مجموعة

گنجینه مکتوب

گنجینه مکتوب
188
عددالاعضاء
2,436
Links
3,899
Files
150
Videos
7,384
Photo
وصف المجموعة
Forwarded From گنجینه مکتوب
@Ganjinemaktoob
کسی این مقاله را دیده؟
کسی این مقاله را دیده؟
?
?
ابن تیمیه و علامه
هنوز پیدا نکرذم
Forwarded From تاریخ نو
💢کتاب مسلمانان در اسپانیا تالیف لئونارد پاتریک هاروی ترجمه عبدالله ناصری طاهری و انیسه باقری منتشر شد.


🔰🔰به تاریخ نو بپیوندید🔰🔰

@newhistorychannel
Forwarded From تاریخ نو
💢کتاب مسلمانان در اسپانیا
تألیف: لئونارد پاتریک هاروی
مترجم: عبدالله ناصری طاهری و انسیه باقری
به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
وارد بازار کتاب شد و در اختیار علاقه مندان به این حوزه از تاریخ اسلام قرار گرفت.

درباره كتاب:
کتاب مسلمانان در اسپانیا از سال های 1500-1614 به قلم پاتریک هاروی، پژوهشگر تاریخ اسپانیا و استاد پیشین دانشگاه لندن، روایتگر زندگی مسلمانانی است که در قرن شانزدهم میلادی در اسپانیا می زیستند و به اجبار از اسلام به مسیحیت گرویده بودند. آنها با عنوان جدیدشان " موریسک" یعنی مسلمان مسیحی شده تلاش های پنهانی در حفظ آیین اسلامی خود داشتند. این جامعه نومذهب در ابتدا تلاش می کرد تا میان آموزه های دین جدید با مذهب پیشین خود پیوند برقرار نماید، اما به تدریج با فشارها و سختگیری های دادگاه های تفتیش عقاید نسبت به تغییر مذهب واقعی آنها، تنش ها و درگیریها میان مسیحیان و مسلمانان بالا گرفت و قیامهای اسلامی در مناطق مختلف اسپانیا و پرتغال به وقوع پیوست که این قیامها به شدت سرکوب شد و سرانجام به اخراج تمام مسلمانان شبه جزیره ایبری در سال 1614م انجامید.

منبع: تاریخ نوشت- دکتر عبدالله ناصری طاهری

🔰🔰به تاریخ نو بپیوندید🔰🔰

@newhistorychannel
Forwarded From قَطْرُ المَطَر
بخشی از رمان «خانۀ اندلسی»، اثر واسینی اعرج، نویسندۀ الجزایری

✔️ این بخش از رمان، در زمان جنگ داخلی اسپانیا می‌گذرد. ژنرال فرانکو به سرعت در حال پیشروی است و مناطق بیشتری از کشور را تحت کنترل خود درمی‌آورد. حالا گرانادا (به عربی: غرناطه) در معرض سقوط است. نیروهای چندملیتی داوطلبانه برای مقابله با فرانکو به اسپانیا رفته و وارد جنگ با او شده‌اند. راویِ «خانۀ اندلسی» هم که الجزایری است و اجدادش از موریسکو*هایند، با تأثر از افکارِ عدالت‌خواهانه‌ای که در معرض آن قرار گرفته و بیش از آن، با کششی که نسبت به «گرانادای اجدادی» حس می‌کند، راهیِ اسپانیا می‌شود تا جمهوری‌خواهانِ آن کشور را بر ضد ملی‌گرایانِ طرفدار فرانکو یاری دهد. صحنه‌ای/«مواجهه‌ای» از این جنگ را این‌جا ببینید. چون قدری طولانی است، در سریالی دو سه روزه می‌فرستم.

*موریسکو‌ها مسلمانانی بودند که پس از مسیحی شدنِ دوبارۀ اسپانیا (قرن‌های دوازدهم تا پانزدهم میلادی) در این کشور ماندند، در آغاز قرن شانزدهم بین مسیحی شدن و ترک کشور مخیّر شدند و در اوایل قرن هفدهم به اجبار از اسپانیا به شمال آفریقا (عمدتاً الجزایر، تونس و مراکش) مهاجرت کردند.

#واسینی_اعرج

#خانه‌ی_اندلسی
Forwarded From قَطْرُ المَطَر
@Qatreyebaran

✔️ سرسختانه مقاومت می‌کردیم. مرگْ واقعی بود. یک آن حس کردم که از شهری اسپانیایی دفاع نمی‌کنم، بلکه مدافع شهری‌ام که از هر کدام از خیابان‌هایش گذر کرده‌ام پدربزرگم را آن‌جا یافته‌ام؛ شهری که او خیابان‌های سرزندۀ آن‌ِ را پر می‌کرد از دویدن‌ میان دفتر کارش و طلافروشیِ دایی‌هایش. حتی از محله‌های قدیمی هم گذشتم و کوبه‌کویش را خوب نگاه کردم، گویی در شهر خودم بودم که دیرزمانی در آن مانده‌ام. نه محلۀ البيازین* با آن راه‌های باریک و عطرها و زن‌ها و حتی تقسیمات داخلی‌اش به نظرم غریب می‌رسید و نه كوه‌های بلند البشرات*. در همین کوه‌ها كم مانده بود با انفجار ميني بمیرم که نمی‌دانستیم افراد فرانکو کار گذاشته‌اند یا رفقای جمهوری‌خواه خودمان. بعد از این انفجار بود که خودم را رو در روی مردی مراکشی دیدم. گروه ما عقب‌نشینی کرده بود. در جایی که آن لحظه فکر کردم خالی است و تنها مانده‌ام، هم آن مرد سلاحش را بالا گرفت و هم من. ممکن بود بدون هیچ تردیدی بزنمش. ولی نیروی پنهانی دستم را فشرد و مانعم شد.
@Qatreyebaran
*البیازین: محله‌ای در اسپانیا، واقع در استان گرانادا.

* البشرات: منطقه‌ای تاریخی در جنوب اسپانیا، نزدیکی گرانادا.

#واسینی_اعرج

#خانۀ_اندلسی

ترجمه: #هادی_ثانی و #نرگس_قندیل‌زاده
@Qatreyebaran
Forwarded From قَطْرُ المَطَر
@Qatreyebaran
✔️ بخش دوم صحنه‌ای از جنگ اسپانیا از رمان #خانه‌ی_اندلسی:

‍ همینطور که صورتم را هدف گرفته بود و ترس را در چشمش می‌خواندم و تردید را در چهره‌ام می‌خواند، پرسید:
- کجایی هستی؟
- الجزایری.
- پس اسپانیایی نیستی؟
- نه، از جایی به نام الجزایر.
- می‌شناسمش. پدربزرگم از بجايه* اومد جبال‌الریف*. چی شد اومدی کشور اینا؟
- تو چطور؟ چی شد اومدی کشور اینا؟
- اسپانیایی‌ها منو آوردن، فرانکو و آدماش. من از شبه‌نظامیای مراکشی‌ام، طرفدار حزب ملی‌گرای ترثیو دو باندیرا. شعار همیشگی ما اینه: چه بکشی و چه کشته شی، زنده باد مرگ.

دیدم دارد کم‌کم احساس راحتی می‌کند. چشم‌هایش که مدام می‌گردید، به سرعت آرام گرفت، ولی تفنگش را پایین نیاورد. من هم هفت‌تیرم را به همان حال که بود نگه داشتم.
کمی در من دقیق شد. نمی‌دانم چه در سرش گذشت. بعد، مثل کسی که با سؤال کردن آرامش می‌یابد، پرسید:
- مسلمانی؟
کمی تردید کردم. خواستم حرفی بزنم، ولی نتوانستم.
- شهادتین می‌گویی؟
- لا اله الا الله، محمد رسول الله.
انگار جادوی عجیبی بر چهره‌ و دستانش فرود آمد و کاملاً فلجش کرد. برای اولین بار، تفنگش را بی‌واهمه پایین آورد. من هم هفت‌تیرم را غلاف کردم.

* بجایه: شهری در استان بجایه، الجزایر.
* جبال الریف: سلسله‌جبال عظیمی در شمال مراکش.
@Qatreyebaran
#خانۀ_اندلسی

#واسینی_اعرج

ترجمه: #هادی_ثانی و #نرگس_قندیل‌زاده

☑️ ادامه دارد...