قناة

مكتبة المجلسي ودارالتراث

مكتبة المجلسي ودارالتراث
362
عددالاعضاء
6,720
Links
2,743
Files
2,161
Videos
20,385
Photo
وصف القناة
"گعده گاه اهل تراث"
Forwarded From Saafi.com
نگرانی شدید آیت الله العظمی صافی از گرانی های اخیر

🔻مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف در دیدار جمعی از طلاب، با ابراز نگرانی شدید از مشکلات اقتصادی و گرانی های اخیر فرمودند: آیا خوبی های مردم را باید با گرانی جواب داد؟ آیا مردم شریف و نجیب ایران، استحقاق این همه مشکلات و بی عدالتی ها و سختی معیشت را دارند؟

🔸معظم له در قسمت دیگری از بیانات خود افزودند: اگر امروز برای رفع این مشکلات و گرانی ها کاری نشود و مردم عزیز ما از این وضعیت نجات پیدا نکنند، فردا دیر است.

🔹ایشان، وحدت کلمه را راه برون رفت از مشکلات فعلی دانسته و فرمودند: همه مسئولان باید با وحدت کلمه برای رفع نگرانی های مردم همت کنند. ما هم دعا می کنیم ان شاء الله در این امر موفق باشند و بتوانند مردم عزیز ما را خوشحال نمایند.

🌐 Saafi.com
🆔 @Saafi_ir
کتابشناسی جوامع حدیثی چهارگانه شیعه
م اسلامی
جبل عامل بین الشهیدین از جعفر المهاجر و ترجمه اش ا
احسنتم
🌺🌺🌺
Hs
الهجرة العاملية الى ايران تأليف شيخ جعفر مهاجر.. ا
🌷🌹
Forwarded From unknown
◼️سالروز شهادت حضرت حمزه سلام الله علیه تسلیت باد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در جنگ احد نسبت به شهادت عموی باوفایشان بسیار گریستند.

🔹در مقام حضرت حمزه همین بس که او شاهد بر رسالت انبیاء است و در روز قیامت او باید شهادت دهد که انبیاء به وظائف خود در ابلاغ پبامهای الهی به مردم، عمل نموده اند.

📚كافي، ج‏8، ص: 267
جدول شكيات تنظيم از محقق كركي ره
Forwarded From unknown
✳️ علی اصغر امیرانی در مجله خواندنی ها : در ایران هر که نادان تر و دیوانه تر متنفذتر و با عنوان تر/ در ایران مردم فقط در لای کتاب ها در برابر قانون متساوی هستند/ مادام که عدالت اجتماعی نیست این گونه است!



#روزشمار

#5_تیر_1341

✅ تعصب و لجاجت در این کار جنایت در حق چند نسل این مملکت است!

« #علی_اصغر_امیرانی » در ستون « بدون روتوش» شماره امروز #خواندنی_ها نوشت : تعصب و لجاجت در این کار جنایت در حق چند نسل این مملکت است!

«علی اصغر امیرانی» در ستون « بدون روتوش» شماره امروز خواندنی ها نوشت : به مناسبت انتشار برنامه جدید تحصیلی، این مسئله مهم و اساسی که بیست سال است به تعداد سال ها به علاوه تعداد کابینه ها موضوع روز بوده، بار دیگر این روزها موضوع روز شده است.

نخستین شرط صلاحیت برای بحث در این مورد هم مانند سایر موارد احتراز از هر گونه حب و بغض وغرض و دوری از عناد و لجاج می باشد . این کار کار سیاسی و اقتصادی نیست. تعصب و لجاجت در آن در حکم جنایت است، آن هم جنایت نسبت به چندین نسل یک مملکت.

✅ اجتماع ما با تعلیمات مدارس و شاگردان آن ها مطابقت نمی کند!

بزرگترین ایرادی که به برنامه فعلی و گذشته مدارس ما می گیرند این است که در این برنامه ها به احتیاجات کشور و استعداد شاگرد توجهی نشده و مدارس ما، به جای مرد اجتماع کارمند برای دولت و پشت میز نشین برای ادارات درست می کنند.

در کار این ایراد، در عین حال که در خور توجه و به ظاهر وارد می باشد، یک ایراد بزرگتر هست که کمتر کسی خواسته به آن توجه کند و آن این که : این برنامه تحصیلی نیست که با اجتماع ما واحتیاجات کشور و استعداد شاگرد تطبیق نمی کند، این اجتماع ماست که وضعش با تعلیمات مدارس و معلومات شاگردان آن ها مطابقت نمی کند و با خوانده ها و فهمیده هایشان منافات دارد؟

وضع اجتماعی و اداری کشور خاصه در بیست ساله اخیر به صورتی در آمده که شاگرد به محض خروج از مدرسه نه تنها تمام آن معلومات و محفوظات را باید دور بیندازد بلکه ناچار است خلاف آنها را فرا گرفته عمل کند وگرنه از قافله اجتماع عقب مانده محکوم به محو خواهد بود.

✅ در ایران هر که نادان تر و دیوانه تر متنفذتر و با عنوان تر!

از روزی که شاگرد قدم به مکتب می گذارد تا روزی که پاره کاغذی به نام دیپلم به دستش می دهند همه جا می خواند و می شنود و به او تلقین می کنند که : توانا بود هر که دانا بود. ولی همین که قدم به اجتماع می گذارد به رای العین در تمام موارد می بیند که هر که نادان تر و حتی دیوانه تر است توانا تر، داراتر و متنفذتر و با عنوان تر می باشد، دانایان حتی از نوع استادانشان غالبا یا گوشه نشینند یاحانه نشین و نادانان حتی در نوع بی مخانشان کوشک نشینند یا کاخ نشین. در هیچ یک از برنامه های تحصیلی و کتاب های مدارس و کنفرانس های معلمین در باره اسرار و رموز و فنون زمین خواری وکیل تراشی، صندوق سازی، سفته بازی، شهرسازی بدون سرمایه یا با سرمایه دیگران، وام گرفتن بدون اعتبار و اعتبار گرفتن بدون کار، شرکت در مقاطعه کاری های بزرگ بدون داشتن کوچکترین وسائل، زور گفتن بدون اسلحه و حتی نیرو و زور شنیدن با داشتن تمام قوا وانواع سلاح ها و بسیاری امور رایج وجاری دیگر، کوچک ترین اشاره ای نشده و تعلیماتی در این باره به شاگردان داده نمی شود لاجرم حتی شاگردان اول شعب ریاضیات، طبیعیات، ادبیات و سایر دروس وقتی که قدم به اجتماع می گذارند در برابر شاگردان اول این کار مانند معنوی زمین خواروخرم آسفالت کار و دریانی شهر ساز که حتی از نوشتن امضای خود هم عاجزند و سایر زور گویان درجه دار و زور شنوان ارج دار ذره ای به حساب نمی آیند.

✅ در ایران مردم فقط در لای کتاب ها در برابر قانون متساوی هستند!

در جامعه ما مردم اسما و در لای کتاب در برابر قانون و عرف و عادت متساوی الحقوق هستند و عملا هر گز نبوده اند و حق تقدم پیوسته با کسانی بوده که شغل و کاری دولتی داشته و یا پستی سیاسی و نظامی داشته باشند.

در یک چنین اجتماعی چگونه توقع دارید، نابغه علمی و استاد فنی و قهرمان هنری به وجود بیاید، یک چنین کسی اگر هم به وجود بیاید چگونه می تواند همان طور زندگی کند که قهرمانان زمین خوار و شهرساز و زورباز؟!

✅ مادام که عدالت اجتماعی نیست این گونه است!

بنا بر این مادام که عدالت اجتماعی نیست و کار مندی و پشت میز نشینی صرف دارد نه تنها پشت میز نشینان شهری بلکه کشاورزان بیابانی و کارگران حرفه ای هم کار و پیشه آبا و اجدادی خود را رها کرده با چند صباحی مدرسه رفتن خواه در خارج کشور خواه در داخل می خواهند به هر نحوی شده پستی دولتی وشغل اداری دست و پا کنند تا برای عبور از این بیا بان دور وسیله ای داشته باشند که لااقل حقوق خودرا حفظ نمایند.

http://yon.ir/Qq2dV
@tunellzaman
✳️ علی اصغر امیرانی در مجله خواندنی ها : در ایران
این هم نمونه ای است از نبش قبر توسط کسانی چون بنده
که البته با عمل ارجمند تراثی شما
قدری فرق دارد ! 👆👆👆😍😂😘😳
دخترانی که حرمسرای پدرشان را رونق می بخشند!
یاکوب ادوراد پولاک» (1818 – 1891) پزشک یهودی اتریشی دربار ناصرالدین شاه از سال 1851 تا 1860 در ایران زیسته است و در این سال‌ها ضمن طبابت در دربار، به عنوان اولین مدرس پزشکی مدرن در دارالفنون به فعالیت پرداخت. او پس از ده سال اقامت در ایران و سفر به شهرها و مناطق مختلف ایران، به وطن خود بازگشت و با استعانت از هوش و ذهن تحلیلی خود کتابی درباره‌ ایران نوشت به نام «ایران، سرزمین و مردم آن.

گزیده‌ای از فصل 6 کتاب «سفرنامه‌ پولاک» با عنوان «زندگی خانوادگی و فعالیت جنسی:
درست است که نزد تمام قبائل و امم عالم، روابط جنسی از اهمیت زیادی برخوردار است، اما این امر نزد مسلمانان ارج و قرب بیشتری دارد و آنان به روابط جنسی به چشم پیش درآمد و منبع پایان ناپذیر لذت و سرمستی می‌نگرند که در جهان دیگر نیز ادامه خواهد یافت.
یک دختر خوش بروبالا برای پدر و مادرش در حکم سرمایه ای است، زیرا کسی که بخواهد این دختر را به زنی بگیرد، باید «شیربها»یی در عوض بپردازد و از آن گذشته به نسبت زیبایی و رشد جسمی‌آن دختر باید مبلغ معتنابهی هم به عنوان «مهریه» تعهد کند. شیربها معمولا به حدود پانصد تومان بالغ می‌شود. به همین دلیل پدر و مادر در مواظبت، تغذیه و تهیه ی رخت و لباس دختران از هیچ دقت و کوششی فروگذار نمی‌کنند، حتی اگر سایر اهل خانه از این لحاظ دچار مضیقه بشوند؛ دلیل آن هم واضح است، چون تقریبا اطمینان دارند که همه ی این مخارج روزی جبران می‌شود.

طبق قوانین و مقررات، دختر باید بعد از رسیدن به سن بلوغ شوهر کند، یعنی با شروع حیض و هنگامی‌که موی زیر بغل و زهار شروع به روییدن کرده باشد، عینا مانند مقررات آیین یهود. دخترانی شوهر می‌کنند که هنوز حیض در آن‌ها کامل نشده و سینه‌هایی صاف دارند، اما هر دو این عقب ماندگی در زمان ازدواج جبران می‌شود.
حیض در شمال ایران تازه در حدود سیزده سالگی و در جنوب مقارن نه یا ده سالگی آغاز می‌شود. در شیراز دیدم زنانی را که با دوازده سال قمری صاحب اولاد بودند، در حالی که در تهران به ندرت زنی قبل از چهارده سالگی وضع حمل می‌کند. زنان مشرق زمین بهتر از زنان اروپایی حساب عادت ماهانه ی خود را نگه می‌دارند، زیرا بنای گاه شماری آن‌ها قمری است، روز دقیق شروع قاعدگی خود را می‌دانند.

در مشرق زمین کار ازدواج برای هرکس سهل است. با نیاز اندک به پوشاک و مسکن، ارزانی خواربار، لطف و مساعدت طبیعت، اعتقاد به قضا و قدر، با دگرگونی همیشگی احوالات روزگار که تحصیل ثروت و از دست دادن آن را کلا در اثر تصادف وانمود می‌کند، دیگر پر کردن شکم بر و بچه‌ها برای یک نفر شرقی ایجاد ناراحتی خیال و نگرانی نمی‌کند. این دیگر از جمله بدیهیات است که دختری که به سن معینی رسید باید شوهر کند و به همان نسبت مسائل مربوط به ثروت و وضع طبقاتی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. از آن گذشته سهولت طلاق دیگر اقدام به ازدواج را در دیده مردم مانند اروپا کاری چنان صعب و مشکل جلوه نمی‌دهد. پس می‌توان فهمید چرا از پیر دختران و پیر عزب‌ها که این روزها در کشورهای متمدن گروه گروه از آنان دیده می‌شود، در ایران خبری نیست و به ندرت دختر بی عیب و نقص و خوشنامی‌در این مملکت وجود دارد که به علت توقعات و خودخواهی‌های محتمل پدرومادر، پس از بیست سالگی بدون شوهر مانده باشد.
مرد شرقی اصلاً نمی‌فهمد وقتی امکان زن گرفتن هست چرا باید عزب بماند. به کرات شاهد این بودم که دختران خانواده‌های کم درآمد پس از آنکه بر اثر ازدواج به نان و نوایی رسیدند دست بالا کرده اند و برای پدر تنهای خود زن گرفته اند یا اصلاً کوشیده اند حرمسرای او را تکمیل کنند.

از آنجا که مرد قبل از ازدواج نمی‌تواند همسر آینده خود را ببیند و دختر، حتی بدون دیدن شوهر هم حق انتخاب ندارد بلکه فقط بزرگترها اختیار وی را دارند، اغلب ازدواجها در اثر وساطت زنان خویشاوند یا دلاله‌ها عملی می‌گردد.

دلاله به مردی که قصد ازدواج دارد رجوع کرده و از خصوصیات ممتاز بدنی و جسمی‌زنی که برایش در نظر گرفته است داد سخن می‌دهد و در این باره معمولاً مبالغه می‌کند و می‌گوید:
پوستش سفید، چشمانش درشت، صورتش گرد و همچون ماه، ابروانش کمانی و قامتش مانند سرو است. از آنجا که پوست زنان ایرانی هیچوقت مانند زنان مغرب زمین سفید و شفاف نیست این خصلت خیلی مورد پسند قرار می‌گیرد. پس از آن دلاله به خانه پدر و مادر دختر می‌رود و از نظر مالی وضع را روشن می‌کند.
مردانی که در آستانه 70 سالگی اند دختر بچه 10 ساله‌ای را به زنی می‌گیرند، بی آنکه این عمل آنها جلب توجه خاصی بکند یا یاوه گویی را باعث شود.
تصوری که ما غربی‌ها از عشق داریم به سهولت با طرز تلقی شرقی‌ها از دلدادگی قابل تطبیق نیست؛ عشقی که شاعران در آثار خود آن را می‌ستایند یا رمزی و کنایه ای است و یا کاملاً جسمانی زیرا همیشه به دنبال کلمه عشق لفظ وصل می‌آید که به معنای آمیزش بدنی است.

پسر بچه در 14 سالگی بالغ شده و اگر از خانواده معتبری باشد در حدود 16 و یا 17 سالگی و گاهی نیز حتی در 10 سالگی بزرگترها برایش یک زن قراردادی که صیغه نامیده می‌شود می‌گیرند؛ تازه هنگامی ‌که کسب و کاری پیدا کرد و به سن رشد واقعی رسید وی به ازدواج واقعی(عقدی) با دختری از خانواده ای محترم، یا دختر عمویش، یا یکی از شاهزاده خانم‌ها تن در می‌دهد. پیرو این ازدواج بلافاصله زن صیغه ای قبلی یا پی کار خود می‌رود و یا در خانه ای دیگر سکنی می‌گزیند.

زود ازدواج کردن یا امید به ازدواج در آینده نزدیک داشتن توأم با این رسم که لذت جنسی مجاز را بی‌جهت مکتوم نمی‌دارند و حتی بدون هیچ کراهتی در حضور کودکان از آن بحث می‌کنند این حسن عمده را باعث شده که از صرع، گرفتگی عضلات، فقدان عادت ماهانه، دردهای قاعدگی و استشهاء در زنان جوان به هیچ وجه موردی مشاهده نمی‌شود و فقط نزد بیوه زنان و زنانی که سخت تحت مراقبت قرار دارند و شوهرانشان از آنها غفلت می‌ورزند گاه و بیگاه رؤیت شده است.

رسم است که مرد ایرانی در سفر، جنگ یا ماموریت هرگز زن خود را به همراه نمی‌برد و تقریباً در هر جایی که مدت زیادی درنگ می‌کند زن صیغه‌ای می‌گیرد.در شهر کرمان هستند کسانی که برای هر تازه واردی که تنها قصد چند روز اقامت داشته باشد زنی را برای صیغه عرضه می‌دارند!

هرگاه در مورد مقدمات، خواستگار و والدین دختر به توافق رسیدند دیگر به کار عروسی می‌پردازند. عقد نکاح طبق قوانین اسلامی‌- مانند دین یهود- بسیار ساده است. کافی است مرد از دختری که به سن بلوغ رسیده است تقاضای ازدواج بکند و زن در پاسخ بگوید «بله». گفتن این کلمات حتی بدون حضور گواهان کفایت می‌کند که عقد قانونی بسته شود. اما از ترس و نگرانی اینکه مبادا بعد تردیدی درباره اعتبار چنین عقدی ایجاد شود و از آنجا که طبق قانون این کلمات باید با لهجه عربی درست ادا شود و این کاری است که کمتر از عهده یک نفر ایرانی عادی بر می‌آید معمولاً ملایی را به هنگام عقد عروسی حاضر می‌کنند.

در خانواده‌های ثروتمند عروسی با جلال و شکوه بسیار برگزار می‌شود و اغلب هفت تا هشت روز طول می‌کشد. در تمام این مدت هم در خانه داماد و هم در منزل پدر و مادر عروس میهمانی‌ها و سور و سرورها برپا می‌گردد. در خانه‌های ثروتمندان و اعیان معمولاً عروس را با داماد شب هفتم یا هشتم بعد از عقد دست به دست می‌دهند.
تا مدتی که این جشن و سرور برپاست، مرد حق ندارد به سراغ زن خود برود و حتی نمی‌تواند او را ببیند. با این همه بسیار اتفاق می‌افتد که علیرغم تمام مراقبتهای خدمه، خواجه‌ها و کنیزها، داماد مخفیانه بدون آن که دیده شود (!) دزدانه به نزد زن خود برود و در این مورد از مساعدتهای مادر زن خود هم برخوردار می‌شود به این کار نامزد بازی می‌گویند.

دیگر مقارن نیمه شب عروس را بر اسب می‌نشانند و در هیاهوی صدای طبل و تیر تفنگ و با مشعل‌هایی که به دست دوستان عروس حمل می‌شوند وی را تا خانه داماد بدرقه می‌کنند و وی بالآخره در اینجا چشمش به جمال عروس روشن می‌شود. نزاکت و آداب حاکی از این است که وی به خشونت حجاب را از رخ عروس برگیرد و او نیز در برابر این اقدام مخالفت و مقاومت کند. در آن لحظه که حجاب به کنار می‌رود شوهر به صدای بلند می‌گوید «بسم الله الرحمن الرحیم». مطابق با یک عقیده رایج خرافی هرکس بتواند پیش دستی کند و زودتر پایش را روی پای طرف بگذارد در خانه حکمش روان می‌شود و دست بالا را احراز می‌کند و در نتیجه طرفین به یک مسابقه جدی در این زمینه می‌پردازند. در حالی که کوشش و تلاش برای گذاردن پا به روی پای دیگری در جریان است، زن‌هایی که در اطاق مجاور هستند فریاد می‌زنند:«زود باش».