خدایا خودت را برای من شناسا فرما اگر خودت را بمن نشناسانی تو را نشناسم و پیامبرت را هم نشناسم
خدایا پیامبرت را برای من شناسا فرما اگر پیامبرت را به من نشناسانی حجتت را نشناسم
خدایا حجتت را برای من شناسا فرما اگر حجتت را به من نشناسانی از دینت (از روشی که بایستی در زندگیم داشته باشم) گمراه می شوم
🌸🌸🌸👌 رجعت: برگشتن از حالتی به حالت قبلی. خدا انسان را از حالتی که دارد به حالت قبلی می رساند برای اینکه اهداف الهی به اجرا در آید. خدایا ما را اهل رجعت حق و حقیقت قرار بده. رجعت حق و حقیقت حالتی است که انسان جز حقیقت چیزی را نمی بیند و درک نمی کند . خدایا ما را اهل رجعت شر و ناپاکی قرار نده خدایا دشمنان ما را نابود بفرما و دوستان ما را پیروز و سربلند فرما یا الله ! خدایا منرا به حالت قبلی ام بر می گردانی جز تو چیزی را نبینم و درک نکنم و الا رجعتم باعث نابودی من میشود.
اصحاب کهف رجعت نکردند بلکه شبه رجعت کردند. آنها در همه حال بیاد خدا بودند. خدایا از این شبه رجعتها چقدر برای ما اتفاق می افتد چرا بیدار نمیشویم خدایا به حقیقت خودت بیدارمان کن.
خدایا نفسم و هوی و هوسم و یا هوی و هوس دیگران به من پیشنهاداتی می کنند دستوراتی می دهند چه کنم با آنها؟ باید آنها را فورا به تو و اهل بیت پیامبرت سلام الله علهم برسانم و گزارش دهم تا اینکه راه فرار و نجاتی از جانب تو برایم بفرستی و منرا بسوی خود بکشانی و هدایت فرمائی. 🌸🌸🌸
🌷
إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِك
خدایا، من را در این سفر، به محله اهل طاعتت و کوچه مَرضاتَت (آنچه تو را راضی می نماید)، خانه (عمل) صالح برسان.
خدایا، راه را بلد نیستم دستم را بگیر و راهنمایی ام بفرما
فَإِنِّي لَا أَقْدِرُ [أملك] لِنَفْسِي دَفْعاً وَ لَا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعاً إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ فَلَا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ [حجبك] سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ
خدایا نمی دانم و هم نمی توانم در این سفر، موانع را از خودم دفع کنم و پله های ترقی را به سلامت طی کنم
إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ
خدایا تو کمکم کن فقط به عبادت و طاعت و رضایت تو فکر کنم و دل از همه کس و همه چیز بردارم و همه را از دریچه عبادت برای تو ببینم
تا اینکه به پایان سفر نائل شوم؛
خدایا! ماه شعبان در حال اتمام هست و کمکم کن هر چه زودتر برسم به:
محله اهل طاعتت
و کوچه مَرضاتَت (آنچه تو را راضی می نماید)،
خانه (عمل) صالح.
یا الله یا الله یا الله.
(برداشتی از مناجات شعبانیه،
منبع: إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج2، ص 687 )
فروکش کردن سیل با تربت امام حسین علیهالسلام
❖از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی: 🔻
📝 زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری [مؤسس حوزه علمیه] سیل عظیمی در قم آمد و جاهایی را خراب کرد. من خردسال بودم. صدای سیل وحشتناک بود. منزل ما در کوچه ارک بود و صدای خروش سیل میآمد. حاج آقای ما(مرحوم آیه الله حاج سید احمد) مرتّب سر کوچه میرفت که اگر سیل به آن طرف آمد، فوری به ما کمک کند که فرار کنیم.
بعد شنیدم که آقای حاج شیخ مقداری از تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را به فرزندشان حاج آقا مرتضی داده بود که در آب بریزد و سیل فروکش کرده بود.
📚جرعهای از دریا، ج۱، ص۵۴۴
#حی_علی_الصلاة
📢عاشقان پنجره بازاست اذان می گویند
💠جلوههایی از جایگاه نماز در قیام عاشورا (۲۴)
۲۴) عاشقان عاشورایی نماز (۲) :
۲) «سعید بن عبدالله»، اولین کشته نماز در کربلا
🔹عموم مورخین گفته اند که «سعید بن عبدالله حنفی، سینه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و یاران او قرار داد تا نماز بخوانند و چون زخمها بر بدن او فراوان شد و نتوانست، روی پای خود بایستد،
🔹 بر زمین افتاد، در حالی که میگفت «خدایا! ایشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت دور گردان و پیامبرت را از طرف من درود فرست و این درد و زخمی را که به من رسید به او ابلاغ فرما؛ که هدف من در این کار یاری فرزند پیامبر تو بود»،
🔹آن گاه روی خود را به سوی امام حسین علیهالسلام کرد و عرض کرد «اوفیت یابن رسول الله»؛ «یعنی آیا به عهد خود وفا کردم؟»
🔹امام حسین علیه السلام فرمود «نعم انت امامی فی الجنه»؛
یعنی «آری! تو در بهشت پیش روی من هستی»،
🔹به دنبال این سخن بود که روح از بدن او پرواز کرد و در بدن او سیزده تیر مشاهد کردند و این غیر از زخمها و ضربههای بود که بر او وارد شد بود، رضوان الله وسلامه وبرکاته علیه وعلی من استشهد معه
💥 @maarefeahlebeit
#حضرت_امالبنین
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
💠 فروکش کردن سیل با تربت امام حسین علیهالسلام
❖از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی: 🔻
📝 زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری [مؤسس حوزه علمیه] سیل عظیمی در قم آمد و جاهایی را خراب کرد. من خردسال بودم. صدای سیل وحشتناک بود. منزل ما در کوچه ارک بود و صدای خروش سیل میآمد. حاج آقای ما مرتّب سر کوچه میرفت که اگر سیل به آن طرف آمد، فوری به ما کمک کند که فرار کنیم.
بعد شنیدم که آقای حاج شیخ مقداری از تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را به فرزندشان حاج آقا مرتضی داده بود که در آب بریزد و سیل فروکش کرده بود.
📚جرعهای از دریا، ج1، ص544
@shobeiryzanjnai
عروج
سربلندی
فقط در صعودی هیجانی
و فواره وار نیست...
در سقوط هم
ميتوان
در عین سربزیری؛
سهمگين
شكوهمند
باصلابت
و زيبا بود
اين را آبشاری کوچک
در مسیری سنگلاخ
به من آموخت!
از حسین(ع) بپرس...
حالت چشم تو را
هر چشمه ساری تشنه است
آبشاران در پی ِ تو
تا لبِ دریا خراب...
السلام علیک یا ثارالله
حسین علیزاده
😍🌺😳💐🌹
👆👆👆
سورۀ طاوهای قرآن را
غرق خون آیت مبین افتاد
کرداثبات ذات الااللّه
نقش لاتابرآن جبین افتاد
کس نداندبجزخداوحسین
چه به آن جسم نازنین افتاد
نه تودست ازحیات خودشستی
که زپامقتدای دین افتاد
با سکوتت به روز عاشورا
شورش صبح واپسین افتاد
همه گفتند وای بر امّت
که ز پا ختم مرسلین افتاد
در حرم تا تو را به یا ابتا
از لب جانفزا طنین افتاد
رنگ بابا پرید و آه کشید
که جوانم ز صدر زین افتاد
ای که سر تا بپای بودی مهر
با تو گردون چرا به کین افتاد
آب نایاب بود و از داغت
در حرم آه آتشین افتاد
نه قد راستان ز غصه خمید
که زپا میر راستین افتاد
از دم تیغ قطعه قطعه شدن
قسمت اهل حق چنین افتاد
اوفتادی به خاک و از خونت
ناگه این نقش دلنشین افتاد
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
💠
با سکوت تو بانگ وا ولدا
شد بلند از لب ولّی خدا
گشت در موج دشمنان هر سو
کرد در بحر خون تو را پیدا
دید از تیر و نیزه و شمشیر
عضو عضوت ز هم شدند جدا
چهره بر چهره ات نهاد و نمود
گریه در پیش خندۀ اعدا
از درون دل شکسته کشید
هفت نوبت نوای وا ولدا
کی ز خون تو نخل دین سیراب
وی شده با گلوی تشنه فدا
تو خموشی و من سراپا گوش
کز لبت بشنوم دوباره صدا
پدر پیر خویش را دریاب
بخدا تا نداده جان به خودآ
ناله ام را ز عمق جان بشنو
زنگ آهم ز لوح دل بزدا
میزبانم به کشتن پسرم
حق مهمان خویش کرد ادا
بی تو با خصم همسفر گردد
وای بر حال عمهّ ات فردا
با فراق تو خو کنم؟ هرگز
بی تو مانم، در این جهان ابدا!
ای تو جان و جهانیان همه تن
وی تو ماه و ستارگان، شهدا
ای تو مولا و دیگران بنده
وی تو سلطان و عالمیت گدا
تا قیامت ره حقیقت راست
روی خونین تو چراغ هدا
تا که جان را بقا بود «میثم»
می دهد از تو این سرود ندا
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@deabelnews
#حضرت_زهرا
رسید روضه به اینجا که مادر افتاد و
میان آن همه نامرد آخر افتاد و
دری که سوخته از ازدحام کنده شد و
بروی قامت زهرای اطهر افتاد و
هجوم و کوچه ی باریک و آن همه نامرد
مسیر رفتنشان بر همان در افتاد و
کشان کشان ز در خانه مرتضی می رفت
و چشم فاطمه بر چشم حیدر افتاد و
رسید بعد مغیره، غلاف را برداشت
میان کوچه به دنبال مادر افتاد و
میان بستر خون داشت دست و پا می زد
میان کوچه فقط فضّه را صدا می زد
تمامی بدنش غرق ردّ پا شده بود
گلی ز غنچه و غنچه ز گل جدا شده بود
چه کرد میخ در آنجا، چگونه سینه شکست
تمام سینه ی مادر پر از صدا شده بود
احمد شاکری
@deabelnews
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی مهری دریا، قسی القلب شد آتش
به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی ها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظه های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم
زبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد
نفهمیدند طه را... نفهمیند یاسین را
به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد
#امام_حسين عليه السلام
سيد حميدرضا #برقعى
@Shahrah
#امام_حسن
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گريان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پيوسته ستم شد
مظلومي تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمين خورد تن پاک تو لرزيد
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبان هاي پياپي
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسين بن علي بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشير
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغيره
پيوسته تو را پيش نظر بود حسن جان
در راه حسين بن علي چار فداييت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
"ميثم" که سخن از دل سوزان تو مي گفت
شعرش به دل شيعه شرر بود حسن جان
استاد غلامرضا سازگار
@deabelnews
#شعر_و_ادب
شکسته اند قلم ها و بسته اند دهان ها
نشسته اند قدم ها و خسته اند توان ها
نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن
چه ساکنند زمان ها، چه الکنند زبان ها
چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است
که شرح عمر کمت نیست در توان بیان ها
کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث
نشسته داغ عظیمی میان سینه ی آنها
کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو
کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان ها
یکی ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو
چشیده است بلاها و دیده است زیان ها
تویی که مرجع حل المسائل است نگاهت
به ما نگاه بیانداز در هجوم گمان ها
همیشه قصه ی تو می خورد گریز به گودال
درست لحظه ی آخر بریده است امان ها
رضا شده ست علی اکبر و شدی تو حسینش
عوض شده ست فقط جای پیرها و جوان ها
دوباره راهی مشهد شدیم و توشه ی ما شد
پر از عریضه ی حاجت شبیه نامه رسان ها
غریب زاده! قریبِ به اتفاق سپردند
که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان ها
سید جواد میرصفی
💠 فروکش کردن سیل با تربت امام حسین علیهالسلام
❖از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی: 🔻
📝 زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری [مؤسس حوزه علمیه] سیل عظیمی در قم آمد و جاهایی را خراب کرد. من خردسال بودم. صدای سیل وحشتناک بود. منزل ما در کوچه ارک بود و صدای خروش سیل میآمد. حاج آقای ما مرتّب سر کوچه میرفت که اگر سیل به آن طرف آمد، فوری به ما کمک کند که فرار کنیم.
بعد شنیدم که آقای حاج شیخ مقداری از تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را به فرزندشان حاج آقا مرتضی داده بود که در آب بریزد و سیل فروکش کرده بود.
📚جرعهای از دریا، ج1، ص544
@shobeiryzanjnai
شهادت مولانا امام مجتبی علیه السلام تسلیت
یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد
*
علت پیری من،چادر پر خاک بُوَد
قاتل اصلی من،میخ در و دیوار است
*
یک کوچه بود.موی حسن را سفید کرد
یک اتفاق بود که او را شهید کرد
*
موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر
دوران غربت حسن، اینگونه سر شده
*
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پاره ی جگر فاطمه،حسن
*
حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم
میان کوچه وگودال بی جواب بماند
*
مردک پست که روزی نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم بر خورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
*
لختههاي جگرت را مكن از من مخفي
دانم اينها همه را از غم كوچه داري
*
بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن
ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن
*
هر پاره جگر تکهای از غصهی کوچست
مادر تو کجایی که ببینی حسنت را
*
روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طاها
در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد
مادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین
مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کرد
*
صورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره سیلی ماند
حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا میکرد
در که افتاد روی پهلوی ام
محسنم داشت تقلّا میکرد
*
جگر سنگ شود آب اگر گریه کند
شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را
روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که
میخ را گریه کند یا که در سوخته را
***
با دو چشمتر و یک قد کمان از کوچه
روز و شب روضه گرفته است: “امان از کوچه”
تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه
گفت: در روضهی من، باز بخوان از کوچه
روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو
از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو
بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها تا زمانی که زمان وجود دارد لعنت
@fatemipajoh
در شهادت عالم آل محمد حضرت امام رضا علیه الاف التحیة و الثناء:
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
*
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
*
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
*
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
*
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
*
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
*
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
*
در بین هجرۀ در بسـته می نالد رضا «ع»
روی خاک افتاده آید از دهان خون جگر
یاد کوچه،مـادرش زهرا «س» بخاطر آورد
یاد مادر بیشتر بر جـان مولا زد شرر
*
پسرم درد به سینه دارد
خبر از شهر مدینه دارد
کوچه تنگِ مدینه دیده است
نالهى فاطمه را بشنیده است
ترسم از اینکه شبیه زهرا
به جوانى برود از دنیا
*
عبا به پایم اگر گیر میکند، غم نیست
اگر به کوچه زمین میخورم، دمادم نیست
میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده
به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
@pfatemipajoh
در شهادت عالم آل محمد حضرت امام رضا علیه الاف التحیة و الثناء:
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
*
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
*
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
*
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
*
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
*
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
*
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
*
در بین هجرۀ در بسـته می نالد رضا «ع»
روی خاک افتاده آید از دهان خون جگر
یاد کوچه،مـادرش زهرا «س» بخاطر آورد
یاد مادر بیشتر بر جـان مولا زد شرر
*
پسرم درد به سینه دارد
خبر از شهر مدینه دارد
کوچه تنگِ مدینه دیده است
نالهى فاطمه را بشنیده است
ترسم از اینکه شبیه زهرا
به جوانى برود از دنیا
*
عبا به پایم اگر گیر میکند، غم نیست
اگر به کوچه زمین میخورم، دمادم نیست
میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده
به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
@pfatemipajoh
بی تو ای صاحب زمان،
بی قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دل خسته ام؛
هم چو مرغی بال و پر بشکسته ام
کی شود آیین زار بر دل اندازی یارا؟
بر دل خسته که دمسازی یارا…
ده مدال دیده با نیز عنایت؛
به من از مهر و عشق بازی خدایا
یابن الحسن آقا بیا،
ای تو شور عشق من…
روشنی انجمن…
بی تو در دام بلا افتاده ام
بر تو یارا جان و دل را داده ام
از فراق تو شده حال منِ خسته، پریشان
کی می آیی منجی و سلطان امکان؟
عقده ها را وا کنی با یک نگر ای نور یزدان…
بین چه کرده با دل من سوز هجران؛
یابن الحسن آقا بیا
Subscribe👇🏻
https://t.me/AbodeofWisdom
در شهادت عالم آل محمد حضرت امام رضا علیه الاف التحیة و الثناء:
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
*
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
*
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
*
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
*
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
*
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
*
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
*
در بین هجرۀ در بسـته می نالد رضا «ع»
روی خاک افتاده آید از دهان خون جگر
یاد کوچه،مـادرش زهرا «س» بخاطر آورد
یاد مادر بیشتر بر جـان مولا زد شرر
*
پسرم درد به سینه دارد
خبر از شهر مدینه دارد
کوچه تنگِ مدینه دیده است
نالهى فاطمه را بشنیده است
ترسم از اینکه شبیه زهرا
به جوانى برود از دنیا
*
عبا به پایم اگر گیر میکند، غم نیست
اگر به کوچه زمین میخورم، دمادم نیست
میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده
به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
@pfatemipajoh
🔸تو این جان عاشق به من دادهای
خدایا ببین غرق در اشک و آهم
غریقی نشسته به موج نگاهم
ببین در دل شب نشان از تو جویم
هوای تو دارم سخن از تو گویم
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه ی خسته چون نی بنالم
نیستان جانم به بانگ جرس ها
بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
خدایا من این بار سنـگین غم را
به عشق تو بر دوش جان می گذارم
من آن مرغ سرگشته شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
تو این جان عاشق به من دادی
دلی چون شقایق به من دادی
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه خسته چون نی بنالم
نیستان جانم به بانگ جرس ها
به خون خفته اکنون که تا کی بنالم
سحر خنده کرد و سپیده دمید
مرا رهنمون شد به نور امید
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
(شادروان عباس مشفق کاشانی)
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com