كريم الحساني
محمدباقر ملکیان در نشست علمی شکل گیری نخستین فرقه غالی که پیش از ظهر امروز از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب و با همکاری انجمن علمی کلام اسلامی حوزه علمیه، در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد با اشاره به این که فرقه نگاران اهل تسنن و به تبع آنها فرقه نگاران شیعه فرقه های فراوانی را تحت عنوان فرقه های غالی برشمرده اند، گفت: بیش از 330 فرقه غالی بیان شده است که از میان آنها تنها پنج فرقه به طور قطع وجود خارجی داشته اند.
پژوهشگر حوزوی با اشاره به مفهوم غلو بیان داشت: در مکاتب مختلف شیعی مانند، قم، بغداد و خراسان همچنین در دوره های مختلف مانند قرن اول، دوم و سوم حتی در میان اشخاص مختلف مانند سید مرتضی، شیخ مفید و شیخ طوسی مفهوم متفاوتی از غلو مشاهده می شود.
ملکیان افزود: مفهوم غلو باید از نگاه شیعه مورد بررسی قرار گیرد زیرا از نظر اهل تسنن تشیع غالی است؛ ابن حجر در تعریف غالی می گوید هر شخصی که قائل به تقدم علی(ع) بر ابوبکر و عمر می شود غالی است همچنین ابن ذهبی بیان می کند«عبدالله بن شداد گفته است دوست دارم به قدری از فضائل علی(ع) بیان کنم که مرا از منبر پایین کشیده و گردنم را بزنند» که این شخص غالی است.
وی با بیان این که در زمینه وجود اندیشه غالی در زمان پیامبر اکرم(ص) گزارش هایی وجود دارد، ابرازداشت: در زمان پیامبراکرم(ص) نیز افراد دارای اندیشه غلو وجود داشته اند چنانچه کشی از امام صادق(ع) نقل می کند شخصی به هنگام رسیدن به پیامبراکرم(ص) خطاب به وی بیان داشت السلام علیک یا ربی؛ همچنین پیامبراکرم(ص) بیان کرده است دو گروه از امت من شامل شفاعت نمی شوند که یک گروه آن غالیان هستند البته می توان این روایت را به هراس و پیش بینی پیامبراکرم(ص) بر زمان های آینده حمل کرد.
پژوهشگر حوزوی با تصریح بر این که وجود اندیشه غلو در یک فرد به معنای وجود یک فرقه نیست، ابرازداشت: در صورت وجود برخی شاخصه ها یک اندیشه شکل فرقه به خود می گیرد؛ بسیاری از فرقه هایی که اهل تسنن به عنوان غالی بیان کرده اند یک سطر اطلاعات بیشتر ندارند و حتی در زمینه بعضی از آنها فقط گفته شده این فرقه غالی است اما در زمینه مؤسس و اعتقادات آن ساکت است...
این رساله ای کهن و تألیف شده در سال 658 در باره مغولان است. در واقع، دو سال بعد از سقوط بغداد نوشته شده است. چند سال قبل، آن را با یک مقدمه فارسی منتشر کردم. اکنون مقدمه به عربی شده و بسیار بهتر از چاپ ایران توسط المرکز الاکادیمی للابحاث منتشر شده است.
شماره نخست مجله تراث الحله، که مجله محکّمه یعنی علمی پژوهشی است، به تازگی با تلاش ایشان و همکارانشان در عتبه عباسیه (ع) درآمده است. با مقالاتی عالمانه.
@jafarian1964
در باره کتاب بالا و گزارش سخنان ترامپ در مراسم تحلیف که همزمان مطالعه می کردم و گوش می دادم:
کتاب المجمع الموسس للمعجم المفهرس، اثری از ابن حجر (» 825) است. ابن حجر عالم برجسته ای است، با استادان بسیار فراوان. وی در این کتاب، فهرستی از مشایخ خود و کتابهایی را که از آنها اجازه گرفته، گزارش کرده است. این کتابها، در علوم قرآن، حدیث، تاریخ، رجال و جز اینهاست. وی در باره بسیاری از مشایخ خود، اطلاعات تازه ای داده و به مناسبت، اشارات تاریخی هم دارد. اکنون بهاء خلیل طائی، فهرستی از این کتابها و مطالب مهم این اثر را در یک کتاب با نام موارد ابن حجر عسقلانی جای داده است. آنچه در حین شنیدن سخنرانی ترامپ از یوتیوپ توجه مرا جلب کرد، گزارشهای پراکنده ای است که از حمله تیمور لنگ به دمشق در این کتاب آمده است. ابن حجر، از علمایی که در حمله تیمور به شام در سال 803 کشته شده یا مرده اند، و برخی از وقایع مهم. دیگر. ترامپ، همه اش از مردم می گوید، از این که ثروت را باید از واشنگتن به مردم منتقل کند. می گوید خرابی های امریکا اکنون به پایان می رسد. همین اکنون. او می گوید، روسای قبلی همیشه برای حفظ نظام تلاش می کردند نه برای مردم. آنها جشن پیروزی خود را می گرفتند، اما مردم فقیر نمی توانستند جشن بگیرند. حالا این ترامپ شده مثل برخی از چهره های ما در گذشته که همه اش از فقرا می گفتند اما مردم را فقیرتر کردند. نمی دانم در امریکا چه رخ خواهد داد. با این تفاوت که این بار، یک سرمایه دار و طرفدار سرمایه داری از مردم سخن می گوید که قدری دشوارتر به نظر می رسد. ابن حجر، اولا بخشی از اخبار تیمور لنگ را می آورد، ثانیا شماری از حوادث سیاسی آن دوره را. ترامپ از تعطیلی کارخانه ها سخن می گوید و این که میلیونها میلیون ثروتشان از دستشان بیرون رفت و در بیرون امریکا توزیع شد. ابن حجر ضمن بیان شرح حال ابراهیم بن عبدالرحمن السرایی از اولین سال حمله تیمور یعنی سال 802 سخن می گوید. حمله به حلب در بندی دیگر آمده و این که یکی از مشایخش با نام علی بن ابراهیم حلبی در آن حمله کشته شده است. ترامپ از آمدن خارجی ها به امریکا می گوید و این که شغل های ما امریکایی ها را می دزدند. ترامپ می گوید من برای شما خواهم جنگید. او تاکید دارد که از هم اکنون همه چیز عوض خواهد شد. ابن حجر در جای دیگری از حصار دمشق از سوی تاتار یعنی لشکر تیمور در سال 803 یاد می کند. تعداد قابل توجهی از مشایخ وی، یعنی ابن حجر، در آن ماجرا درگذشته اند که یکی خدیجه بنت ابوبکر صالحی است. ترامپ می گوید: ما راه های جدید، راه آهن جدید، تونل جدید و خیلی چیزهای جدید خواهیم ساخت. ابن حجر از چندین شیخ خود که در واقعه ورود تیمور به دمشق کشته شده اند یاد کرده است. تعدادی هم بعد از آن حمله مردند. ترامپ از تروریسم و رادیکالیسم اسلامی یاد کرد که به زودی آن را از صفحه روزگار محو خواهیم کرد. محمد بن محمد بالسی از کسانی است که در واقعه حمله تیمور به دمشق مجروح شده و می گوید بخش هایی از شهر را آتش زدند. شماری از علما هم از دمشق رفتند. ترامپ از انجیل نقل می کند که باید با هم باشیم. امریکا باید متحد باشد. فقط امریکایی را استخدام کنید. تاتارها بالاخره دمشق را ترک کردند و او در اینجا از شیخ خود حسن بن محمد بعلی یاد کرده که وقتی تاتارها رفتند او به بعلبک رفت. ترامپ می گوید وقت حرف های توخالی تمام شده و حال لحظه عمل است. ابن حجر از وقایع دیگری هم یاد کرده و این که یکی از مشایخ وی ابن ملقن (م 804) در واقعه دیگری، کتابهایش آتش گرفت و سوخت. ترامپ باز هم از عظمت امریکا می گوید. از این که رویاهای شما امریکایی ما را رهنمون خواهد کرد به سمت قوی تر شدن آمریکا. ما دوباره امریکا را ثروتمند خواهیم کرد. ما امریکا را دوباره امن خواهیم کرد. مرسی! خداوند حافظ شما باشد و خداوند حافظ امریکا. این آخرین کلمات ترامپ بود. جالب است که ابن حجر، یک بار که از یکی از مشایخ ش یاد می کند، از آنچه که امروزه فساد اداری می نامند، یاد کرده است. جالب است که ترامپ به تمام سیاستمداران گذشته، همه و همه، حمله کرد که فقط به فکر پر کردن جیب خود بودند. این بود محصول مرور بر کتاب موارد ابن حجر العسقلانی و همزمان شنیدن سخنرانی ترامپ در مراسم تحلیف.
@jafarian1964
قسمتی از گزارش نورایی (رئیس اداره تبلیغات و رادیوی تبریز) در سال 1328
این گزارش نشان میدهد پخش چند ساعت برنامه ترکی در هفته در رادیو تبریز هم بیش از آنکه از حب مردم آذربایجان باشد از بغض رادیو فرقه دموکرات بوده است که تا چندین سال پس از سقوط فرقه نیز از باکو پخش میشد.
@Turkkitabxanasi
معرفی کتاب «طغیان بزرگ
کتاب «طغیان بزرگ» توسط سلنا زیتو تحلیلگر سیاسی شبکه CNN و برد تاد استراتژیست جمهوریخواه به رشته تحریر درآمده است.
نویسندگان در این کتاب به انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا پرداخته و این موضوع را مطرح میکنند که کارشناسان سیاسی از پیشبینی پیروزی ترامپ در سال 2016 عاجز بودند و اکنون نیز با پیشبینی سقوط ترامپ و نادیده گرفتن جریانهایی که وی را به ریاستجمهوری رساندند همان راه را ادامه میدهند.
نویسندگان با مصاحبه با سه هزار طرفدار ترامپ که از حرفهها و سطح تحصیلات مختلف برخوردار بودند به این نتیجه میرسند که این افراد عملگرایی را به ایدئولوژی و محلیشدن را به جهانیشدن ترجیح میدهند. همچنین آنها از دولت مرکزی در واشنگتن تقضای احترام دارند.
این فایل سیاسی در بیشتر سایتها فروشیست
↖️↖️
معرفی کتاب «طغیان بزرگ»
انتشار_رایگان
🔸کتاب «طغیان بزرگ» توسط سلنا زیتو تحلیلگر سیاسی شبکه CNN و برد تاد استراتژیست جمهوریخواه به رشته تحریر درآمده است.
🔹 نویسندگان در این کتاب به انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا پرداخته و این موضوع را مطرح میکنند که کارشناسان سیاسی از پیشبینی پیروزی ترامپ در سال 2016 عاجز بودند و اکنون نیز با پیشبینی سقوط ترامپ و نادیده گرفتن جریانهایی که وی را به ریاستجمهوری رساندند همان راه را ادامه میدهند.
🔸نویسندگان با مصاحبه با سه هزار طرفدار ترامپ که از حرفهها و سطح تحصیلات مختلف برخوردار بودند به این نتیجه میرسند که این افراد عملگرایی را به ایدئولوژی و محلیشدن را به جهانیشدن ترجیح میدهند. همچنین آنها از دولت مرکزی در واشنگتن تقضای احترام دارند.
استلام #ركن يمانى ! از زيباترين لحظات زندگى من 🔹🔹
علامه عبدالحسين #اميني در كتاب #الغدير روايات مختلفي را نسبت به مولاي متقيان #اميرالمومنين حضرت علي (عليه السلام) نقل ميكند كه مادر او #فاطمه بنت اسد هنگامي كه حامله بود، به #طواف خانه خدا آمد و در آن حال دچار درد زايمان شد. او از پروردگار كعبه ياري خواست. ناگهان ديوار كعبه شكافت و وي به درون خانه خدا داخل شد و در آن جا «علي بن ابي طالب» را به دنيا آورد.
ركن يماني كه نشانهاي از محل و چگونگي ولادت حضرت علي (عليه السلام) است، در زاويه جنوبى خانه و تقريباً مقابل كشور «#يمن» و قبل از ركن #حجرالاسود مى باشد. فاصله آن تا ركن اسود ۵۲/۱۱ متر است. حضرت #ابراهيم عليه السلام هنگامى كه كعبه را بنا كرد، دو ركن بر آن قرار داد؛ نخست «ركن حجرالأسود» و ديگر «ركن يمانى» و ديوار كعبه از سوى حجر اسماعيل را به صورت نيم دايرهاى ساخت، بطورىكه زاويه اى بر آن قرار نداد.
از ميان چهار ركن كعبه، فضيلت ركن يمانى و ركن اسود از دو ركن ديگر بيشتر است؛ چنانكه روايات زيادى از شيعه و سنّى درباره فضيلت و اهميت اين دو ركن نقل شده است. پيامبرصلى الله عليه و آله همواره ركن يمانى را استلام مى كردند و قبل از هجرت به مدينه، و در زماني كه مسجدالاقصي قبله مسلمانان بود هنگامى كه رو به سوى بيت المقدس مى ايستاد، بين ركن حجرالأسود و ركن يمانى قرار مى گرفت و در اين حال كعبه در مقابل آن حضرت و بين #بيت المقدس و ايشان واقع مى شد و بدين سان هم #كعبه و هم بيت المقدس را، همزمان استقبال مى نمودند.
ركن يمانى از اماكنى است كه دعا در آنجا به اجابت مى رسد و ركن يمانى محل #هبوط فرشتگان خداست، آنها در آنجا حاضرند و ناظر و خشوع و تذلل بندگانى را مى بينند كه خداوند به آنها مباهات كرده است. ركن يمانى #باب بهشت است، از آنجا مىتوان بهشت را نظاره كرد، از آنجا بوى بهشت مى آيد، ركن يمانى اتصالى به اهل بيت عليهم السلام دارد، لذا فضيلت آن دو چندان مى شود. ذكر گفتن، تواضع كردن، صلوات فرستادن، توبه كردن و با خدا سخن گفتن بى پاسخ نمى ماند.
پيامبر اسلام از ميان اركان چهار گانه كعبه تنها دو ركن را استلام مى فرمود؛ يكى ركن حجرالاسود و ديگرى ركن يمانى. از سوى ديگر رسول خداصلى الله عليه و آله با ركن يمانى چهار عمل انجام مى داد: يكى اينكه آن را #استلام مى فرمود، ديگر آنكه آن را مى #بوسيد، سوم اينكه #دست خود را بعد از استلام مى بوسيد و چهارم اينكه #صورت مبارك خويش را بر اين محل قرار مى داد.
_____________
@drhadiansarii
به نظر می رسد که برخی از دوستان، بدون اطلاعات کافی از تصوف و از همایش تصوف داوری می کنند. اتفاقا در این همایش هم میان تصوف و عرفان اصیل که در بین عالمان شیعه رواج دارد، تفکیک شده و هم تصوف خانقاهی و فرقه ای در ایران که با تشیع زاویه جدی دارد، با بدنه تصوف سنی که شریعتگراست و با مدرسه و مسجد، پیوند وثیق دارد، جدا شده است.
پس خوب است که هم به محورهای همایش مراجعه کنید و هم سخنان مراجع و رئیس همایش را ببینید تا دچار داوریِ نادادگرانه نشوید
💢 چرا پیروان احمد اسماعیل گاطعی را؛ پیروان دجال میدانیم⁉️
⚠️ زیرا امام دروغگویشان را یمانی موعود و از اهل بیت میدانند، در حالیکه نه یمانی است، و نه از اهل بیت است و نه حتی دلیلی برای آنکه یمانی از اهل بیت باشد وجود دارد✅
❎ حال آیا این فرقه لایق اسم دجالیه نیستند؟؟؟
در بطن تحولات ایالات متحده دو نکته مستتر بود:
ابتدا اینکه ناکارآمدی نهادهای نظارتی در زمینه تدوین قوانین و اجرای آن حتی برای یک کشور مدعی دموکراسی مثل ایالات متحده امریکا نیز می تواند تبعات نامیمون و خسارت زایی را به دنبال داشته باشد. عدم احترام به حقوق مردم در انتخاب خود و گردش قدرت که با انحصار گرایی و مصادره رسانه ها زمینه التهابات و تشجیع افکار عمومی را فراهم آورد از ایالات متحده به عنوان یک قدرت برساخته امروز تصویر یک دولت فروپاشیده را به معرض نمایش گذاشته است.
نکته دوم در رابطه با دولتی است که در روزهای آینده قدرت را در این کشور بحران زده در دست می گیرد دولتی که با واکنش نزدیکترین همراهان فکری رییس جمهوری که در روزهای پایانی خود است، دیگر بهانه ای برای بازگشت به معاهدات و تعهدات خود ندارد، دولتی که علاوه بر کنترل مجالس قانونگذاری ایالات متحده امروز به دلیل رفتار نژاد پرستانه حامیان ترامپ با همدلی بین المللی از سویی متحدان خود روبرو شده است، از این رو مناسب آن است بعنوان آخرین شانس و یک تصمیم درست؛ کاخ سفید با عبرت آموزی از رفتار نابخردانه و مسئولیت گریزانه دوران ترامپ بکوشد به تعهدات بین المللی خود پایدار مانده و به جبران خسارت های بیش از حد در دوران ریاست جمهوری ترامپ، زمینه بازآفرینی اعتماد به ارزش هایی که در اعلامیه استقلال امریکا وجود داشت را فراهم آورد.
@kultur
باز هم سپاس. خیلی بهره بردم.
فقط یک تذکر:
نوشته اید: «اما اینکه بکتاشیان همان جعفریان مفروض (پیروان جعفر تواب) باشند خیر چنین امری در هیچ سندی اشاره نشده است».
ظاهراً فرمایش شما ناظر به مطلبی است که از دکتر پاکتچی نقل کردم. توضیحاً عرض کنم که ایشان هم منظورشان این نبود که بکتاشیه دقیقاً همان جعفریه اند. منظورشان این بود که اینان وارثان آن فرقه اند.
ایشان در درس فرقه شناسی، مطلب جالبی مطرح کردند که جا دارد به آن توجه خاص شود. و آن اینکه فرمودند: (نقل مضمون) در فرقه شناسی به روش سنتی و رایج، هر فرقه را منشعب از فرقه یا مذهب دیگری می دانند و به این ترتیب، تبارشناسی فرقه ها، به صورت شناسایی «تبار پدری» است. مثلاً می گوییم واقفه منشعب از امامیه اند و به این ترتیب، امامیه حکم پدر برای واقفه دارد. ولی شناسایی فرقه ها به این سادگی نیست. گاهی باید ببینیم مادرش که بوده؟ برخی از فرقه ها از ادغام دو فرقه تشکیل شده اند و یا با تأثر از یک فرقۀ دیگر غیر از فرقۀ پدری خود، دچار تحول شده و هویت مستقل یافته اند و....
(مثالی که به ذهن خود من می رسد و استاد نفرمودند، زیدیه است که معمولا آن را از فرق شیعه می دانند و تا حدی هم درست است ولی اینکه فقط پدرش را بشناسیم، همۀ ماجرا نیست. مادر زیدیه، حنفیه است (پس اگر زید را پدر ریدیه بدانیم باید ابوحنیفه را هم مادرش بدانیم) و لذا است که زیدیه در فقه برخی جهات دیگر، به حنفی ها نزدیک اند.)
بگذریم: استاد پاکتچی مثال جعفریه و نصریه را در این باب مطرح کردند که جعفریه هرچند به صورت عادی (تبار پدری) باقی نماندند ولی در قالب فرقه های دیگری (که پدرشان امامیه نیست) به حیات خود ادامه دادند.
تأکید می کنم که همۀ مطالب منتسب به دکتر پاکتچی نقل مضمون است چون 15 سال پیش از ایشان شنیدم.
این رساله ای کهن و تألیف شده در سال 658 در باره مغولان است. در واقع، دو سال بعد از سقوط بغداد نوشته شده است. چند سال قبل، آن را با یک مقدمه فارسی منتشر کردم. اکنون مقدمه به عربی شده و بسیار بهتر از چاپ ایران توسط المرکز الاکادیمی للابحاث منتشر شده است.
پیشینه عنوان «نخستوزیر» در ایران
واژه «نخستوزیر» به جای «رئیسالوزرا» ساخته فرهنگستان است که استفاده از آن از ۳۱ شهریور ۱۳۱۷ ش. طبق بخشنامه شماره ۸۴۴۱ دیوان فرهنگ (وزارت فرهنگ) رایج شد.
در دوره ناصرالدین شاه به رئیس دولت «صدراعظم» میگفتند که پس از مشروطه به «رئیسالوزراء» تبدیل شد.
https://t.me/abdollah_shahbazi/198
@abdollahshahbazi
ویدئویی منحصر بفرد از دادگاه محمد مصدق؛
محمد مصدق را پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه و با توجه به تبرئه او از اتهامات اصلی چون «تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت» و «کودتا علیه قانون اساسی» به سه سال حبس انفرادی محکوم شد. استدلال او در نفی صلاحیت دادگاه این بود که دیوان عالی حق محاکمه نخستوزیر را دارد و دادگاه نظامی، صالح نیست و او همچنان نخستوزیر قانونی کشور است.
استدلال دادستان نیز این بود که مصدق در پی دریافت فرمان عزل پادشاه از روز ۲۵ مرداد تا روز ۲۸ مرداد نخستوزیر نبودهاست و این دادگاه به اتهامات او پس از برکناری از نخستوزیری یعنی تمرد از فرمان پادشاه رسیدگی میکند.
پاسخ مصدق نیز آن بود که چون فرمان پادشاه را در نیمه شب و با یک دستهٔ مسلح آورده بودند گمان بر جعلی بودن آن داده و از این نظر او متمرد نیست.
او هم در دفاعیه در دادگاه و هم در خاطراتش مینویسد که اگرچه بنابر روح قانون اساسی مشروطه، پادشاه حق عزل و نصب وزیران را ندارد ولی اگر در روز و ساعات اداری فرمان را میآوردند، آن را میپذیرفت. ضمن اینکه با توجه به نوع نوشتار دست خط، احتمال داد که فرمان به صورت سفید، مهر و امضا شده و جعلی است. به همین دلیل آورنده نامه را دستگیر کرد تا صبح روز بعد از شاه، اصل ماجرا را جویا شود که با خروج شاه از کشور، فرصت این کار را نیافت.
دادگاه که به صورت علنی و با حضور رسانههای ایرانی و بیگانه برگزار شده و مشروح آن در روزنامهها به چاپ رسید. مصدق در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین میگوید:
«در طول تاریخ مشروطیت ایران این اولین بار است که یک نخستوزیر قانونی مملکت را به حبس و بند میکشند و روی کرسی اتهام مینشانند…
به من گناهان زیادی نسبت دادهاند ولی من خودم میدانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کردهام»
@dastchean
گزارش روزنامه انگلیسی در مورد آثار تاریخی ایران/ ترامپ همچون طالبان و داعش است!
🔹در پی تهدید ترامپ اخیر رییس جمهور آمریکا علیه میراث فرهنگی ایران، روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی به معرفی آثار فرهنگی در ایران پرداخته است.
🔹گاردین در گزارش خود نوشته که تهدید ترامپ علیه آثار فرهنگی ایران او را ردیف گروه های تروریستی همچون طالبان و داعش قرار می دهد که آثار فرهنگی را ویران کردند.
🔹روزنامه انگلیسی یادآور شده که ترامپ متوجه نیست که آثار فرهنگی ایران چه ارزشی دارند و تنها میراث این کشور نیستند، بلکه میراث بشریت هستند.
@Akhbarefori
گزارش یک کودتا
به قلم #دکتر_صدیقی
وزیر کشور دولت ملی #دکتر_مصدق
صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،[...] مقارن ساعت هشت، به وزارت کشور وارد شدم [...] آقای شجاع ملایری، رئیس اداره آمار و بررسیها وارد اتاق شدند و گفتند: «آقای رحیمی لاریجانی الان از بیرون آمدهاند و میگویند که در میدان سپه، دستهای از مردم زندهباد شاه میگویند و شعارهایی بر ضد دولت میدهند. من نیز عدهای پاسبان را که در دو کامیون شهربانی سوار بودند دیدم که آنها هم دستها را تکان داده، با آن دسته هماهنگی میکردند.» گفتم:
«… سوار شوید و به میدان سپه بروید و اوضاع آنجا را ببینید و به من اطلاع دهید»…
در این موقع به سرتیپ مدبر رئیس شهربانی تلفن کردم و گفتم: «به من این طور گزارش میدهند، جریان امر چیست» و چون هماهنگی پاسبانها را به وی گفتم، با لحن استفهام و تعجب گفت: «چه؟ پاسبانها؟…» بر من معلوم شد که او از این واقعه اطلاع داشت و تجاهل میکرد یا اینکه واقعا بیاطلاع بود… رئیس شهربانی گفت: «حالا تحقیق میکنم و نتیجه را به عرض میرسانم.» گفتم: «فوراً موضوع را تحقیق کنید و نتیجه اقدام را به من اطلاع دهید»؛ ولی او بعد خبری به من نداد!
در این وقت تیمسار ریاحی به من تلفن کردند که بنا به امر جناب آقای نخستوزیر دستور فرمایید که حکم تیمسار سرتیپ «شاهنده» را به سمت رئیس شهربانی صادر کنند. من دانستم که اوضاع شهربانی خوب نیست و عمل پاسبانها به اطلاع نخستوزیر رسیده است… تأخیر اجرای دستور رئیس دولت و تأمل در آن را جایز ندانسته، به رئیس کارگزینی گفتم فوراً ابلاغ سرتیپ شاهنده را به ریاست شهربانی کل کشور صادر کند و آن را به افسری که از ستاد برای گرفتن آن میآید، بدهد تا وی آن را به سرتیپ شاهنده برساند. رئیس کارگزینی ابلاغ را تهیه کرد و من آن را امضا کردم و سرگرد «یارمحمد صالح»، آجودان رئیس ستاد ارتش آن را گرفت و رفت.
در اثنای این احوال خبر رسید که در چند جای شهر، دستههای دویست و سیصد نفری، با همکاری افسران و سربازان، با کامیونها و وسائل ارتشی، به تظاهرات ضد جناب آقای دکترمصدق و دولت پرداخته، به نفع شاه و به مخالفت با رئیس دولت شعار میدهند و نیز خبر رسید که جمعی به تلگرافخانه هجوم برده، میخواهند تلگرافخانه را اشغال کنند و دستهای دیگر، در حدود سیصد نفر از خیابان باب همایون، به مقابل وزارت دادگستری و از آنجا به میدان جلوی وزارت کشور و بازار آمدهاند. جمعی در سه چهار کامیون نشسته، شعار میدادند و بهآهستگی حرکت میکردند و عدهای مردم سر و پا برهنه، به دنبال و پیرامون آنها میدویدند و فریاد میکردند و به نفع شاه شعار میدادند. یک کامیون پاسبان هم با آنها بود که در سر پیچ خیابان جلوی وزارت کشور به طرف مشرق پیچیده، برابر در استانداری تهران توقف کرد. تظاهرکنندگان به طرف مغرب متوجه شدند و به راه خود به صورت پراکنده ادامه دادند. چون من خود این منظره را از پنجره اتاق وزارت کشور دیدم، به فرماندار نظامی تلفن کردم و از او ـ سرهنگ اشرافی ـ پرسیدم که «علت این اغتشاش و بینظمی چیست و چرا حرکت این دستهها را مانع نمیشوید؟» او در جواب گفت: «ما به سربازان خود اطمینان نداریم. عدهای را که برای جلوگیری تظاهرات این دستهها میفرستیم، با آنها همراه میشوند.»
من یقین کردم که نقشهای در کار است و کسانی هستند که بازیگر و بازیگرداناند. در همین وقت (ساعت ۱۱ صبح) آقای نخستوزیر با تلفن به من گفتند: «با مطالعاتی که کردهام، مقتضی است دستور بدهید ریاست شهربانی کل را به تیمسار سرتیپ محمد دفتری بدهند و فرمانداری نظامی هم به عهده او واگذار شده است و او فعلا در شهربانی است.»
من با اینکه از تغییر فوری تصمیم قبلی راجع به سرتیپ شاهنده و انتخاب سرتیپ دفتری و صدور این دستورهای متناقض، در چنان اوضاع و احوال متعجب و متوحش شدم، ناچار به ملاحظاتی که در چنین اوقات رعایت آن واجب است، به رئیس کارگزینی دستور دادم ابلاغ را تهیه کند و پس از امضای آن به ایشان گفتم بفرستند، ابلاغ مربوط به سرتیپ شاهنده را بگیرند و خواستم با سرتیپ دفتری با تلفن صحبت کنم. سرتیپ مدبر جواب داد و گفت: «سرتیپ دفتری حال آمدهاند و مشغول معرفی رؤسا به ایشان هستم…»
بعد شهردار تهران، آقای دکتر سیدمحسن نصر تلفن کرد و به فرانسه گفت که جمعی به شهرداری هجوم آورده و فعلا در دالان و سرسرا هستند و سربازان اقدامی نمیکنند. من آنچه را که فرماندار نظامی گفته بود، به وی گفتم و دستور دادم که با تدبیر و رفق، هرچه میدانند و میتوانند بکنند و از تجاوز به اتاقها و دفاتر، با وسایل داخلی و خارجی جلوگیری نمایند… در این موقع بار دیگر تظاهرات در مقابل وزارت کشور تکرار شد و مقارن ظهر، جمعیت که در این وقت [شمار آن] به حدود پانصد تن رسیده بود، داخل اداره تبلیغات شد. عدهای از آنان به اتاقها رفته، دفاتر و اوراق را بیرون ریختند…
@sokhanetarikh سخن تاریخ
✅ شهادت رجایی و باهنر
#مقاله
هشتم شهريور سالگرد شهادت محمدعلي رجايي و محمدجواد باهنر ، رييس جمهور و نخست وزيرنظام جمهوري اسلامي ايران است . پس از فاجعه انفجار هفتم تير و حضور گسترده مردم در حمايت از امام و نظام جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين خلق در تداوم اقدامات تروريستي خود، ابتدا تلاش كرد امكان بمبگذاري در «بيت امام» را بيابد و بعد از ناكامي در اين قصد شوم، رييس جمهور و نخستوزير را هدف قرارداد. حجةالاسلام سيداحمد خميني در اين باره چنين گفته است: ... آن شخص كه با منافقين كار ميكرد، يعني «كشميري»، بنا بود يك چمدان مواد منفجره را بياورد و در كنار حضرت امام بگذارد، در زماني كه رياست جمهور، رئيس مجلس و نخستوزير و وزرا خدمت حضرت امام ميآمدند... [از محل] سه راه بيت حضرت امام آمدند گفتند: آقاي «كشميري» با يك ساك هست ]همراه رييس جمهور و نخستوزير و وزرا كه در آن ساك وسايل و چيزهايي كه بناست يادداشت كنند قرار دارد....
✅ مطالعه متن کامل در:
👉[http://yon.ir/EsB5
گزارش یک کودتا
به قلم #دکتر_صدیقی
وزیر کشور دولت ملی #دکتر_مصدق
صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،[...] مقارن ساعت هشت، به وزارت کشور وارد شدم [...] آقای شجاع ملایری، رئیس اداره آمار و بررسیها وارد اتاق شدند و گفتند: «آقای رحیمی لاریجانی الان از بیرون آمدهاند و میگویند که در میدان سپه، دستهای از مردم زندهباد شاه میگویند و شعارهایی بر ضد دولت میدهند. من نیز عدهای پاسبان را که در دو کامیون شهربانی سوار بودند دیدم که آنها هم دستها را تکان داده، با آن دسته هماهنگی میکردند.» گفتم:
«… سوار شوید و به میدان سپه بروید و اوضاع آنجا را ببینید و به من اطلاع دهید»…
در این موقع به سرتیپ مدبر رئیس شهربانی تلفن کردم و گفتم: «به من این طور گزارش میدهند، جریان امر چیست» و چون هماهنگی پاسبانها را به وی گفتم، با لحن استفهام و تعجب گفت: «چه؟ پاسبانها؟…» بر من معلوم شد که او از این واقعه اطلاع داشت و تجاهل میکرد یا اینکه واقعا بیاطلاع بود… رئیس شهربانی گفت: «حالا تحقیق میکنم و نتیجه را به عرض میرسانم.» گفتم: «فوراً موضوع را تحقیق کنید و نتیجه اقدام را به من اطلاع دهید»؛ ولی او بعد خبری به من نداد!
در این وقت تیمسار ریاحی به من تلفن کردند که بنا به امر جناب آقای نخستوزیر دستور فرمایید که حکم تیمسار سرتیپ «شاهنده» را به سمت رئیس شهربانی صادر کنند. من دانستم که اوضاع شهربانی خوب نیست و عمل پاسبانها به اطلاع نخستوزیر رسیده است… تأخیر اجرای دستور رئیس دولت و تأمل در آن را جایز ندانسته، به رئیس کارگزینی گفتم فوراً ابلاغ سرتیپ شاهنده را به ریاست شهربانی کل کشور صادر کند و آن را به افسری که از ستاد برای گرفتن آن میآید، بدهد تا وی آن را به سرتیپ شاهنده برساند. رئیس کارگزینی ابلاغ را تهیه کرد و من آن را امضا کردم و سرگرد «یارمحمد صالح»، آجودان رئیس ستاد ارتش آن را گرفت و رفت.
در اثنای این احوال خبر رسید که در چند جای شهر، دستههای دویست و سیصد نفری، با همکاری افسران و سربازان، با کامیونها و وسائل ارتشی، به تظاهرات ضد جناب آقای دکترمصدق و دولت پرداخته، به نفع شاه و به مخالفت با رئیس دولت شعار میدهند و نیز خبر رسید که جمعی به تلگرافخانه هجوم برده، میخواهند تلگرافخانه را اشغال کنند و دستهای دیگر، در حدود سیصد نفر از خیابان باب همایون، به مقابل وزارت دادگستری و از آنجا به میدان جلوی وزارت کشور و بازار آمدهاند. جمعی در سه چهار کامیون نشسته، شعار میدادند و بهآهستگی حرکت میکردند و عدهای مردم سر و پا برهنه، به دنبال و پیرامون آنها میدویدند و فریاد میکردند و به نفع شاه شعار میدادند. یک کامیون پاسبان هم با آنها بود که در سر پیچ خیابان جلوی وزارت کشور به طرف مشرق پیچیده، برابر در استانداری تهران توقف کرد. تظاهرکنندگان به طرف مغرب متوجه شدند و به راه خود به صورت پراکنده ادامه دادند. چون من خود این منظره را از پنجره اتاق وزارت کشور دیدم، به فرماندار نظامی تلفن کردم و از او ـ سرهنگ اشرافی ـ پرسیدم که «علت این اغتشاش و بینظمی چیست و چرا حرکت این دستهها را مانع نمیشوید؟» او در جواب گفت: «ما به سربازان خود اطمینان نداریم. عدهای را که برای جلوگیری تظاهرات این دستهها میفرستیم، با آنها همراه میشوند.»
من یقین کردم که نقشهای در کار است و کسانی هستند که بازیگر و بازیگرداناند. در همین وقت (ساعت ۱۱ صبح) آقای نخستوزیر با تلفن به من گفتند: «با مطالعاتی که کردهام، مقتضی است دستور بدهید ریاست شهربانی کل را به تیمسار سرتیپ محمد دفتری بدهند و فرمانداری نظامی هم به عهده او واگذار شده است و او فعلا در شهربانی است.»
من با اینکه از تغییر فوری تصمیم قبلی راجع به سرتیپ شاهنده و انتخاب سرتیپ دفتری و صدور این دستورهای متناقض، در چنان اوضاع و احوال متعجب و متوحش شدم، ناچار به ملاحظاتی که در چنین اوقات رعایت آن واجب است، به رئیس کارگزینی دستور دادم ابلاغ را تهیه کند و پس از امضای آن به ایشان گفتم بفرستند، ابلاغ مربوط به سرتیپ شاهنده را بگیرند و خواستم با سرتیپ دفتری با تلفن صحبت کنم. سرتیپ مدبر جواب داد و گفت: «سرتیپ دفتری حال آمدهاند و مشغول معرفی رؤسا به ایشان هستم…»
بعد شهردار تهران، آقای دکتر سیدمحسن نصر تلفن کرد و به فرانسه گفت که جمعی به شهرداری هجوم آورده و فعلا در دالان و سرسرا هستند و سربازان اقدامی نمیکنند. من آنچه را که فرماندار نظامی گفته بود، به وی گفتم و دستور دادم که با تدبیر و رفق، هرچه میدانند و میتوانند بکنند و از تجاوز به اتاقها و دفاتر، با وسایل داخلی و خارجی جلوگیری نمایند… در این موقع بار دیگر تظاهرات در مقابل وزارت کشور تکرار شد و مقارن ظهر، جمعیت که در این وقت [شمار آن] به حدود پانصد تن رسیده بود، داخل اداره تبلیغات شد. عدهای از آنان به اتاقها رفته، دفاتر و اوراق را بیرون ریختند…
🍀ما شادمانیم!
شکستِ موجودی چنین که "فرعون" در او قد کشیده بود و همه جهان را "مصرِ" خویش میخواست، برای همه شیرین است.
این که برخی از دوستان بیش از خود ترامپیهای آمریکا، ناراحتاند و زانوی غم در بغل دارند را نمیفهمم.
این که قاتلِ شهید سلیمانی، به لحاظ سیاسی، سقط شد، جای خوشحالی ندارد آیا؟
این که باعث و بانی سختیهای مشقت بار هموطنانمان درهم شکسته شد جای شادگویی ندارد؟
شکستِ ترامپ برای ما فقط شکستِ رئیس جمهور آمریکا نیست. درهم شکستن هژمونی قدرت شیطان است. چیزی که بایدن نخواهد توانست آن را احیا کند. این آیا امید آفرین نیست؟ مطمئن باشید در میان مردم، کسی به بایدن امید نبسته است. توقع هم نداریم که او درها را بگشاید. او را که ما انتخاب نکردهایم که توقع داشته باشیم.
اصلا با او کار نداریم، اما واقعا به سلامت رستن از دست دیوانه ای، چون ترامپ، خود یک هیجان دلنشین ایجاد نمیکند؟
واقعا نمیدانم برخی از دوستان مدعی انقلابیگری چرا شاد نمیشوند از سقوط ترامپ؟ یادشان رفته است او چه جنایتها کرد در حق ملت ایران؟ شرایط سخت بیمارانی که در نبود دارو دارند به مرگ نزدیک میشوند را حس نمیکنند؟ دست جدا افتاده قاسم سلیمانی را به یاد نمیآورند؟
لا اقل به این خوشحال باشند که پیشگویی سید حسن نصرالله محقق شد که در زمان شهادت حاج قاسم، به صراحت "امروز" را خواند و گفت: انتخابات را خواهی باخت و بدجوری هم باخت. خود را پیروز میدانست و باخت! این شیرینی شکست او را برای ما مضاعف میکند.
باور کنید هرچه فکر میکنم دلیل "ناشادی" برخیها را درک نمیکنم. من، اما شادم به شکستِ ترامپ و میبینم که از افتادن این فرعون، بسیاری از مردم کوچه و بازار شادمانند و قطعا در پهنه جغرافیای عالم نیز فراوانند که به شادمانی، سقوط کابوی دیوانه را جشن میگیرند هرچند نتانیاهو و بن سلمان و مریم رجوی و سلطنت طلبها و ادامه آمد نیوز و زایدههای فاشیسم زانوی غم در بغلشان خشک میشود.
ما شادمانیم، شادمانیم، شادمانیم!
غلامرضا بنی اسدی، انتخاب.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com