Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#با_علی_اصغر_علیه‌السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#دهه_اول_محرم
#اشعار_اصغری

◾️ #شب_هفتم| شب حضرت علی اصغر (علیه‌السلام)..

تو را دادند از پیکان به جای شیر آب اصغر
عطش طی شد تلظّی نه، تبسّم کن بخواب اصغر
لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد گردون
ز قطره قطرۀ خونت صدای آب آب اصغر
دهم تا روی خود را در ملاقات خدا زینت
محاسن را به خون حنجرت کردم خضاب اصغر
در این صحرا که لبریز است از فریاد بی پاسخ
تو با لبخند گفتی اشک بابا را جواب اصغر

تو هم خون خدا، هم زادۀ خون خدا هستی
که در آغوش ثارالله چشم خویش را بستی

من از یک غنچه، عالم را بهار بی خزان کردم
تمام کربلاها را بهشت جاودان کردم
تو آه از دل کشیدی من کشیدم تیر از حلقت
تو خون از حنجر و من اشک، از چشمم روان کردم
به هفتاد و دو خون، خاک زمین را آبرو دادم
ولی خون تو را یکسر نثار آسمان کردم
به آل الله گفتم تا منم زنده نگرید کس
ولی خود گریه بر تو پیش چشم دشمنان کردم
تو در گهواره بودی و ز ایثارت خبر دادم
همان دیشب که من یاران خود را امتحان کردم

نجستی جز به خون خویش درمان دل خود را
گرفتی از سر پیکان، شفای عاجل خود را

الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
چگونه خویش را نزدیک کردی بر گلوی او
گمانم دور دیدی چشم خونین عمویش را
درست آندم که حلقه تشنۀ او را تو بوسیدی
تبسّم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
تو مانند قلم در خون اصغر سر فرو بردی
نوشتی بر روی دستم کتاب آرزویش را

ز دشمن خواستم با جرعۀ آبی کند سیرت
نگفتم تا که با تیر سه شعبه گیرد از شیرت

دلم چون لالۀ پرپر در این سوزنده صحرا شد
که با تیر سه شعبه غنچۀ نشکفته ام وا شد
بخند اصغر که بعد از قتل هفتاد و دو سربازم
شهادتنامه ام امروز با خون تو امضا شد
شهیدانم همه دادند جان در دامن صحرا
تو تنها در شهادت مقتلت آغوش بابا شد
تو تا گشتی نشان تیر، خم کردی سر خود را
ندیدی قامت من در غمت مثل کمان تا شد
ز شست حرمله تیری به حلق اصغرم آمد
که شد آن تیر مسمار و فرو در قلب زهرا شد
ذبیح کوچکم تا با گلوی تشنه جان دادی
زمین از اشک چشم هاجران در خیمه دریا شد

پس از قتل من و تو می شود آزاد آب امشب
سزد گر آب آتش گیرد از اشک رباب امشب

تو کز مادر ولادت یافتی با ما سفر کردی
مرا منزل به منزل با نگاهت خونجگر کردی
نه در گهواره نه در دست زینب بود آرامت
به شوق مرگ، دست و پا زدی شب را سحر کردی
شهیدان با شهادت زنده می مانند اما تو
شهادت را به خون حنجر خود زنده تر کردی
چو پیغمبر گرفتی راه "سبحان الذی اسری"
به آغوش خدا پرواز از دوش پدر کردی

به تیر دوست ای سر تا قدم عاشق تبسّم کن
بپر در دامن زهرا و با محسن تکلّم کن

تبسّم کن جواب خندۀ جان پرورت با من
خدا داند چه کردی در نگاه آخرت با من
سپر گشتن به استقبال پیکان عدو با تو
برون آوردن تیر ستم از حنجرت با من
چو خواهد بر تو گرید اوّل از من رو بگرداند
ز بس دارد وفا و مهربانی مادرت با من
نه تنها می کنم تشییع، جسمت را به تنهائی
که در جمع شهیدان است دفن پیکرت با من

به دامان افق بنوشته با خون علی اصغر
که باشد مکتب ایثار مرهون علی اصغر
#حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
Forwarded From دعبل
#حاج_غلامرضا_سازگار و مرحوم #نادعلی_کربلایی در دیدار مداحان اهل بیت علیهم السلام با رهبر انقلاب در دوران ریاست جمهوری
۱۳۶۵/۱۱/۳۰
این دیدار در ایام عملیات غرورآفرین #کربلای_پنج انجام شد و چند روز پس از آن جمعی از جامعه مداحان عازم جبهه ها شدند.

سه روز #تا_دیدار

@deabelnews
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#سقیفه_بنی_ساعده
#مطاعن_دشمنان
#مطاعن_سقیفه
#اشعار_فاطمی

مدینه غرق ماتم بود و دلها خانه غم بود
فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد مات بود

سکوت آفرینش با قیام حشر توأم بود
سراسر مسلمین را قامت از بار الم خم بود

خلایق با دلی بشکسته میگفتند پیوسته
محمد در سرای جاودانی رخت بر بسته

در آن روزی که خون جاری ز چشم هر مسلمان بود
گلوی آفرینش پاره از فریاد و افغان بود

سپهر نیلگون را در درون سینه طوفان بود
علی مشغول غسل آن سفیر پاک یزدان بود

به نقش دوستی دشمن سرکین آفریدن داشت
-ز جسم زنده قرآن هوای خون مکیدن داشت

سقیفه مرز شورای افرادی ستمگر بود
سقیفه پایگاه خصم سرسخت پیمبر بود

جنایت، حق کشی غارت ستم، در حق حیدر بود
نه بلکه جنگ با قرآن و اسلام و پیمبر بود

در آنجا با حضور چند تن اوباش شورا شد
جنایاتی که در او تا قیامت رفته امضاء شد

اگر برپا نمیگردید این شورای ننگ آور
نمیگردید ره گم کردهای اسلام را رهبر

نمیشد غصب حق بن عم و داماد پیغمبر
نمیزد بر سرای فاطمه دست خسی آذر

یزید و ظلمهایش بود محصول همین شورا
که خونها ریخت از آزادگان لعنت بر این شورا

چه شورایی که باب فتنه از آغاز آن وا
شد
چه شورایی که با آن قامت عدل و شرف، تا شد

چه شورایی که با آن رخنه در اسلام پیدا شد
چه شورایی که استحکام آن با خون زهرا شد

نفاق و فتنه و آشوب و طغیان بود این شورا
ستم در حقّ اهل بیت و قرآن بود این شورا

دو روز اسلام را رخت غم و اندوه شد در بر
یکی در روز شورا و یکی در مرگ پیغمبر

به مرگ مصطفی شد عالم اسلام بی رهبر
به شورا گشت کوته دست خلق از دامن حیدر

کسیکه قائل قول سلونی بود تنها شد
خسی که از اقیلونی سخن میگفت، مولا شد

سیه ماری که عمری لانه در آغوش قرآن داشت
به قصد پیکر دین در دهان پر زهر دندان داشت

به باطن کفر و در ظاهر هزاران رنگ ایمان داشت
صمد گوی و صنمها در درون سینه پنهان داشت

پس از مرگ نبی اسلام را پنداشت بی رهبر
به مسجد آمد و زد حلقه در محراب پیغمبر

شده چوپان مردم گرگ خون آشام از یکسو
گشوده چنگ بر نابودی اسلام از یکسو

مسلمانان بسان مردگان آرام از یکسو
امیرالمؤمنین تنها در آن ایّام از یکسو

به چشم نازبیننش بود از رنج و الم خاری
نبود او را بغیر از فاطمه یار وفاداری

همه این رنجها محصول آن شورای ننگین بود
که اصلش جنگ با قرآن و نامش یاری دین بود

علی را جاری از چشم خدا بین اشک خونین بود
عدو مست خلافت بود و کامش سخت شیرین بود

چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پزد
شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد

هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود
سرکش بی کسی بر چهرة اسلام پیدا بود

که در موج فضا آتش بلند از بیت زهرا بود
امیر مؤمنان هم در سکوت خلق تنها بود

کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را
سکوت خلق و همراهیّ دشمن، کشت زهرا را

برون شد ز آستین حق کشیها دست بیدادی
شرر افروخت در بیت ولایت سست بنیادی

که سرزد شعلهاش از قلب هر انسان آزادی
تو گویی در درون شعلههایش بود فریادی

که آن فریاد از عمق دل دخت پیمبر بود
ولی افسوس گوش امّت از بشنیدنش کر بود

هنوز آن آتش سوزنده در دلها شرر دارد
هنوز از دیده جاری شیعه خوناب جگر دارد

به هر صبح و مسا، فریاد و اشک بیشتر دارد
مگر روزی که فرزندش نقاب از چهره بردارد

نماید همو خورشید فلک رخسار دلجو را
بگیرد انتقام مادر بشکسته پهلو را

امام منتظر ای مهدی موعود ادرکنی
ولی الله اعظم حجّت معبود ادرکنی

فروزان روی حق را شاهد و مشهود ادرکنی
الا ای کعبه دل قبلة مقصود ادرکنی

مپوش از خلق ای پشت حقایق روی زیبا را
اجابت کن دعای میثم افتاده از پا را

🔸شاعر: #حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالزهرایم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#اسارت_اهلبیت_علیهم‌السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#اشعار_حسینی
#ماه_محرم

ای هلال من به بالای سنان قرآن بخوان
قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان

با صدای خود مسخّر کن تمام کوفه را
کوفه را هم کربلا کن؛ هم چنان قرآن بخوان

گر چه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن
گر چه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان

تا مگر آوای قرآن تو آرامم کند
بر فراز نیزه، ای آرام جان قرآن بخوان

تا که اسلام تو را اهل زمین باور کنند
ای امام کلّ اهل آسمان قرآن بخوان

زادۀ مرجانه دارد قصد آزار تو را
تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان

صوت قرآن سر تو، سر بلندم می‌کند
تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان

یاد قرآن پدر کن؛ روی دست جدّمان
وارث حیدر! تو هم نوکِ سنان قرآن بخوان

آن چه دیدم مادرم زهرا برایم گفته بود
این مصیبت را نمی‌کردم گمان؛ قرآن بخوان

هر که هر چه دارد از این خاندان دارد حسین
تا به «میثم» هم دهی سوز نهان قرآن بخوان
#حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #محبان‌الزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @mohebanozahra315
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#با_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#اشعار_حسینی
#3شعبان

ای به راهت مه شعبان ز ازل چشم به راه
وی مهِ چاردهِ سرزده در سوم ماه
ماه را نیست به خورشید رُخت تاب نگاه
پای تا فرق همه آینۀ حسن اله

عقل از پایۀ اجلال تو دستش کوتاه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

عید میلاد تو دل برده ز کل اعیاد
فهم ما قاصر و وصف تو فزون از اعداد
ظرف ما کوچک کن لطف و کرم توست زیاد
بال بخشیده به فطرس شب عید میلاد

داده او را شرف و منزلت و عزّت و جاه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

خازن جنّت از شوق نگاهت سرمست
ظرف جانت شده لبریز ز صهبای الست
تا فلک رفته سر دست ملک دست به دست
فرشیانند به زنجیر ولایت پابست

عرشیان جانب گهواره‌ات آرند پناه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

ای تولّای تو بر گردن خوبان شده دِین
به نبی جان گرامی، به علی نور دو عِین
پیش از این عالم امکان شده مولی‌الکونین
توحسینی! توحسینی! توحسینی! توحسین!

ای به آقایی تو ذات خداوند گواه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

ای در آغوش خدا بعد زمان هم جایت
روی نادیدۀ ذات ازلی سیمایت
جای گل‌بوسۀ احمد به همه اعضایت
سجدۀ طوبی بر ظلّ قد و بالایت

خال و خطّت همه «لانَعبُدُ الّا ایّاه»
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

کعبه از روز ازل، کرببلاییت حسین!
کار جبریل امین، مدح سرائیت حسین!
مَلک و جن و بشر هر سه فداییت حسین!
پیش لطف و کرم و عفو خداییت حسین!

کمتر از یک پر کاه است دوصد کوه گناه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

حرم محترم توست دل بشکسته
فیض معبود به ما از تو رسد پیوسته
هر که پیوست به تو از دو جهان وارسته
روی هر زخم تو از نیزه و خنجر بسته

نقش «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِالله»
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

ما همه ظلمت و تو مهر جهان آرایی
ما کم از قطره و تو بیشتر از دریایی
با وجودی که به خلق دو جهان مولایی
این به وصف کرمت بس که به ما آقایی

تو شهنشاهی و ماییم گدای سر راه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»

تو خود آزاده و خلق است گرفتار، حسین!
اشک ما یافته با سوز تو مقدار، حسین
عید هم بهر تو هستیم عزادار؟ حسین
کس نگوید تو غریب استی و بی‌یار، حسین!

همه خوبان جهانن به دور تو سپاه
«بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»
#حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#با_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#اشعار_حسینی
#3شعبان

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست 
الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست 

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر 
پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال 
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست 

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین 
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست 

این همان مصباح نور غیب رب العالمین 
این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست
 
چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه 
پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست
 
با وجود آنکه باشد رحمت حق بی حدود 
این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست 

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه 
جان قرآن، رکن ایمان، قلب دین، روح دعاست 

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات 
ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست
 
وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد 
مدح او باید کسی خواند که او را خونبهاست 

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر 
هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست 

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او 
هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست 

هر چه از او خواست ذات کبریا تقدیم کرد 
درعوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست  

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است 
تـا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست
 
اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق 
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست 

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست 
مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی»ست
 
قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش 
صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست
 
بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین 
هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست
 
شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی» 
زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است 
فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟ 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا 
گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست
 
گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست 
هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست 

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او 
می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست 

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر 
مضجع او «مروه» و ایوان عباسش «صفا»ست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است 
کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست 
 
گو یکی گردد دو عالم از برای قتل او
قامتش تنها برای خالق یکتا دوتـاست
 
وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست 
این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست
 
"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت 
رأس او از تن جدا شد، دوست کی از او جداست؟
#حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#با_حسین_علیه_السلام
#اشعار_حسینی

کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود

اگر جدائی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به‌جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود

گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم
ورنه زدیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود

گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده‌ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی‌شود

کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود

عمر گذشت، وانشد راه زیارتت به من
حاجت این شکسته دل چرا روا نمی‌شود

جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود

ای بدن تو غرق خون وی سر و روت لاله‌گون
با چه خضاب کرده‌ای خون که حنا نمی‌شود

کرب و بلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود

چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود

سوز درون "میثمت" بوده شراری از غمت
ورنه زشعرش این همه شور به پا نمی‌شود
#حاج_غلامرضا_سازگار
نخل میثم، ج۲، ص۲۸۰

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#اسارت_اهلبیت_علیهم‌السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#اشعار_حسینی
#ماه_محرم

ای هلال من به بالای سنان قرآن بخوان
قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان

با صدای خود مسخّر کن تمام کوفه را
کوفه را هم کربلا کن؛ هم چنان قرآن بخوان

گر چه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن
گر چه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان

تا مگر آوای قرآن تو آرامم کند
بر فراز نیزه، ای آرام جان قرآن بخوان

تا که اسلام تو را اهل زمین باور کنند
ای امام کلّ اهل آسمان قرآن بخوان

زادۀ مرجانه دارد قصد آزار تو را
تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان

صوت قرآن سر تو، سر بلندم می‌کند
تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان

یاد قرآن پدر کن؛ روی دست جدّمان
وارث حیدر! تو هم نوکِ سنان قرآن بخوان

آن چه دیدم مادرم زهرا برایم گفته بود
این مصیبت را نمی‌کردم گمان؛ قرآن بخوان

هر که هر چه دارد از این خاندان دارد حسین
تا به «میثم» هم دهی سوز نهان قرآن بخوان
#حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #محبان‌الزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @mohebanozahra315
🍀🍁 ۱۱ شعبان| *بحرطویل ولادت شاهزاده حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام*

همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را.

خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.

نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.

چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا به صف کرب و بلا یار حسینم، عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکة کرب و بلا را.

ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی، گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.

نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد، تو مگر جان حسینی نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی، کرم و لطف تو بود عادت تو، عجز و گدایی است همه عادت من، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را.

شاعر: #حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #محبان‌الزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالزهرایم
🆔 @mohebanozahra315