قناة

مكتبة المجلسي ودارالتراث

مكتبة المجلسي ودارالتراث
362
عددالاعضاء
6,720
Links
2,743
Files
2,161
Videos
20,385
Photo
وصف القناة
"گعده گاه اهل تراث"
بین این حصر در سجده و بوسیدن دست فاصله زیادی است.
شما مرتکزات مذهبی و ذهنی خود را وارد بحث می کنید
اگر خالی الذهن نگاه کنید متوجه می شوید که سجده صرفا فقط و فقط برای احترام نه چیز دیگر تفاوتی با بوسیدن دست ندارد
سید محمد صادق رضوی
قضیه «ذره فی بقعة الامکان» را به مقام یک نماینده ی
چه بسار برخی مطالب کلثوم ننه به قول شما از برخی مطالب دیگر ارزش اجتماعی اش بالاتر باشد... بگذریم
محل بحث بنده این بود که محدث را نباید کانّ امام فرض کرد
انگار کتب حدیثی ما را شخص حضرت صادق علیه السلام نوشته اند و به همه جوانب توجه کردند
خیر اقا
مشکلات ما در روایات اخلاقی و ضعف روایات بخاطر همین توجه کم به میراث اخلاقی در مقابل فقه بوده است
سید محمد صادق رضوی
شما مرتکزات مذهبی و ذهنی خود را وارد بحث می کنید ا
ایه شریفه ارتکاز ذهنی بود؟
مگر اینکه جایگاه روایت خبر واحد را با ایه قران در یک مقام ببینید
این محل بحث جدی است
اینکه سجده با بوسیدن فرق دارد ارتکاز ذهنی بنده نیست
از همان منقولاتی است که حضرتعالی نهایت اهتمام را به ان دارید
نومن ببعض و نکفر ببعض نباشیم بهتره
ایه شریفه ارتکاز ذهنی بود؟ مگر اینکه جایگاه روایت
دو فرض بیشتر نیست:
1- فارق سجده ورود آیه دال بر حصر است؛ جواب: روایت صحیحه هم دال بر حصر است
2. سحود نوعی عبودیت است؛ جواب: سجده بدون قصد عبودیت هم امکان دارد.
سید محمد صادق رضوی
دو فرض بیشتر نیست: 1- فارق سجده ورود آیه دال بر حص
فرض دیگری ه مهست
اینکه تقبیل ید والدین را بخواهید از باب مکروه یا مباه یا مستحب بودن در نظر بگیرید که بحثی فقهی است که فقها نیز بحث هایی کرده اند
مرحوم میرزا جواد تبریزی می فرمایند که تقبیل ید مکروه است.حتی در اینجا درباره بوسیدن دست علما می گویند كل تقبيل لليد مكروه ، إلا يد العالم ، والهاشمي تقربا لرسول الله صلى الله عليه وآله(صراط النجاة التبريزي ج2ص 559)
مرحوم اقای خویی نیز چنین بحثی دارند
يجوز ذلك(تقبیل ید الوالدین) في نفسه وهو نوع احترام للآخر
نکته بنده پیرامون استنباطی اخلاقی اجتماعی است نه فقهی
اینکه دست پدر و مادر را بتوان از باب احترام بوسید
به نظر می رسد غلبه نگاه فقهی در این مساله سبب شده نگاه غالب حضرتعالی فقه محور باشد
ایا به گزاره های اخلاقی هم باید با نگاه مستحب و مباح و حرام نگاه کرد
این مساله ای مبنایی است که اختلاف هم در ان بسیار است
فرض دیگری ه مهست اینکه تقبیل ید والدین را بخواهید
اینکه فردی مثل مرحوم تبریزی چنین اطلاقی از روایت کافی برداشت نکرده نشان از ان است که حصر در بوسیدن نکات قابل تاملی دارد
مثل همین إلا يد العالم ، والهاشمي
نکته دیگر در معنای أو من أريد به رسول الله صلی الله علیه وآله است
ایا از این عبارت تنها وصی برداشت می شود؟
بله در روایت دیگری به وصی اشاره شده اما این عبرا تتنها به وصی پیامبر مربوط می شود؟
پس بوسیدن دست حضرت زهرا سلام الله علیها توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله چه توجیهی دارد؟
ایشان وصی پیامبر بودن بر همان معنای وصی یا من أريد به رسول الله صلی الله علیه وآله ؟؟؟
آخوند هنری یا هنر آخوندی
«من نیز این اواخر فکر می‌کنم نه آن روحانی تیپیکال و کلاسیکم و نه هنرمندی - بخوانید هنرور - صرف. طلبه‌ای هستم - با دوست دارم باشم - که هنر و ادبیات و هرچه که اسمش را قرتی بازی است دوست دارد و با ترکیب این دو حرف می‌زند و می‌شنود و می‌شنود و می‌شنود.»
سید احمد بطحایی| در کتاب «هنر پخت و پز» آمده کشیش باید انسانی باشد که زندگی مسیح داشته و دیگران را در زیست عیسوی با خود شریک کرده و البته که با ایشان نیز حتی الامکان همراه شود، چه کارمند وزارت کار باشد چه یک باغبان و کشاورز و چه راننده کامیونی سنگین، باهاشان بنشیند و برخیزد. بخندد و گریه کند. بخورد و بخوابد و بیدار شود. نفس بکشد و در هواشان تنفس کند، سلوکی بی وقفه. اگر نیاز بود سختی گوید و توأمان بشنود، بشنود و بشنود.

این روز‌ها به سنت سال‌های پیش، ویر فیلم‌بینی‌ام گرفته بود و کارت دعوت جشنواره بین المللی فجر که رسید به هر زحمتی دو روز برایش خالی کردم و راهی پردیس چارسو شدم. اول صبح که رسیده بودم، خلوت‌تر بود و فضا سبکتر. هرچه می‌گذشت با حضور سینمایی‌ها و هنرمندان، نگاه‌های تعجب و تحیر و چند تا مصدر دیگر از باب تفعل شدت می‌گرفت.

آخوند هنری یا هنر آخوندیاول پیش خودم گفتم خب اینجا تهران است و مثل قم نیست که از هر درزی یک طلبه بیرون بزند و توی هر سوراخ سنب‌های یک جفت نعلین آخوندی با گرفته باشد، اصلا تو خود فم ملا‌ها را توی مسجد و تکیه و هیئت دیده اند و چشمشان به قباپوشی توی سینما عادت ندارد چه رسد به قران.

هرچه می‌گذشت تفعل نگاه‌ها شدت می‌گرفت و فشار بر من بیشتر، انگار غریبه‌ای بودم که جایشان را تنگ کرده بودم و صندلی شان را اشغال موجودی با یال و کوپال خرمایی و مشکی که در راهرو و سالن‌های نمایش فیلم می‌چرخید و عبایش در نرم نسیم چارسو بالا و پایین می‌شد، ولی با گذشت زمان فکر می‌کردم چرا باید این جور باشد. مگر من چه چیزی هستم؟ عجیب‌تر از همه عادی بودن حضورم برای مهمانان خارجی و فرنگی‌ها بود. انگار برایشان متداول و عادی باشد.

وارد سالن که می‌شدم سعی می‌کردم اولین صندلی خالی و جایی در گوشه و کنج پیدا کنم که کمتر توی دید باشم، ولی خب آن نگاه‌ها و ابرو‌های بالا آمده کم و بیش تا انتها بود. آیا فیلم دیدن یک روحانی عجیب‌تر است با این که قسمت عمده‌ای از سوژه فیلم‌های همان جشنواره از دین و زندگی آخوند‌ها بود یا شاید این قدر طلبه‌ها این جور جا‌ها نرفته اند که حالا حضور یکی شان مثل مهمان ناخوانده‌ای در آن بزم به نظر می‌رسید؟‌

نمی‌دانستم و هنوز هم دقیق نمی‌دانم حضورم آنجا درست بود با ریسک و بی احتیاطی، ولی حس می‌کنم شاید بعضی وقت‌ها بد نباشد نیم نگاهی به هم صنف‌های مسیحی مان کنیم. حتی به قیمت پرداخت هزینه‌های باب تفعل؛ و البته تصور می‌کنم اگر کمی قرتی هستیم و دست و دلمان به هنر آلوده است، بد نیست نرم نرمک و در گوشی بگویم و نشان دهیم. شاید اولش برایمان فرش قرمز پهن نکنند، ولی تجریهام می‌گوید لااقل استقبال چماقی طوری هم نخواهیم داشت. شبیه رفتار «استفان ددالوس» در رمان «پرتره‌ای از مرد هنرمند در جوانی» چوپس.

جایی خواندم نزدیک به نیمی (۴۵ درصد) از سلوک رفتاری کشیش‌های مسیحی گوش کردن است و کمتر از یک ششم (۱۴ ادره شد) به سخن گفان، فکر می‌کنم اگر من و ما هم در جواب نه نام‌های متعجب و حتی اعتراضی کمی کوشنر باشیم بهتر است نا، جوابی بدهیم، و مگر نه این است که در گوش داریم و یک زبانگوش‌هایی پیدا و زبانی پنهان، و خب شنیده ایم رسول رحمت نیز آن قدر گوش بود که به تفعل می‌گفتند: «هو اذن» و خدای رسول ندا داد که «گوش بودن رسول که برایتان بهتر است عزیزان من.»

دیوید تیلور کشیش و استاد الهیات دانشکده کلیسای فالور کالیفرنیا که دستی در فیلمسازی و فیلمنامه نویسی و حتی شعر دارد، وبلاگ بامزه‌ای دارد با مطالبی که درون مایه شان پیوند و پیچیدگی دین و هنر است. زیر عنوان وبلاگش نوشته: «دفترخاطرات کشیشی که هرگز نمی‌خواهد یک کشیش باشد و هرگر تصور نکرد که می‌تواند هنرمند باشد.»

من نیز این اواخر فکر می‌کنم نه آن روحانی تیپیکال و کلاسیکم و نه هنرمندی - بخوانید هنرور - صرف. طلبه‌ای هستم - با دوست دارم باشم - که هنر و ادبیات و هرچه که اسمش را قرتی بازی است دوست دارد و با ترکیب این دو حرف می‌زند و می‌شنود و می‌شنود و می‌شنود.

منبع: هفته نامه کرگدن
سید محمد صادق رضوی
متأسفانه گاهی وقتها برای تبلیغ و دادن ارزش به امری
در روایت رفاعه فقط اشاره به تقبیل ید نیست بلکه به بوسیدن سر نیز اشاره دارد
پس بر اساس برداشت شما نمی توان سر و دست کسی را جز پیامبر و وصی بوسید اما روایتی با این مفهوم نقل شده در همان کتاب کافی شریف که استناد کردید
قال الصادق علیه السلام
إنَّ لَكُم لَنُورا تُعرَفُونَ بهِ في الدنيا. حتّى أنَّ أحدَكُم إذا لَقِيَ أخاهُ ، قَبَّلَهُ في مَوضِعِ النُّورِ مِن جَبهَتِهِ ...الكافي : ۲/۱۸۵/۱
پس می توان گفت می شود سر غیر رسول و وصی را بوسید
بر اساس روایت رفاعه و طبق برداشت شما این امکان نبود
اما کمی مساله جالب تر می شود
اینکه روایتی داریم که وقتی هرگاه برخی از شما یکی از محارم را که به سنّ تکلیف رسیده است، می بوسد، میان دو چشمش یا سرش را ببوسد و از بوسیدن صورت و دهان پرهیز کند.
إذا قَبَّلَ أحَدُكُم ذاتَ مَحرَمٍ قد حاضَت ـ اُختَهُ أو عَمَّتَهُ أو خالَتَهُ ـ ، فَلْيُقَبِّلْ بينَ عَينَيها و رَأسَها و لْيَكُفَّ عن خَدِّها و عن فِيها
البته در جهت تایید سخن شما که اعتقاد به ضعف این روایت دارید باید عرض کنم که این روایت محل تامل جدی است
حتی سیوطی در کتاب «اللئالى المصنوعه» در رد این حدیثمی گوید: این حدیثباطل است، چرا که سعد بن معاذ بعد از غزوه بنى قریظه به خاطر تیرى که به او اصابت کرده بود از دنیا رفت و در زمان غزوه تبوک زنده نبوده است.(اللئالى المصنوعه، جلال الدین سیوطی، ج2، ص154)
چون اصل این روایت در الاصابه از انس نقل شده که پیامبر الاصابه فى تمييز الصحابه، ج 2، ص 38
ابن اثیر هم می گوید سعد بن معاذ در هیچ یک از غزوات رسول خدا تخلف نکرد، و کسانى که از غزوات پیامبر تخلف کرده بودند معروف و شناخته شده اند و در بین آنها اسم «سعد» وجود ندارد.اسد الغابه، ابن اثیر، ج2، ص338
اما عرض کردم محل بحث من تایید متن روایت نبود