با وجود اينكه از زمان چاپ كتاب ارزشمند مري بويس " كانون دين زرتشتي" اكنون حدود چهل سال مي گذرد، ذره اي از اهميت اين اثر براي مطالعات ايران شناسي كاسته نشده است.
اهميت اثر بويس حاصل ثبت پر دقت و موشكافانه ي پژوهش ها، ديده ها و شنيده هاي مردم نگارانه ي مري بويس از سفر پژوهشي يك ساله ي او ( ١٩٦٣- ١٩٦٤) به يزد، كرمان، مزرعه ي كلانتر و به ويژه شريف آباد اردكان است. اين كتاب شرحي هوشمند و دقيق از زندگي ديني و آيين ها و مناسك زرتشتيان ايران به خصوص زرتشتيان شريف آباد اردكان يزد است. اهميت ديگر اين اثر در آشتي دادن نگاه مردم شناسانه با پژوهش هاي دين شناسانه هست.
كتاب با مقدمه اي كوتاه درباره پيشينه تاريخ دين زرتشت و توضيح روشني درباره چرايي حضور زرتشتيان در شهرهاي حاشيه كوير آغاز مي شود. فصل اول و چهارم كتاب به آتش هاي مقدس ، فصل دوم به بررسي باورهاي بنيادين زرتشتي و فصل پنجم و ششم به آيين ها و مناسك تطهير و مرگ اختصاص دارد. ( میررضی)
@UT_Central_Library
🔶وقتی شناسنامه گرفتن حرام شد!
در سده اخیر و در جریان مواجهه جامعه ایران با دنیای مدرن، هر پدیده نوظهور و تازه وارد ابتدا با مقاومت ها و واکنش های منفی رو به رو می شده و بعد تر به مرور جامعه آن را می پذیرفته است.
یکی از این موارد «سجل» یا همان شناسنامه است که دراوایل قرن جاری خورشیدی در برخی شهرها علیه آن فتوا هم صادر شد. در برخی جاها نیز مردم مایل به ذکر نام زنان و دختران خود در شناسنامه یا همان « سجل » نبودند و این کار را ورود به عرصه « محارم» خود می دانستند.
حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی در این باره به فصلنامه یادآور (بهار 1388) گفته بود:
« در همان ایام – سال 1304 هجری خورشیدی- حادثه جالبی در خمین اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که فردی به نام حسینعلی بنی آدم – که شخص متدینی هم بود – و رییس اداره سجلات یا ثبت احوال بود اعلام کرد که مردم باید نام همسران خود را نیز بگویند و بنویسند ولی مردم خمین بر ضد بنی آدم تظاهرات به راه انداختند و به مرکز، تلگراف شکایت فرستادند که بنی آدم می خواهد نام محارم و دخترهای ما را بنویسد و ثبت کند و ما نام آنها را به نامحرمان نمی دهیم! البته این موضوع بعدها و به تدریج حل شد. من شنیدم که در تبریز هم مرحوم آقا میرزا صادق آقا فتوایی داده بود که گرفتن سجل حرام است و اگر بدون آن اجازه ندادند به حج بروند مردم هم نباید به حج بروند! البته در آن اوایل از این قبیل فتواها در بلاد زیاد بود و شاید نوعی مبارزه منفی [با حکومت رضا شاه] هم به حساب می آمد.»
منبع: سایت خبری عصر ایران
http://www.asriran.com/fa/news/284332/
🔹🔹🔹
https://t.me/social_studies_of_fiqh
عبدالفتاح معتقد است: اصل در استبداد این است که منشاء بشری دارد. یعنی انسان با زبان و دهانش خون هم نوعان خود را بمکد، آواره کند و در یک کلمه تبدیل به طاغوت یا به قول افلاطون تبدیل به گرگ شود. اما بشر کسی را که بخواهد طاغوتی شود نمی پذیرد. برای همین، فرد باید قداستی الهی به دست آورد تا در میان دیگر انسانها مقبول واقع شود. با ظهور ادیان آسمانی اصطلاحی به نام حاکمیت خداوند شکل گرفت و قوانین الهی مصدر و مرجع پایبندی های سیاسی و دینی شدند. این گونه بود که طبیعت استبداد تغییر کرد و رنگ و بوی دینی به خود گرفت. در این نوع استبداد، منشأ و منبع سلطه، خداوند است. پس به هر کسی که بخواهد این قدرت را می دهد. وقتی حاکم قدرت خود را از منشأ الهی دریافت کند، از طبیعت بشری برتر و اراده او بالاتر از اراده سایر انسان ها است. چرا که او مجری مشیت و خواست الهی است.
این اندیشه نقش زیادی در تاریخ داشته، به طوری که بیشتر تمدنهای باستان بر اساس آن شکل گرفتهاند. دین مسیحیت هم از همان ابتدا آن را به رسمیت شناخت. هرچند بعدها عده ای با این اندیشه مبارزه کردند. اما دوباره در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی پادشاهان اروپا با توسل به آن، سلطه مطلق خود را توجیه می کردند. از قرون وسطا و با شروع درگیری میان کلیسا و امپراطور این اندیشه تغییر کرد و به این شکل رواج یافت که خداوند به طور مستقیم حاکم را انتخاب نمیکند. هر چند خداوند منشأ این حکومت است اما باید شخص حاکم از سوی مردم انتخاب شود.
در جهان اسلام، خلیفه سوم _عثمان_ ادعا میکرد که به حکم و اراده خداوند به خلافت رسیده است. بنابر این، استعداد شرقی ها در الهی جلوه دادن حاکم، زاییده ی امروز نیست؛ بلکه از زمان قدیم و با قدرت گرفتن فرعون که خود را خدا می خواند شروع شده و با روی کار آمدن خلیفه _که خداوند او را انتخاب می کرده تا بر مردم حکومت کند و با در نظر گرفتن خیر و صلاح دنیوی و اخروی آنان را هدایت کند_ ادامه یافته است...
وی می گوید: روزه فقط امساک از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه سکوت یا امتناع از سخن گفتن نیز یک واجب دینی است. جوامع ما به این نوع روزه نیاز دارند تا بتوانند کار خود را به درستی انجام دهند. ما در عین اینکه سخن گفتن را به کودکان خود آموزش می دهیم باید آنها را به سکوت هم عادت دهیم تا هر از گاهی سخن نگویند. به گفته شوپنهاور یکی از نشانه های انسان متمدن، ناتوانی او در تحمل سروصدا است.
امام عبدالفتاح جهل و فقر را زمینه مناسبی برای گسترش اندیشه های تندرو و رسوخ آن در جوانان می داند و از نظر او خود حکومت رواج دهنده جهل در جامعه است. «تعلیم و معرفت، منافع حاکم مستبد را به خطر می اندازد.»
منبع: کتاب روشنفکران جهان عرب، مسعود فکری_مریم صالحی
https://t.me/social_studies_of_fiqh
#معرفی_مقاله
📝 ارزش تاریخنگارانه متون فقهی؛ مطالعه موردی الحاوی للفتاوی از جلال الدین سیوطی
✍ سیدکمال کشیک نویس رضوی*
چکیده
در پژوهشهای تاریخ اجتماعی، ضروری است به طیف وسیعی از منابع توجه شود؛ منابعی از حوزه ادبیات، تاریخ، جغرافیا، سیاست نامهها و...؛ از جمله آثاری که حاوی اطلاعات تاریخ اجتماعی هستند و به رغم برخی اشارات ژان سواژه در مدخل تاریخ شرق اسلامی، کمتر به آنها توجه شده، متون فقهیاند. آیا از متون فقهی میتوان برای فهم مسائل تاریخی و اجتماعی بهره برد و جنبههایی از تاریخ جوامع مسلمان بازگو کرد؟
بیگمان این متون به دلیل پیوند بیشتری که با زندگی روزمره مردم داشتهاند، حاوی آگاهیهای مفیدی درباره مسائل اجتماعی هستند که میتوان در تحقیقات تاریخ اجتماعی از آنها بهرههای فراوان برد.
این مقاله برآن است تا با بررسی موردی یکی از این آثار، الحاوی للفتاوی از جلال الدین سیوطی، بخشی از تاریخ اجتماعی را در حوزه فرهنگ مادی نشان دهد. نخست به رئوس اصلی فرهنگ مادی، خوراک و پوشاک و مسکن، اشاره شود و در ادامه با مقایسه اطلاعات منابع تاریخی و جغرافیایی با نامهای از الحاوی درباره منطقه تکرور، ارزش و اعتبار این دست متون را در زمینه اطلاعات اجتماعی نشان داده شود.
*دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد
k.razavi1985@gmail.com
اختصاصی کانال مطالعات اجتماعی فقه
https://t.me/social_studies_of_fiqh
نگریستن به استفتائات فقهی به مثابه منبعی برای تاریخنگاری اجتماعی، ایده جدیدی نیست و بارها توسط اندیشمندان مختلفی مطرح شده اما این مقاله از فاضل ارجمند، جناب کشیکنویس رضوی از معدود پژوهشهایی است که مستقیما به این ایده پرداخته و به انصاف جذاب و خواندنیست.
https://t.me/social_studies_of_fiqh
با وجود اينكه از زمان چاپ كتاب ارزشمند مري بويس " كانون دين زرتشتي" اكنون حدود چهل سال مي گذرد، ذره اي از اهميت اين اثر براي مطالعات ايران شناسي كاسته نشده است.
اهميت اثر بويس حاصل ثبت پر دقت و موشكافانه ي پژوهش ها، ديده ها و شنيده هاي مردم نگارانه ي مري بويس از سفر پژوهشي يك ساله ي او ( ١٩٦٣- ١٩٦٤) به يزد، كرمان، مزرعه ي كلانتر و به ويژه شريف آباد اردكان است. اين كتاب شرحي هوشمند و دقيق از زندگي ديني و آيين ها و مناسك زرتشتيان ايران به خصوص زرتشتيان شريف آباد اردكان يزد است. اهميت ديگر اين اثر در آشتي دادن نگاه مردم شناسانه با پژوهش هاي دين شناسانه هست.
كتاب با مقدمه اي كوتاه درباره پيشينه تاريخ دين زرتشت و توضيح روشني درباره چرايي حضور زرتشتيان در شهرهاي حاشيه كوير آغاز مي شود. فصل اول و چهارم كتاب به آتش هاي مقدس ، فصل دوم به بررسي باورهاي بنيادين زرتشتي و فصل پنجم و ششم به آيين ها و مناسك تطهير و مرگ اختصاص دارد. ( میررضی)
@UT_Central_Library
شماره دوم گاهنامه علمی تخصصی مطالعات حدیثی
شماره ۲
سرمقاله :
پژوهش در زمینه علوم حدیث، امروزه به صورت جدی مورد توجه مجامع علمی قرار گرفته است، دانشگاه ها و مراکز و رشته های تخصصی در مقاطع مختلف تحصیلی، برای فعالیت متمرکز بر حدیث ایجاد شده است.
همچنین امروزه، نرم افزارها و امکانات مناسب برای تتبع و جستجو و جمع آوری و مقایسه حدیث وجود دارد، و در نتیجه پژوهش در مباحث حدیثی را به نسبت سهل و آسان نموده است. همین امور سبب پیدایش حجم عظیمی از پژوهش های حدیثی بوده است.
اما با این وجود به نظر می رسد، با توجه به اهمیت و حساسیت حدیث، -به عنوان حاکی از سنت معصومین علیهم السلام-، که به عنوان پر بسامدترین )گسترده ترین( منبع در شناخت دین، و اخذ معارف اعتقادی، فقهی، اصولی، تفسیری و …به شمار می رود، برای تحقیق و پژوهش در این عرصه کار انجام نشده بسیار است، و پژوهش در این زمینه گستره های نوینی برای آینده خواهد یافت.
از جمله ثمرات پژوهش های جدید در مباحث مرتبط با حدیث، علاوه بر روشن شدن برخی پیچیدگی ها، و در هم تنیدگی های که پیش از این وجود داشته، و یافتن پاسخ بر سؤالاتی که برای پژوهشگران قبل مطرح بوده است، زمینه ها و مسأله های نو برای محققان در این رشته، ایجاد شده است، که هرچند بسیاری از آنها به صورت اجمالی، پیش از این در کتب حدیثیان یافت می شد، اما امروز به صورت واضح و شفاف، و برای یافتن جهت های ناکاویده از آن مسائل مورد توجه قرار گرفته است.
در این جا از جمله به دو مورد از این مباحث اشاره می نماییم:
مباحث میان رشته ای، و جایگاه، تأثیر، اهمیت و کاربرد حدیث در علوم مختلف، اسلامی، انسانی، وحتی علوم تجربی. با توجه به این که حدیث برگرفته از معصومین علیهم السلام، به عنوان آگاهان واقعی به حقایق عالم، سرچشمه گرفته است، جایگاه حدیث در علوم مختلف علاوه بر این که خود به عنوان مؤسس در برخی از آنها نقش داشته است، به عنوان مؤثر در پیشرفت، یا نقد برخی دیگر تأثیر داشته و یا خواهد داشت.
مباحث مرتبط با علوم حدیث، که در این زمینه مطالعات بسیاری آغاز شده است. از جمله مباحث آسیب شناسی حدیث در مراحل مختلف از صدور و نقل تا پژوهش بر آن، به ویژه اسیب های مرحله پژوهش های حدیثی مورد سؤال و پژوهش قرار گرفته است، بهره گیری از روش های نوین در پژوهش های حدیثی، به همراه اهتمام بر نقد روش پژوهش های مختلف در حدیث، و آسیب شناسی آن، خود می تواند فراهم کننده حرکت های وسیع جدید در زمینه مباحث علوم حدیث باشد، و یا این که سرآغاز تحول در پژوهش های حدیثی، و یا نقطه آغاز مکاتب جدید حدیثی باشد.
با این امید، که استمرار حرکت علمی، با نگاهی منصفانه و صحیح، و برای یافتن حقایق در دریای وسیع میراث حدیثی اهل بیت علیهم السلام، فراهم کننده اسباب تمسک به ریسمان محکم الهی، و بهره گیری از معارف وحیانی معصومین علیهم السلام باشد.
🆔 @Y_1360
یک رسم غلط که مانعی است برای جدی گرفتن پژوهش های تاریخی نویسندگان ایرانی و عرب در غرب
برخی گاهی از من می پرسند شرط قبول مقالات آنان برای چاپ در ژورنال های خارجی چیست؟ من معمولاً چند مورد را که فکر می کنم اهمیت دارد تذکر می دهم. طبعاً پدیده مبارکی است که پژوهش های محققان ایرانی در ژورنال های معتبر خارجی منتشر شود و زمینه ای برای آشنایی با دیدگاه های آنان و پژوهش هایشان فراهم شود. اینجا من نکته مهمی را می خواهم تذکر دهم که متأسفانه کمتر درباره آن صحبت می شود و غفلت از آن نه تنها موجب می شود زمینه برای انتشار مقالات در آن ژورنال ها فراهم نباشد بلکه اساساً مراجعه به نوشته های فارسی و عربی کمتر مورد توجه و اقبال همکاران خارجی قرار گیرد. نتیجه آن هم این است که گاهی دیده می شود زحمات مشابه و حتی ابتکاری نویسندگان ایرانی و عرب در نوشته های محققان اسلامشناسی و ایرانشناسی در غرب دیده نشود.
خلاصه بگویم: برخی نویسندگان ایرانی تصور می کنند اگر نتایج تحقیقاتی که پیشتر در موضوع تحقیقشان منتشر شده را در مقاله و کتاب خود با اسم و رسم ذکر نکنند و چنان وانمود کنند که گویی مطالبی که مطرح می کنند همه یافته ها و ابتکارات فکری خودشان است بر جذابیت و اهمیت نوشته های آنان می افزاید. این در حالی است که خوانندگان آشنا و از جمله محققان خارجی از آنجا که برای هر پژوهشی سابقه کارهای مرتبط را می بییند به سادگی می توانند عدم اصالت این دست نوشته ها را دریابند و همین موجب می شود که با یک حکم کلی نوع این نوشته ها را اساساً مورد توجه قرار ندهند. اینکه گفته شود سهم نویسندگان قبلی در پژوهشی علمی و تاریخی چقدر بوده از اهمیت کاری که انجام می دهید نمی کاهد. بر عکس، در آن صورت دقیقاً نشان می دهید گام های قبلی چه بوده و مساهمتی که شما دقیقاً در نوشته خود بر داشته اید چیست؟ در غیر این صورت نه تنها تلاش شما ناچیز گرفته می شود بلکه اگر این پدیده به امر شایعی در نوشته های محققان ایرانی تبدیل شود با یک حکم کلی و البته ناعادلانه عموم نوشته ها و پژوهش های محققان ایرانی بی اهمیت جلوه می کند. طبعاً این تنها دلیل بی توجهی به نوشته ها و تحقیقات به زبان های غیر اروپایی نیست. عدم انتشار در ژورنال های شناخته شده خارجی و مشکل زبانی هم از دلائل مهم و عمده است؛ منتهی سخن من این است که اگر نویسندگانی قواعد اصلی پژوهش و از جمله تأکید بر نوشته ها و تحقیقات سابق را رعایت نکنند نه تنها به نوشته های خود ضربه می زنند بلکه مانع الخیر برای صدها مقاله خوب و پژوهش ابتکاری دیگر هم می شوند. رسم مقاله و کتاب نویسی در غرب این است اگر حتی نکته ای شفاهی کسی به شما گفت این وظیفه شماست که آن را در نوشته خود با ذکر منبع نقل کنید، چه برسد به نوشته های چاپ شده قبلی. در غیر این صورت از کجا می توان فهمید که شما چه مساهمتی در روند پژوهشی خاصی داشته اید؟ این نکته ای است که معمولاً ما در ایران از آن غافلیم و تنها با آموزش درست در زمینه شیوه های تدوین و انتشار پژوهش های دانشگاهی است که می توانیم با آن خو بگیریم. یادکرد و ارائه لیستی از تحقیقات مشابه پیشین بخشی مهم و اساسی برای هر پژوهش تازه است، به ویژه اگر مقاله در فورم مقاله ای آکادمیک عرضه می شود.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
ضرورت باز تعریف اسلام مدنی
فارغ از زمينه ها و اسباب اجتماعی، اقتصادی و سياسی بروز خشونت های دينی و مذهبی در جوامع اسلامی و همچنين در جوامع مسلمان در غرب آنچه مسلم است اين است که بر عالمان و روشنفکران مسلمان نه تنها به عنوان وظيفه ای اجتماعی و تعهدی اخلاقی بلکه به عنوان وظيفه ای دينی است که در راستای زدودن ريشه ها و مبانی فکری افراط گرایی دينی و قرائت های معطوف به خشونت و افراط گری از دين تلاش کنند. درست است که تروريسم دين و مذهب ندارد اما وظيفه عالمان دين است که با روشنگری و نقادی قرائت های غير انسانی از دين، راه را بر هر گونه سوء استفاده از دين در اين زمينه ببندند. در اسلام از آغاز، هجرت به يثرب (مدينه) توأم بود با دعوت به مدنيت و پيمانی مدنی با پيامبر اکرم (ص). تمدن اسلامی تمدن کتاب و گشوده بر دانش ها و علوم جديد و مبتنی بر قانون و دولت بود؛ آيينی آخر الزمانی محور و فرقه گرايانه نبود. تمدنی بود که در ديالکتيک "نص" و تاريخ انديشه های دينی و فقهی آن شکل گرفت. قرائت های افراطی از دين که عموما در کنار بهره گيری از برخی ايدئولوژی های عصر جديد از انديشه "سلفی گری" دينی و حذف تاريخ بهره می گيرند قبل از هر چيز با تمدن و تاريخ تمدنی اسلام در ستيزند. اين خود نشان از بحرانی است هويتی که بايد درباره آن چاره اندیشی کرد. امروز بر عالمان مسلمان است تا چگونگی مسلمان "امروز" بودن را تبیین کنند و قرائتی از دين به دست دهند که ضمن حفظ حدود و معيارهای دينی و اخلاقی با مدنيت امروز سازگاری داشته باشد. خشونت گرایی دينی در هر شکل و با هر انگيزه و بهانه ای محکوم است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
در مطالعات اسلامی چه نوع کتاب هایی را به فارسی ترجمه کنيم؟
این مطلب را با توجه به پرسش های شماری از دوستان و دانشجويان که درباره آن از من توضيحی خواسته اند می نويسم:
در رشته مطالعات اسلامی (و ايرانی) در غرب عموما ما دو نوع کتاب داريم: يک دسته در قالب پژوهش های تاريخی و متنی است. تحقيق و تتبعی است در موضوعی خاص. تحقيق و تتبعی است اصيل بر پايه مراجعه مستقيم به منابع اصلی (از کتاب و متن های قديم گرفته تا منابع آرشيوی) و متکی بر تحليل های تاريخی؛ بحث درباره اصالت متون، روايات، تحول عقايد در بستر تاريخی، انتقال متون و روايات و بحث در اينکه کدام گوشه يک روايت تاريخی و يا يک متن قابل استناد است و کدام نيست. اينکه چرا يک روايت تاريخی چيزی را گفته و نسبت به چيز ديگری سکوت کرده؛ علل و زمينه ها و مقايسه ميان تصويرهای مختلف تاريخی در گذر زمان. اين نوع پژوهش ها حاصل کار کسانی است که ما از آنها به دانشور و دانشمند و محقق در زبان فارسی ياد می کنيم.
گونه ديگری از نوشته ها و منشورات هستند که بر پايه نوشته های قبلی نوشته می شوند. عموما نظر به کليات مسائل دارند و روايتی خواندنی و ساده از مطالب دارند و به کار دانشجويان دوره ليسانس و يا فوق ليسانس می آيند که به دنبال روايتی کلی از يک موضوعند. اين نوع نوشته ها می تواند حاصل کار دو نوع از نويسندگان باشد: گاهی استاد و دانشوری از نوعی که در بالاتر ياد کرديم در پی سال ها تدريس در موضوعی خاص و تحقيق و نوشتن کتاب های تخصصی تلاش می کند روايتی ساده تر از نتايج آن تحقيقات به دست دهد. اين نوع کتاب ها گرچه عموما برای مخاطب متخصص نوشته نمی شوند اما گاهی فوايدی را برای همين دسته مخاطبان هم در بر دارند. با اين وصف مخاطب اصلی اين نوع کتاب ها همان مخاطب عام و دانشجويان تحصيلات آغازين دانشگاهی است. با اين وصف من معتقدم اين نوع نوشته ها امروزه در دنيای رسانه ها و منابع اطلاعاتی مجازی هنوز جایی برای خود می توانند باز کنند؛ چرا که حاصل سال ها تأملات و تحقيقات متن محور محققان در رشته هایی تخصصی اند. تصور کنيد علامه قزوينی بعد از يک عمر کار روی تاريخ تاريخنگاری ايرانی يک کتاب اواخر عمر خود درباره اين موضوع برای مخاطب عام و جوان می نوشت. چقدر اين کتاب می توانست مفيد وحامل نکته بينی های محقق اصيلی مانند قزوينی باشد.
دسته دوم از نوشته هایی با مخاطب عام اما نوشته های نويسندگانی است که عموما از نوشته های تخصصی استفاده می کنند و خود سهمی در اصل پژوهش های تاريخی مرتبط ندارند. در واقع اين نوع کتاب ها خلاصه هایی اند از نوشته های دانشوران و محققان. اگر اين نويسندگان خود در رشته های مطالعات اسلامی موظف به تدريس درس هایی با عنوان هایی شبيه "مقدمه ای بر" تاريخ خاورميانه و يا اسلام و يا تشيع و يا ايران و از اين قبيل باشند نوشتن اين کتاب ها برای آنها خيلی مفيد است چون در واقع به آنها کمک می کند که از همين نوع نوشته ها در تدريس های عمومی و غير تخصصی خود استفاده کنند. البته استادان رشته های دانشگاهی مطالعات اسلامی در غرب عموما گرچه موظف به تدريس دامنه وسيعی از آنچه متعلق به اسلام و جهان اسلام و تاريخ و فرهنگ آن است می باشند اما معمولا بايد از طريق انتشار رساله های دکتری خود و بعد انتشار رساله ها و يا مقالاتی تخصصی برای کسب درجه استادی دست کم تخصص خود را در يک رشته نشان دهند. نويسندگانی که اين تخصص را از طريق انتشار پژوهش های اصيل و پايه ای برای خود فراهم نکنند البته اگر از هنر نويسندگی خوب در زبانی که می نويسند برخوردار باشند طبعا همچنان می توانند با نوشتن خلاصه هایی از پژوهش های ديگران خواننده خود را در ميان نسلی از خوانندگان علاقمند پيدا کنند. ترجمه اين قبيل کتاب ها، گرچه گاهی با عناوينی جذاب، به زبان فارسی به نظر من متضمن فايده ای نيست. در سال های اخير موج ترجمه اين قبيل کتاب ها در ايران شدت گرفته. کمترين ضرر ترجمه اين قبيل کتاب ها اين است که خواننده فارسی زبان را ممکن است از نوشته های اصلی و اصيل در حوزه پژوهش مورد نظرش دور کند و يا توقع او را در کار پژوهش پايين بياورد. در سال های آينده با رشد منابع اينترنتی احتمالا از ضرورت و شهرت اين قبيل کتاب ها کاسته خواهد شد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
تا می توانيد "متن" بخوانيد
يکی از پديده هایی که در سال های اخير در ميان برخی طالب علمان حوزه مطالعات اسلامی ديده می شود اتکای بيش از حد بر پژوهش ها به جای تلاش برای آشنایی مستقيم با متون است. البته طبعا هر پژوهشگری در تحقيقات تاريخی و متنی خود نيازمند هر دو جنبه است و در اين سخنی نيست. اما آنچه متأسفانه ديده می شود محدود شدن دايره آشنایی مستقيم با متون و در قياس با آن اعتماد بيش از اندازه به پژوهش ها و سابقه آنهاست. يکی از دلائل اين امر فزونی روزافزون تحقيقات به ويژه به زبان های اروپایی در حوزه مطالعات اسلامی است؛ و همزمان دليل ديگر انتشار انبوهی از متون تاريخی و دينی و فکری و ادبی در مقياس ده ها برابر نسبت به اوائل قرن بيستم است. بنابراين هم آشنایی و مراجعه به عمده متون مرتبط در هر پژوهش مثلا در حوزه مطالعات قرآنی و يا حديثی بسيار وقتگيرتر، مشکل تر و نيازمند حوصله و دقت بيشتری است و هم به دليل وجود پژوهش های گسترده و آسانياب تر در اين زمينه ها برخی ترجيح می دهند به جای متن ها به اين نوع از پژوهش ها بسنده کنند.
طبعا مراجعه به هر دو نوع ادبيات (يعنی متون و همچنين پژوهش های جديد) هم لازم است و هم اهميت آن برای بسياری امری بديهی و روشن است. منتهی سخن بر سر اين است که اندازه و وزن و حجم هر کدام بايد چقدر باشد و اولويت ها کدام است؟ به تجربه يافته ام که پژوهشی که بيش از آنکه متکی بر مراجعه مجدد به متن ها و بازخوانی آنها باشد اعتماد بر پژوهش های ديگران را مبنا قرار می دهد، حتی اگر خيلی هم ظاهری آراسته و عالمانه و پر ارجاع داشته باشد در مقام بازبينی و دقت معلوم می شود تا چه اندازه از اين نا آشنایی و عدم توجه به متون در معرض بد فهمی ها و تکرار اشتباهات ديگران و يا کليات گویی قرار گرفته است.
اما من اينجا بيشتر خطابم به نسل جوان و علاقمند به مطالعات اسلامی است: تا می توانيد متن بخوانيد. هر نوع متنی: ادب عربی و فارسی، متون رشته های مختلف علوم دينی و خاصه متون تاريخی و روایی. بدون آشنایی عميق و بازخوانی متون و به ويژه متون کهن در هر رشته ای کار پژوهش به سامان نمی رسد. عادت کنيد اگر يک کتاب و مقاله از حوزه مطالعات غربی در حوزه اسلام و ايران می خوانيد در مقابل ده و بل صد متن مهم از متون کهن را به دقت بخوانيد. کتاب را دست بگيريد و بخوانيد. هر چقدر متن بخوانيد به تدريج متوجه می شويد که از پژوهش های سطحی و در عين حال بلند پروازانه و پر ادعا بی نيازتر می شويد. البته بی گفتگو آشنایی با پژوهش های عميق و کلاسيک و سرنوشت ساز ضروری است و مکمل مطالعه متن است اما اندازه و قدر هر کدام را در جای خود قرار دهيد. ساده انگاری است که با صرف خواندن پژوهش های جديد بی آنکه با متون و با سنت های قدمایی از نزديک آشنایی حاصل کنيم می توانيم سخنی از سر تحقيق و نه صرف تقليد برای ديگران داشته باشيم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🔶 عاشورا امید است؛ نه تراژدی، نه قدرت
🖋 نعمت الله فاضلی
✅ ارنست بلوخ در کتاب کلاسیک و شاهکارش با عنوان «اصل امید» استدلال می کند همه جوامع تنها و تنها بر پایه اصل امید می توانند پیشرفت و پویایی خود را صورت بندی کنند.
🔻به اعتقاد بلوخ اتوپیا لزوما توهم و ایدئولوژی و آگاهی کاذب نیست، بلکه شکلی از آگاهی و «تخیل اجتماعی» است که حرکت جامعه بسوی آینده را ممکن می سازد. افراد برای زیستن به انگیزه و اتوپیا نیاز دارند. اتوپیاهای فرهنگی مهمترین منابع امید در جامعه هستند. اتوپیاها از درون تجربه های تاریخی و اجتماعی ملت ها ساخته می شوند. این اتوپیاها در هنرها، ادبیات، فلسفه ها و دین ها و آیین ها جلوه پیدا می کنند. از اینرو تمام تجربه های تاریخی و هنرها، ادبیات و علوم و آیین ها و دین ها، «منابع امید» برای هر جامعه ای هستند.
🔻امیدهای هر جامعه در ظرفیت های بالقوه اما واقعی آنهاست. امید چیزی نیست جز «تخیل اجتماعی» که ملت ها از ظرفیت های بالقوه و راه های رفته و ناتمام شان برای زندگی امروز و فردای شان می سازند.
✅ در موقعیت کنونی جامعه ما، باید تلاش کنیم تا منابع امید را بشناسیم و آنها را به جامعه بشناسانیم. آیین های فرهنگی از جمله این منابع هستند. انسان های مسئولیت شناس، فرهیخته و توانا در جامعه ما که در همه جا هستند و همچون شهروندان آگاه و دلسوز فعالیت می کنند، یکی دیگر از این منابع امید است. آیین عاشورا نیز از جمله منابع امید ماست.
🔻همه ملت ها لاجرم باید از منابع فرهنگی شان برای توسعه ارزش های اخلاقی و انسانی استفاده کنند. این امر یک انتخاب نیست بلکه یک امر ناگزیر اجتماعی و تاریخی است.
✅ چالز تیلیور در نظریه «مدرنیته کاتولیک» استدلال می کند که جهان غرب از راه بازخوانی و بازآفرینی شکل خاصی از مسیحیت توانست مدرنیته را ممکن سازد.
✅ ما هم در ایران لاجرم باید تجدد ایرانی را از راه بازخوانی منابع فرهنگی مان اعم از منابع زردتشتی و اسلامی ممکن و محقق سازیم.
✅ عاشورا یکی از منابع بزرگ فرهنگی ماست. ما می توانیم و ناگزیریم به عاشورا به مثابه یکی از «منابع امید» در فرایند تجدد و معاصر شدن خود توجه کنیم.
🔻این که ریشه تاریخی عاشورا چه چیزی است و در آن چه تحریف هایی صورت گرفته است، از نظر فرهنگی اهمیت چندانی ندارد. مردم در «زندگی فرهنگی» شان با اصل و ریشه تاریخی آیین ها سروکار ندارند. ریشه تاریخی آیین ها برای محققان موضوع مهمی است؛ اما مردم در زندگی فرهنگی شان آیین ها را همچون «فرم های فرهنگی» تجربه می کنند تا بتواند نیازهای مادی و معنوی و ارزش های انسانی و وجودی شان را تأمین کرده و تحقق بخشند.
✅ از این دیدگاه، با کسانی مانند دوست اندیشمندم جناب دکتر محدثی که معتقدند «جامعه ایران جامعه ای منحط است» و آیین عاشورا نیز در این جامعه منحط به انحطاط کشیده شده است، موافق نیستم.
🔻جامعه ایران با چالش های فرهنگی بزرگی روبروست اما جامعه منحط نیست، زیرا ظرفیت های بالقوه و منابع امید آن چنان گسترده و توانمند است که ممکن نیست چنین جامعه ای را منحط بدانیم. جامعه ای منحط است که امید و منابع آن ممکن نباشد. آیا واقعا ایران منابع امیدش نابود شده است؟
✅ آیین عاشورا را می توان بخشی از «خِرد زیباشناختی» انسان ایرانی دانست، نه خرد سیاسی او. برساختن زیباشناسانه واقعه عاشورا در طی تاریخ توسط انسان شیعی و ایرانی، و روایت کردن آن به صورت داستان، شعر، نمایش، تعزیه، موسیقی، نقاشی، معماری (حسینه ها)، فیلم، تئاتر و دیگر قالب های بیانی و نمادین، بیان کننده این واقعیت است که انسان ایرانی مواجهه ای اخلاقی و زیباشناختی با واقعه کربلا داشته است.
🔻این مواجهه، بر تمام ابعاد و ساحت های این واقعه عمیقا تأثیرگذاشته و آن را از دسترس واقع گرایی های پوزیتویستی و تحصلی دور کرده است تا از این طریق این واقعه در عمیق ترین لایه های شناختی و عاطفی انسان شیعی نفوذ کند. تاکنون ما برای فهم پذیر کردن عاشور به منزله خرد زیباشناختی که برسازنده «ملت شیعی» است توجه کافی و جدی نکرده ایم.
🔻ملیت شیعی بیش از این که از طریق دولت و خرد سیاسی خود را عینیت بخشد و معنا کند، از طریق این خرد زیباشناختی است که صورت بندی شده و تداوم یافته است.
http://www.rooykardemrooz.ir/news/256/
🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology
#یادداشت
نشانه شناسی آیین عزاداری
#حسین_سرفراز
✅از من پرسیدند، آیین عزاداری چه نقشی در هویت شیعی ما دارد؟
پاسخ دادم: آیین عزاداری کارکرد ارتباط-با-خود (autocommunicative) دارد. تا حالا دقت کرده اید که چرا خیلی وقت ها یک کتاب، با یک فیلم یا یک موسیقی را که یک بار در طول زندگی خوانده، دیده یا شنیده اید، دوباره و بلکه چندباره می خوانید، می بینید، یا می شنوید، با اینکه همه اش را از اول تا آخر حفظ هستید. ما از این چندباره دیدن ها و شنیدن ها قصد کسب اطلاعات تازه نداریم، بلکه این متن ها مقوّم ذات و هویت مان هستند. ما با این کار با خودمان ارتباط برقرار می کنیم، با خودمان حرف می زنیم و این کار در حکم یک مکانیسم تعادلی است. ما از طریق مثلاً شرکت در راهپیمایی اربعین یا هر مناسک عزاداری شیعه، متن های بدست می آوریم که از خلال آن ها باورهای خودمان را حفظ کرده و راجع به جایگاه خودمان در جهان و در مقابل دیگران تأمل می کنیم.
#نشانه_شناسی_آیین
#نشانه_شناسی_مناسک
👉 @telepelican
ضرورت رويکرد پژوهش تاريخی در حوزه نوانديشی دينی
اخيرا نزاع و مباحثه ای قلمی ميان دو تن از نمايندگان نوانديشی دينی بر سر "تجديد نظر طلبی" و آثار مترتب بر آن درگرفت. بی آنکه بخواهم در زمينه اين نزاع قلمی و فکری داوری کنم به عنوان يک ناظر همچون گذشته تأکيد مجدد می کنم که مشکل اصلی جريان های روشنفکری دينی با همه اطياف آن در ايران در حدود صد و اندی سال گذشته اين بوده که عموما خارج از نهاد دانشگاه شکل گرفته و به پژوهش های متنی و تاريخی و تحقيقات فيلولوژيک و تاريخی در حوزه دين پژوهی بی اعتنا و یا کم اعتناست و اين سنت های علمی سهم مهم و قابل ذکری در سنت/ سنت های نوانديشی دينی نداشته. نتيجه چنين رويکردی اين بوده که در بسياری مواقع بر سر چيزی که درک روشنی از آن از نقطه نظر تاريخ تحولات فکری دينی وجود ندارد نزاع هایی گاه لفظی صورت می گيرد. امروزه در ايران و در جهان اسلام؛ همچون غرب پژوهش تاريخی در حوزه دين و متون دينی يک رشته بسيار مهم و تأثيرگذار و سرنوشت ساز برای هرگونه بحثی فکری در حوزه دين است. جريان نوانديشی دينی نمی تواند نسبت به اين حوزه بی اعتنا و يا کم اعتنا باشد. راهش هم صرفا مطالعه و آن هم محدود چنانکه عموما ديده می شود نيست؛ راه آن مساهمت و درگير شدن با بحث های تاريخی است و مشارکت در بحث های آکادميک در اين حوزه.
بسياری از بحث هایی که در اين دو سه دهه اخير در ساحت آنچه درست و يا غلط نوانديشی دينی خوانده می شود مطرح شده و برای آن قلم فرسایی و سخن گویی شده گفتگوهایی بوده در موضوعاتی پيش از آنکه تکليف ريشه ها و تحولات تاريخی آنها روشن شود و بحث ها در قالب رويکردی تاريخی به موضوع و برای فهم تاريخی متن مقدس سامان گيرد.
در بحث رؤیای رسولانه و يا بحث دين و قدرت چه از موضع موافق و يا مخالف چطور می توان از قرآن و تلقی وحی و يا نسبت دين و قدرت در اسلام سخن گفت بی آنکه ريشه ها و سياق های تاريخی آن مورد بحث و گفتگوی دقيق، انتقادی و آکادميک قرار گيرد.
از آن غريب تر اين بود که ديدم يکی از دو طرف اين نزاع قلمی و فکری در تلاشی برای ارائه طيف بندی انواع جريان های دينی/ اسلامی معاصر دو تن از نمايندگان محترم جريان آکادميک و پژوهش تاريخی در عرصه مطالعات دينی را در شمار دو طيف متفاوت از اين اطياف قرار داده: يکی را در طيف نوانديش دينی و ديگری را در طيف مسلمانان تجديد نظر طلب. اين نشان می دهد به تفاوت اساسی ميان محققان دانشگاهی که حوزه دين را ساحت پژوهش تاريخی و آکادميک خود قرار می دهند و ديگران که نمايندگانی خارج از اين سنت دانشگاهی اند توجه نشده است. شايسته بود که نويسنده محترم طيف پژوهشگران و محققان آکادميک در حوزه دين پژوهی تاريخی را مستقل مورد بحث قرار می دادند.
به نظر اين بنده خدا بسياری از مباحثه ها و اختلافات در ميان نوانديشان دينی در صورتی که آنان به اهميت پژوهش های تاريخی بيشتر واقف شوند و جايگاه اين نوع پژوهش ها را در بحث های خود معاينه دريابند از موضوعيت خواهد افتاد و مجال برای همدلی بيشتر ميان آنان باز می شود؛ ولله الحمد أولاً وآخرا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
توصيه ای به نوانديشان دينی: ضرورت پذيرش رويکرد پژوهش تاريخی در حوزه مباحث نوانديشی دينی
اخيرا نزاع و مباحثه ای قلمی ميان دو تن از نمايندگان نوانديشی دينی بر سر "تجديد نظر طلبی" و آثار مترتب بر آن درگرفت. بی آنکه بخواهم در زمينه اين نزاع قلمی و فکری داوری کنم به عنوان يک ناظر همچون گذشته تأکيد مجدد می کنم که مشکل اصلی جريان های روشنفکری دينی با همه اطياف آن در ايران در حدود صد و اندی سال گذشته اين بوده که عموما خارج از نهاد دانشگاه شکل گرفته و به پژوهش های متنی و تاريخی و تحقيقات فيلولوژيک و تاريخی در حوزه دين پژوهی بی اعتنا و یا کم اعتناست و اين سنت های علمی سهم مهم و قابل ذکری در سنت/ سنت های نوانديشی دينی نداشته. نتيجه چنين رويکردی اين بوده که در بسياری مواقع بر سر چيزی که درک روشنی از آن از نقطه نظر تاريخ تحولات فکری دينی وجود ندارد نزاع هایی گاه لفظی صورت می گيرد. امروزه در ايران و در جهان اسلام؛ همچون غرب پژوهش تاريخی در حوزه دين و متون دينی يک رشته بسيار مهم و تأثيرگذار و سرنوشت ساز برای هرگونه بحثی فکری در حوزه دين است. جريان نوانديشی دينی نمی تواند نسبت به اين حوزه بی اعتنا و يا کم اعتنا باشد. راهش هم صرفا مطالعه و آن هم محدود چنانکه عموما ديده می شود نيست؛ راه آن مساهمت و درگير شدن با بحث های تاريخی است و مشارکت در بحث های آکادميک در اين حوزه.
بسياری از بحث هایی که در اين دو سه دهه اخير در ساحت آنچه درست و يا غلط نوانديشی دينی خوانده می شود مطرح شده و برای آن قلم فرسایی و سخن گویی شده گفتگوهایی بوده در موضوعاتی پيش از آنکه تکليف ريشه ها و تحولات تاريخی آنها روشن شود و بحث ها در قالب رويکردی تاريخی به موضوع و برای فهم تاريخی متن مقدس سامان گيرد.
در بحث رؤیای رسولانه و يا بحث دين و قدرت چه از موضع موافق و يا مخالف چطور می توان از قرآن و تلقی وحی و يا نسبت دين و قدرت در اسلام سخن گفت بی آنکه ريشه ها و سياق های تاريخی آن مورد بحث و گفتگوی دقيق، انتقادی و آکادميک قرار گيرد.
از آن غريب تر اين بود که ديدم يکی از دو طرف اين نزاع قلمی و فکری در تلاشی برای ارائه طيف بندی انواع جريان های دينی/ اسلامی معاصر دو تن از نمايندگان محترم جريان آکادميک و پژوهش تاريخی در عرصه مطالعات دينی را در شمار دو طيف متفاوت از اين اطياف قرار داده: يکی را در طيف نوانديش دينی و ديگری را در طيف مسلمانان تجديد نظر طلب. اين نشان می دهد به تفاوت اساسی ميان محققان دانشگاهی که حوزه دين را ساحت پژوهش تاريخی و آکادميک خود قرار می دهند و ديگران که نمايندگانی خارج از اين سنت دانشگاهی اند توجه نشده است. شايسته بود که نويسنده محترم طيف پژوهشگران و محققان آکادميک در حوزه دين پژوهی تاريخی را مستقل مورد بحث قرار می دادند.
به نظر اين بنده خدا بسياری از مباحثه ها و اختلافات در ميان نوانديشان دينی در صورتی که آنان به اهميت پژوهش های تاريخی بيشتر واقف شوند و جايگاه اين نوع پژوهش ها را در بحث های خود معاينه دريابند از موضوعيت خواهد افتاد و مجال برای همدلی بيشتر ميان آنان باز می شود؛ ولله الحمد أولاً وآخرا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
توصيه ای به نوانديشان دينی: ضرورت پذيرش رويکرد پژوهش تاريخی در حوزه مباحث نوانديشی دينی
اخيرا نزاع و مباحثه ای قلمی ميان دو تن از نمايندگان نوانديشی دينی بر سر "تجديد نظر طلبی" و آثار مترتب بر آن درگرفت. بی آنکه بخواهم در زمينه اين نزاع قلمی و فکری داوری کنم به عنوان يک ناظر همچون گذشته تأکيد مجدد می کنم که مشکل اصلی جريان های روشنفکری دينی با همه اطياف آن در ايران در حدود صد و اندی سال گذشته اين بوده که عموما خارج از نهاد دانشگاه شکل گرفته و به پژوهش های متنی و تاريخی و تحقيقات فيلولوژيک و تاريخی در حوزه دين پژوهی بی اعتنا و یا کم اعتناست و اين سنت های علمی سهم مهم و قابل ذکری در سنت/ سنت های نوانديشی دينی نداشته. نتيجه چنين رويکردی اين بوده که در بسياری مواقع بر سر چيزی که درک روشنی از آن از نقطه نظر تاريخ تحولات فکری دينی وجود ندارد نزاع هایی گاه لفظی صورت می گيرد. امروزه در ايران و در جهان اسلام؛ همچون غرب پژوهش تاريخی در حوزه دين و متون دينی يک رشته بسيار مهم و تأثيرگذار و سرنوشت ساز برای هرگونه بحثی فکری در حوزه دين است. جريان نوانديشی دينی نمی تواند نسبت به اين حوزه بی اعتنا و يا کم اعتنا باشد. راهش هم صرفا مطالعه و آن هم محدود چنانکه عموما ديده می شود نيست؛ راه آن مساهمت و درگير شدن با بحث های تاريخی است و مشارکت در بحث های آکادميک در اين حوزه.
بسياری از بحث هایی که در اين دو سه دهه اخير در ساحت آنچه درست و يا غلط نوانديشی دينی خوانده می شود مطرح شده و برای آن قلم فرسایی و سخن گویی شده گفتگوهایی بوده در موضوعاتی پيش از آنکه تکليف ريشه ها و تحولات تاريخی آنها روشن شود و بحث ها در قالب رويکردی تاريخی به موضوع و برای فهم تاريخی متن مقدس سامان گيرد.
در بحث رؤیای رسولانه و يا بحث دين و قدرت چه از موضع موافق و يا مخالف چطور می توان از قرآن و تلقی وحی و يا نسبت دين و قدرت در اسلام سخن گفت بی آنکه ريشه ها و سياق های تاريخی آن مورد بحث و گفتگوی دقيق، انتقادی و آکادميک قرار گيرد.
از آن غريب تر اين بود که ديدم يکی از دو طرف اين نزاع قلمی و فکری در تلاشی برای ارائه طيف بندی انواع جريان های دينی/ اسلامی معاصر دو تن از نمايندگان محترم جريان آکادميک و پژوهش تاريخی در عرصه مطالعات دينی را در شمار دو طيف متفاوت از اين اطياف قرار داده: يکی را در طيف نوانديش دينی و ديگری را در طيف مسلمانان تجديد نظر طلب. اين نشان می دهد به تفاوت اساسی ميان محققان دانشگاهی که حوزه دين را ساحت پژوهش تاريخی و آکادميک خود قرار می دهند و ديگران که نمايندگانی خارج از اين سنت دانشگاهی اند توجه نشده است. شايسته بود که نويسنده محترم طيف پژوهشگران و محققان آکادميک در حوزه دين پژوهی تاريخی را مستقل مورد بحث قرار می دادند.
به نظر اين بنده خدا بسياری از مباحثه ها و اختلافات در ميان نوانديشان دينی در صورتی که آنان به اهميت پژوهش های تاريخی بيشتر واقف شوند و جايگاه اين نوع پژوهش ها را در بحث های خود معاينه دريابند از موضوعيت خواهد افتاد و مجال برای همدلی بيشتر ميان آنان باز می شود؛ ولله الحمد أولاً وآخرا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
#معرفی_کتاب
🔹ریشه های تاریخی شریعت اسلامی🔹
(الجذور التاریخیة للشریعة الاسلامیة)
نام کتابی از پژوهشگر عرب، خلیل عبدالکریم است. وی در مقدمه این کتاب می نویسد: "بسیاری از اهل منبر هنگامی که از اعراب پیش از اسلام سخن می گویند، آنان را مردمی یکسره بی فکر و نادان و گمراه و وحشی و زشت کردار توصیف می کنند و می پندارند سیاه نمایی درباره دوره پیشااسلامی، خدمت به اسلام است. در حالی که این کار اصلا به اسلام کمکی نمی کند."
عبدالکریم برای زدودن چنین توهمی سه دلیل می آورد تا نشان دهد بر خلاف تصور بسیاری افراد، اعراب پیش از اسلام دارای علم و فرهنگ و اخلاق و سطوحی از تمدن بوده اند.
1⃣ طبق خود قرآن، اعراب در مقابل ادعاهای قرآن مناقشه و استدلال می کردند و در مسائلی مانند بعثت انبیا و آفرینش و امکان برقراری تماس میان خدا و انسان از طریق معجزه _که از مسائل مهم فیلسوفان بوده و هست_ با پیامبر گفتگو می کردند و اگر آن ها مردمی گمراه و نادان و وحشی بودند چنین توانی نمی داشتند.
2⃣ همین که قرآن در برابر اعراب هماورد طلبی و تحدی کرده است، پس لابد آن ها را تا حدودی همطراز خودش و در درجه درخور توجهی از دانش و فرهنگ می دانسته است. برای مثال دولت ایالات متحده در برابر کشورهایی چون شوروی یا چین یا ژاپن هماورد طلبی می کند نه با کشورهای بدبختی از جهان سوم.
3⃣ اسلام در ساحت های مختلف اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی، زبانی و... میراث خوار اعراب است و بسیاری از نهادها و نظامات جامعه عربی را اقتباس کرده و ادامه داده است. و این حقیقتی است که اهل منبر وقتی مجبور می شوند از آن سخن بگویند به سرعت از کنارش رد می شوند.
دکتر عبدالکریم هدف اصلی کتابش را چنین می نویسد: "انتخاب چنین موضوعی تلاشی است برای کشف و شناخت میراث های تمدنی اسلام از اعراب، تا فهم درستی از اسلام به دست آوریم. این اثر، تلاشی پیشگام در این موضوع است که البته مانند دیگر آثار پیشگام در هر موضوعی، کم و کاست هایی دارد که ایجاب می کند گروهی از پژوهشگران به بخش های مختلف آن پرداخته و چنانکه باید و شاید آن را بررسی کنند. بسیاری اوقات انسان برای خواندن و فهم بهتر و عمیق تر یک متن، باید به نسخه های آزمایشی و چرک نویس آن متن مراجعه کند و بی شک زندگی اعراب شبه جزیره در بسیاری ساحات برای نظامات اجتماعی پس از اسلام، به مثابه نسخه آزمایشی و چرک نویس بوده است. و راز اهمیت مطالعه جامعه عربی پیشااسلامی در همین نکته است."
دکتر عبدالکریم در پیوستی کوتاه پیش از ورود به فصل اول، سخنی از خلیفه دوم عمر را نقل می کند که: "اعراب جوهره اصلی اسلام هستند." (العرب مادّة الاسلام)
وی می افزاید: "این سخن کاملا درستی است زیرا اعراب خاستگاه و منشأ بسیاری از احکام، قوانین، نهادها و رسوم و سنت هایی هستند که اسلام آن ها را تشریع کرد به حدی که امروزه می توانیم با جرأت بگوییم اسلام در بسیاری عرصه های تمدنی میراث خوار اعراب است."
دکتر عبدالکریم بخشی از این میراث عربی در دوره اسلامی را این ها می داند:
◀️سفر حج و عمره و بزرگداشت کعبه
◀️تقدیس ماه رمضان و حرمت نهادن به ماه های حرام
◀️روز جمعه و گرد هم آمدن در این روز
◀️اعتقاد به سحر و چشم زخم و جادو و استفاده از حرز و طلسم برای خنثی کردن آن ها
◀️اهمیت شتر در مناسبات اقتصادی
◀️امکان چندهمسری برای مرد
◀️خودبرتربینی اعراب نسبت به دیگر اقوام بخاطر زبان متفاوت
◀️تبعیض میان خودشان و برتر دانستن بعضی اعراب نسبت به بعضی دیگر
◀️حقیر دانستن کشاورزی
◀️امان دادن، پناهندگی، برده گرفتن، عاقلة، قسامة، خمس غنایم جنگی و سلب(برداشتن دارایی های مقتول توسط قاتل)
گزارش و ترجمه: جواد شریفی
https://t.me/social_studies_of_fiqh
#معرفی_کتاب
تازگی کتابی از روشنفکر عرب، صادق النیهوم به نام اسلام علیه اسلام خواندم. نیهوم در فصل دوم این کتاب با عنوان حکمت پنهان تحلیل جالبی از حروف مقطعه قرآن ارائه می دهد. نیهوم مدعی است که حروف مقطعه در زمان خودش در چارچوب سنت یهودی کاملا قابل فهم بوده. به نظر وی حروف مقطعه قرآنی، بخشی از حروف ابجد کنعانی هستند که مشعر به معانی عرفانی سنت کابالا هستند. یکی از شواهدی که نیهوم ارائه می دهد عدم وجود حروف غ خ ض ظ ث ذ در میان حروف مقطعه قرآنی ست؛ یعنی دقیقا همان حروفی که ابجد کنعانی نیز آن ها را ندارد.
البته نیهوم متذکر می شود که اسلام به عنوان رسالت آزادسازی دین از بند سحر و جادو، بر خلاف سنت یهودی برای این کلمات تاثیر جادویی قائل نبوده.
وی در فصل اول همین کتاب به نام "برپایی عدالت یا برپایی مناسک؟!" نخست بر خلاف نظر رایج، معنای واژه قرأ در آیه "اقرأ باسم ربک الذی خلق" را ابلاغ کردن دانسته نه خواندن. سپس می گوید تأکید مفسران بر معنا کردن واژه اقرأ به خواندن، تلاشی است برای توجیه داستان جعلی بی سوادی پیامبر و اثبات أمی بودن وی. سپس مدعی می شود که أمی به معنای بی سواد نیست؛ بلکه به قرینه قرار گرفتن در مقابل اهل کتاب، به معنای غیر یهودی/نصرانی است. "قل للذین أوتوا الکتاب والأمیین" واژه أمم(جمع أمی) نیز یعنی ملت هایی که شریعت آسمانی ندارند. "هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم" وی برای تمام این ادعاها شواهد زبان شناختی و تاریخی می آورد.
"سوء تفسیر مفسران از أمی بخاطر انحراف روشی ای بود که علم تفسیر از آغاز دچارش بوده و آن هم نادیده گرفتن ریشه های کلدانی زبان عربی است. و اگر شارحان قرآن به زبان کلدانی آشنا بودند می فهمیدند که أمی مرادف حنیف است و حنیف در زبان آرامی یعنی وثنی و بت پرست. یعنی کسی که به دین یهودی یا نصرانی کافر است و چون در آن زمان جز این دو، دین آسمانی دیگری نبود پس به هر کسی که در یکی از این دو دین نبود حنیف/وثنی می گفتند. اما با ظهور شریعت اسلامی معنای حنیف تغییر کرد. زیرا اسلام خود را شریعت آسمانی می دانست و پیروانش هم نه یهودی و نصرانی بودند و نه وثنی و بت پرست. از این جهت اسلام به مثابه یک راه سوم ظهور کرد. اسلام داعیه دار یک بازنگری اساسی در مفهوم دین بود و آن را بازگشت به آیین ابراهیم می دانست. زیرا ابراهیم که شریعت یهودی و نصرانی خود را بدان منتسب می کردند، بسیار پیشتر از تشکیل این دو شریعت می زیست و نمی شد خود ابراهیم را یهودی یا نصرانی دانست. "أم تقولون إن إبراهیم وإسماعیل وإسحاق ویعقوب والأسباط کانوا هودا أو نصاری" از طرفی ابراهیم مومن مقربی بود که خداوند با او سخن می گفت؛ پس نمی شد وی را وثنی و بت پرست دانست. این همان راه سومی بود که اسلام به دنبالش بود."
به عقیده نویسنده وقتی جنبش ایمانی تبدیل به یک نهاد دینی مناسک محور می شود، _به تعبیر نیهوم "الموسسة الفقهیة"_ هدایت نیز منحصر به پیروی از یک دین خاص قلمداد میشود؛ اما اسلام در واقع دین بی گرایشی بود. _به تعبیر نیهوم "لاإنتماء"_ یعنی اسلام رسالتی بود که مردم را دعوت می کرد پیرو هیچ یک از ادیان موجود نباشند بلکه پیرو ابراهیم باشند که شیوه اش مطابق فطرت سلیم انسانی ست. "وقالوا کونوا هودا أو نصاری تهتدوا قل بل ملة إبراهیم حنیفا وما کان من المشرکین" چنانچه در این آیه دیده می شود، قرآن ابراهیم را نه یهودی یا نصرانی و نه مشرک بلکه حنیف میداند.
نیهوم می نویسد: "انسان حنیف که به هیچ یک از ادیان رسمی و نهادیِ مناسک محور نگرویده و فقیهان کافرش می دانند و امیدوارند در آتش جهنم بسوزد، چنین فردی در واقع همان مومن صالحی است که بر دین درست و در صراط مستقیم قرار دارد. قرآن چنین راه و رسمی که بدان فرا می خواند را فطرة الله مینامد. فطری بودن یا همان غریزی بودن یعنی مبرا بودن از هرگونه برساختۀ انسانی."
وی می نویسد: "دین آن دستورات فقهی نیست که انسان از فقیه بیاموزد بلکه اجابت کردن غرایزی است که به طور طبیعی در وی وجود دارد و مهم ترین غریزه فطری، دوست داشتن زندگی است. زندگی خوب و شایسته نیز تنها در جامعه دموکراتی که می تواند از خودش در برابر ظلم و فقر و ترس دفاع کند تأمین و تضمین می شود. خداوند نماز و روزه و بوسیدن صلیب و حجاب زن را در فطرت انسان قرار نداده؛ بلکه شوق به یک زندگی خوش و ایمن را در فطرت بشر نهاده است و این تمایل فطری تنها در یک جامعه انسانی که بتواند منطق سلطه گری را پس بزند و حق اکثریت در قانون گذاری را رعایت کند محقق می شود. این همان رسالتی است که پیامبران با برپاداشتن عدالت تبلیغش کردند و فقیهان با برپاداشتن مناسک تفویتش کردند."
گزارش و ترجمه: جواد شریفی
https://t.me/social_studies_of_fiqh
درست می فرمایید.ایشان یکی از کسانی بود که منشا بسیاری از فرهنگ های ایرانی را میان رودان می دانست! و ریشه آیین های سوگ برای سیاووش را در اسطوره ی دموزی و...تعریف می کرد.ولی شما مثلا در تراژدی های یونان هم آیین های سوگ مشترک با ایران می بینید و در خیلی از اقوام بدوی و غیر بدوی ...برای نمونه همین الان در پرتغال آیینی برگزار می شود که بسیار شبیه زنجیر زنی شیعیان است برای مسیح...نکته این است که از این موضوع تاریخی برای مشروعیت بخشی به مسایلی که محل بحث واقع شده اند استفاده می شود.این بازی خوبی نیست.
تا می توانيد "متن" بخوانيد
يکی از پديده هایی که در سال های اخير در ميان برخی طالب علمان حوزه مطالعات اسلامی ديده می شود اتکای بيش از حد بر پژوهش ها به جای تلاش برای آشنایی مستقيم با متون است. البته طبعا هر پژوهشگری در تحقيقات تاريخی و متنی خود نيازمند هر دو جنبه است و در اين سخنی نيست. اما آنچه متأسفانه ديده می شود محدود شدن دايره آشنایی مستقيم با متون و در قياس با آن اعتماد بيش از اندازه به پژوهش ها و سابقه آنهاست. يکی از دلائل اين امر فزونی روزافزون تحقيقات به ويژه به زبان های اروپایی در حوزه مطالعات اسلامی است؛ و همزمان دليل ديگر انتشار انبوهی از متون تاريخی و دينی و فکری و ادبی در مقياس ده ها برابر نسبت به اوائل قرن بيستم است. بنابراين هم آشنایی و مراجعه به عمده متون مرتبط در هر پژوهش مثلا در حوزه مطالعات قرآنی و يا حديثی بسيار وقتگيرتر، مشکل تر و نيازمند حوصله و دقت بيشتری است و هم به دليل وجود پژوهش های گسترده و آسانياب تر در اين زمينه ها برخی ترجيح می دهند به جای متن ها به اين نوع از پژوهش ها بسنده کنند.
طبعا مراجعه به هر دو نوع ادبيات (يعنی متون و همچنين پژوهش های جديد) هم لازم است و هم اهميت آن برای بسياری امری بديهی و روشن است. منتهی سخن بر سر اين است که اندازه و وزن و حجم هر کدام بايد چقدر باشد و اولويت ها کدام است؟ به تجربه يافته ام که پژوهشی که بيش از آنکه متکی بر مراجعه مجدد به متن ها و بازخوانی آنها باشد اعتماد بر پژوهش های ديگران را مبنا قرار می دهد، حتی اگر خيلی هم ظاهری آراسته و عالمانه و پر ارجاع داشته باشد در مقام بازبينی و دقت معلوم می شود تا چه اندازه از اين نا آشنایی و عدم توجه به متون در معرض بد فهمی ها و تکرار اشتباهات ديگران و يا کليات گویی قرار گرفته است.
اما من اينجا بيشتر خطابم به نسل جوان و علاقمند به مطالعات اسلامی است: تا می توانيد متن بخوانيد. هر نوع متنی: ادب عربی و فارسی، متون رشته های مختلف علوم دينی و خاصه متون تاريخی و روایی. بدون آشنایی عميق و بازخوانی متون و به ويژه متون کهن در هر رشته ای کار پژوهش به سامان نمی رسد. عادت کنيد اگر يک کتاب و مقاله از حوزه مطالعات غربی در حوزه اسلام و ايران می خوانيد در مقابل ده و بل صد متن مهم از متون کهن را به دقت بخوانيد. کتاب را دست بگيريد و بخوانيد. هر چقدر متن بخوانيد به تدريج متوجه می شويد که از پژوهش های سطحی و در عين حال بلند پروازانه و پر ادعا بی نيازتر می شويد. البته بی گفتگو آشنایی با پژوهش های عميق و کلاسيک و سرنوشت ساز ضروری است و مکمل مطالعه متن است اما اندازه و قدر هر کدام را در جای خود قرار دهيد. ساده انگاری است که با صرف خواندن پژوهش های جديد بی آنکه با متون و با سنت های قدمایی از نزديک آشنایی حاصل کنيم می توانيم سخنی از سر تحقيق و نه صرف تقليد برای ديگران داشته باشيم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com