کتاب از تاریخ روزگار شاه سلطان حسین صفوی آغاز می شود تا به ایام سلطنت فتحعلی شاه قاجار برسد. نگاه دانشنامه ای، قلم طناز، ایران دوستی و ساده نویسی ویژگی های این کتاب است.
دوبار خوانده ام و دیشب بخش هایی از آن را مرور می کردم. اگر حوصله خواندن همه کتاب را ندارید از صفحه 69 تا 84 آن را با حوصله بخوانید. آشنا شوید با کاخ شاه سلطان حسین صفوی که عمارت خود را میان "راحت خانه"، "حظ خانه"، "لذت خانه" و ... بخش کرده بود.
شاهی که هنگام یورش افغان به کنجی خزیده بود و برای دفع افغان آیت الکرسی می خواند. همان شاهی که زنان مردم را بعد طلاق دادن به زنی می گرفت و پس از همخوابی، دوباره آنها را به شوهر اول باز می گرداند. افتخارش این بود که هر شب چه اندازه توان حیوانی خود را بروز دهد.
"روز و شب در اکل و مجامعت بسیار حریص و بی اختیار بوده و به جهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکره ماه رو را فرمود موافق شرع انور محمدی به رضای پدرشان و رضا و رغبت خودشان از برای وی متعه نمودند و آن پناه ملک و ملت به خاصیت و قوت اکسیر اعظم در مدت بیست و چهار ساعت ازاله بکارت آن دوشیزگان دلکش طناز و آن لعبتان شکرلب پرناز نمود و باز مانند عزبان مست هل من مزید می فرمود (یعنی باز مانند مجردهای دختر ندیده دلش می خواست.). ..." صفحه 82
@khodneviisss