث عامه را با ذکر نامشان «اهل الحشو» میخواند (ص6) و یا جمهور را «اتباع الملوك و اعوان كل من غلب» میشمارد (ص5) که گرچه ظاهراً صرف توصیف است، ولی در بطنش مذمت ایشان را در بر دارد.
او در مورد بتریه گفته است: «دعوا إلى ولاية عليّ ثم خلطوها بولاية ابي بكر و عمر» (ص11) در اینجا نیز گرچه مؤلف بنای بر تصریح ندارد، ولی نوعی مذمت در پس تعبیر «ثم خلطوا»ی او خوابیده است.
نوع اجمال و تفصیلها در بیان دلایل فرق نیز در کشف مذهب مؤلف مؤثر است. به هرحال او پس از ذکر اختلافات عموم فرق اسلامی که به سانمقدمه کتابش است، مینویسد:
«فجميع اصول الفرق كلها الجامعة لها أربعة فرق: الشيعة و المرجئة و المعتزلة و الخوارج.
فاول الفرق الشيعة، و هي فرقة عليّ بن أبي طالب رضوان اللّه عليه المسمون شيعة على في زمان النبيّ صلى اللّه عليه وآله و بعده معروفون بانقطاعهم إليه و القول بامامته، منهم المقداد بن الاسود الكندي، و سلمان الفارسي، و أبوذر جندب بن جنادة و عمار بن ياسر المذحجى، المؤثرون طاعته. المؤتمون به، و غيرهم ممّن وافق مودته مودة عليّ بن أبي طالب، و هم اوّل من سمّوا باسم التشيع من هذه الامّة، لأنّ اسم التشيع قديم، شيعة نوح و... ع» (ص15)
میتوان ادبیات این بخش را با ادبیات برخی از فرقنگاران متقدم عامه بررسی کرد، و تفاوتهایش را بر شمرد. به همین مختصر اکتفا میکنیم.
همچنین اموری چون اختلاف گزارش المقالات با گزارش دیگری از سعد در مورد وفات یکی از ائمه ع و یا نادرستی نقل کتاب در تاریخ وفات یکی از اصحاب امر غریبی نیست، و در این حد چندان اشکالی در نسبت کتاب به سعد ایجاد نمیکند.
توضیحات بیشتر
@gholow2
⚠️ کاستیهای رایج در برخی مقالات مرتبط با راویان متهم به غلو
شاید 15 سال پیش تحقیق در مورد متهمان به غلو بدون استفاده از امکانات نرمافزاری برای مطالعه همه روایات راوی، و یا بدون توجه به دسترسیهای جدید به منابع خاص غالیان عجیب نبود (هرچند همان موقع نرمافزارهایی بود، و هم آثاری چون الاعیاد، الهفت و کتاب المجموع نشر یافته بود.) ولی با دسترسیهای گسترده امروز، قضاوتهای خوشبینانه، بیتوجه به قرائن نویافته غلوپژوهی سزاوار مقالات علمی در این زمینه نیست. نمونهای از مقالات تازه نشر که هیچ از منابع غالیان نگفتهاند:
- «پذیرفتنی یا نپذیرفتنی بودن غلو صالح بن سهل»، موسوی، میرصفی، علوم حدیث ش98، 1399ش
- «نقد و بررسی دیدگاه نجاشی درباره عبدالله بن قاسم حضرمی»، موسوی، نجفی، اعتبارسنجی، ش3، 1399ش
- «شخصیتِ رجالی فزاری»، موحدی، حشمت پور، علوم حديث ش96، 1399ش
مثلاً مقاله اول به اتکای روایتی از خود راوی با ژانری رایج در میان متهمان به غلو، مدعی شده که راوی از غلو توبه کرده، و سلامت روایاتش بدین جهت است؛
و یا مقاله دوم فراوانیِ روایاتِ راوی از امام صادق ع و روایات نکردنش از امام کاظم ع در منابع امامی را شاهد این گرفته که انحراف راوی متعلق به دوره امام کاظم بوده است، و لذا دیگر امامیه از او روایت نکردهاند. غافل از آنکه این حالِ بسیاری از متهمان و غیر متهمان است که با وجود درک ائمه بعدی ع چندان روایتی از ایشان ندارند. و بلکه غالیانی مانند نصیریه هم روایاتی از بطل از امام کاظم ع نقل نکردهاند.
و کمی قبلتر هم مقالات بسیاری با این کاستی مواجهند؛ مانند مقالات پرتعداد در مورد محمد بن سنان (مثلاً از آقایان ستوده، جباری و...). هرچند دربرابر کسانی فحص جامعتری داشتهاند (مانند آقای حمید باقری).
🔺چند پیشنهاد در راستای ارتقای این دست از رجالپژوهیها
1- سزاوار است محققان فحص خود را به منابع اصلی امامیه محدود نکنند. گزینش فقها و محدثان بهنام امامی از اخبار راوی لزوماً نگاهی جامع در مورد راوی به دست نمیدهد. ضروری است اخبار راوی در منابع فرق دیگر (در اینجا خاصه غالیان) و منابع متساهلتر امامی نیز بررسی شود.
2- تلاش شود به جای نگاه اصولی به آرای رجالیان متقدم، در هر مورد به تفصیل از زمینههای تاریخی قضاوتها بحث شود، و تحلیلهای غیرمستند متأخرانی چون مجلسی اول، وحید بهبهانی و مامقانی که دسترسیهای امروز را نداشتند، مسلم انگاشته نشود.
3- در بررسی روایات راوی هم به بررسی تطبیقی متون روایات راوی با دیگر راویان توجه شود، و نقد مضمونی هم ناظر به پیچیدگیهای عقاید فرقه مورد نظر صورت گیرد.
به عنوان نمونه، در مورد غالیان باید در نظر داشت صرف گستردگی روایات همسو با امامیه، غلو راوی را نفی نمیکند. به چند محور اشاره میکنیم:
- استنادات غالیان به آیات و اخبار توحیدی بر الوهیت امیرالمؤمنین ع
از مطالبی که وجودش در کتب نصیریان و غالیان گاهی ناهمسو با اعتقاد به الوهیت امیرالمؤمنین ع تلقی شده، روایات و خطب توحیدی کتب نصیریان است. البته چنین برداشت ابتدایی ظاهری از اخبار و خطب توحیدی و تلقی جمعناپذیری آن با غلو غریب نمینماید. اما با این همه، غالیان حتی برای همین اخبار و خطب مخالف با غلو نیز تفسیری کاملاً غالیانه به دست دادهاند، و آن اعتقاد توحید امیر المؤمنین بالألوهية است. این در میان نصیریان بسیار رایج است.
- توجه به اخبار ضد اباحی نزد غالیان اباحی
برخی میپندارند که اباحی بودن برخی از سران غلو یا متهمان به غلو با عمل نسبی ایشان به برخی از مظاهر فقه و یا نقل برخی از مباحث فقهی قابل جمع نیست. در برابر باید گفت از اساس اباحیگری سران فرَق اباحی اسلامی عموماً به شکل اباحه کامل ظهور نداشته است. عالمان سلف هم در نسبت اباحه به این سران چنین ادعایی نداشتهاند که غالیان در فضای عمومی اسلامی به فسق و فجور علنی و ترک واجبات میپرداختهاند. (نمونه: کشی، 539)
باید دانست در کتب نصیری حقائق اسرار، الرسالة المصریة، دیوان خصیبی و… در عین اباحیگری و تجویز صریح شرب خمر، شطرنج، غنا و… دعوی زهد و تقوا و تأکید شدید بر تقیه در اباحه نیز مطرح میشود. اباحیگری جمعی از غالیان و صوفیان آن قدر شدید است که گاه اعتراض شدید برخی از هممذهبان اهل اباحه را بر میانگیخته است، و برخی غالیان بر فرق اباحیتر خرده میگرفتند.
- رد و لعن برخی از سران غلو
گرچه برخی از متاخران امامی رد راوی بر برخی غلات را شاهد نادرستی اتهام غلو میگیرند. اما امروزه شواهد بسیاری در دست داریم که غالیان بیش از همه بر منازعات میان خود تاکید داشته، و از دیگر منازعان غالی و البته از امامیه بیشتر برائت جستهاند. چنانکه مثلاً خصیبی فراوان سران اسحاقیه و مخمسه را لعن میکند.
🎁دهها شاهد نکات اخیر را به تفصیل در کتاب در دست نشر نصیریه گرد آوردهام (اکبری، 1400، بخش3-2-2، 3-5-2، 3-6-3 تا 3-6-5).
@gholow2
جدول ده راوی پرکار امام صادق (ع) در حدیث امامیه به ترتیب تعداد روایات آنها از آن امام بزرگوار
(برگرفته از مقاله «اسماعیل بن ابیزیاد سکونی: قاضی عامی یا صحابی رازدار امامی؟»، ص23-24
توضیحات در مورد ستونهای جدول در مقاله آمده است.)
سکونی بر خلاف همه راویان پرکار امام صادق (ع) در منابع امامی، چندان تعابیر خطاب مستقیم از ائمه (ع) نداشته، از مشایخ امامی بهره نبرده، بلکه بسیار از عامه نقل میکند. در حالیکه در مورد همگی راویان دیگر امام شواهد زیادی از روابطشان با امام (ع) یا اصحاب امامیه وجود دارد.
همچنین، در منابعی همچون رجال کشی و رجال نجاشی که برخی اطلاعات را از بیرونِ روایات خود راوی میگیرند، هیچ نشانی از ارتباط سکونی با امام صادق (ع) و حتی اصحاب امامیه وجود ندارد. سکونی بر خلاف دیگر راویان پر کار امام، در اسناد منابع امامتی امامیه مانند بصائر، کتاب الحجة کافی، الغیبة نعمانی، کمال الدین، و الغیبة طوسی هیچ نقشی ندارد (مگر در دو خبر مشترک با عامه: بصائر، 1/ 58؛ کمال الدین، 1/ 201).
چنین اطلاعاتی میتواند زمینهساز پژوهش در مورد راویان دیگری نیز باشد. نیز نک: بخش2-الف از مقاله فوق.
@Al_Rijal
🔶🔸🔸آیت الله احمد مددی:
✍محصول عظیم استفاده از منابع عامه:
بیشترین استفاده علامه مجلسی از منابع عامه در بخش فضائل است، ایشان در بحث های تفسیری نیز از کتاب های ایشان بهره برده....
از کارهایی که وی انجام نداده و برای ما مفید است، آن است که ایشان میتوانست روایات عامه را که به ائمه اطهار علیهم السلام منتهی می شود (لااقل به عنوان خبر ضعیف) بیاورد...
در کتب معروف اهل سنت مانند سنن ترمذی روایاتی هست که به خود امام منتهی می شود. اینگونه احادیث در هیچ یک از جوامع حدیثی مثل وسائل الشیعه و بحارالانوار و عوالم و ... نیامده است...
❌ با افزودن این احادیث می توانیم ده هزار تا بیست و پنج هزار حدیث را به میراث حدیثی شیعه بیافزاییم‼️
👈 و چنان چه روایات کسانی چون ابوحمزه و دیگر راویان بزرگ را اضافه کنیم، عدد خیلی بالاتر می رود، مخصوصا چهره هایی که مورد اختلاف هستند مانند اباصلت هروی که الآن جزو شیعه تلقی می شود و در رجال او را عامی دانسته اند... اگر چه نام وی در مصادر اولیه اهل سنت همچون بخاری وجود ندارد اما در مصادر درجه دوم نقش وی کم نیست، اشخاصی چون ابوحمزه ثمالی، زراره، محمد بن مسلم، عبدالله بن سنان، جابر بن یزید جعفی و مفضل بن عمر جعفی نیز از این دسته اند.
آوردن روایات این ها که نام شان در کتب عامه آمده است، سرمایه فرهنگی بسیار بزرگی را به احادیث شیعه اضافه می کند....
📕 نگاهی به دریا، صفحه ۲۵۶
⚠️ تردیدهای جدی در مورد برخی از اخبار تند نسبت به بانوان
مروری بر گفتار «تأملی منبعشناسانه در برخی از احادیث مرتبط با زنان»،
محمد قندهاری
در منابع متقدم عامه گزارشهایی در مورد زنان به طرق مختلفی از عمر بن خطاب نقل شده، و نسبت آنها به او کاملاً مشهور است؛ مانند:
1. بیلباس گذاشتن زنان، برای جلوگیری از خروجشان از خانه
«… قال عمر: استعينوا على النساء بالعري، إن إحداهن إذا كثرت ثيابها وحسنت زينتها أعجبها الخروج» (ابنأبيشيبة، مصنف، 9/ 501-502؛ عبدالملك بن حبيب، أدب النساء، 244؛ جاحظ، الحيوان، 1/ 112، المحاسن والأضداد، 250؛ ابن قتیبه، عيون الأخبار، ٤/ ٧٧ و....)
2. توصیه عمر درباره ازدواج با دوشیزگان
«…قال عمر: عليكم بالأبكار/ أنكحوا الجواري الأبكار؛ فإنهن أطيب أفواها…» (عبدالرزاق، مصنف، 6/ 159؛ ابنأبيشيبة، 9/ 495؛ عبدالملك بن حبيب،ح 25؛ جاحظ،المحاسن،٢٥٠)
3- توصیف تحقیرآمیز عمر از زنان نازا
«… فقال عمر: لولا الولد لم أتزوج، حصير في بيت خير من امرأة لا تلد» (ابنابیالدنیا، العمروالشيب، 78؛ ابوداوود، سنن، 2/ 232؛ خطیب، تاریخ بغداد، 14/ 351 از ابنعمر و...)
4. اجبار خشن کنیزان بر برداشتن حجاب
«… أن عمر بن الخطاب كان يضرب الإماء أن يتقنعن، يقول: لا تتشبهين بالحرائر» (شيباني، الآثار، 1/ 611؛ يحيى بن سلام، تفسير، 2/ 255؛ عبدالرزاق، 3/ 132-136؛ هروی، غريب الحديث، 3/ 154؛ ابنأبيشيبة، 2/ 134) و…
در برابر این اخبار معروف، این روایات با الفاظ یکسان یا نزدیک در برخی از منابع امامیه به طریق واحد و ضعیف آمده، اما به امام صادق ع یا رسول خدا ص منسوب شده است. غیر از شهرت نسبت این کلمات به عمر بن خطاب، مجموعه شواهد دیگری نیز نسبت این کلمات را به معصومان ع دشوار میسازد:
- تنها تحریر امامی در برخی از این موارد، در کتاب جعفریات است که بنا بر پژوهشهای جدید، برگرفته از دفتر سکونی است. (قندهاری و عادلزاده، بررسی انتقادی منابع کتاب جعفریات
- در مقاله «روایات اسماعیل بن ابی زیاد سکونی از امام صادق ع: چالشها و تبیینها» (در دست نشر) نشان داده شده که سکونی، که قاضی عباسیان بوده است، در بسیاری از موارد، عینا روایات شامیان و نیز عباسیان را نقل کرده و منشاء انتسابهای موازی بسیاری در شیعه است.
- در برخی از این اسناد امامی قرائن ارسال وجود دارد.
- برخی از آن نیز معارضهای مشهورتری از ائمه ع دارند.
و…
____
🔸 چند نکته تکمیلی:
- نمونههای بسیار دیگری از این انتسابهای موازی به خلفا و صحابه را در روایات در مورد زنان میتوان نشان داد؛ مانند «روایت المرأة شر کلها» که اطلاق آن در تعارض با روایات بسیاری است (نمونهها).
و یا مثلاً آقای سيدحسن اسلامي، در مقاله مفید «اخلاق و جنسیت در حدیث خصال النساء» نمونهای از این روایات را بررسی، و به مثالهای دیگری نیز اشاره کردهاند. و البته جای بررسیهای بیشتر باقی است.
- همچنین بعضی از دیگر روایات تند در مورد زنان در منابع امامی، (با وجود معارضهای قویترشان) از عامه به امامیه وارد شدهاند؛ مانند روایت مرسل «أنكن أكثر أهل النار» (الفقیه، 3/ 391) روایتی عامی است (مثلاً نک: ابن خزیمه، صحیح، 353). اما روایات معارضش از جمله در من لایحضره الفقیه، غالباً شیعی و امامی است. (مانند خبر «اكثر أهل الجنة من المستضعفين النساء»/ خبری آن را دیدگاه عامه میداند: شيء يقوله الناس و…: الفقيه، 3/ 468)
یا خبر سکونی «لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ الْكِتَابَة» که پارههای آن برگرفته از اخبار عامه از عمر یا رسول الله ص است.
- صرف اِسناد معنعن از رجال شیعی برای نسبت موازی یک روایت به ائمه ع کافی نیست؛ مانند روایت سلیمان بن خالد عن أبي عبد الله ع أن قوما أتوا رسول الله ص فقالوا يا رسول الله إنا رأينا أناسا يسجد بعضهم لبعض فقال رسول الله ص لو أمرت أحدا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها (الكافي، ج5، ص508). در منابع امامی تنها یک سند از سلیمان بن خالد (زیدی/ امامی) دارد؛ (و در تحریر تفصیلیتری از خبر از عبدالرحمن بن کثیر حاوی نهی است: بصائر، ج1، ص351. و البته راوی اتهاماتی دارد.) ولی در عامه کاملاً شناخته شده است، و برخی پژوهشها تأثیرپذیری تحریر امامی از عامی را نشان دادهاند (شیرزاد، تبارشناسی روایت سجدۀ زن بر شوهر در جوامع متقدم امامیه).
بر این اساس برای اعتبارسنجی این اخبار ناگزیر از بررسی تحریرهای متقدمتر عامی هستیم.
👌موضوع بسیاری از این اخبار به نحوی است که مستند فتوای حرمت یا وجوب تلقی نمیشدند، و لذا با تسامح به منابع امامی راه یافتهاند. این بررسیها در مورد بسیاری از اخبار اخلاقی اهمیت زیادی دارد.
#انتسابهای_موازی
@Al_Rijal
مروری بر مقاله «اسماعیل بن ابیزیاد سکونی: قاضی عامی یا صحابی رازدار امامی؟» و تأملاتی بر شیعهتراشی ما
✍️ عمیدرضا اکبری
شاید حدود ۸-۹ سال پیش بود که با یکی از دوستان مجموعه شواهد متعددی را بر تشیع و امامی بودن اسماعیل بن ابیزیاد سکونی جمع کردیم، و برخی آن را به نام خودم در فضای مجازی نیز نشر داده بودند. اما امروزه در مقاله بالا همه آن ادلۀ تشیع و بیش از آن را رد کرده، و نشان دادهایم که برداشت قدیم ما و البته آقایان محققیان و حکیم که در همان سالها مقالاتی رسمی در زمینه تشیع سکونی نوشته بودند نادرست بود.
تا به امروز نیز مقالات متعددی در زمینه مذهب راویان نوشته میشود و در آن مشاهیر عامی مانند سفیان ثوری و فضیل بن عیاض و البته زیدیانی چون ابن عقده، اسماعیلیانی چون قاضی نعمان مغربی و سردمداران غالیان مانند حسین بن حمدان خصیبی و اسحاق بن محمد بصری امامی معرفی میشوند. رویکردی که البته قرنها سابقه دارد، و در بعضی از کتب تراجم امامی برخیها به را به «شیعهتراش» وصف نمودهاند (برای نمونه: أعيان الشيعة، ج6، ص72. در کتاب تأسیس الشیعه نیز چنین روشی قابل پیگیری است). این مشکل کمابیش در میان بسیاری از فرق دیگر (از صوفیان تا غالیان) نیز شایع است که بسیاری از قدمای غیرخودی را همرأی خود میانگارند. (و البته، خیلی اوقات هم معاصران همرأیشان را غیرخودی میشمارند.😊)
به نظر ما، از دلایل این رویکرد این است که ما چندان از ویژگیهای نقل و محتوای حدیث، عقاید و منابع دیگر فرق مطلع نبودهایم و لذا بسیاری از احادیث شبیه روایات امامی را نشانه امامی بودن راوی آن میپنداشتیم؛ در صورتی که بسیاری از این گزارشها نمونههای مشابهی را در منابع سنیان و غالیان قطعی (مانند نصیریه) نیز دارد. البته مشکل دیگر نیز بعضی از انتسابهای نادرست روایات امامی به راویان فرق دیگر است که ممکن است سهواً یا عمد صورت بگیرد.
این مقاله، درباره سکونی، و دو مقاله دیگر در دست نشر، در مورد ابن شعبه حرانی و ابن حمدان خصیبی بسیاری از رویکردهای متأخر در شناخت مذهب راویان را نقد کرده و از این جهت میتواند در مطالعه مذهب راویان مورد توجه واقع شود، و البته، به تبیین نگاه پیشینیان در غیر امامی شمردن بسیاری از راویان کمک کند.
@Al_Rijal
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com