دفاع شما یا با دلیل است یا بدون دلیل
اگر بدون دلیل است که الفاتحه
اگر دلیل دارید بفرمائید
باتحیات
اینجا محلی برای گفتگوهای تراثی است نه عقاید شخصی .... اگر مسئله ای بر روی یکی از تراث شیخیه دارید با ذکر مورد و بدون موضع گیری قبلی بفرمایید تا اساتید پاسخ بگویند
در ضمن وقتی کسی یک سند تاریخی و تراث مخطوط را به اشتراک میگذارد دلیل بر قبول یا رد تمام یا برخی نظرات وارده در آن را ندارد.
اگر اطلاع داريد يکي دو نسخه از آن مجموعه مذکور را (که مشتمل بر سؤال و جواب مزبور باشد)معرفي بفرمائيد.
همچنين اگر دلائل و اسنادي دال بر مخالفت ايشان با شيخ احمد احسائي در دست است، ارائه يا معرفي نمائيد.
با عرض سلام و احترام.
این سایت مجلس پیش از نوروز مشکل داشت. دیروز یکی از هم تراثیان گروهمان اطلاع دادند که مشکل رفع شده است.
الان بنده امتحان کردم. سایت کاملا فعال است.
باز هم اگر در جستجوی شما مشکلی پیش می آید، بفرمایید. در خدمتیم. منبع موردنظرتان را جستجو می کنیم. با سپاس ???
بله. واتس آپ این مشکل دارد. پیش از شما هم، هم تراثیان دیگرمان مساله را بیان کردند خیلی ببخشید. ???
اگر پرسشی دارید بفرمایید، ما منتقل می کنیم. یا اگر فایلی مدنظرتان است، از آنجا برایتان منتقل می کنیم. ?
با سلام
اگر کتاب یا مقاله ای سراغ دارید که مابین غناء و موسیقی تفاوت قایل شده و ثابت کرده است که موسیقی یعنی صدای بدون آواز مصداق غناء نیست را معرفی فرمایند.
با تشکر
نویسنده می گوید چرا برخی مصر هستند که ثابت کنند فقط یک مذهب حق است اما روش علمایی را در پیش نمی گیرند که هر آنچه از هر مذهب دلیل درستی دارد آن را حمایت کنند و درست بدانند؟
#احمد_بن_زیاد_الهمدانی
🔶 یک نمونه از تفاوت منظر رجالی و فهرستی
مرحوم صدوق گاهی از «احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی» (الهمدانی بفتح میم. همدان به سکون میم عشیره ایست از یمن که خیلی هم محب امیر المؤمنین علیه السلام بوده اند و این قصه یا حار همدان من یمت یرنی هم از همین عشیره است.) نقل می کند. او از مشایخ مرحوم صدوق است که ایشان در طریق حج در همدان با او برخورد کرده اند و ما به هیچ وجه ایشان را نمی شناسیم. مرحوم صدوق در همدان ایران از ایشان عده ای از مصادر شیعه را نقل کرده اند. تنها راهی که داریم به ایشان اولا این است که مرحوم صدوق با ترضی از ایشان نقل کرده اند، یعنی رضی الله عنه فرموده اند. و دوم اینکه مرحوم صدوق یک جا دارند که: «لم أسمع هذا الحديث إلا من أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني رضي الله عنه بهمدان عند منصرفي من حج بيت الله الحرام و كان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه و رضوانه» (كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 369) الآن شخصیت علمی و حدیث شناسی ایشان را نداریم اما همین جمله مرحوم صدوق منشأ توثیق شده است.
مطلب دوم که توجه نشده است اینکه ممکن است به لحاظ رجالی با توثیق مرحوم صدوق ایشان را قبول کرد ولی به لحاظ فهرستی مشکل دارد؛ معظم روایات ایشان از علی بن ابراهیم است بلکه شاید همه روایاتش از علی بن ابراهیم باشد و آنچه ایشان نقل می کند از منفردات خودش که هیچ بلکه از منفردات مرحوم صدوق هم هست. این مقداری کار را مشکل می کند؛ این سؤال پیش می آید که مرحوم صدوق که خودشان قمی است و پدرشان همین طور و پدرشان از ابراهیم بن هاشم نقل می کنند و ... چه طور می شود مرحوم صدوق کتابهای علی بن ابراهیم را ندارند و می روند همدان از او نقل می کنند که انفراد هم دارد! اگر این روایات واقعاً در کتاب مرحوم علی بن ابراهیم بود خیلی بهتر بود مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم نقل می کردند نه با این سند عجیب و غریب! این چه میراث علی بن ابراهیم بوده است که در قم نبوده است و رفته است در همدان!
ما قبول می کنیم ایشان مرد خوب و عدل و مرضی ولی ظاهرا نسخه شان شاذ باشد. عجیب اینکه مرحوم صدوق روایاتی را که توسط این مرد بزرگوار همدانی نقل می کنند، از هیچ جای دیگر ندارند. شاید شفاهی بوده است یا ... خود مرحوم صدوق توضیحی نداده اند. چرا اینها منفرد است؟ ایشان بالاخره می آیند در قم نسخه شناسی می کنند. این توضیح را ایشان اگر هم انجام داده اند به دست ما نرسیده است.
شاید علی بن ابراهیم کتابی در فقه نوشته اند و در آن کتاب مثلاً 2000 روایت دارند و مثلاً ده سال بعد روایات دیگری را دیده است و مقابله کرده است و بعض روایات قبلی را قبول نداشته اند و در نسخه دوم 2000 روایت را حذف کرده اند. احمد بن زیاد نسخه اول را از علی بن ابراهیم گرفته و به همدان رفته است درحالیکه این نسخه دوم در قم مشهور می شود. به قولی او شاگرد دوره اول علی بن ابراهیم بوده است. مثلا فرض بفرمایید مسند احمد را پسرش عبدالله نقل می کنند. مسند احمد به حسب صحابه است. مسند مثلا علی بن ابی طالب علیهما السلام یا مسند فاطمه سلام الله علیها که البته یکی دو صفحه است. همین طور مسند دارد. مسند که تمام می شود پسر که عبدالله است زیادات - به قول خودشان و به قول ما «مستدرک»- بر کتاب پدر دارند. آنها را هم که می بینیم ، دارد که: «قال عبدالله حدثنی ابی»؛ کسی وارد نباشد می بیند که کل کتاب این طور است؛ یعنی کل کتاب «حدثنی ابی» است و معلوم می شود که پدر اینها را هم دیده بوده است ولی قبول نداشته است. یعنی احمد بن حنبل که از ائمه اهل سنت است ممکن است تحدیث بکند ولی قبول نکند. مرحوم علی بن ابراهیم هم ممکن است تحدیث کرده باشند ولی قبول نکرده باشند. مثلا همین جمع بین فاطمیتین را مرحوم صدوق در علل دارند ولی در فقیه ندارند. یعنی در مقام فقاهت قبول ندارند ولی در مقام روایت دارند.
ای کاش مرحوم صدوق توضیح می دادند که روایات احمد بن زیاد چرا اینگونه است. پس ما حدیث ایشان را از منظر رجالی قبول می کنیم ولی از منظر فهرستی محل تأمل است.
📚 درس خارج فقه؛ سال88-1387 ؛ جلسه 84 و 85
@rejaleMadadi
🌲🌲شخصیت پرستی جامعه ما🌲🌲
🔹یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما شخصیت پرستی است.مهمترین مشکل فرهنگی جامعه ما شخصیت پرستی است.یعنی هنوز جامعه ما از این لحاظ بت پرست است.این مهمترین مشکل جامعه ماست و این مشکل فرهنگی در سطح آکادمیک خود را به این صورت نشان میدهد که وقتی در دانشگاه حرف میزنم پروای این را ندارم که شنوندگان چهار اشکال و ایراد نگیرند یا اصلا کل نظریه مرا بر باد ندهند.چون اگر مخاطبان من مریدان من هستند بی دلیل حرف مرا می پذیرند اگر هم مخالفان من هستند،بی دلیل آنرا نمی پذیرند شخصیت پرستی یا ستیزی یعنی همین.
🔹آنوقت طبعا برای من که دغدغه انتقاد وجود ندارد،چون میدانم اینها که میشنوند از دو حال بیرون نیستند؛یا مخالفان من هستند که بدون یک دلیل حرف مرا رد میکنند،تا دهان باز کنم میگویند این حرف غلط است و اگر هم مریدان من هستند که بی دلیل حرفم را قبول میکنند.زمانی آدم میتواند دغدغه دلیل را داشته باشد که شخصیت پرستی در جامعه نباشد.که بگویند اگر ملکیان مهم هم باشد،برای ما فرقی نمیکند،اگر این ریش را هم نداشت،برایمان فرقی نمیکند،اگرایرانی بود،افریقایی یا امریکایی هم بود،مرد یا زن بود،برایمان فرقی نداشت؛ما خود حرف را می بینیم،اصلا کاری نداریم که از دهان چه کسی بیرون آمد،کاملا حرف را می سنجیم که آیا دلیل دارد یا ندارد،بعد نسبت به آن نظر می دهیم.
🔹اگر چنین چیزی پیش بیاید آنوقت هرگوینده ای،باید پروای دلیل حرف خود را داشته باشد که نکند بگویند دلیلتان چیست.اما اقتضای این وضع این است که شخصیت پرستی در کار نباشد.ولی هنوز هست.مثلا الان هر حرفی آقای مصباح بزند کسانی میگویند چون مصباح گفته غلط است،کسانی هم میگویند چون فلانی گفته درست است،نه کسی که میگوید چون مصباح گفته غلط است،دلیل می پذیرد و نه آن دیگر.حالا اگر به جای مصباح دکتر سروش یا آقای مجتهد شبستری هم باشد،کسانی می گویند چون این آقا گفته غلط است.یک کسانی هم می گویند چون او گفته درست است؛هر دو بدون دلیل.
استاد ملکیان،موانع نواندیشی در ایران
دوستان عزیز حتما با دقت بخونید
☘🔺☘🔺☘🔺☘🔺☘
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
< مرثیه ای که ناسروده ماند > مجموعه 13 مقاله ادبی پیرامون حادثه کربلاست.
... پرویز خرسند در این کتاب می گوید:
اگر به خواندن این دفتر نشسته اید، فکر کنید که از کسی که بیشترین درد را دارد تنها ، آهی می شنوید و یا قطره اشکی می بینید، درست است که در ابتدا با شنیدن < آه > و دیدن < اشک > حکم به غمگینی صاحب اشک و آه می کنید ، اما قبول کنید که این همدردی نیست. باید چنان به آه گوش بسپارید که خود آهی برآرید و چنان در اشک خیره شوید که اشک در جانتان بجوشد. آنجاست که دردی را چشیده اید و دردمندی را پناه داده اید. این را ننوشته ام، زیسته ام، و شما نخوانید ، زندگی کنید .
#معرفی_کتاب 📚
🆔 @IS_qomuni ✅
قواعد و روش علمی چیزی نیست که چند نفر متخصص کنار هم بنشینند تصویب کنند و بعد از فردا بگویند روشی را اختراع کردیم یا تغییر دادیم.. قواعد و روش را متخصصان در طول زمان می آفرینند. نفر اول نظری می دهد اگر معاصران هم تخصص او متاخران هم تخصص نظر او را تایید کردند و به کار بردند کم کم در گذر زمان تبدیل به قاعده و قسمتی از روش علمی می شود. درست است که فقه تجربه 1200 ساله دارد ولی تاریخ هم تجربه 7-8 هزار ساله دارد. قواعد مشترک برای همه است ولی قواعد خاص یک علم را اگر در علم دیگر به کار ببری و استنتاج کنی نتیجه حاصله قابل اطمینان نیست. جز شخص نویسنده کسی به نتیجه به دست آمده توجهی نمی کند.
مثل این است که شما در یک مساله نقلی تاریخی به قاعده استصحاب عمل کنی و یک قول را ترجیح دهید. برخی از حوزویان نیمه مورخ در باره اثبات وجود مرقد حضرت زینب در مدینه چنین کاری کرده است. گوید ما یقین داریم که حضرت زینب از شام به مدینه آمده است. نقل معتبری هم نداریم که بعد از آمدن دوباره به شام یا مصر یا جای دیگری رفته باشیم. پس استصحاب می کنیم بقای ایشان را در مدینه تا وفات. فثبت المطلوب.
علم تاریخ در قسمت اول و دوم و حتی در نتیجه با ایشان همراه است. یعنی وجود نقل معتبر دایر بر بازگشت از شام به مدینه. نبود نقل معتبر در سفری دوباره بهشام یا مصر. ولی استصحاب یک قاعده اصولی فقهی است. ممکن است بعضی جاها نتیجه آن با قواعد تاریخی همراه شود ولی عکس آن هم متصور است.
لطفا شما با سند و دلايل محكم ايشان را مورد بررسي قرار بدهيد : چه وضعي پيش امده است كه اين اشتباه مي گويد و او درست مي گويد . خوب است يا بد است ، فقط با دليل و برهان : و اگر نداريد كه هيچي و اگر داريد همگي مي شنويم .
البته این دوازده قول ارتباطی به بحث ما ندارد.. زیرا بحث بر سر اصل مشکل بخاری وامثالهم با روایات امام است که به دلیل آن روایات امام علیه السلام را نقل نمی کنند و آن ظاهرا دلیل ارسال است و ارسال از اسباب ضعف حدیث نزد بخاری و امثالهم است.. در ضمن قبول خبر مرسل از شواذ اقوال است...
نقد فلسفه ( جواب شبهه قدم عالم )
فلاسفه در رد حدوث عالم شبهاتی را مطرح کرده اند که دو شبهه مهم را مطرح کرده و پاسخ می دهیم :
1 - موثر و علت تام عالم یا ازلی است یا حادث است . اگر ازلی است که عالم هم باید ازلی باشد چون با وجود موثر تام وجود اثرش نیز واجب است ، و اگر حادث است نقل کلام می شود به علت حدوث که یا تسلسل لازم می آید که محال است و یا باید به موثر قدیم برگردد که این هم محال است چون اثرش از او جدا می باشد ، و این محال بودن از فرض حدوث عالم ناشی شده است .
جواب : نقض می کنیم به چیزهائی که حادث می شود که علت این حوادث یا قدیم است یا حادث است ، اگر علت آن قدیم است لازم می آید که حوادث هم قدیم باشند و این محال است و بالضروره حادث هستند ، و اگر علت آن حادث است که تسلسل لازم می آید و تسلسل هم محال است . هر آنچه فلاسفه در جواب بگویند همان هم جواب ما خواهد بود .
2 - ایجاد عالم جود و احسان است ، اگر بنا باشد عالم حادث باشد لازم می آید که خداوند تعالی قبل از ایجاد عالم تارک جود و احسان بوده باشد ، و ترک جود و احسان نقص بر خداوند تعالی می باشد . ( فلاسفه هیچ دلیلی از خود عالم بر قدیم بودن عالم ندارند . اینها از آن جهت این مدعا را دنبال می کنند که می گویند خداوند فیاض علی الاطلاق است و قدیم الاحسان است ، امکان ندارد که فیض و احسان او را محدود و منقطع فرض نماییم . به عبارت دیگر فلاسفه الهی با نوعی برهان لمی یعنی با مقدمه قرار دادن وجود و صفات خدا به قدم عالم رسیده اند . معمولا منکران خدا قدم عالم را عنوان می کنند . فلاسفه الهی می گویند همان چیزی که شما آن را دلیل نفی خدا می گیرید از نظر ما لازمه وجود خداوند است . کلیات علوم اسلامی ، مرحوم مطهری ، 179 )
جواب : اینکه عالم ازلی باشد محال است وقوعش از فاعل مختار ( چون فاعل مختار یعنی فاعلی که با اراده انجام می دهد و اراده متوجه چیزی می شود که نباشد ) لذا ترک چیزی که محال است محدودیت جود و احسان را نتیجه نمی دهد تا نقص بر ذات لازم آید .
اگر عقیده ای مخالف با عقاید تان، شما را عصبانی میکند و میرنجاند، نشانه این است که شما در درونتان متوجه شده اید که دلیل مناسبی برای آنچه به آن عقیده دارید ندارید!
#برتراند_راسل
📚 @Academic_Library
جزییات داستان را ندانم و در یکی دو جای معتبر دیده ام. مهم روح مطلب است که درست است و نقل های تاریخی با روایات دینی , فرق دارد.
بله ایشان اولین مطلب را فرستاد و بنده فوروارد کردم. این اولین شاهد از ازلی بودن ملک المتکلمین.
اگر قبول دارید که بحث تمام و مدعا ثابت شد و اگر قبول ندارید استدلال دقیق تاریخی در این مورد خاص بیاورید تا بحث ادامه پیدا کند
با سلام و احترام و سپاس از توضیحات باید محضر بزرگوار ML عرض کنم تقریبا در همه کتب تراجم (بدون استثنا) سال وفات ملا صدرا ۱۰۵۰ق ثبت شده است، نظر شخصی یا استنباط ایشان نیست، حال شما بفرمایید اگر سال وفات ملاصدرا ۱۰۴۵ق درست باشد چطور همه تراجم نویسان اشتباه کردهاند؟ به نظرم جناب لوامع با استفاده از سخن علم الهدی خواستند وجه جمعی برای آن پیدا کنند و الا سال ۱۰۵۰ق همهجا در همه مصادر مضبوط است، شما چه وجهی منطقی بجز اینکه بفرمایید "همه تراجم نویسان در ثبت ۱۰۵۰ق برای تاریخ وفات وی، اشتباه کردهاند" دارید؟ استفاده مبکنیم با سپاس🙏🌹
پس قبول می فرمایید که مدیر کانال رعایت امانت کرده است. اما اگر جنابعالی مدرکی دال بر فرمایشتان دارید بفرمایید تا همین حالا در کانال اصلاح شود. ممنونتان هستم.
قواعد و روش علمی چیزی نیست که چند نفر متخصص کنار هم بنشینند تصویب کنند و بعد از فردا بگویند روشی را اختراع کردیم یا تغییر دادیم.. قواعد و روش را متخصصان در طول زمان می آفرینند. نفر اول نظری می دهد اگر معاصران هم تخصص او متاخران هم تخصص نظر او را تایید کردند و به کار بردند کم کم در گذر زمان تبدیل به قاعده و قسمتی از روش علمی می شود. درست است که فقه تجربه 1200 ساله دارد ولی تاریخ هم تجربه 7-8 هزار ساله دارد. قواعد مشترک برای همه است ولی قواعد خاص یک علم را اگر در علم دیگر به کار ببری و استنتاج کنی نتیجه حاصله قابل اطمینان نیست. جز شخص نویسنده کسی به نتیجه به دست آمده توجهی نمی کند.
مثل این است که شما در یک مساله نقلی تاریخی به قاعده استصحاب عمل کنی و یک قول را ترجیح دهید. برخی از حوزویان نیمه مورخ در باره اثبات وجود مرقد حضرت زینب در مدینه چنین کاری کرده است. گوید ما یقین داریم که حضرت زینب از شام به مدینه آمده است. نقل معتبری هم نداریم که بعد از آمدن دوباره به شام یا مصر یا جای دیگری رفته باشیم. پس استصحاب می کنیم بقای ایشان را در مدینه تا وفات. فثبت المطلوب.
علم تاریخ در قسمت اول و دوم و حتی در نتیجه با ایشان همراه است. یعنی وجود نقل معتبر دایر بر بازگشت از شام به مدینه. نبود نقل معتبر در سفری دوباره بهشام یا مصر. ولی استصحاب یک قاعده اصولی فقهی است. ممکن است بعضی جاها نتیجه آن با قواعد تاریخی همراه شود ولی عکس آن هم متصور است.
در واقع پیشنهاد انصاری نه تنها نمیتواند مشکلی که در پی فرار از آن بودند* را حل کند، بلکه از چاله به چاه افتادن است.
*انصاری ظاهرا این پیشنهاد را به این دلیل مطرح کرد که امیرمعزی قبول نخواهد کرد که سخنانش غالیانه و صوفیانه است. اما انصاری با چه پشتوانهای میتواند ثابت کند که امیرمعزی انکار اصالت این کتب را خواهد پذیرفت؟
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com