یا حدافل آنچه که در آثار پیشین یافت می نشود.
مدارا و مدیریت
:متن پشت جلد:
اين كتاب نمودار بخشي از تلاش فكري نگارنده در سالهای هزار و سیصد و هفتاد و سه و هفتاد و چهار میباشد از صاحبنظران و صاحبقلمان در طول اين مدت عمدة مشغوليت و مسؤليت من در اين دوران، ايضاح اين معنا بوده است كه چگونه بر آيين قدسي غبار دنيويت مينشيند و چرا آسمان جامهاي از خاك بر تن ميكند و به كدام دليل است كه مصلحان و محييان، گاه صواب و صلاح را در اين ميبينند كه كاميابي دنيوي را در كنام دين جستجو كنند و بر اندام شريعت راديي از ايدئولوژي بپوشانند، و آييني را كه چنان خدمات و حسنات و بركات انسان نواز و آخرتسازي دارد، چنين در خدمت دنيا درآورند، و از طرف ديگر همواره از خود ميپرسيدهام كه چرا كساني فهم زميني خود از دين را چنين آسماني ميپندارند و درك بشري خود را صبغة اهورايي ميبخشند و هميشه با خود در كلنجار و چالش بودهام كه منزل و منزلت راستين دين، كجا و كدام است، و اگر روزي بزرگاني دين را فربه و متورم ميخواستند و رواكردن هرحاجتي را بدو ميسپردهاند، آيا اينك نوبت آن نرسيده است كه به داوري منطقي و مشفقانه آن را از آن آماس بيمار صفتانه برهانيم؟
...
:شناسنامه:
مدرا و مدیریت
عبدالكریم سروش
فهرست مطالب:
عنوان
فهرست تفضیلی
مقدمه
شریعتی و شریعت
حریت و روحانیت
سقف معیشت بر ستون شریعت
سید جمالالدین و احیاء اسلام
درك عزیزانۀ دین
آنكه به نام بازرگان بود نه به صفت
دین ایدئولوژیك و ایدئولوژی دینی
دین سكولار
ایدئولوژی و دین دنیوی
خدمات و حسنات دین
جامعۀ پیامبرپسند
مدارا و مدیریت مؤمنان
دانش و دادگری
تحلیل مفهوم حكومت دینی
ریشه در آب است
معنا و مبنای سكولاریسم
مدارا و مدیریت
:متن پشت جلد:
اين كتاب نمودار بخشي از تلاش فكري نگارنده در سالهای هزار و سیصد و هفتاد و سه و هفتاد و چهار میباشد از صاحبنظران و صاحبقلمان در طول اين مدت عمدة مشغوليت و مسؤليت من در اين دوران، ايضاح اين معنا بوده است كه چگونه بر آيين قدسي غبار دنيويت مينشيند و چرا آسمان جامهاي از خاك بر تن ميكند و به كدام دليل است كه مصلحان و محييان، گاه صواب و صلاح را در اين ميبينند كه كاميابي دنيوي را در كنام دين جستجو كنند و بر اندام شريعت راديي از ايدئولوژي بپوشانند، و آييني را كه چنان خدمات و حسنات و بركات انسان نواز و آخرتسازي دارد، چنين در خدمت دنيا درآورند، و از طرف ديگر همواره از خود ميپرسيدهام كه چرا كساني فهم زميني خود از دين را چنين آسماني ميپندارند و درك بشري خود را صبغة اهورايي ميبخشند و هميشه با خود در كلنجار و چالش بودهام كه منزل و منزلت راستين دين، كجا و كدام است، و اگر روزي بزرگاني دين را فربه و متورم ميخواستند و رواكردن هرحاجتي را بدو ميسپردهاند، آيا اينك نوبت آن نرسيده است كه به داوري منطقي و مشفقانه آن را از آن آماس بيمار صفتانه برهانيم؟
...
:شناسنامه:
مدرا و مدیریت
عبدالكریم سروش
فهرست مطالب:
عنوان
فهرست تفضیلی
مقدمه
شریعتی و شریعت
حریت و روحانیت
سقف معیشت بر ستون شریعت
سید جمالالدین و احیاء اسلام
درك عزیزانۀ دین
آنكه به نام بازرگان بود نه به صفت
دین ایدئولوژیك و ایدئولوژی دینی
دین سكولار
ایدئولوژی و دین دنیوی
خدمات و حسنات دین
جامعۀ پیامبرپسند
مدارا و مدیریت مؤمنان
دانش و دادگری
تحلیل مفهوم حكومت دینی
ریشه در آب است
معنا و مبنای سكولاریسم
2) پديدآور: نقش پديد آورنده مؤلّف، مترجم و شارح و محشي و ناظم و ...: مؤلّف فردي است كه کتاب را تأليف كرده باشد، مترجم شخصي كه كتاب را به زباني مانند فارسي ترجمه كرده باشد، شارح شخصي كه كتاب را شرح داده باشد، محشي نام فردي است كه حاشيهنويسي را انجام داده است و ..
در مؤلّف بايستي معرفي تفضيلي مؤلف شامل اطلاعات لازم و مفيد درباره: لقب، نام و احياناً نام پدر و اجداد، شهرت، تاريخ تولد و وفات و... صورت بگيرد.
توضيح: دومين گزينه مهم بعد از عنوان كتاب در نسخههاي خطي, تشخيص مولف كتاب است. اولين راه مطمئن براي شناسايي مولف, مطالعه مقدمه كتاب است؛ چون اغلب نويسندگان در مقدمه كتاب, نام خود را ذكر نموده اند. ولي اين مسإله مشكل ديگري را ايجاد ميكند؛ زيرا نامي را كه مولفان در مقدمه كتابشان ذكر ميكنند, اغلب با نام هاي مشهور آنان مطابقت ندارد. اگر نام مولف را از طريق مذكور نتوان تشخيص داد, نوبت به يادداشتهاي برگ اول, آخر و عطف نسخه مي رسد كه در اغلب نسخههاي خطي, نام كتاب در آن ها درج شده است. اما براي اطمينان از اين نام ها, بايد به مصادر اصلي مراجعه كرد, تا صحت آن مورد ارزيابي قرار گيرد. اگر از اين طريق نيز نتوان نام مولف را تشخيص داد, فهرست نگار با اتكا به اطلاعات و محفوظات و تجارب خود, راه هايي را براي كشف نام مولف در پيش ميگيرد؛ اما اگر نامي را تشخيص داد, بايد به صحت آن اطمينان داشته باشد. اگر فهرست نگار به هيچ طريقي نتواند نام مولف را تشخيص دهد, بايد قرايني را از كتاب استخراج كند كه دلالت بر عصر مولف و تعيين محدوده زندگي وي داشته باشد. اين قراين, متعدد هستند, كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
ـ كساني كه مولف از آن ها مطالبي را نقل ميكند;
ـ كتاب هايي كه مولف از آن ها مطالبي را نقل ميكند;
ـ مطالبي كه مولف در مواردي از خود و يا نسبت به خود ذكر نموده است.
نكته مهم در مورد كتاب هاي مجهول المولف آن است كه ذكر نكردن نام مولف براي فهرست نگار ـ اگر اين مسإله بعد از تلاش لازم براي شناسايي مولف صورت گرفته باشد ـ عيب تلقي نميشود. بنابراين در مواردي كه فهرست نگار يقين به نام مولف نداشته و احتمالي را قوي تشخيص مي دهد, بايد با عبارت هايي مانند: گويا از... خواننده را نسبت به نامي كه ياد شده هشدار دهد. @manuscript (اين بحث ادامه دارد ...).
انسان مصلوب
نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: رویا منجم
تعداد صفحات: 177
این کتاب آخرین اثر نیچه به حساب آمده و در حقیقت خودنوشتی است که از روزهای پایانی سلامت روانی وی حکایت دارد.
بخش هایی از کتاب انسان مصلوب:
-فرخندگی هستی من، یگانگیاش، شاید در مرگباریاش نهفته است. مانند موجودی که مقدر شده تنها دیدار کوتاهی از این جهان داشته باشد. بیشتر یادآور «بخشایندگی زندگی» ، تا «نَفس زندگی».او برای زخمها مرهم مییابد. بداقبالیها را به سود خود بکار میگیرد ، آنچه او را نمیکُشد ، نیرومندش میسازد. هنگامی که برمیگزیند ، میپذیرد ، اعتماد میکند ، افتخار میکند.
-انسان کمترین خویشاوندی را با پدر و مادر خود دارد. خویشاوندی با پدر و مادر، اوج نشان عوامپسندی است.
-هرگز هنر برانگیختن دشمن علیه خویش را حتی زمانی که به نظرم میرسید به زحمتاش میارزد، درک نکردهام.
-اگر بخواهم سالار خویش باشم، باید بدون آمادگی باشم. بگذار هر سازی که میخواهد باشد، بگذار از کوک خارج شده باشد؛ چرا که تنها ساز «انسان» میتواند از کوک خارج شود.
#نیچه
👇👇👇👇👇
@philosophic_books
انسانی که در زندگی این جهانی، کارهای خوب و بد انجام میدهد، وقتی میمیرد، پاداش و کیفرهایی که در آن جهانِ دیگر، به او داده میشود، حال آیا این پاداش و کیفرها، قراردادی است یا طبیعی؟ رأی ما این است که طبیعی است و هیچگونه قراردادی در کار نیست. مراد این است که اگر انسانی کار بدی در این دینا انجام میدهد، خودش دارد با دست خود، ضربتی به خود، وارد میکند. انسانی که میمیرد، درواقع او را بهخاطر این ضربت، به جهنم نمیبرند؛ بلکه ضربت را در حالی به خود وارد کرده است که توجه به آن ضربت نداشته است، وقتی میمیرد متوجه میشود که چه ضربتی داشته به خود میزده است. اعتقاد بسیاری و از جمله بنده در این است که وقتی ما میمیریم ما را کشانکشان به جهنم نمیبرند یا دعوت به بهشت نمیکنند. وقتی میمیریم خود را در جهنم مییابیم یا خود را در بهشت میبینیم، طبیعتاً یا تکویناً. @sedanet
تأثیر دین در منش آدمی – مصطفی ملکیان – جلسۀ دوم
⚡️عقل ابزاری فاجعه بشری است، عقل ابزار نیست، ما ابزار عقل هستیم
✔️غلامحسین ابراهیمی دینانی 🔻
🔹کار فلسفه، عقلانیت است. صدها تعریف از فلسفه ارائه شده و تعریف من از فلسفه، اندیشیدن عقلانی در هستی است؛ البته عقل انسانها یکسان نیست، ولی محمد بن زکریای رازی معتقد است که همه انسانها عقل برابر دارند و دکارت میگوید که هیچ چیز به اندازه عقل عادلانه تقسیم نشده است و در پاسخ به این سوال که چرا انسانها متفاوت عمل میکنند، میگویند انسانها عقل برابر دارند، ولی آن را درست به کار نمیبرند.
🔹من با این سخن که عقل را باید به کار برد مخالفم. امروز با توجه به پیشرفت علوم، عقل را ابزاری میدانند و این فاجعه بشری است. عقل ابزار نیست، ما ابزار عقل هستیم. چه کسی میخواهد به عقل دستور بدهد؟ واقعیت این است که ما عقل را جدی نمیگیریم. انسان میتواند عقلانی زندگی کند و اگر این را نخواهد، شهوات بر او غالب شده است.
🔹هیچ رشتهای از معارف بشری به اندازه فلسفه دشمن خونین ندارد وگناه آن این است که میکوشد جهان و حتی دین را به نحو معقول درک کند. یک فیلسوف غربی بین دینی بودن و متدین بودن تفاوت قائل شده و میگوید متدین کسی است که دین را بر اساس فکر و عقلانیت و آگاهی میپذیرد و دینی کسی است که دین را به صورت تقلیدی از پدر و مادرش یاد میگیرد؛ بنابراین بدون تعقل میتوان دینی بود، ولی نمیتوان متدین بود.
🔹کسی که معنای زندگی را نداند، زندگی میکند، ولی زندگی انسانی ندارد و صاحب یک زندگی حیوانی است؛ باید به معنای زندگیاش آگاه باشد، هر چه خودش میخواهد، ولی دانستن معنای زندگی بدون تعقل ممکن نیست، تعقل نیز بدون منطق نمیشود و تعقل منطقی، فلسفه نام دارد. فلسفه، تلاش برای فهم عالم و موجودات براساس موازین عقل است و کسانی که با فلاسفه دشمناند، حوصله فکر کردن ندارند و آن را کاری ساده و آسان میپندارند. اگر انسان به تفکر پرداخت، آن وقت است که فلسفه و زندگی معنا پیدا میکند. فیلسوف یعنی کسی که دوستدار حکمت است و اگر کسی حکمت را دوست داشته باشد، به آن میرسد، به شرطی که این علاقه را جدی بگیرد. فلسفه بلد بودن اصطلاحات نیست، به مجرد اینکه کسی در هستی بیندیشد، فیلسوف خواهد بود و بچهها در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی از همه فیلسوفتر هستند.
@namehayehawzavi
جریان اخباری ـ اصولی تا دوره صفوی
درس امروز پنجم دی 95 که روز آخر درس تاریخ تشیع در این ترم بود، مرور بر جریان اخباری ـ اصولی تا دوره صفوی بود. نگاه کلی و مروری و کوتاه است. امیدوارم سودمند باشد.
این پرسش که آیا برای درک دین، یعنی آنچه خداوند به قصد هدایت بشر فرستاده، کتابش کافی است یا باید از منابع دیگری هم استفاده کرد، از همان آغاز مطرح بود. این منابع، به جز قرآن، حدیث است و پس از آن، از عقل و سپس اجماع که طرح اینها در یک دوره نسبتا طولانی مطرح و تعریف و توضیح داده شده است. پرسش یاد شده، این که قرآن کافی است یا حدیث هم مورد نیاز است، برای عمر هم مطرح شد. هرچند به نوعی می توان گفت در زمان رسول (ص) هم مطرح بوده و دست کم از اختلاف نظرهایی که بعدها به دوره رسول (ص) نسبت داده می شود، چنین می نماید که آن زمان هم بحث استفاده از حدیث یا عدم آن مطرح بوده است. بخاری در کتاب العلم کتاب صحیح خود، حدیث نوشتن در دوره بیماری منجر به رحلت رسول (ص) را برای همین که بگوید چیزی جز قرآن مورد نیاز بوده یا نه آورده است. همین طور روایت معروف ثقلین در ادامه همین پرسش است که چه چیزی به عنوان منبع دین مورد تاکید قرار گرفته است.
به نظر می رسد باید دو مسیر را برای این پرسش طی کرد. یکی بحث تئوریک و این که در بحث نظری، آنچه که حجیت برای اثبات دینی و شرعی بودن یک مساله دارد چیست. کتاب تنها، یا کتاب و سنت، یا کتاب و سنت و عقل، یا کتاب و سنت و عقل و اجماع. اما مسیر دوم، زندگی عملی و واقعی مردم است. نیاز روزمره آنها به تأیید یا رد کارهایشان از نظر دینی و شرعی، آنها را به دنبال این مسأله می کشاند که آیا برای هر آنچه که میان آنان رخ می دهد، یک بیان دینی یا شبه دینی وجود دارد یا نه (یا باید داشته باشد یا نه). این چالش، یعنی نگاه کردن از بالا یا منابع شریعت، و نگاه کردن از پایین به عنوان نیاز عملی زندگی مردم یا آنچه بعدها به عنوان نوازل یا مسائل مستحدثه مطرح شد، همواره میانه این دو بحث را به یکدیگر متصل و در عین حال، گرفتار چالش و تعارض می کند. هرچه هست، نیاز به مسائل تازه، مدام رهبران دینی را ملزم می کرد تا پاسخ دهند، از نظر دینی، چه دستوری دارند. این کار خود به خود به توسعه درونی دین می انجامید که باید با حدیث یا منابع دیگر تکمیل می شد.
به تدریج یک مسأله معرفتی نیز به صورت یک مسأله مستقل در آمد و آن، این بود که اساسا حقیقت دینی بودن یک مطلب در حوزه عقاید یا شرعیات چیست؟ آیا صرفا آن است که خداوند بیان می کند، مثلا از طریق کتاب یا از طریق رسول؟ یا آن که عقل آدمی هم اگر حکمی کرد، می توان از آن به عنوان یک بیان دینی استفاده کرد و اگر این قابل قبول است، در چه شرایطی و با عقل چه کسی؟ به عبارت دیگر، این پرسش مطرح شد که اساسا دین همان کتاب و سنت است که تنها منبع تأیید حقیقت دینی است، یا عقل آدمی هم منشأ نوعی معرفت است. این مسأله اگر پاسخ مثبت می یافت، بحث اجتهاد را مطرح می کرد که خود بخود ایجاد شریک برای نصوص دینی بود.
یک مسأله دیگر این بود که آیا برای همه امور، تکلیف شرعی وجود دارد یا وجود منطقة الفراغ خالی از حکم شرعی و واگذاری آن به عقل و عرف هم مطرح است. این که آیا دین یعنی آنچه از کتاب و سنت در می آید، شامل تمامی مسائل زندگی می شود، یا بخشی از امور زندگی متعلَّق دین، و بخشی دیگر متعلّق انتخاب های عقلی خود آدمی است. وقتی گفته می شود لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین، معنایش این است که تمام نیازهای آدمی در کتاب و سنت بیان شده، یا این امر به طور طبیعی، مربوط به حدودی است که از ابتدا باید آن را در حیطه دین دانست و باقی آن، در حیطه عقل و یا عرف و اموری شبیه به آن است.
از هر نقطه شروع کنیم، در این تردید نداریم که بر اساس آنچه ذکرش رفت، دو گرایش از آغاز پدید آمد، دو گرایشی که هم دامن بحث های عقلی دین را گرفت و هم فقه و شریعت عملی را. این دو گرایش، یکی به سمت منحصر کردن معرفت دینی در کتاب و سنت حرکت کرد، و دیگری تمایل به پذیرش نوعی حریت عقلی برای آدمی، اجتهاد او، تأویلات شخصی، درک عرفی مستقل از شرع، و اموری از این قبیل داشت. اینها هر کدام برای خود استدلالهای فراوانی داشتند که بخشی از آنها مستند به قرآن و بخشی از درون خود روایات بود.(دنباله دارد)
@jafarian1964
ابعاد انسانی نوع آدمی
دکتر محمود بهزاد
@litera9
استاد محمود بهزاد در کتاب «ابعاد انسانی نوع آدمی» به برخی از ویژگیهای مهم انسان اشاره کرده است. در این کتاب چهار ویژگی برجستهی ذهن آدمی یعنی خودآگاهی، اندیشهی نمادی، اندیشهی انتزاعی و آیندهنگری توضیح داده شده است. در صفحهی 62 این کتاب آمده است که:
اما آدمی چند حس سوپرسوماتیک نیز دارد که بهوسیلهی آنها چیزهایی را ادراک میکند که گرچه در جهان مادی احساس میشوند ولی ماهیت غیرمادی دارند. این چند حس عبارتاند از حس کنجکاوی، حس اخلاقی، حس زیبایی و حس دینی.
در بخش دیگری از این کتاب آمده است که:
از سه رکن ایمنی جوامع بشری یعنی سنت، دین و قوانین، فقط دین راستین است که چارچوب ایمنی مطمئنی برای آدمیان فراهم میسازد. زیرا آدمی میتواند از طریق عبادت بین خود و پروردگار رابطهای ناگسستنی برقرار سازد. علم برخلاف تصور بداندیشان نهتنها سستکنندهی اعتقادات راستین دینی نیست بلکه خدمات بزرگی به دین کرده است: یکی تصفیهی دین از خرافات آلودهساز و دیگری شناساندن عظمت جهان و آفرینندهی بزرگ آن.
#تقدم_عقل_بر_شرع
#عقل_گوهر_دین
پیش تر طی یادداشتی با عنوان «#اخلاق_گوهر_دین» روایاتی آورده شد که ظاهر آنها بر این معنا دلالت داشت که گوهر دین اخلاق است و در پی آن، اظهار شد که نگاه برون دینی و عقل مستقل نیز همین معنا را تأیید می کند؛ اینک به ذکر روایات و بیان نکاتی مبادرت ورزیده می شود که گوهر دین را عقل می شمارد و البته عقل بودن گوهر دین منافاتی با این ندارد که گوهر دین اخلاق باشد؛ چون اخلاق هم به تعبیر فلاسفۀ اسلامی عبارت از عقل عملی است.
1️⃣ شماری از روایاتی که دلالت دارند، گوهر دین عقل است، از این قرار است:
🔹الف. امام باقر(ع) فرمود: خدا بر بندگان در حسابرسی روز رستاخیز به قدر عقولی که در دنیا به آنان داده است، سخت گیری می کند.
🔸 إنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا (الکافی للکلینی، 1/ 11)
🔹ب. سلیمان دیلمی گوید که به امام صادق(ع) از عبادت و دین و فضل کسی گفتم. او پرسید: عقلش چطور است؟ پاسخ دادم: نمی دانم. فرمود: پاداش به قدر عقل است.
🔸قلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ كَيْفَ عَقْلُهُ قُلْتُ لَا أَدْرِي فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ(الکافی للکلینی، 1/ 11)
🔹ج. پیامبر(ص) فرمود: هرگاه کسی را دیدید که نماز بسیار می گزارد و روزه بسیار می گیرد، به او نبالید تا این که ببینید که عقلش چطور است.
🔸 إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ عَقْلُهُ. (الکافی للکلینی، 1/ 26)
🔹د. امام کاظم(ع) فرمود: اى هشام! خداوند پيامبران و رسولان خويش را فرستاد تا مردم، دين او را از خدا با عقل فرا گيرند و در ادامه فرمود: اى هشام! خدا در ميان مردم دو حجّت دارد: حجّتى آشكار و حجّتى نهان. حجّت آشكار، پيامبران و اماماناند و حجّت نهان عقل های مردم اند.
🔸يا هِشَامُ، مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ....
يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.
2️⃣ به موجب این روایات باید گفت که گوهر دین، عقل است و لذا حتی اگر عقل کسی به این نتیجه نرسد که دینی حق است، او هرگز گنهکار نیست و مجازاتی ندارد.
نیز طبق این روایات، مسلمان عبارت از کسی است که تسلیم آن چیزی باشد که آن را حق تشخیص داده است و متقابلاً کافر عبارت از کسی است که به آنچه حق تشخیص داده است، تسلیم نشود. با چنین تعریفی از اسلام و کفر، دائرۀ اسلام چندان گسترده می شود که هیچ جای برای کفر باقی نمی ماند.
همچنین به بر پایۀ این روایات، حجت باطنی یعنی عقل اصالت دارد و حجت ظاهری یا انبیاء و ائمه نقشی جز دعوت به آنچه عقل حکم می کند، ندارد.
همین طور، به حکم این روایات، عبادات مادامی ارزشمندند که از روی عقل به جای آورده شوند؛ اما اگر از روی عقل به جای آورده نشوند، هیچ ارزشی ندارند.
3️⃣ البته آنچه اظهار شد، لوازمی بود که از ظاهر روایات پیش گفته حاصل می شود و من در اینجا نمی خواهم بگویم که آیا این احادیث، واقعاً چنین لوازمی دارند یا نه و آیا این روایات، معارضاتی دارند یا نه؛ بلکه در مقام این هستم که از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، به این سئوال پاسخ دهم که اگر کسی به حقانیت دینی پی نبرد، آیا او مورد سرزنش و مستحق مجازات است یا نه؟
بی تردید از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، چنین کسی مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ بلکه کسی مورد سرزنش است که به حقانیت دینی پی برده باشد، مع الوصف به انکار آن مبادرت ورزد.
بنابراین از منظر برون دینی و بر پایۀ عقل مستقل، اگر کسی به این تشخیص نرسیده باشد که خدا و آخرت و نبوتی هست و به احکامی باید پایبند باشد، او هرگز مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست.
4️⃣ البته تردیدی نیست که عقل آدمی ناقص است و ای بسا در مواردی در تشخیص خود به خطار رود؛ اما اگر کسی عقل خود را به کار گرفته و علیرغم آن به خطا رفته باشد، هرگز او مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ از این رو، با فرض این که خدایی و آخرتی و نبوتی باشد و انجام فرائض دینی واجب بوده باشد، کسی که حقانیت چنین باورها و وجوب چنین فرائضی را تشخیص نداده باشد، نزد خدا حجت دارد و لذا اگر روز حسابی وجود داشته باشد، او به خدا خواهد گفت که ای خدا تو با این عقلی که به من دادی، من نتوانستم تشخیص بدهم که تو هستی و آخرت و نبوتی هست و انجام فرائض دینی واجب است. به طور قطع، خدایی که عادل خوانده می شود، هرگز او را کیفر نخواهد داد.
🟡 ادامه در یادداشت بعدی👇🏽
https://t.me/dineaqlani
💠 وقتی راه و روش و اندیشه و معاشرت آدمی را مال و ثروت تعیین میکند
امام موسی صدر: در مواقع بسیاری مردم منشی اموال خود هستند. اموال و باغهای فراوان دارند و همۀ تلاششان این است که این اموال را ثبت کنند و بدانند چه اندازه به آنها اضافه یا از آنها کاسته شده است. آنان حسابدار این اموالاند؛ یعنی مملوک آنها هستند. از همینرو، نمیتوانند در مالک خود، یعنی همان اموالشان، تصرف کنند. کسانی هستند که راه و روش و اندیشه و معاشرتشان بر حسب مال است.
چه اندازه این مسئله قریب به ذهن است که وقتی چیزی و مقامی ندارم همچون مردم عادی زندگی میکنم، اما پس از آنکه چیزی به دست میآورم، رفتارم متفاوت میشود. بنابراین، اموالم دوستان من را مشخص میکنند، نه خودِ من. زمانی چیزی میپوشم و وقتی متمول شدم لباس دیگری بر تن میکنم. بیشک، خداوند دوست دارد تا آثار نعمتهایش را بر بندگان ببیند، اما آدمی که با کسب مال و جاه و صندلی و نیرو و فرزند و علم تغییر میکند و این امور در او اثر میگذارند، در حقیقت، مملوک این اشیاست. پس نعمتهای خداوند برای توست، نه تو برای نعمتها.
کتاب #برای_زندگی
#کتاب_بخوانیم #سخنان_برگزیده
🔻🔻🔻
@imamsadr
کتاب شامل:
⬇️
کتاب حاضر که از انتشارات یونسکو و نوشته داسمن است، مسائلی را که آدمی در حال حاضر با آنها رو در رو قرار دارد، به صورتی روشن و مستدل بیان میدارد و اقداماتی را که برای جلوگیری از افزایش وخامت آن مسائل شده است یادآور میشود و از برنامههای بینالمللی که به منظور کاهش بحران محیط ریست اجرا شدهاند یا باید بشوند یاد میکند؛ و هشداری است برای همه افراد آدمی تا هرکس خود را مسئول سالمسازی گوشهای از محیطزیست بداند و در این راه همکاری کند.
«ابوالاحرار»؛ اثر عاشورایی علامه کرمی از علمای خوزستان
کتاب «ابوالاحرار حسین بن علی(ع)» چنانکه از نامش پیداست، کتابی با موضوع حضرت اباعبدالله(ع) و عاشوراست که علامه شیخ محمد کرمی، یکی از علمای استان خوزستان، آن را به زبان عربی تألیف کرده است.
«ابوالاحرار» شامل یک مقدمه ۷۵ صفحهای و ده فصل است. مقدمه آیتالله بحث عالمانهای در باب مفهوم بشریت و جایگاه عقل و عوامل بروز رفتارهای به دور از تعقل در جامعه انسانی است. علامه شیخ محمد کرمی در این مقدمه از امام حسین(ع) به عنوان چراغ راه و نشانه آزادگیهای واقعی یاد می کند، چراکه نهضت او حرکتی یگانه در تمام تاریخ است. او میگوید آنچه در این کتاب میخوانیم ویژه فرد و ملت خاصی نیست، بلکه بحثی است که لازمه تحقق جامعهای است که براساس شرافت و عقل سلیم امور خود را به پیش میبرد.
روش علامه در تحلیل واقعه کربلا و چینش مقدمات برای تببین عقلی این واقعه جالب توجه است. از نظر علامه کرمی، مفهوم بشریت، درک نیکیها و به کارگیری آنها در زندگی و طرد بدیها از ساحت انسان است. به اعتقاد او بشریت باید برای خود راه امنیت، سلامت و آزادی فکری را به منظور ایجاد جامعه برتر ترسیم کند و عقول بشری در این معیار با یکدیگر اختلاف ندارند.
او پس از تبیین مفهوم بشریت که مبنای آن را تعقل می داند، میگوید: اگر فضا برای عقل بشری مهیا باشد وجود را بر فنا، آسایش را بر رنج، برادری را بر دشمنی، آزادگی را بر بردگی، سلامت را بر بیماری، امانت را بر خیانت، راستی را بر دروغ، تواضع را بر تکبر و در کل آنچه را زندگی بر اساس آن بنا نهاده میشود بر عوامل مخلّ آن ترجیح میدهد و این نوع تعقل در میان همگان مشترک است، اما متأسفانه در عمل چنین نیست و آنچه در بین انسانها تقابل ایجاد کرده و آنها را به دو جبهه حق و باطل تقسیم کرده نه تعقل متفاوت، بلکه مزاحمت نفس است.
نویسنده کتاب «ابوالاحرار» در ادامه بحث بسیار ارزشمندی را در باب جایگاه عقل در مقابله میان نمادهای حق و باطل در قرآن طرح میکند؛ او تقابل هابیل و قابیل، حضرت نوح با قوم خود، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت ابراهیم، حضرت شعیب، حضرت لوط، حضرت موسی و حضرت عیسی را با مردم معاصرشان بررسی میکند و در ادامه جایگاه عقل را در تقابل میان حضرت محمد(ص) و ابوجهل، میان حضرت علی(ع) و معاویه و بین امام حسین(ع) و یزید تحلیل میکند و بیان میکند: عقل در اصل وجود خود یکی است و اگر در مسیر دچار اختلاف و تفاوت میشود، به خاطر مزاحمت نفس مادی است. اگر انسان از هوای نفس پیروی کند، عقل را مغلوب خود میسازد و این عناد و ضدیت با عقل از عواملی چند نشئت میگیرد که اصرار بر جهل، توهم جاه و مقام و طمع از جمله آنهاست.
کتاب «ابوالاحرار» تحلیلی عقلی و تاریخی از رفتارهای بشری، زمینههای بروز انحرافات در تاریخ اسلام و واقعه عاشوراست. علامه در ادامه مقدمه خود واقعیت جامعه قبل از اسلام و انحرافاتی که رسول خدا(ص) با آن مواجه بود ترسیم میکند. پس از آن به سقیفه می پردازد و براساس روایات تاریخی اظهار میکند که اصل حرکت سقیفه برخاسته از انگیزه های نفسانی، غرضهای شخصی و رقابتهای دنیایی بود(ص ۵۲ کتاب). او همچنین مینویسد که از همان روزهای اولِ سقیفه، دین حقیقت و ماهیت خود را گم کرد(ص ۶۰ کتاب).
«ابوالاحرار حسین بن علی(ع)» اثر ارزشمند آیت الله کرمی در تحلیل عاشورای حضرت اباعبدالله(ع) و وقایع آن روزگار است که روش آن میتواند الهامبخش پژوهشگران و خطیبان در نگاه وسیعتر به این رویداد بزرگ تاریخ اسلام و نقش آن در تهذیب درون انسان و رشد تعقل باشد. اثری که متأسفانه چندان در میان محققان این عرصه شناخته شده نیست و ترجمه نشدن آن به زبان فارسی به مهجوریتش افزوده است.
متن کامل در لینک زیر
iqna.ir/fa/news/3751106
ج. نعمتهای بزرگ و فراوانی که به ما بخشیده است.
د. دشواریهایی که ما را از آن رهانیده است.
کدام انسان است که نمونههایی از این موارد را در زندگی خود ندیده باشد؟
9. اعمال خیر و عبادات ما هر چه زیاد باشد، در برابر لطف ها و احسان و نعمتهای الهی بسیار اندک است زیرا انسان در دریای نعمت های الهی غرق است. حتی همان عبادت، لطفی است از خداوند بر او که خود، به عبادتی دیگر نیاز دارد تا شکر لطف پیشین ادا شود. لذا انسان همواره به خدایش بدهکار است ولی باید این حقیقت را بشناسد و بدان باور بیاورد. این معرفت و باور، روح کلی دعای اوست.
10. لطف خداوند بر انسان، آن چنان گسترده است که کار زشت بنده، مانع از لطف الهی نمیشود. اگر قرار بر این بود که گناه انسان، راه را بر احسان خداوند ببندد، هیچ کس مشمول این احسان گسترده نمیشد.
🌻آیا تقلید از مراجع، عاقلانه است؟🌻
🌺 یکی از شبهاتی که دشمنان برای دور کردن مردم از دین مطرح میکنند، این است که مردم خودشان عقل دارند و نباید همانند حیوانات (یعنی میمون) تقلید کنند.
🌸 در پاسخ عرض میکنم که تقلید دو نوع است: تقلید عاقلانه، و تقلید جاهلانه.
🌼 تقلید عاقلانه این است که شخص بر اساس حکم عقل، تقلید میکند. زیرا عقل انسان میگوید که باید در کاری که بلد نیست به متخصّص آن رجوع کند.
🌼 مثلا عقل میگوید که هنگام بیماری به پزشک رجوع کنید و به نسخه ای که میدهد، بی چون و چرا عمل کنید زیرا او تخصّص این کار را دارد و شما ندارید.
🌼 یا عقل میگوید که در احکام فقهی به متخصّص آن رجوع کنید و به آنچه میگوید عمل کنید زیرا او تخصّص این کار را دارد و شما ندارید.
🌸 پس این نوع تقلید، بر اساس حکم عقل است و کسانی که آن را زیر سؤال میبرند، از عقل بی بهرهاند.
🌼 نوع دوم تقلید، تقلید جاهلانه و کورکورانه است. یعنی شخص بدون اینکه علت انجام کاری را بداند، فقط بخاطر اینکه فلان شخص آن را انجام داده، او نیز انجام میدهد.
🌼 برای مثال، چون فلان بازیگر مشهور اینگونه لباس میپوشد و یا اینگونه رفتار میکند، من نیز همان لباس را میپوشم و مانند او رفتار میکنم بدون اینکه دلیلش را بدانم. و این همان تقلیدی است که امروز با انواع فیلمها و تبلیغات، ما را دعوت به آن میکنند.
🌸این نوع تقلید بر اساس حکم عقل نیست بلکه بر اساس حکم نفس است و نزد خدا ارزش ندارد.
⚡️بعضی ها از کلمه تفکیک سوءاستفاده کردند و گمان کردند که تفکیک بهمعنای تفکیک عقل از دین، عقل از وحی و امثالذلک است
✔️آیت الله سید جعفر سیدان🔻
🔹روشی که فقهای امامیه داشتند، این بود که در مسائل اعتقادی، از روایات معتبر و آیات شریفۀ قرآن استفاده میکردند؛ همچنانکه فقه اصطلاحی در ارتباط با احکام، از قرآن و حدیث استفاده میکند، روش ما هم این است که در ارتباط با مسائل اعتقادی، از قرآن و حدیث استفاده کنیم.
🔹قرآن و حدیث بیانات مستند به خداست و بهاصطلاح، وحی است (البته در حدیث، با توجه به اعتبار سند و روشنی دلالت). لذا پس از فهم نصوص، در ارتباط با مسائل اعتقادی بگرفته از وحی، از آرای شخصیتهای بشری و مشاهیر هم استفاده میکنیم. چنانچه گفتارشان با آنچه در وحی است، مناسب و همسو باشد، بسیار خوب است؛ چراکه آنچه در وحی است باید براساس عقل هم تأیید بشود و هرگز مطلبی ضدعقل در وحی وجود ندارد و اگر در موردی چیزی ضدعقل باشد، خود وحی در جای دیگر توضیح داده و مطلب را تشریح کرده است.
🔹بههرحال پس از اینکه انسان وحی را به خدا مرتبط میداند، یعنی به علم بیخطای نامحدود، آنگاه عقل حکم میکند که «حال که به چنین منبعی رسیدی، از این منبع استفاده کن». در اینجا باید تأکید کنم که اعتنا کردن به وحی، غیر از اخباری بودن در معنای اصطلاحی آن است. اعتنا به وحی میکنیم، از اخبار استفاده میکنیم و افتخارمان این است، اما این بهمعنای اصطلاحی اخباری بودن نیست که متأسفانه در بعضی نوشتهها چنین به نظر میرسد.
🔹وقتی قرار است اندیشهای بیان شود، باید با بزرگان و شخصیتهایی که معتقد به آن اندیشه هستند، صحبت شود تا مطلب روشن شود. استاد حکیمی که از دوستان قدیمی من هستند، در رابطه با این نحوۀ تفکر، اصطلاح «تفکیک» را به کار بردند، اما بعضی از این کلمه سوءاستفاده کردهاند و گمان کردهاند که تفکیک بهمعنای تفکیک عقل از دین، عقل از وحی و امثالذلک است. حالآنکه وحی تأکید بر عقل میکند و عقل ما را به وحی میرساند.
🔸از سایت فرهنگ امروز🔺
@namehayehawzavi
اینکه گفته می شود شناخت ذات محال است در مورد طریقی است که از طریق عقل خود انسان بخواهد راه را طی نماید.بله این راه به خود خود بسته است و محال است که به مطلب برسد.ولی اگر خدا خودش بخواهد راه را باز کند و معرفت را به روی بنده اش بگشاید و خودش خود را معرفی کند راه باز است .پس تناقضی دیده نمی شود.
انسان "مراسم دینی" را بر "فضیلتهای اخلاقی" ترجیح میدهد؛ زیرا کسب فضیلتهای اخلاقی دشوار و پرزحمت است و انسان بایستی هرلحظه و هرجا مراقب آنها باشد. از اینرو انسان در زندگی خود نظامی از "مراسم" بهوجود میآورد. و از این مراسم بهعنوان تسکینبخشِ احساساتِ خود استفاده میکند. یعنی این مراسم را جبران گناهانی تلقی میکند که در مقابل خداوند مرتکب شده است. پس مراسم دینی از ابداعات انسان است. انسان هرقدر از لحاظ اخلاقی فاقد دقت است درعوض در اجرای مراسم دینی دقیق است؛ زیرا میخواهد از طریق این مراسم، اخلاقِ خود را تثبیت کند.
#ایمانوئل_کانت
✅ فقط خودت ...
هیچکس جز خود آدمی چیزی به خود نمیدهد و هیچکس جز خود آدمی چیزی را از خود دریغ نمیدارد. تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به یغما میبرد اندیشههای منفی اوست. تردیدها، ترسها ، نفرتها و حسرتها، دشمنان انسان در درون خود اوست، ترس توست که شیر را درنده میکند، بر شیر بتاز تا ناپدید شود. بازی زندگی، یک بازی انفرادیست. اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهد شد.
📗 چهار اثر
✍🏻 #فلورانس_اسکاول_شین
📚 @BookTop
✔️ هفت ویژگی انسان_معنوی
✍️مصطفی ملکیان
1️⃣ اوّلین ویژگی انسان معنوی این است که «چه باید بکنم؟» اوّلین مسئلۀ زندگی اوست و هر مسئلۀ دیگری غیر از «چه باید بکنم؟» تنها زمانی برایش اهمیت مییابد که حل آن در پاسخ این سؤال تأثیر داشته باشد. به میزان تأثیری که حل هر مسئلۀ دیگری در حل این مسئلۀ مادر دارد برای آن مسائل اهمیت قائل است و به آنها میپردازد. اگر مسائلی باشند که حل آنها در حل مسئلۀ «چه باید بکنم» هیچ تأثیری ندارد، اصلاً به آنها نمیپردازد. حتی اگر میپردازد به اینکه آیا خدایی هست یا نه، آیا زندگی پس از مرگ هست یا نه، و آیا جهان متناهی است یا نامتناهی، نظام جهان اخلاقیست یا نه و.. [به این سبب است که او را در یافتن به این پرسش مدد میرسانند..]
2️⃣ دوّمین ویژگی؛ زندگی انسان معنوی اصیل است، عاریتی نیست، زندگی اصیل یعنی زندگیای فقط براساس فهم و تشخیص خود. بنابراین در این زندگی تقلید، تبعیت از افکار عمومی، تحت تأثیر هیجاناتعمومی قرار گرفتن، تعبدهای بلادلیل و.. وجود ندارد و انسان فقط براساس عقل و وجدان اخلاقی خود زندگی میکند. هرچه را براساس عقل و وجدان اخلاقی درست تشخیص داد به آن عمل میکند وگرنه آن را پس میزند.
3️⃣ ویژگی سوّم انسان معنوی آن است که به کل جهان هستی رضا داده است، از جمله به درد و رنجها و شرور این جهان. در عین اینکه همۀ تلاش خود را برای بردن امور به سمت و سوی نیکوتر انجام میدهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اینکه شما کل خانهتان را دوست دارید، امّا البته اگر آجری در آن میان لق شد یا شکست، سعی میکنید آن را بر جای خود بگذارید.
4️⃣ ویژگی چهارم اینکه.. برای انسان معنوی بسیار مهّم است که امور تغییرپذیر را از امور تغییرناپذیر تفکیک کند، تا تمام همّ و غم خود را صرف امور تغییرپذیر کرده و با امور تغییرناپذیر کلنجار نرود. آنگاه در میان امور تغییرپذیر هرکدام را به بهترین صورت تغییر میدهد.
5️⃣ ویژگی پنجم انسان معنوی این است که تفاوتها را کاملاً هضم کرده و پذیرفته که خود با تمام انسانهای دیگر متفاوت است، و هر انسان دیگری هم با او متفاوت است. این مسئله را هم به لحاظ روانشناختی و هم به لحاظ اخلاقی پذیرفته است.
6️⃣ ویژگی ششم این است که انسان معنوی با هیچکس مسابقه نمیدهد. فقط با خودش مسابقه میدهد. این مسابقه هم در سمت و سوی خاصی قرار دارد. متأسفانه من و امثال من که انسان معنوی نیستیم اولاً در تمام زندگی مشغول مسابقه دادن با دیگرانیم و این مسابقه هم در داشتنهاست. انسان معنوی اما همیشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه میبیند و آن هم نه در داشتنها بلکه در بودنها. آنگاه نتیجه این میشود که مدام از خود میپرسد: آیا من بهتر از این که هستم میتوانم باشم؟
7️⃣ ویژگی هفتم انسان معنوی این است که در مقام نظر حقیقتطلبی، در مقام عمل عدالتطلبی و در مقام احساس و عاطفه نیز عشقورزی پیشه کرده است.
❇️برگرفته از سه گفتگو با استاد «مصطفی ملکیان» | با عنوان ”دین، معنویت و روشنفکری دینی“ | گفتگوی دوّم معنویت و عقلانیت، صفحۀ ۶۴ تا ۶۶.
@mostafamalekian
✅ از قرآن بسی گمره شدند!
✍آیا هر نمازخواندن و قرانخواندنی مطلوب است و به هدایت و سعادت منجر میشود؟ پاسخ را میتوان از خود قران بهدست آورد:
1⃣ «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا / ما آنچه برای مومنان مایهی درمان و رحمت است از قران نازل میکنیم؛ و ستمگران را جز زیان نمیافزاید.» (اسرا. ۸۳)
این معنا در چند جای دیگر هم تکرار شده است. در آیه ۲۶ بقره درباره اینکه خداوند از پشه مثال میزند، سخن گفته و اینکه با این مثالها بسیاری راهنمایی و بسیاری گمراه میشوند!
در آیات پایانی سوره توبه نیز میگوید که چون سورهای نازل میشود بر ایمان مومنان میافزاید اما کسانی که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان میافزاید.
2⃣ «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ. الَّذِينَهُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ / وای بر نمازگزاران، آنهایی که از نمازشان غافلند.» (ماعون. ۴ و ۵) این عبارات میگوید: غفلت از آنچه نماز به آن دعوت میکند، نه تنها باعث بی اعتباری نماز میشود، که عذاب را برای نمازگزار مهیا میکند.
راز این نهیب به نمازگزاران، و آن هشدار که قران، ستمگران را جز زیان ندارد، چیزی نیست جز اینکه «دین به طور کلی یک چاقوی دوبر است. اگر درست درک شود آدمی را به اعلیعلییّن میرساند و اگر کج اندیشیده شود، نه تنها بیاثر نیست بلکه آدمی را در سیر نزول کمک میکند و او را به اسفلسافلین میرساند. یعنی خطر دیندار کجاندیش از بیدین مطلق بسیار بیشتر است. انسان بیدین گاهی از یک خصلتهای انسانی برخوردار است مثل جوانمردی که از آموزش دینی سرچشمه نگرفته است، ولی دینداری کجاندیشانه خطرش این است که حتی تمام آن صفات هم در پوشش دین، جای خود را به عکس خود میدهد.» (به نقل از کتاب «در دادگاه جهلمقدس» نوشته دکتر سیدمصطفی محققداماد)
* تیتر مطلب بخشی از شعر مولاناست.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com