تأویلِش به کنار.
شما از کجا می دانید بنده در این باره تحقیقاتی را داشته ام یا خیر
به نظر می رسد شما اندکی باید به تحقیق بپردازید چرا که جواب بنده را نفرمودید
بنده بیان دلیل نمودم شما با این عبارت تند و عجولانه خود نمی دانم بدنبال چه چیزی هستید
بجای این فرمایشات تخریب گر جواب را بفرمایید
اینهایی که گفتم این هییت بطلمیوس که شما دلداده آنید را در هم فرو نریختند ؟
ثانیا بنده اصطلاحاتی را عرض کردم اگر متوجه نشدید بفرمایید توضیح دهم
اگر شما آشنا نیستید همه را مانند خود نپندارید
پیام وارده:
نقل این خاطره به هیچ وجه به این معنا که شخصا ادعایی داشته باشم نیست و بلکه در مرحله اول تذکری است به خودم....
حدود سال 86 که به اتفاق اساتید و طلاب مرکز فقهی اءمه اطهار(ع) به عتبات مشرف شده بودیم خدمت آیت الله العظمی سیستانی رسیدیم...در ابتدای جلسه یکی از آقایان در ضمن سخنانش از ایشان تمجید کرد که وجوهات را در جای خود خرج می کنند....
آیت الله سیستانی فرمودند: این مطلب که فرمودید تعریف از من نبود....چون نظیر همین سخنان شما را به شیخ انصاری گفتند و شیخ در پاسخ گفت: حرف شما معنایش نهایتا این است که (تو دزد نیستی!) ...سپس آیت الله سیستانی ضمن سخنانشان این جمله را فرمودند (زندگی روحانیون باید به گونه ای باشد که فقرا با دیدن آن، التیام پیدا کنند)...
👌
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلوات الله قَالَ: إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ.
امام صادق عليه السّلام فرمود: ما بردباريم و شيعيان ما از ما بردبارتر. راوى گويد:
عرضكردم: چگونه شيعيان شما از شما بردبارترند؟ فرمود: زيرا ما بر آنچه ميدانيم صبر ميكنيم و شيعيان ما بر آنچه نميدانند صبر ميكنند.
توضیح:
شیعه، پیرو، کسی که پای جای پای امام می گذارد، صبرش از امام می گیرد یعنی هر جا که امام بیاستد و دستور ایست بدهد، شیعه هم می ایستد اما امام به اذن الهی می داند که چرا ایستاده ولی شیعه به اذن الهی، نمی داند که چرا امام ایستاده و دستور ایست و عدم حرکت را داده است! لذا تحمل می خواهد البته امام هم غصه و اضطراب و دعا و دستگیری مداوم دارند تا شیعه تحمل نماید!
لذا از جهت صبر بر دانستن و نداستن، شیعه صبورتر است
چون امام در مقام نادانستنیها به اذن الهی قدم نمی زند (مگر خدا بخواهد) و مسلما امام دانستنیهای او از شیعه اش بیشتر است پس شیعه صبورتر است از امام خود در مقام نادانستنیها!
🔸در مخالفت ما هیچ خیری نیست!
ابو اسحاق نحوى مىگويد: در خدمت امام صادق عليهالسلام شنيدم فرمود:
به راستى خداوند پيامبرش را به دوستى و محبت خود تربيت نمود و فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (همانا تو داراى اخلاق بزرگى هستى)
سپس امر دین را به او واگذار كرد و فرمود: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (آنچه را كه پيامبر براى شما آورد، بگيريد و از آنچه كه شما را منع كرد پرهیز کنید)
و باز خداوند فرمود:«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (هركس از رسول خدا فرمان برد از خدا فرمان برده است)
بهراستی که پيامبر خدا «صلیاللهعلیه وآله» كار را به امیرالمؤمنین على عليهالسلام واگذار كرد و او را امين دانست، شما شيعیان نیز اين حقيقت را قبول كرديد و مردمِ ديگر، منكر شدند،
به خدا ما دوست داريم هر گاه سخن گفتیم شما هم بگویید، و هر گاه سكوت كنيم، شما نیز خاموش باشيد و ما ميان شما و خداوند واسطه و مسئوليم، خداوند در مخالفت ولایت ما، براى هیچ کسی خيرى قرار نداده است.
[عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا]
📚كافي، ج1، ص: 265ح1
@shobeiryzanjani
بسم الله الرحمن الرحيم
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
أشَدُّ مِن يُتم اليتيم، يتيم انقطع عن إمامه، و لا يقدر على الوصول إليه، فلا يدري كيف حكمه في ما ابتلى به من شرائع دينه، ألا فمن كان من شيعتنا عالماً بعلومنا، فهدى الجاهل بشريعتنا، كان معنا في الرفيق الأعلى.
ترجمه:
سخت تر از تنهایی یتیم جدا شده از پدر، یتیمی است که از امام خود جدا شده و توانایی دستیابی به او را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمیداند.
آگاه باشید!
هرکس از شیعیان ما که به علوم ما آگاه است، کسی را که به شریعت ما جاهل است، هدایت کند و شریعت ما را به وی بیاموزد، در مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود. (ترجمه از حمید طاهری).
@safinehyetabriz
⚡️با جرات می گویم مکاسب شیخ انصاری به درد امروز نمی خورد
✔️🔻محمدتقی اکبرنژاد پیش از ظهر امروز در نشست «بررسی زوائد علم اصول» در قم:
🔹من امروز این مسأله را با جرأت اعلام می کنم که با تمام احترامی که برای مرحوم شیخ انصاری قائل هستم، ایشان و کتاب شان را از ثمرات فقه و فقهاهت می دانم؛ ولی کتاب مکاسب ایشان به درد امروز نمی خورد؛ ما گفتیم توسعه یافتن علم ضرورت است که در این کتاب وجود ندارد البته ما هیچ قصد توهین و یا کوچک شماری کتاب یا نویسنده آن را نداریم.
🔹چرا طلبه بعد از چهار سال مکاسب خواندن نمی داند چک تضمینی در بانک چیست؟ برخی اساتید حوزه القا می کنند که ما می خواهیم از این طریق روش اجتهاد یاد بدهیم؛ از شما سؤال می کنم آیا مکاسب به شما طلاب روش اجتهاد یاد داده است؟ چقدر مکاسب در آموختن روش اجتهاد موفق بوده و اساسا روش شناسی را بیان کرده باشد؟ نه خود شیخ به دنبال اجتهاد پروری بوده و نه امروز استاد روش اجتهادی شیخ را دنبال می کند که شیخ از این جا شروع کرد به این کتاب استناد کرد و به این جا رسید.
🔹اصلا قبول که ما می خواهیم از این طریق اجتهاد را یاد بگیریم؛ من می گویم شما می خواهی به من روش اجتهاد یاد بدهی چرا با مسائل 150 سال پیش؟ چرا با مسائل روز روش اجتهاد یاد نمی دهی که هم به درد کارهای روزمره بخورد و هم اجتهاد را یادبگیریم و اصلا اگر این قضیه اصلاح می شد بسیاری از طلبه ها علاقه بیشتری به درس خواندن پیدا می کردند.
🔹امروز در درس های خارج باید مسائلی که در نحوه اداره جامعه و قانونگذاری و مدل های آن و تأثیر گذاری آن در حاکمیت و روش های جلوگیری از استبداد حکومت های دنیا بحث شود که از جمله فقه سیاسی است ولی ما هنوز ولایت فقیه را در درس خارج مطرح می کنیم که هیچ ارتباطی با فقه سیاسی ندارد و تکراری شده است چرا که ولایت فقیه امری مسلم و پذیرفته شده است و الان لازم است روی کارکردها و تأثیرات آن بحث کنید🔺
@namehayehawzavi
شما خودتان این وضع را به وجود آورده اید!
▪️حضرت آیت الله سیستانی پیشتر در فروردین ۱۳۹۰ در دیدار مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی از ترویج خرافات و نشر و بازگویی به اصطلاح کرامات برخی افراد در کشور و کتب منتشره ابراز نگرانی کرده بودند.
در فصلی از کتاب آیت الله سیستانی و عراق جدید با عنوان "آیت الله ضد خرافه" آمده است:
▫️به آیت الله عرض کردم: ایران، گرفتار خرافات است و انحراف عقیده و سستی اعتقادات به دلیل میدان دار شدن افراد کم سواد و سودجو بیداد میکند… آیت الله سیستانی، مهلت ندادند من همه مطالبم را در این زمینه بگویم و با روحیه ای آماده و البته مشتاق و مسلط نسبت به این مقوله، شروع کردند به اظهار نظر کردن و گفتند: «شما خودتان این وضع را به وجود آورده اید. هی گفتید آقای بهاء الدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را میدانم و اینجا هم که هستم کتابهای زیادی میخوانم و این حرفهای کرامات را که می زنند و می نویسند می خوانم و معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداخته اید که این گرفتاریها پیش آمده و جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و منبریها آن حرفها را میزنند. من منبرها را هم گوش میکنم.»
▫️گفتم: و مداحها. گفتند: «آنها را هم همین کارهای شما اینطور کرده است.» گفتم: ما خودمان در مقابل آن دسته از منبریها و مداحهایی که مطالب سست و نادرست و خرافاتی را به خورد مردم میدهند قرار داریم و علیه آنها مقالات و مطالب زیادی نوشته ایم و انتظار ما از شما اینست که شما هم موضعگیری کنید و به ما در این زمینه کمک کنید، چون موضعگیری شما خیلی اثر دارد. گفتند: «اینها را میدانم و از قول من هم چیزهایی علیه اینها گفتهاید و منتشر شده است، ولی من بنای دخالت در ایران را ندارم. ایران مهندسی شده است و سر مهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم.»
▫️گفتم: منظورم این نیست که در مسائل حکومتی دخالت کنید، ولی در امور اعتقادی اظهار نظر شما مؤثر است. اعتقادات مردم در خطر است و برای حفظ دین و اعتقادات، ورود شما به این مسائل لازم است. گفتند: «شما که گفتید سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، چطور میتوانید اینها را از همدیگر جدا کنید؟ همان آقای بهشتی که شما با ایشان رفیق بودید، قانون اساسی را تدوین کرده و آن را طوری ترتیب داده که برای مرجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی مانده و بقیه چیزها مربوط به حکومت است. بنابراین، ما چه بگوییم؟»
▫️این قسمت، به نظرم رسید برای آیت الله سیستانی بسیار مهم بود، زیرا دوباره به آن برگشتند و گفتند: «وقتی در قانون اساسی برای مراجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی گذاشته اند و بقیه چیزها مربوط به حکومت است، ما چه بگوییم؟»
@Eslahat_net
معنای باهتوهم کیلا یطمعوا فی اضلالکم
« : فوریه 05, 2016, 01:16:46 pm »
نقل قول
ویرایش
حذف
باسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.[1]
ملا صالح مازندرانی رحمه الله در شرح این حدیث می فرماید: و البهت التحير و الدهش، و لعل المراد به الزامهم بالحجج البالغة لينقطعوا و يبهتوا كما بهت الّذي كفر فى محاجة ابراهيم «ع»[2] همان طور که فیض کاشانی رحمه الله می فرماید: «باهتوهم» أي جادلوهم و أسكتوهم و اقطعوا الكلام عليهم.[3]
مرحوم مجلسی رحمه الله می گوید: و الظاهر أن المراد بالمباهتة إلزامهم بالحجج القاطعة و جعلهم متحيرين لا يحيرون جوابا كما قال تعالى:" فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ" و يحتمل أن يكون من البهتان للمصلحة فإن كثيرا من المساوي يعدها أكثر الناس محاسن خصوصا العقائد الباطلة، و الأول أظهر، قال الجوهري: بهته بهتا أخذه بغتة، و بهت الرجل بالكسر إذا دهش و تحير، و في المصباح بهت و بهت من بابي قرب و تعب دهش و تحير، و يعدى بالحرف و بغيره، فيقال: بهته يبهته بفتحتين، فبهت بالبناء للمفعول" [4]
شیخ اعظم رحمه الله می فرماید: باهتوهم كيلا يطمعوا في إضلالكم محمول على اتهامهم و سوء الظن بهم بما يحرم اتهام المؤمن به، بأن يقال: لعله زانٍ، أو سارق . و كذا إذا زاده ذكر ما ليس فيه من باب المبالغة. و يحتمل إبقاؤه على ظاهره بتجويز الكذب عليهم لأجل المصلحة؛ فإنّ مصلحة تنفير الخلق عنهم أقوى من مفسدة الكذب. و في رواية أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام، قال: «قلت له: إنّ بعض أصحابنا يفترون و يقذفون من خالفهم، فقال: الكفُّ عنهم أجمل. ثم قال لي: و اللّه يا أبا حمزة إنّ الناس كلّهم أولاد بغايا ما خلا شيعتنا. ثمّ قال: نحن أصحاب الخمس، و قد حرّمناه على جميع الناس ما خلا شيعتنا» . و في صدرها دلالة على جواز الافتراء و هو القذف على كراهة، ثم أشار عليه السلام إلى أولوية قصد الصدق بإرادة الزنا من حيث استحلال حقوق الأئمة عليهم السلام.[5]
با توجه به فرمایشاتی که ذکر شد نظر حضرت عالی نسبت به عبارت باهتوهم کی لا یطمعوا ... الخ چسیت؟ آیا حمل ملا صالح و فیض و مجلسی رحمهم الله را می پذیرید یا اینکه احتمالی که شیخ اعظم و مجلسی رحمهما الله داده اند که بهتان به جهت مصلحت جایز است را می پذیرید و اصلا آیا با مذاق شریعت سازگار است که بگوییم بهتان و تهمت بزنید یا خیر؟
با تشکر
ارادتمند زندی
________________________________________
[1] الکافی 2 : 375 ح 4
[2] شرح الکافی 10 : 34
[3] الشافی 1 : 110،الوافی 1 : 245
[4] مرآة العقول 11 : 81
[5] المکاسب المحرمة 2 :
بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله
معنای باهتوهم این است که جوابی به آنها بدهید که فکرش را نکردند و حتی اگر فکرش را هم بکنند نتوانند جوابی بدهند، به قول معروف جوابهای شما برای آنها دندانشکن باشد، و مرحوم مجلسی هم همین را اظهر دانستند، و اما اینکه مقصود این باشد که در دهن عموم باز شود و هر چه خواستند بگویند
پس معلوم است که نه تنها تثبیت دین و حفظ آن از بدعت نیست بلکه دشمن در مقابله به مثل قویتر و استادتر است و در نتیجه اصلا از دین اثری نمیماند، لذا معنای اول شیخ انصاری قده که بیشتر فردی است خیلی لوازم ندارد اما معنایی که ایشان ظاهر قرار دادند شاید ظاهر لغوی و مثل آن منظور باشد، یعنی دلالت تصوری، و گرنه دلالت تصدیقی، محتاج ملاحظه جمیع قرائن حالیه و مقامیه و بخصوص لبیه است به اضافه سایر ادله که مذاق شرع را تبیین میکند، و روایتی که شاهد آوردند معلوم نیست در مقام تنفیر خلق و یک کار اجتماعی باشد به نحوی که ایشان فرمودند بلکه شاید به معنای اول ایشان انسب باشد. و الله العالم.
التماس دعا
حسین
آ شیخ! اولا بر فرض که این جمله حدیث نباشد اما مضمون صحیحی دارد که با اخلاق و فطرت هماهنگ است ثانیا پیامی که شما علم به صحت نوشته های آن دارید حق نشر و پخش آن را ندارید
✅ اشتباهات ترجمه در مصاحبه ای پیرامون حضرت آیت الله سیستانی
🔹حجت الاسلام «سید منیر خباز» از شاگردان حضرت آیتالله العظمی سیستانی اخیرا مصاحبهای با مجله «عصر اندیشه» داشته و به ابعاد مختلف شخصیت ایشان پرداخته است. او چند روز پیش و پس از مشاهده متن مصاحبه خود در این مجله، توضیحاتی را در مورد برخی از اشتباهات ترجمهای این مصاحبه اظهار داشته است:
📝چند ماه پیش گفتگویی با مجله «عصر اندیشه» درباره شخصیت علمی و مدیریت سید استاد، مرجع اعلی، سید السیستانی (دامت برکاته) داشتم و پس از انتشار مجله بسیار متعجب شدم از اینکه حاوی کلماتی بود که نگفته بودم، و چون دوست ندارم به کسی ظن سوء داشته باشم میگویم شاید سخنانم به زبان عربی برای کسانی که ترجمهاش را درست نمیدانستهاند باعث چنین چیزی شده است، و موارد ذیل برخی از مهمترین ملاحظات در این باره است. در سخنانم یادآور شدم که:
1⃣ رویکرد آقای سیستانی در مدیریت شئون مرجعیت داخل عراق با روش سید الطائفه خوئی (قدس سره) در زمان خودشان متفاوت است، اما مضمون کلمات منتشر شده در این مجله به زبان فارسی به گونهای است که انگار آقای سیستانی در زمان مرجعیت آقای خوئی انتقاداتی به راه و روش ایشان داشتهاند، و نه این مضمون و نه چنین عبارتی از من نیست.
2⃣ آقای سیستانی اعتقاد داشت جامعه عراق نیازمند نمایندگانی از سوی مرجعیت است که جوان باشند، و نگرانیاش این بود که بین مرجعیت و جامعه، خصوصا قشر جوان آن، شکافی پیش بیاید، و ملاحظه داشت که نمایندگان سالخورده مرجعیت که از زمان آقای خوئی معروف بودند امکان جلوگیری از چنین مسئلهای را ندارند، اما متن منتشر شده در مجله مضمونش به گونهای است که گویا آقای سیستانی نمایندگان آقای خوئی را عزل کرد و نمایندگان جوان را جایگزین آنها کرد، و من ابدا چنین چیزی را بیان نداشتم.
3⃣ آقای سیستانی اهتمام فراوانی به بیانات استادش شیخ حسین حلی (قدس سره) داشت و معقتد بود احاطه شیخ حلی و دقت او در تحلیل آراء محقق نائینی (قدس سره) واضحتر از آقای خوئی است، اما مضمون متن مجله به گونهای است که گویا از نظر آقای سیستانی آقای خوئی بر فهم کلمات نائینی تسلطی نداشته است، و من هرگز چنین چیزی بیان نداشتم.
📗 fa.shafaqna.com/news/542408
بنده هم فکر میکنم شما از هر ده مطلبی که بنده بنویسم، آن را که خود بخواهید جواب میدهید و در برابر چشمان اهل علم، از پاسخ به آنچه از شما میپرسم کناره گیری میکنید
آیت الله العظمی سیستانی کیست؟
دکتر محمد حسین صغیر می گوید در یکی از دفعات که خدمت آیت الله سیستانی دام ظله رسیده بودم متوجه شدم که ایشان دچار کم خونی هستند. پیشنهاد کردم آقای ما اگر ممکن است قدری آب پرتقال یا آب انار میل کنید چون قدری زردی بر چهره شما میبینم. آقا فرمودند: ملت در این وضعیت گرسنگی، بیچارگی و فقر هستند اونوقت تو از من توقع داری که آب پرتقال یا آب انار بنوشم.
یکی از طلاب میگوید وقتی که آقای سیستانی حفظه الله از سفر درمانی به نجف بر می گشتند، شب اول که در کوفه بودند، وکیل او برای افطار قدری سرشیر آورد. ایشان جز یک تکه نان و چای نخوردند. وکیل اصرار کرد که چرا سرشیر نمیخورید؟ آقا فرمودند: من ۴۰ سال قبل کمی سرشیر خوردم دیدم بسیار لذیذ است، پس از آن دیگر نخوردم.
برخی از افراد اهل تقوا و اخلاص نقل کردهاند که ایشان لباسها و عبای خود را سی سال است که عوض نکرده است.
شیخ امجد ریاض، مدیر کل موسسه حمایت از ایتام العین میگوید: آقای سیستانی پیوسته هدایای شخصی که به او داده میشود را برای موسسه العین می فرستد تا آنها را برای یتیمان هزینه کنیم.
این رفتارها، برای ما تصاویری از زهد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را منعکس می کند.
آقای سیستانی دام ظله، خانه از خود ندارد. روزی یکی از تجار به او پیشنهاد کرد خانه ای را که اکنون در آن به اجاره می نشیند برایش بخرد. او این پیشنهاد را با قاطعیت رد کرد و گفت: من با خودم پیمان بستهام که خودم و فرزندانم حتی یک طبقه منزل هم در روی زمین مالک نباشیم. آیت الله سید احمد مددی حفظه الله درباره او می گوید وی آنقدر به دنیا بی رغبت است که مردانی مانند او جز در اوایل اسلام کمتر کسی یافت میشود. او به مال و مقام اهمیتی نمیدهد. بلکه به اندک چیزی قانع است. برایش اهمیت ندارد چه چیزی می خورد، می نوشد، می پوشد یا روی آن مینشیند. اثاثیه زندگی او بسیار سطح پایین است و نوع زندگی وی بسیار ساده است.
آیت الله سیستانی رفتاری که با جامعه دارد رفتار یک پدر مهربان با فرزندانش است. او پیوسته احوال فقرا و نیازمندان از طلبه و غیر طلبه را جویا میشود. آیت الله سید منیر خباز حفظه الله میگوید آیت الله سیستانی وقت بسیاری را صرف توجه به نیازهای طلاب و شاغلان میکند، بویژه کسانی که به تازگی وارد نجف اشرف شده به کار یا درس مشغول شده اند. خود آیت الله خباز از کسانی است که عنایت سید از همان ابتدا که او به نجف آمد شامل حال او شد.
شبها ملت میخوابند اما یک مرد ۹۰ ساله، با بدن نحیف و صدای آرام خود، از هویت معنوی ملت دفاع میکند. تاریخ، اسم سیستانی را با عظمت یاد خواهد کرد، مردی که ملت عراق را از نابودی و گرفتار شدن در گرداب خون نجات داد.
@AliTalebloo
🔺 آتش خاموش نشدنی مشروطه!
خلاصه قضیه بالا:
سید اسماعیل پدر سید عبد الله بهبهانی فوت کرده بود و حاج ملا علی کنی به ختمش رفته بود. سید عبدالله مدت زیادی به تندی با ملا علی کنی ره صحبت کرد و او در جواب هیچ نگفت. بعدا اطرافیان ملا علی کنی از او پرسیدند: چرا سید امروز از شما عصبانی بود و شما هیچ جوابش را نگفتید؟
وی جواب داد: خلاصه حرف سید این بود که من در ایران آتشی بر افروزم که خاموش شدنی نباشد. و آخر هم انجام داد، زیرا که مشروطه را بنا کرد و این آتش خاموش شدنی نخواهد بود.
✔️بصیرت و دوراندیشی برخی علمای قدیم مثال نزدنی است!
(منبع: یادداشتهای متفرقه محمّدباقر بن شیخ لطفالله نوری که در کتابخانه ملی به شماره ۵-۲۳۶۴۱ نگهداری می شود)
@hawzeh_notes
اول؛ شکل صحیح «می زارم»، «میگذارم» است. دوم؛ اگر کسی کمکی به شما کرده، با این وسعتی که ما میبینیم، شما وظیفه دارید اسامی تمام ایشان را در پایان نامۀ خود ذکر کنید و پایان نامۀ خود را کاری فردی نخوانید که جفا و توهین به پژوهشگران راستین است.
سوم؛ متنی پذیرفته اید که نه تنها در آن سررشته ندارید، بلکه مطالعه را نیز از خود دریغ میکنید؛ آخر آن چه خواهد شد خدا میداند!
از ما حصل آنچه گفته شد، بوی پخته خواری می آید.
مزیدا للاطمينان ترجمه متن سيد به قلم مترجم كتاب، آقاي محمدي شاهرودى، ص288 تقديم است: از جملۀ آن چه من خود ديده ام آن كه در زمانى كه با خانواده در جوار مرقد مولا على عليه السّلام به سر مى برديم، يك شب برخى كنيزان و اعضاى خانواده با آشفتگى پيش من آمدند و گفتند: ديديم در محلّ رخت كن حمام بورياهاى كف آن، گاهى به هم پيچيده مى شوند و گاهى پهن مى شوند و نديديم چه كسانى اين كار را مى كنند. من خود برخاستم و نزديك در رخت كن حمام آمدم و گفتم:
«سلام بر شما، خبر كارى كه شما كرده ايد، به من رسيد. ما همسايگان و مهمانان مولايمان حضرت على عليه السّلام و فرزندان اوييم. ما در همسايگى شما به شما بد نكرده ايم. پس شما هم مجاورت حضرت على عليه السّلام را بر ما ناگوار مسازيد. اگر به كارهايتان ادامه دهيد، شكايت شما را به آن جناب خواهيم نمود.» بعد از آن، هرگز نديديم كه متعرّض رخت كن حمام شوند.
بخشی از سخنان محمد علی شاه قاجار:
"رعیت را چه به آزادی!
به جهنم که نان ندارید
کار ندارید، سرپناه ندارید
آب ندارید، به جهنم که جوانانمان درگیر افیویند
به جهنم که زنان تن فروشی میکنند
همینکه سایه مان بر سر شما رعیت است کافیست
رعیت گوسفند و ما شبانیم..."
#فرهنگ_ایرانی
@farhangirani7000
🔸 شیخ علی یزدی و دروغ!!
🔹 نقل کرد برادر فاضل و بزرگوارم آقاي معزّ الدين مهدوي از قول استاد خويش عالم زاهد ورع تقي مرحوم آقا شيخ علي يزدي که ايشان فرموده بودند:
🔸 در سال هاي اوليه ازدواجم در اصفهان، موقعي رسيد که بسيار تنگدست شدم و از هيچ راهي گشايشي نشد.
🔹 صبح که از خانه بيرون آمدم، خانواده که چند ماهي بود بچهدار شده بود اظهار کرد: جهت ظهر چيزي در خانه نداريم. به اميد خدا از منزل خارج شدم. به مدرسه صدر جهت درس و بحث روانه شدم. تا ظهر مشغول بودم و در اين بين به يکي دو نفر از طلاب که في الجمله وضع ماديشان بد نبود و گاهي هم از آنها قرض ميکردم اظهار کردم و پولي خواستم، گفتند: فعلاً موجود نداريم.
🔸 خلاصه، آن روز و آن شب به همين نحو گذشت. بدون آن که چيزي داشته باشم به خانه رفتم. مادر بچهها بدون آن که اظهار نمايد، چون وضع مرا ديد کمي مرا تسلّي دارد و اظهار بشاشت و خوشحالي کرد.
🔹 روز دوم از خانه بيرون شدم، و در اين روز به چند نفر از کسبه جهت قرض کردن رجوع کردم. همه جواب يأس دادند، و حتي خواستم از بقّال و قصّاب و نانوا چيزي قرض کنم، اظهار داشتند: بدهي شما زياد شده و تا حساب قبلي را تصفيه نکنيد چيزي ديگر به شما نخواهيم داد.
🔸 خلاصه اين روز هم بدين ترتيب سپري شد، و خانواده از اين بابت اظهاري نکرد، و حال آن که من و او دو روز بود که چيزي نخورده بوديم، و او بايد بچه را هم شير بدهد.
🔹 صبح روز سوم موقعي که وارد مدرسه صدر شدم، خواستم بروم به سمت جايگاه هميشگي خود که در آن درس ميگفتم، و آن مسجد پشت بازار نجّارها بود؛ مرحوم آخوند کاشي را ديدم که به سمت من ميآيد.
🔸 (مرحوم آقا شيخ علي يزدي فرموده بودند: به واسطه اختلاف مشرب و سليقه، من نه تنها ارادتي به آخوند کاشاني نداشتم، بلکه او را نيز بد ميدانستم؛ چون وي مردي عارف و حکيم بود. نخواستم که با او روبرو شوم؛ زيرا در اين صورت جهت حفظ ظاهر مجبور بودم که به او احترام کنم، و از روي عقيده قلبي او را بد و فاسق ميدانستم).
🔹 راه خود را برگرداندم. او نيز راه خود را به سمت من بگرداند، تا بالاخره رو به روي هم قرار گرفتيم. ناچار سلام کردم. ايشان پس از جواب فرمودند: آقا شيخ علي! بيا.
🔸 بدون اختيار دنبال ايشان روانه شدم. وارد حجره شد، من نيز وارد شدم. در سر جاي خود نشست، مرا نيز دستور داد بنشين. نشستم. مبلغ پنجاه ريال پول نقد از زير تشکچه خود خارج کرده و مقابل من گذارد. فرمود: بردار و مصرف کن.
🔹 من از روي عقيده خود که او را خوب نميدانستم، نميتوانستم از او چيزي به عنوان هديه يا هر عنوان ديگر که باشد قبول کنم؛ اظهار داشتم احتياج ندارم. مجدداً فرمود: بردار و جهت خانواده خود مصرف کن. من نيز اظهار عدم احتياج و بينيازي نمودم.
🔸 در اين موقع آخوند متغيّر شده، به شدّتي که رنگ رويش سياه شد، و اظهار فرمود: شيخ علي يزدي و دروغ! (دو مرتبه). امروز سوّمين روزي است که شما و خانوادهتان گرسنه هستيد و باز ميگوييد احتياج ندارم! برداريد مصرف کنيد، هر موقع ديگر هم که احتياج پيدا کرديد به من رجوع کنيد.
🔹 مرحوم آقا شيخ علي يزدي فرموده بود: موضوع دو روز من و چيز نخوردن مطلبي بود که فقط من و عيالم و خداوند که عالم السرّ و الخفيّات است از آن اطلاع داشتيم، و مرحوم آخوند کاشاني از روي صفاي باطن و رياضت نفس بدين مقام رسيده بود که از باطن من اطلاع به هم رسانيده بود.
چهارده حکایت، سید مصلح الدین مهدوی
عارف واصل آية الله شيخ محمدجواد انصاری همدانی می فرمود: اگر كسی گفت من (در عرفان) به جايی رسيده ام كه ديگر احتياجی به مثنوی ندارم بدانيد كه دروغ مي گويد. و می فرمود: شما قدرت درک مطالب مثنوی را ندارید.
@bazmeghodsian
🔸آيةالله العظمی بهجت مرحوم آقا شيخ عبدالنبی اراکی را عادل میدانست و مرتّب به ما سفارش میکرد در نماز جماعت ایشان در مسجد فاطمیه شرکت کنیم. میفرمود ایشان دلشکسته است در کنارش باشید. (شيخ علی بهجت).
🔹مرحوم آیة الله سید محمد علی روحانی: استادم شیخ عبدالنبی تمام مکاسب و کفایه را حفظ بود. او از عمر خویش حد اکثر استفاده را کرده بود.
🔸از امام خمینی نقل شده که من نزد آیة الله شيخ عبدالنبی اراکی درس خوانده ام. معروف است که ايشان به امام گفته بود شما به ریاست و حکومت می رسید. (شيخ محمد کاشفی).
🔹حاج شیخ عبدالنبی در وصیت نامه شان نوشته اند:
🔸بچه های من! گرچه من ملک و مالی برای تأمین دنیای شما جمع آوری نکرده ام، ولی دوستی انتخاب کرده ام که احتیاج شما را کاملا فراهم خواهد کرد و اصلا وامانده نمی شوید؛ پس وحشت نکنید. او ناظر حال شماست.
منظورشان امام زمان (عج) بود.
🔹فرزند ایشان آقا صادق میفرمود: ما عینا وعملا در این چند دهه فرمایش ایشان را درک کرده ایم.
شیخ الفقها ص 57.
@bazmeghodsian
چند نکته:
۱. ما هیچگاه نگفته بودیم متن رساله موجود در کتابخانه بروجردی به خط شیخ حر است، بلکه همواره گفته بودیم حواشی آن از شیخ حر است. پس آقای سبحانی سخن ما را تغییر داده است.
مضافا، میگویند ما قبل از شما و در سال ۹۶ گفته بودیم کاتب رساله خود شیخ حر است! گوییم اینکه کاتب متن رساله، شیخ حر باشد اصلا کلام صحیحی نیست که شما میگویید قبل از ما گفتهاید! اشکال ما به شما همین است که چرا چنین گفتهاید!
۲. ادعا میکنند شما گفتهاید نسخه ما پر غلط است، اما نهایتا با قبول اشکالات باید گفت که فقط حواشی شیخ حر بر رساله را نیاوردهایم.
گوییم، باز کلام ما را تغییر دادهاند، ما اصلا از پر غلط بودن یا نبودن نسخه ایشان صحبتی نکردهایم و فقط گفتیم چرا مخاطب را از حواشی که خود شیخ حر اضافه کرده است محروم کردید؟ باز هم همین را میگوییم و پاسخی ندارید.
۳. ادعاهایشان درباره نقدهای ما به چاپ ابواب الهدی هم با سخیف کردن مطلب ما همراه بوده است که میتوانید عین نقدهای ما را در [اینجا] ببینید، و بعد داوری کنید.
اینکه ادعا میکنند چند سال پیش جواب ما را دادند و ما حرفی برای گفتن نداشتیم هم ادعایی بیش نیست، وظیفه ما نقد کردن بود که کردیم، بیش از آن باید چه میکردیم که شما بدانید حرفی برای گفتن داشتیم؟!
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com