👇👇👇
http://tahoor.com/fa/Article/View/402060
ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت امام اميرالمؤمنين علی (عليه السلام)
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
...
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
چه خوش است یک شب بکُشی هوا را
به خلوص خواهی ز خدا خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن
فکنی در آتش کتب ریا را
شود آن که گاهی بدهند راهی
به حضور شاهی چو من گدا را
طلبم رفیقی که دهد بشارت
به وصال یاری دل مبتلا را
مگر آشنایی ز ره عنایت
بخرد به خاری گل باغ ما را
فلکا شکستی دل عاشقان را
به چه روی بستی کمر جفا را
چو شکستی این دل مشو ایمن از وی
که بسوزد آهش قلم قضا را
نه حریف مایی فلکا که یارم
شکند به نازی صف ماسوی را
بشکست رونق ز بُتان بت من
ز صنم بیاراست حرم خدا را
نه به راه کویش سفری خرد را
نه به باغ حُسنش گذری صبا را
نه ز دام شوق تو رهد «الهی»
نه به درد عشقت اثری دوا را
(حکیم الهی قمشه ای)
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
کلیپ زیبای "علی ای همای رحمت"
خواننده محمد اصفهانی
@Andishypak
🎵به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی/طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
🍃.
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن/به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
🍃
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم/سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
🍃
بشناختم خدا را چو شناختم علی را /به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
🍃
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق/تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
🍃
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن/تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
🍃
همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن/که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت امام اميرالمؤمنين علی (عليه السلام)
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
...
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
🍀🍁 ۱۱ شعبان| *بحرطویل ولادت شاهزاده حضرت علیاکبر علیهالسلام*
همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را.
خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.
نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.
چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا به صف کرب و بلا یار حسینم، عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکة کرب و بلا را.
ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی، گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.
نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد، تو مگر جان حسینی نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی، کرم و لطف تو بود عادت تو، عجز و گدایی است همه عادت من، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را.
شاعر: #حاج_غلامرضا_سازگار
🔆 کانال #محبانالزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالزهرایم
🆔 @mohebanozahra315
چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
چو گیرد او به کنارم چه خوش بود به خدا
چو شیر پنجه نهد بر شکسته آهوی خویش
که ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا
گریزپای رهش را کشان کشان ببرند
بر آسمان چهارم چه خوش بود به خدا
بدان دو نرگس مستش عظیم مخمورم
چو بشکنند خمارم چه خوش بود به خدا
چو جان زار بلادیده با خدا گوید
که جز تو هیچ ندارم چه خوش بود به خدا
جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این
به هیچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا
شب وصال بیاید شبم چو روز شود
که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا
چو گل شکفته شوم در وصال گلرخ خویش
رسد نسیم بهارم چه خوش بود به خدا
بیابم آن شکرستان بینهایت را
که برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا
امانتی که به نه چرخ در نمیگنجد
به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا
خراب و مست شوم در کمال بیخویشی
نه بدروم نه بکارم چه خوش بود به خدا
به گفت هیچ نیایم چو پر بود دهنم
سر حدیث نخارم چه خوش بود به خدا
@safinehyetabriz
چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
چو گیرد او به کنارم چه خوش بود به خدا
چو شیر پنجه نهد بر شکسته آهوی خویش
که ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا
گریزپای رهش را کشان کشان ببرند
بر آسمان چهارم چه خوش بود به خدا
بدان دو نرگس مستش عظیم مخمورم
چو بشکنند خمارم چه خوش بود به خدا
چو جان زار بلادیده با خدا گوید
که جز تو هیچ ندارم چه خوش بود به خدا
جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این
به هیچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا
شب وصال بیاید شبم چو روز شود
که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا
چو گل شکفته شوم در وصال گلرخ خویش
رسد نسیم بهارم چه خوش بود به خدا
بیابم آن شکرستان بینهایت را
که برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا
امانتی که به نه چرخ در نمیگنجد
به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا
خراب و مست شوم در کمال بیخویشی
نه بدروم نه بکارم چه خوش بود به خدا
به گفت هیچ نیایم چو پر بود دهنم
سر حدیث نخارم چه خوش بود به خدا
@safinehyetabriz
📃دستخط «استاد شهریار» و غزل معروف استاد در وصف حضرت علی «ع»
💎علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
التماس دعا
🌷🌿 سعدی شیرازی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
❤️ @Sadraiykhoiy 👈
.✅🖤🍀🌺🍀✿🍀🌺🍀❣
🌸✿ "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ" ✿🌸
✦•┈┈┈•✦
🕊علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
"استاد شهریار🕊
"روز شعر و ادب پارسی گرامیباد"
┅┅✿💖🌷💖✿┅┅
🔸علی ای سحاب رحمت!
🔹شعر زیبای مرحوم سید حسن میرخانی در مدح علی (ع) که پیش از شعر مشهور شهریار سروده شده است:
علی ای سحاب رحمت همه مظهر خدایی
همه خلق ماسوا را به خدای رهنمایی
تو چه ممکن الوجودی که تو درخور سجودی
تو چه بحر لطف و جودی تو چه معدن سخایی
تو همای لامکانی به فراز عرش رحمان
که فکندهای به امکان همه سایه خدایی
تو ولیّ انّمایی، تو وفیّ لافتایی
تو وصیّ مصطفایی، تو ولیّ کبریایی
به خرد ادیب و پیری، به فلک مه منیری
به خودت که بینظیری، به خدا خدانمایی
دل اگر علی شناسی به خدا خداپرستی
که ره خداپرستی به علی است آشنایی
به جز از علی که داند که زند دم از سلونی
به جز از علی که تاند که کند گرهگشایی
تو به دلبری و قامت صنما کنی قیامت
چو به کشتگان نامت ز کرم زنی صلایی
به نسیم تار زلفت گل و سنبلم چه حاجت
که صبا بَرَد ز خاکت همه بوی مشکسایی
همه شاهدان عالم در هندوی تو گردند
چو به مجمع نکویان تو به شاهدی درآیی
علی ای درخت طوبی و بهار باغ توحید (وحدت)
که ثمر برآید از تو چو شهید کربلایی
شه ملک دین حسینم تو ز راه لطف ما را
مس قلب تیره زر کن به نگاه کیمیایی
تو صبا سلام ما را به شهید نینوا بر
که زنند بند بندم ز غمش چو نی نوایی
عجب از دمم نباشد که به سوزد عالمی را
که به سینه سوز دارم ز غمش شب جدایی
نه چنان بدین مصیبت دل بنده مبتلا شد
که تواند از حدیثش همه عمر خود رهایی
@bazmeghodsian
🔸علی ای همای وحدت!
🔹شعر زیبای مفتون همدانی در مدح علی (ع) که قبل از شعر مشهور شهریار سروده شده است:
علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را؟
که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را
علی ای محیط وحدت تو چه آیتی خدا را
که محاط توست کثرت چه نهان چه آشکارا
علی ای سوار قدرت تو چه قدرتی خدا را
که کشید دست و تیغ تو کمان لافتی را
علی ای که با محمّد به دو جسم رفته یک روح
صلوات ختم بنما بنگر یکی دو تا را
علی ای سماء وحدت تو چه پرتوی خدا را
که به نه سپهر دادی تو علو و ارتقا را
تو به آسمان وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور روی تو ز ارض تا سما را
به تو گر قوام هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام ملک هستی به که کردی این عطا را
علی ای که داد احمد به کفت لوای حمدش
که علم کند یدالله به دو عالم آن لوا را
علی ای که در شجاعت به قدر تو قدر دادی
که قدر به دست گیرد سر رشته قضا را
نبود به جز تو حیدر نبود به جز تو صفدر
به کسی نداده داور به جز از تو این قوا را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمی تواند
که بقا دهد فنا را که فنا دهد بقا را
به کدام چشم بیند به تو آن که خود نبوده
که ز ابتدا تو بودی و تو هستی انتها را
علی ای که حب و بغض تو بهشت گشت و دوزخ
که میان این دو برزخ کند امتحان ما را
تو به توبه و انابه لب بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده احیا
که به دست پور عمران تو نهادی آن عصا را
چو عروج کرد احمد که به جز تو بود آن جا؟
که به جلوه وانماید پس پرده عما را
علی ای که در سخاوت به هزارها چو حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سخا را
علی ای که بوعلی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شفای تو شفا را
اگر عمرو یا که عنتر چه به نهروان چه خیبر
که نکرد گم ز بیم تو به جنگ دست و پا را؟
به جز از علی چه گویی به کسی خلیفه الله
ز خدای زهد و تقوی بده فرق اتقیا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو احیا
چه شود که وا نوازی به نگاهی آشنا را
@bazmeghodsian
🔸واقعیت رؤیای آیة الله مرعشی درباره شهریار 👆
این رؤیا در سال 1350ش دیده شده که حضرت چند تن از شعرا از جمله شهریار را نام برده و دعوت به حضور کرده اند. طبق دست نوشته فوق که به تأیید آیة الله مرعشی رسیده، شهریار در خواب نه رؤیت شده و نه شعری خوانده است. فقط نامش بر زبان حضرت جاری شده است.
تاریخ سرودن «شهر علی ای همای رحمت» 1316ش است و آیة الله مرعشی در تاریخ سرودن شعر جوان بوده و عنوانی نداشته تا شهریار را دعوت کند.
لذا تفاصیلی که در نقل مشهور ذیل ذکر شده ساختگی و بی اساس است:👇
«فرمود شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. فرمودند شعرت را بخوان. شهریار خواند: علی ای همای رحمت... از خواب بیدار شدم.. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که در خواب در حضور حضرت دیده ام! پرسیدم شعر همای رحمت را کی ساخته ای؟! با تعجب سوال کرد شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟»
@bazmeghodsian
فلکا شکستی دل عاشقان را!
چه خوش است يک شب، بکُشی هوا را
به خلوص خواهی، ز خدا خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن
فکنی در آتش، کتب ریا را
طلبم رفیقی، که دهد بشارت
به وصال یاری، دل مبتلا را
مگر آشنایی، ز ره عنایت
بخرد به خاری، گل باغ ما را
فلکا شکستی دل عاشقان را
به چه روی بستی کمر جفا را؟
چو شکستی این دل، مشو ایمن از وی
که بسوزد آهش، قلم قضا را
نه حریف مایی، فلکا! که یارم
شکند به نازی صف ماسوا را
نه به راه کویش سفری خرد را
نه به باغِ حُسنش گذری صبا را
نه ز دام شوق تو رهد الهی
نه به درد عشقت اثری دوا را
(آیةالله مهدی الهی قمشه ای)
@bazmeghodsian
فلکا شکستی دل عاشقان را!
چه خوش است يک شب، بکُشی هوا را
به خلوص خواهی، ز خدا خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن
فکنی در آتش، کتب ریا را
طلبم رفیقی، که دهد بشارت
به وصال یاری، دل مبتلا را
مگر آشنایی، ز ره عنایت
بخرد به خاری، گل باغ ما را
فلکا شکستی دل عاشقان را
به چه روی بستی کمر جفا را؟
چو شکستی این دل، مشو ایمن از وی
که بسوزد آهش، قلم قضا را
نه حریف مایی، فلکا! که یارم
شکند به نازی صف ماسوا را
نه به راه کویش سفری خرد را
نه به باغِ حُسنش گذری صبا را
نه ز دام شوق تو رهد الهی
نه به درد عشقت اثری دوا را
(آیةالله مهدی الهی قمشه ای)
@bazmeghodsian
درمدحِ مولا علی {علیه السّلام}
علی ای سَمای وحدت تو چه مظهری خدا را
که خدا نمود زینت به تو تختِ إنَّما را
به کدام دهر و حینی تو حدوث گشته بودی
که نمود حق نثار قدمِ تو هَل أتی را
تو چه پرتوی خدا را زجمالِ کبریائی
که به نُه سپهر دادی تو علوّ و إرتِقا را
تو به آسمانِ وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور رویِ تو ز ارض تا سما را
اگر آفتابِ روی تو نبود قصدِ یزدان
نه ز شمس نام بُردی به قسم، نه والضُّحی را
به تو گر قوامِ هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام مُلکِ هستی به که کردی این عطا را
تو به تارَک از تَبارک ز ازل چو تاج هِشتی
فتبارکَ الله ایزد بسرود و مَرحبا را
ز شُکوهِ لایَزالی توئی آن سوارِ قُدرت
که کشید دست و تیغِ تو کمان لافتی را
علی ای که در شجاعت به قَدَر تو قَدر داری
که قَدَر به دست گیرد سر رشتهٔ قضا را
نبود بجز تو حیدر، نبود بجز تو صفدر
که نداده حیّ داور به کس این همه قوا را
تو اگر ز کعبه بتها به زمین نمی فکندی
به خدا ، کسی به عالم نشناختی خدا را
به نبوّت و ولایت بکشاندی از بدایت
تو تمام انبیا را ، تو تمام اولیا را
تو به توبه و انابه لبِ بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده إحیا
تو به دستِ پورِعمران بنهادی آن عصا را
چو عُروج کرد احمد که به جز تو بود آنجا
که به جلوه وا نماید پس پردهٔ عَما را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمیتواند
که بقا دهد فنا را ،که فنا دهد بقا را
علی ای که در سَخاوت به هزار ها چه حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سَخا را
علی ای که بو علی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شِفای تو شِفا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو إحیا
چه شود که وانوازی به نگاهی آشنا را
تو به مُنکرِ خدا گو نکند به هیچ سو رو
به رخ علی ببیند بشر خدا نَما را
به علی مکن برابر به خیال خود کسی را
که به آفتاب نسبت ندهد کسی سُها را
به عطایِ پادشاهی بودش امیدِ مفتون
که غلام قنبرِخود بشمارد این گدا را
سیّد میرآقا کبریائی متخلِّص به مفتون و مشهور به مفتون همدانی (متولّد۱۲۶۸و متوفّی به سال۱۳۳۴شمسی ،مدفون در جنب آرامگاه باباطاهر همدانی )
__________
1_دیوان مفتون همدانی به کوشش رضا مفتون ،انتشارات زوّار ،تهران ،۱۳۶۴،صفحهٔ ۲۰
#علوی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
🔸علی ای سحاب رحمت!
🔹شعر زیبای مرحوم سید حسن میرخانی در مدح علی (ع) که پیش از شعر مشهور شهریار سروده شده است:
علی ای سحاب رحمت همه مظهر خدایی
همه خلق ماسوا را به خدای رهنمایی
تو چه ممکن الوجودی که تو درخور سجودی
تو چه بحر لطف و جودی تو چه معدن سخایی
تو همای لامکانی به فراز عرش رحمان
که فکندهای به امکان همه سایه خدایی
تو ولیّ انّمایی، تو وفیّ لافتایی
تو وصیّ مصطفایی، تو ولیّ کبریایی
به خرد ادیب و پیری، به فلک مه منیری
به خودت که بینظیری، به خدا خدانمایی
دل اگر علی شناسی به خدا خداپرستی
که ره خداپرستی به علی است آشنایی
به جز از علی که داند که زند دم از سلونی
به جز از علی که تاند که کند گرهگشایی
تو به دلبری و قامت صنما کنی قیامت
چو به کشتگان نامت ز کرم زنی صلایی
به نسیم تار زلفت گل و سنبلم چه حاجت
که صبا بَرَد ز خاکت همه بوی مشکسایی
همه شاهدان عالم در هندوی تو گردند
چو به مجمع نکویان تو به شاهدی درآیی
علی ای درخت طوبی و بهار باغ توحید (وحدت)
که ثمر برآید از تو چو شهید کربلایی
شه ملک دین حسینم تو ز راه لطف ما را
مس قلب تیره زر کن به نگاه کیمیایی
تو صبا سلام ما را به شهید نینوا بر
که زنند بند بندم ز غمش چو نی نوایی
عجب از دمم نباشد که به سوزد عالمی را
که به سینه سوز دارم ز غمش شب جدایی
نه چنان بدین مصیبت دل بنده مبتلا شد
که تواند از حدیثش همه عمر خود رهایی
@bazmeghodsian
چو نماز شام، هر کس بنهد چراغ و خوانی
منم و خيال ياری، غم و نوحه و فغانی
چو وضو ز اشک سازم بُوَد آتشين نمازم
درِ مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
رخ قبلهام کجا شد؟ که نماز من قضا شد!
ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
عجبا نماز مستان! تو بگو درست هست آن
که نداند او زمانی، نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است اين، عجبا که هشتمين است
عجبا چه سوره خواندم؟ چو نداشتم زبانی
درِ حق چگونه کوبم؟ که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردي، بده اي خدا امانی
🔸عارف کامل آیة الله العظمی بهجت می فرمود: نسخه ما نماز است. و می فرمود: ذکر خدا در نماز افضل است از ذکر در غير نماز.
@bazmeghodsian
مکن یار، مکن یار، مرو ای مه عیّار
رخ فرّخ خود را مپوشان به یکی بار
تو دریای الهی، همه خلق چو ماهی
چو خشک آوری ای دوست بمیرند به ناچار
مگو با دل شیدا دگر وعده فردا
که بر چرخ رسیدست ز فردای تو زنهار
چو در دست تو باشیم ندانیم سر از پای
چو سرمست تو باشیم بیفتد سر و دستار
عطاهای تو نقدست شکایت نتوان کرد
ولیکن گله کردیم برای دل اغیار
مرا عشق بپرسید که ای خواجه چه خواهی؟
چه خواهد سر مخمور به غیر در خمّار!
سراسر همه عیبیم، بدیدی و خریدی
زهی کاله پرعیب، زهی لطف خریدار
چو ابر تو ببارید بروید سمن از ریگ
چو خورشید تو درتافت بروید گل و گلزار
ز سودای خیال تو شدستیم خیالی
کی داند چه شویم از تو چو باشد گه دیدار
همه شیشه شکستیم کف پای بخستیم
حریفان همه مستیم مزن جز ره هموار
(حضرت استاد فاطمی نیا به هنگام مهرکردن اجازه نقل حدیث)
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com