#شعر چهاردهمین قرن شهادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام
سبز پوش
نور می بارید از لبهای او بر سجده گاه
می چکید از سجده گاهش روی دوشِ شب ، پگاه
خوش به حال شب ، که از تقسیم روزی سالها
میوۀ راز خدا می چید از لب های ماه
ماه کم کم از زمین تا کعبه گاه نور ، رفت
از همان شب ، روزگار روشنایی شد سیاه
ایل آتش ، تا تنور جان او را سرد کرد
سفره های خالی ایتام ، پُر شد از نگاه
شرم بر انسان ، که تنها چاه از عمق وجود
از امیر غصه ، می نوشید جرعه جرعه ، آه
شاید او از اینکه دشمن هم نگردد شرمسار
می سپرد اندوه چندین ساله را نم نم به چاه
سبز پوش نسل اخالص و تبار سادگی
خسته از ایل ریا ، با فکر های راه راه
راه را گم کرد انسان ، بر مسیر وَهم رفت
ایلیا را کاش می دید و نمی رفت اشتباه
*(چارده قرن)* از دَم فزتُ و ربِّ الکعبه رفت
تکیه کن بر کعبۀ دلها ، بیا ای جان پناه
دکتر حسین محمدی مبارز(متخلص به ایلیا)
@soogvareh14