? معرفی کتاب: فارابی، فیلسوف غریب/ تألیف نصرالله حکمت
نصرالله حکمت -شاگرد دکتر رضا داوری- که به مرزبندی مشایی-اشراقی به معنای امروزیناش عقیدهای ندارد چند سالیست که آستین بالا زده تا فهم خاورشناسانه از فلسفۀ اسلامی را کنار بزند.
ادعایی که در این کتاب بر آن تأکید دارد این است که: «فارابی فیلسوفی مسلمان است که در فلسفه با اتکای به وحی، مکتبی مستقل از یونانیان بنا نهاده و مابعدالطبیعۀ او ماهیتاً با مابعدالطبیعۀ یونانیان متفاوت است. این فارابی با پشت سر نهادن دورهای از عمر خود که در آن افکار یونانیان را آموخته و افلاطون و ارسطو را بهخوبی شناخته، بنیانگذار تفکریست که ادامه و استمرار آن را در ابنسینا، سهروردی، ابنعربی و ملاصدرا میتوان به نظاره نشست»
او دغدغۀ اصلی شیخ ابونصر فارابی (ره) را نه سیاست، بلکه رابطۀ عقل و وحی میداند و قائل است که آن حکیم کتاب "الجمع بین رأیی الحکیمین" را بر اثر اشتباه تاریخی فیلسوفان در سندیت "اثولوجیا" ننوشته و این اشتباه در تصمیم او بر نگارش این کتاب اثری نداشته است. تا قرن نوزدهم گمان میرفت کتاب "اثولوجیا" اثر ارسطوست و چون این اثر نگرشی باطنیتر و اشراقیتر از تألیفات ارسطو داشت، فیلسوفان بعدی به تناقض برخوردند. حال آنکه در قرن نوزدهم مشخص شد این اثر از فلوطین (و احتمالاً هممسلکان) اوست. ولی مسلمانان اصلاً کسی به نام افلوطین نمیشناختند. آنان با دو امام فلسفه؛ یعنی ارسطو و فلاطون سر و کار داشتند. خاورشناسان میگویند که چون حکیم فارابی تناقض اثولوجیای منسوب به ارسطو را با دیگر آثار او دیده، خواسته است تعارضات آن را حل کند تا در نتیجه ارسطو و افلاطون یگانه به نظر بیایند. ولی ادعای حکمت این است که فارابی دو مرحلۀ فکری داشته و در مرحلۀ اول که پیروی نظام فلسفی یونان بود، میخواست به آن مشروعیت ببخشد. فارابی که بر حسب مسلمانیاش قائل به وحدت دین از آدم تا خاتم بود، میخواست که وحدت فلسفه را هم اثبات کند تا فلسفه همپای وحی باشد. اما اختلافات صریح افلاطون با شگردش ارسطو مانع از چنین امری میشد، لذا فارابی کتاب "الجمع" را نگاشت و در سراسر آن بیش از 4 مرتبه به اثولوجیا ارجاع نداد.
باری، فارابی در این امر توفیق کامل نیافت و ناکامیاش وی را به بازنگری اساسی در دستگاه فکری خود واداشت. او سرانجام فلسفۀ یونانی را رها کرد و فلسفۀ جدیدی بر مبنای اسلام بنا نهاد که آن را در کتاب «فصوص الحکم/ فصوص الحکمة» او میبینیم که فیلسوفان بعدی آن را دنبال کردند و در «فصوص الحکم» ابنعربی به اوج رسید. در این اثر که حاصل سالهای پایانی عمر اوست، دیگر سخن از ارسطو و افلاطون نیست؛ سخن از آیات و روایات است. بههمین سبب بعضی از خاورشناسان، تردید کردهاند که این اثر از فارابی باشد، اما حکمت عمیقاً تردید این دسته از خاورشناسان را ناصواب میداند.
??انتقادی جدی به کتاب وارد است و آن قلمفرسایی بسیار است. او که بهشدت به خاورشناسان بیاعتماد است و اغلبِ آنان را جاهل یا غرضورز یا هردو میداند، بارها و بارها از نگاه آنان به فارابی شکوه میکند و با تکرار ادعای خویش و تمایزش با فارابیپژوهی خاورشناسانه خواننده را خسته میسازد. در بخش پاسخ به منتقدان نیز این زیادهگویی و حاشیهروی هست. او که پیش از این کتابی تحت عنوان "زندگی و اندیشۀ حکیم ابونصر فارابی" مینگارد، آن را برای جلسۀ نقد معرفی میکند و دکتر رضا داوری و ملا محسن کدیور را پیشنهاد میدهد. کمی مانده به روز جلسۀ نقد، برای دکتر داوری سفری پیش میآید و چون نمیشد جلسه را عقب انداخت، آقای حکمت دکتر نجفقلی حبیبی را به جای او پیشنهاد میدهد. ملا محسن، نقدهای استواری را بیان میدارد و دکتر حکمت هم در جلسه و هم بعداً در پاسخی مکتوب، جواب مفصلی میدهد که بهنظرم شدید و کوبنده آمد. این قضیه با اظهار بیمیلی ملا محسن به ادامه، پایان میگیرد و البته بعضی تعبیرات آقای کدیور در جلسه نیز چندان مهربانانه نبود.
باری، جنجال دکتر حکمت احتمالاً خواننده را دلسرد میکند، با اینحال بر اهل دقت شایسته نیست که به این علت، نظریۀ او را باطل بدانند. بخش سوم و چهارم کتاب -یعنی مقالات و مصاحبه- سخنان قابلتوجهی در بر دارد که میشاید به آنها اندیشید. متخصص باید نظر دهد که رویکرد دکتر حکمت چقدر به صحت نزدیک است، ولی بههر سبب تلاشیست برای خروج از چارچوب فکری خاورشناسان و نگرشی متفاوت به میراث فلسفی اسلام. بنابراین ارزش آن پابرجاست.
این بود داوری من راجع به اثر و صاحب آن و امیدوارم که در آن بیانصافی نکرده باشم.
https://t.me/sfiles/78
سنتنگاشت، مروری بر بینش عصر سنت
https://t.me/sonnat1
مقدمات دکتر نصر بر متن مصحّح الحکمة الاشراقية
مکتب اشراق یکی از سه مکتب فلسفی است که جناب سهروردی بنیادگذار آن در دنیای اسلام است. این مکتب، بر اصولی بنا شده که به گونهای این فلسفه را از مکتب خِردگرایی مشّاء تفکیک کرده و روشی را برای بازجُست حقیقت عالم هستی و رسیدن به آن پیشنهاد میکند، که در پارهای از مسائل ریشه در فلسفه پیشینیانی دارد که ذوق و استدلال، و شهود عقلی، ابزار کار آنان است.
telegram.me/manuscript
پرتو نامه ی شیخ اشراق
نویسنده: شیخ اشراق
تعداد صفحات: 56
شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول (۵۴۹ - ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی بودهاست. سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب دادهاند.
#شیخ_اشراق
👇👇👇👇👇
@philosophic_books
نقد و بررسی کتاب
سهروردی و افکار او، تأملی در منابع فلسفه اشراق
اثر استاد کریم مجتهدی
🌿🌿
@ihcss
@litera9
« کتاب فلسفه در ایران باستان » پس از توضیح درباره سیر فلسفه در ایران باستان ، به تفضیل به شرح زندگانی شیخ شهاب الدین سهروردی ( شیخ اشراق ) پرداخته و آثار پارسی و عربی وی را مورد بررسی قرار داده است.
از جمله آثار شیخ اشراق ، رساله مونس العشاق است که مقدمه اثر مزین به این ابیات است:
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی که شنودی
ور باد نبودی که سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق که نمودی
میرزا صادق اوریادی شاعر عصر قاجار کتابی منظوم با عنوان "یئددی نامه"(هفت نامه) دارد که در آن هفت داستان فولکلوریک ترکی را به نظم کشیده است. تنها بخشی از این کتاب به دست ما رسیده است که به همت علی محمد بیانی منتشر شده است. اوریادی، در این کتاب از شعرای ترکی گوی قدیم چون "فضولی" و "عمادالدین نسیمی" و "مولانا همتی انگورانی" و "نگاری سجاسی" نام برده و به نیکی میستاید. اوریادی در بخشی از یئددی نامه، از شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق(فیلسوف معروف و بنیانگذار حکمت اشراق) یادی میکند و او را صاحب اشعار فارسی و عربی و ترکی میشمارد و سپس قسمتی از اشعار ترکی او را می آورد که خصوصیات ترکی قدیم را هم در خود دارد. این اشعار شامل هفت بیت است که یک بیت آن عربی و مابقی ترکی اند. بیت عربی این اشعار پیشتر در تذکره های شعر عربی مکرر به نام شیخ اشراق آمده است. @Turkkitabxanasi
#تقویم_فرهنگی امروز، ۱۰ شهریور ۱۳۹۷
۸۸ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۰۹، استاد دکتر کریم مجتهدی ـ پژوهشگر و چهرهی ماندگار فلسفه ـ به دنیا آمد.
کریم مجتهدی در ۱۰ شهریور ۱۳۰۹ در تبریز متولد شد. تا دوم ابتدایی در زادگاه خود تحصیل کرد، سپس در تهران بقیهی مراحل را ادامه داد. آنگاه به دانشگاه سوربن در پاریس رفت و به تحصیل فلسفه پرداخت. در آن زمان تنها ایرانیای بود که از عهدهی امتحان عمومی ورودی(propedeutique) برآمد و در سالهای بعد به جای چهار سرتیفیکای(certificate) لازم برای دریافت درجهی کارشناسی، هفت سرتیفیکا گرفت. دورهی کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه به پایان رساند. عنوان رسالهی وی، «بررسی تحلیل استعلایی کانت» تحت راهنمایی استاد معروف پاریس ـ ژان وال ـ بود.
کریم مجتهدی برای مدت کوتاهی به ایران آمد و در دانشسرای عالی آن زمان به تدریس پرداخت. پس از چندی، برای دریافت گواهینامهی دکتری به پاریس بازگشت. استاد راهنمای دکتری او پروفسور گوندیاک بود. رسالهی او جنبهی فلسفهی تطبیقی داشت و با فلسفههای شرق مربوط بود، از این رو، بعد از مشورت با پروفسور هانری کُربَن ـ فیلسوف و شرقشناس نامدار ـ دو رساله از افضلالدین کاشانی را به زبان فرانسه ترجمه کرد و در یک شرح تفصیلی، در ضمن به مقایسهی افکار نوافلاطونیانِ متأخر، با سنتهای اسلامی پرداخت. کریم مجتهدی در سال ۱۳۴۳ موفق به دریافت دانشنامهی دکتری شد و به ایران بازگشت. در تهران به پیشنهاد و راهنمایی استاد یحیی مهدوی، در گروه فلسفهی دانشگاه تهران مشغول تدریس شد و بیش از ۳۵ سال، تا زمان بازنشستگی در بهار ۱۳۸۲ تدریس کرد.
دکتر مجتهدی چند دوره نیز زبان و ادبیات فرانسه را در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران تدریس کرده است. این استاد علوم انسانی در دورهی جوانی آثار زیادی به زبان فرانسه نوشته و یا از فارسی به آن زبان برگردانده است. قسمتهایی از این نوشتهها بیشتر به صورت مقاله یا کتاب، در فرانسه و در ایران به چاپ رسیده است.
دکتر مجتهدی به عنوان چهرهی ماندگار فلسفه نیز شناخته شده و سهم بسزایی در پژوهشهای فلسفی در ایران داشته است. «فلسفهی نقادی کانت»، «فلسفه در قرون وسطی» و «فلسفهی تاریخ»، بخشی از آثار این دانشمند علوم انسانی است.
استاد دکتر کریم مجتهدی ـ چهرهی ماندگار فلسفه ـ امروز ۸۸ ساله شد.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
هانری کوربن بس!
من بارها نوشته ام که هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. شیعه شناسی او در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود و به تعبیر مرحوم آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علم حروف و اعاجیب بفهمند. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چندباره ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. برای فهم تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید.
از جمله کسانی که به درستی نقدهای جانانه بر خوانش کوربن از فلسفه ابن سینا به دست داده دیمیتری گوتاس است. او در چندین مقاله نشان داد که فهم کوربن از فلسفه ابن سینا که او را حکمت مشرقی می خواند به کلی برخاسته از خوانشی نادرست و محرف از آثار ابن سیناست. گوتاس در مقالات خود نشان داده است که ابن سینا فلسفه ای غیر از آنچه در شفا ارائه داد نداشت و مراد از فلسفه مشرقی او در برابر فلسفه مکتب بغداد چیزی جز همانی که در آثاری مانند شفا و اشارات آمده نیست. در ایران بسیاری خوانش کوربنی را از فلسفه ابن سینا می پسندیدند و همچنان می پسندند. از حسین نصر تا غلامحسین ابراهیمی دینانی. زمان شاه هم به دلائل انگیزه های ناسیونالیستی سخنان کوربن درباره اسلام ایرانی و ریشه های خسروانی فلسفه های ابن سینا و به ویژه سهروردی خیلی جدی گرفته می شد. روشن است که آنچه سهروردی از آن به فلسفه خسروانیات تعبیر می کند ریشه تاریخی ندارد. ما در فهم سهروردی هم به خطا رفته ایم. جایگاه او را در تفسیری جدید از فلسفه مشایی فروگذاشتیم و یکسره به خسروانیات و فهلویات او دلبسته شدیم. به نظرم مناسب است نوشته های گوتاس در این زمینه ترجمه شود. یکی از آنها را فاضل محترم آقای عطایی نظری به فارسی ترجمه کرده است.
هانری کوربن بس!
من بارها نوشته ام که هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. شیعه شناسی او در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود و به تعبیر مرحوم آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علم حروف و اعاجیب بفهمند. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چندباره ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. برای فهم تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید.
از جمله کسانی که به درستی نقدهای جانانه بر خوانش کوربن از فلسفه ابن سینا به دست داده دیمیتری گوتاس است. او در چندین مقاله نشان داد که فهم کوربن از فلسفه ابن سینا که او را حکمت مشرقی می خواند به کلی برخاسته از خوانشی نادرست و محرف از آثار ابن سیناست. گوتاس در مقالات خود نشان داده است که ابن سینا فلسفه ای غیر از آنچه در شفا ارائه داد نداشت و مراد از فلسفه مشرقی او در برابر فلسفه مکتب بغداد چیزی جز همانی که در آثاری مانند شفا و اشارات آمده نیست. در ایران بسیاری خوانش کوربنی را از فلسفه ابن سینا می پسندیدند و همچنان می پسندند. از حسین نصر تا غلامحسین ابراهیمی دینانی. زمان شاه هم به دلائل انگیزه های ناسیونالیستی سخنان کوربن درباره اسلام ایرانی و ریشه های خسروانی فلسفه های ابن سینا و به ویژه سهروردی خیلی جدی گرفته می شد. روشن است که آنچه سهروردی از آن به فلسفه خسروانیات تعبیر می کند ریشه تاریخی ندارد. ما در فهم سهروردی هم به خطا رفته ایم. جایگاه او را در تفسیری جدید از فلسفه مشایی فروگذاشتیم و یکسره به خسروانیات و فهلویات او دلبسته شدیم. به نظرم مناسب است نوشته های گوتاس در این زمینه ترجمه شود. یکی از آنها را فاضل محترم آقای عطایی نظری به فارسی ترجمه کرده است.
المشارع و المطارحات
شیخ شهاب الدین سهروردی
مترجم: سید صدرالدین طاهری
کتاب «المشارع و المطارحات» از آثار مهم فلسفی «شیخ شهاب الدین سهروردی» است. او در این کتاب یک دوره مفصل حکمت اسلامی (منطق، طبیعیات والهیات) را به روش مشائیان بیان کرده و اشارات اشراقی را در آن گنجانده و ایراداتی به مطالب مشائیان وارد کرده است. «سهروردی» در مقدمه «المشارع و المطارحات» توصیه می کند که این اثر قبل از اثر فلسفی اصلی او یعنی «حکمة الاشراق» مطالعه شود. اصل کتاب، شامل دانش های سه گانه، یعنی منطق، طبیعیات و الهیات است. اما آنچه با تصحیح «هانری کربن» به چاپ رسیده و ترجمه آن کتاب حاضر است، دانش سوم یا الهیات است. در حقیقت خواننده با مطالعه «المشارع و المطارحات» ضمن آموختن فلسفه مشاء، با انتقادات «سهروردی» بر آن و روش او آشنا می شود و به تدریج برای فهم و دریافت نظریات بنیادی و اختصاصی مکتب اشراق، که در «حکمة الاشراق» بازگو می شود، آماده می گردد.
🔽🔽
Dr. Purjavadi again
ب.
۱. گفتهاند که زندیق به معنایی که از قدیم گفتهاند نیست؛ معنای قدیم یک غلطی است که مسعودی کرده و دیگران تکرار نمودهاند. من (پورجوادی) میگویم که اصل این کلمه زندیک بوده به معنای "زندهگر"؛ جزء دوم نام مانی (مانیخیوس) به معنای زنده بوده و مانویان خود را زندهگر میشمردهاند.
- زندیک ادعایی چگونه ممکن است معنای زندهگر بدهد؟ قواعد لغتسازی مگر همین طور بیضابطه بوده که زندیک معنای زندهگر بدهد؟ این سخن بکلی غلط است (مدخل موجز و عالی "زندیق" در دائرةالمعارف اسلام بهترین راهنما دربارهٔ این لغت است. این مدخل به خواست من ترجمه شده و در آینهٔ پژوهش چاپ خواهد شد). اما در مورد نام مانی این جا چیزی عرض نمیکنم. یادداشتی که با نام "مانی" در همین کانال آمده به قدر کافی پخته و خوب نوشته شده است. وانگهی، زنده یک چیز است و زندهگر چیز دیگر.
۲. اگر درست متوجه شده باشم، گفتهاند زندگی یعنی حیات اینجهانی و زندگانی یعنی حیات آنجهانی و این را در مقالهای که خواهند نوشت توضیح خواهند داد. - من (قائممقامی) مانند این جملات را که میشنوم به یاد حکایت گلستان میافتم که "از بهر خدای مخوان". حال باید گفت: "از بهر خدای منویس".
۳. گفتهاند مانویان نیز مانند شیخ اشراق دین خود را حکمت نوریه مینامیدهاند. - کجا؟
۴. اینکه مانویه قائل به بازگشت نور به اصل خود بودهاند و سهروردی نیز به مانند آن معتقد است دلیل بر اقتباس نیست. مگر اثبات اخذ و اقتباسِ یک مفهوم به این سادگی است؟ دلایل تاریخی و "ساختاری" لازم است که به دست آقای پورجوادی نیست.
۵. گفتهاند حکمای ایران قبل از مسیحیت نور را "لزوماً" زنده نمیدانستهاند و مانی تحت تأثیر دیصانیه مفهوم زنده بودن نور را وارد حکمت ایرانی کرده است. - این حرف بیاساس است. مفهوم نور در عقاید زردشتی از اول ملازم خیر و حکمت و حیات بوده است.
۶. گفتهاند سهروردی با انتخاب نور، زندگی را وارد فلسفهٔ خود کرد. نور در نظر مانی زنده است و سهروردی هم این را از مانی گرفته. مدار فلسفهٔ غربی وجود است و مدار فلسفهٔ ایرانشهری زندگی.
- والله من نمیدانم فلسفهٔ ایرانشهری چیست و اینکه مدار فلسفهای زندگی باشد (در قبال وجود) هم، اگر معنایی داشته باشد، باز مفهومِ من نیست. ولی یک نکته را میتوانم عرض کنم: دین مانوی دین ایرانشهر نیست؛ دین ایرانشهر دین زردشتی است (اجمالاً به کتاب از زردشت تا مانی آقای نیولی رجوع شود) و فلسفهٔ ادعایی نوریهٔ مانی را نیز نمیتوان حکمت ایرانشهری نامید.
۷. گمان کردهاند که روایت ابوریحان در آثار الباقیه برای شناخت ریشههای حکمت اشراق اهمیت بسیار دارد. روایت ابوریحان دربارهٔ ارتباط میان مرقیونیه و دیصانیه و مانویه غلط نیست، ولی تازگی ندارد. اما آنجا که میگوید مرقیونیه و دیصانیه به ایران آمدهاند و عقاید خود را از مغان گرفتهاند بیاساس است. وانگهی، اینکه مانی خود را فارقلیط و خاتم انبیا و آخر سلسلهٔ ایشان به حساب میآورده و به حکمت الهی مستمری در طول تاریخ معتقد بوده و سهروردی نیز به خمیرهٔ ازلی، هیچ دلیل بر اخذ و اقتباس نیست و در کتاب ابوریحان هم هیچ چیز نیست که به کار تحقیق در "ریشههای حکمت اشراق سهروردی" بیاید.
۸. اینکه مفهوم "نور زنده" از مسیحیت اولیه گرفته شده حاصل مطالعه نکردن است، اینکه الحی القیوم ریشهاش مسیحی است و در "ادبیات گنوسی و زندهگران (کذا!)" کاربرد داشته باز حاصل مطالعه نکردن است (اجمالاً رجوع شود به نوشتهٔ راقم با عنوان "بود و هست و خواهد بود" در آینهٔ پژوهش)، اینکه سهروردی "طباع تام" را "دقیقاً" از مانی گرفته باز حاصل مطالعه نکردن است (مباحث کربن در این باره، که سهروردی مدعی اقتباس آن از هرمسیان است، بسیار استادانه است؛ بنده با این آراء کربن اندک اختلافی دارد که در مقالهٔ "آیا طباع تام هرمسی بر دینای زردشتی قابل تطبیق است؟" از آن سخن خواهم گفت، گر خدا خواهد). آقای پورجوادی میگوید که من تحقیق کردهام و نتیجه گرفتهام که این عقیده میرسد به مسیح "و حتی قبل از او". زهی تحقیق!
۹. این سخن را که ترجمهٔ pneuma به "روح" دقیق نیست و این مفهوم همان "خود" است که صادر هفتم است در بندهشن، پس از مرتبهٔ امشاسپندان (پناه میبرم به خدا!) من شطح تلقی میکنم و چیزی دیگر نمیگویم، جز آنکه بگویم بحث از pneuma در بین غنوصیه، خاصه والنتینوسیها، و مفاهیم ملازم آن، یعنی psyche و hyle، برای شناخت بعضی مفاهیم اساسی در تفکرات عرفانی ادوار بعدی کمال اهمیت را دارد (اجمالاً به مباحث استادانهٔ استاد ولفسون در فصل آخر کتاب فلسفهٔ آباء کلیسا رجوع شود).
۱. آقای پورجوادی مدعی روش پدیدارشناسی است. این شیوه که میکوشد منشأ اصول حکمت اشراق را در بین مانویان بجوید نه تاریخی است نه پدیدارشناختی؛ حاصل یک ذوقزدگی است از طرف کسی که تازه با عقاید پولس و مرقیون و بردیصان و مانی اندک آشناییی پیدا کرده است.
۳. حكمت متعاليه: منهج بحث در حكمت متعاليه صدرايى با شيوه بحث در فلسفه اشراقى تفاوت جوهرى ندارد; زيرا صدر المتألهين نيز ـ كه مبتكر روش حكمت متعاليه است ـ نيز روش برهان و عرفان را با هم به كار گرفته و در موارد مختلف به آيات و روايات نيز استشهاد نموده است. به عبارت ديگر: هماهنگى برهان و عرفان و قرآن با حكمت برهانى و عرفانى و قرآنى را اثبات نموده است. آرى حكمت متعاليه از دو نظر بر طريقه اشراقى برترى دارد:
يكى اين كه صدر المتألهين راهى را كه شيخ اشراق آغاز نمود تكميل كرد، و در اثبات هماهنگى و تطابق عقل و شرع در معارف الهى سعى بيشترى نمود و توفيق بيشترى بهدست آورد چنانكه از مراجعه به كتب فلسفى، و تفسيرى او به دست مى آيد.
نكته ديگر اين كه: وى اصولى را در فلسفه تأسيس كرد، كه در فلسفه شيخ اشراق وجود نداشت و از اين طريق فلسفه او امتياز بيشترى يافت مانند«اصالت وجود»، «تشكيك در حقيقت وجود»، «حركت جوهرى»، «اتحاد عاقل و معقول» و بحثهاى مهم ديگر; و چنان كه مى دانيم اصول مزبور در تبيين و تحكيم معارف الهى نقش مؤثر دارد و بر پايه آنها بسيارى از معضلات فلسفى حل مى گردد.
آثار فیلسوف بزرگ جهان اسلام، ابوعلی سینا، حاکی از این است که او در تأسیس نظام فلسفیاش، به آراء فلاسفه یونانی متقدم و میراث گرانبهای آنها نظر داشته و بسیاری از دیدگاههای خود را با توجه به پذیرش و یا ردّ آراء ایشان تنظیم کرده است، لذا مواجهه انتقادی یا انفعالی ابنسینا با فلسفه یونان همواره مورد توجه محققان فلسفه اسلامی بوده است.
بدین منظور گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، که بررسی آراء فیلسوفان مشائی جهان اسلام را محور تحقیقات خود قرار داده است، همایشی با عنوان «ابنسینا و فلسفه یونان» را برگزار کرد.
در این همایش دکتر شهرام پازوکی و فاطمه فنا، طیبه کرمی و زهرا دنیایی سخنرانی کردند.
برنامه همایش به شرح زیر است:
دکتر شهرام پازوکی؛ مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: «حکمت یونانی، حکمت اسلامی»
دکتر فاطمه فنا؛ دانشنامه جهان اسلام: «بررسی مواضعی از الهیات شفاء با نظر به متافیزیک ارسطو»
دکتر طیبه کرمی؛ دانشنامة جهان اسلام: «مواجهة ابنسینا با کتاب اثولوجیا»؛
زهرا دنیایی؛ دانشگاه فرایبورگ: «آغاز تفکر فلسفی و نقش دیگری».
#فلسفه
⬇️⬇️
سیفالدین باخرزی یکی از مشایخ بزرگ #خراسان در قرن هفتم بود. کسی بود که تصوف عاشقانه را در بخارا و نقاط دیگر گسترش داده بود. توجه صوفیان #تبریز به این شیخ خراسانی خود نشانهی علاقهی تبریز به موضوع عشق عرفانی بوده است. عشقنامههای متعددی هم که در تبریز در این دوره نوشته شده است این معنی را تأیید میکند. اما تبریز به تصوف عاشقانه به قیمت سرکوب کردن عقل و فلسفه و حکمت علاقه نشان نمیداده است. مجموعهی خطی ابوالمجد تبریزی نشان میدهد که فضلای این شهر، در کنار علاقهمندی به تصوف عاشقانه، به علوم عقلی روزگار خود و فلسفه و حکمت و کلام نیز توجه داشتهاند. آثار ابنسینا (از جمله اشارات) و آثار ابوحامد غزالی (از جمله مشکاةالانوار) و بالأخره آثار فارسی شیخ اشراق این مطلب را نشان میدهد. البته، آثار عربی شیخ اشراق از جمله حکمةالاشراق، در این مجموعه نیست. به طور کلی آثار عرفانی و صوفیانهی موجود در #سفینه_تبریز نمونهی خوبی از منابع اصیل عرفان و تصوف ایرانی است، تصوفی که هنوز به آراء ابنعربی آمیخته نشده بوده است.
دکتر نصرالله پورجوادی
اشراق و عرفان(مقالهها و نقدها)/ عرفان اصیل ایرانی در «سفینهی تبریز»/ ص ۲۲۳
http://Telegram.me/alefnuun
🔻غلامحسين ابراهيمى دينانى، فیلسوف:
🔹افرادی که با تاریخ فلسفه آشنایی ندارند، مبدأ پیدایش فلسفه را به یونان نسبت می دهند. اما تأسفم این است که در اینجا ظلمی فرهنگی به کشورمان یعنی ایران شده است. همین الان یک فیلسوف زنده روسی به طور مستند نشان می دهد که شوهر دوم مادر افلاطون سفیر یونان در ایران بوده است و بعد از این شوهر مادرش می میرد، افلاطون سال ها در ایران سفیر بوده است. بنابراین اشراقی بودن افلاطون تحت تاثیر حکمت اشراقی ایران است که عدم ذکر آن یک ظلم فرهنگی است./ مهر
شهاب الدین یحیی سهروردی فیلسوف دوست داشتنی مرداد ماه فرزانگی .
این روز را باید به استاد عزیزم جناب دکتر محمد ملکی که احیاگر حکمت اشراق ، خرد برتر از استدلال و مقوله و مجهز به نور است، تبریک گفت.
از نزدیک شاهد تلاش و رنج استاد عزیزم در مسیر شناخت و شناساندن فیلسوفِ پیوندِ انوار و غواسق هستم...به حق ایشان را می توان سهروردی شناس این زمانه دانست.
تصحیح و تحقیق مجموعه آثار فیلسوف تنهایِ ما، که تنها سلاحش در زندان های عسرت خاندان ایوبی فلسفه بودو وارستگی ، توسط جناب دکتر محمد ملکی در این زمان از سرمایه های جامعه علمی ماست.
فرارسیدن سالروز بزرگداشت حکیم فرزانه ، شیخ شهاب الدین سهروردی را خدمت ایشان و تمام دوستداران حکمت اشراق تبریک می گویم.
مرضیه(نورا) نوری صفت
هشتصد و پنجاهمین سال زندگی فعال شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی (شیخ اشراق -فيلسوفی از دیار خدابنده استان زنجان ) به دلایل زیر در فهرست مشاهیر جهانی یونسکو قرار گرفت:
✅_ این دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی به رغم حیات اندک خود حدود (۳۸سال ) بیش از ۵۰ اثر مطرح در حوزه فلسفه و اشتراکات علمی میان مشرق زمین و مغرب زمین را پدید اورد ..
✅_کتاب ممتاز و برجسته او با عنوان (حکمت اشراق ) در واقع تلفیقی عالمانه و اثر گذار از مبانی فکری زعمای یونان افلاطون و ارسطو و حکمت های خسروانی دانشمندان و حکیمان بزرگ ایران زمین و ترکیب خلاقانه با اندیشه های اسلامی است و سهروردی با چنین تلفیق ماهرانه ای سبب ساز گفتگوی میان اندیشه های فلسفی یونانی _ایرانی و اسلامی گردید .
✅_ از دیگر ویژگیهای برجسته سهروردی تاکید بر رویکرد مدارا و پرهیز تعصب و جزم اندیشی علمی و فلسفی است و بر همین اساس آثار متعدد میان فرهنگی او تاثیر به سزایی بر فیلسوفان پس از خود در عالم مسیحت و اسلام گذاشت ..
✅_ از نظر یونسکو ؛سهروردی فیلسوف به واقع علم گرا و اندیشمند ایرانی تشنه اموختن و ترویج امر اموزش بود و به همین سبب سفرهای علمی پر مخاطره و مجاهدت های فراوان را جهت ترویج علم و کاستن از جهل بشری در عمر اندک خود ؛ عملی نمود .
✅با توجه به اولویت های مهم اموزش ؛علم و فرهنگ که اضلاع اصلی فعالیت های یونسکو در جهان است ؛ شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق ) ؛ مروج بزرگ جهانی در هر سه حوزه مورد
نظر است ..
✅✅شایان ذکر است کمیسیون ملی یونسکو ایران که تا پیش از این ۳۳رویداد و شخصیت ایران زمین را در فهرست رویدادها و مشاهیر جهانی یونسکو قرار داده است با معرفی و نهایی شدن دو رویداد جدید دیگر
شامل :
✅- هشتصد و پنجاهمین سال زندگی فعال شیخ اشراق
✅-هزار و هفتصد و پنجاهمین سال تأسیس دانشگاه جهانی جندی شاپور دزفول
تعداد مشاهیر و رویدادهای درج شده در فهرست جهانی یونسکو را به ۳۵ رساند که از این حیث در زمره کشورهای پیشتاز جهان در این حوزه قرار داریم
✅ اکنون وظیفه و رسالت متولیان و تصمیم سازان علمی و فرهنگ کشور بسیار سنگین تر از گذشته است چرا که وقتی یک نهاد جهانی با بیش از ۱۹۵ کشور جهان نام مشاهیر و رویدادها ایران را در فهرست جهانی خود قرار می دهد؛ لزوم آشناسازی عموم جامعه ایرانی با دستاوردهای فکری و علمی این بزرگان اجتناب ناپذیر می نماید !
در جهان امروز رقابت جدی میان کشورها برای در اختیار گرفتن نام مشاهیر جهانی است چرا که این بزرگان هم منبع انسجام بخشی و هویت سازی در ملتها محسوب می شوند و هم منبع پایان ناپذیذی از ثروت فرهنگ و مادی که موجب جذب گردشگران فراوان به سوی کشور صاحب ان رویداد و شخصیت می گردد و از این رهگذر انواع کارافرینی ؛ثروت و صدور فرهنگ بدون هیچ هزینه ای صورت می پذیرد ..
🔸«علامه آشتیانی پرچمدار حکمت صدرایی در دوران معاصر و شارح بزرگ مکتب فلسفه اشراق و عرفان اصیل اسلامی، بیگمان یکی از شخصیتهای استثنایی تاریخ و فرهنگ معاصر ایرانزمین بود.
🔹او انسانی متعالی و فیلسوفی والا مقام و به قول هانری کربن در حد ملاصدرای زمان بود.
🔸زندگی او، زندگی فیلسوفی زبده و دانشمندی پُرمایه است که فقط با عشق به علم و فلسفه و عرفان، سپری شد و او هرگز از این عشق خود نیاسود و هیچیک از تحولات کوچک و بزرگ روزگار، سبب نشد که او راه و روشی را که برای خود برگزید ترک کند!
🔹آشتیانی پس از علامه طباطبایی و آیةالله رفیعی قزوینی به عنوان «پدر حکمت و فلسفه معاصر در ایران» توانست یکی از عمیقترین و پایدارترین جریانهای روشنگرانه را به حرکت دربیاورد.
🔸از شگفتیهای زندگی نخستین آشتیانی حضور او در بیت آیةالله بروجردی است. این حضور در آن سن و سال چنان پررنگ بود که انصافاً تعجببرانگیز است که چگونه یک طلبه جوان آشتیانی در نزد مرجع بزرگ شیعه آن اندازه دارای تقرّب و اعتبار میشود که بعضی از مسائل مربوط به حوزه و حتی مسائل سیاسی را نیز با آن طلبه مطرح میکند و یا با او مشورت مینماید و عقل و ادراک او را میستاید».
🎥 ریشههای حکمت نوریهی سهروردی
دکتر نصرالله پورجوادی
5 مرداد 1401
حکمتی را که سهروردی در آثار خود مطرح کرده است بر اساس دو اصل نور و ظلمت و مراتب نور تاسیس کرده و آن را «حکمت نوریه» و «علم حقیقت» دانسته است. این حکمت را هم وی از راه ذوق و باواسطهی «طباع تام» خود دریافت کرده است. همین ادعا را قبل او حکیم مانی در آثار خود، از جمله در کتاب شاپورگان کرده و حکمت خود را که «علم لدنّی» دانسته است مستقیما و به طریق ذوقی از همزاد خود فراگرفته است. نوری هم که سهروردی از آن سخن گفته نور زنده است و این مفهوم را هم وی از مانی اخذ کرده است.
از مرکز فرهنگی شهرکتاب
#فلسفه_اسلامی
🎙جلسات ارزشمند نقد و شرح حکمت اشراق سهروردی
دکتر باقر پور کاشانی از شاگردان اهل فلسفه جعفر سیدان
#فلسفه
#فلسفه_سهروردی
#حکمت_اشراق
#صوتی
⬇️⬇️
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com