أكثرَ أبو حيان الأندلسي (ت ٧٤٥ ) في كتبه استعمال لفظ ( قال أصحابنا ، بعض أصحابنا) وأين ما وجدتَ هذه العبارةَ فاعلم أنه يريدُ بها ابنَ عصفور الاشبيلي او ابنَ مالك الجيائي او الاندلسيين.
عامل اصلی انحطاط در تفکر دینی در ایران چند سده اخیر
برخی تصوف و روحیه و اندیشه صوفیانه را عامل انحطاط جوامع مسلمان قلمداد می کنند. یکی از استادان برجسته ادب و تصوف اخیرا دیدم جایی فرموده اند تفکر اشعری در تصوف خانه کرد و عامل انحطاط آن را فراهم کرد. من البته با این نگاه موافق نیستم و اصولا تفکر اشعری را معتقدم به درستی نفهمیده ایم و بی جهت آن را تفکر غیر عقلی می بینیم. این البته بحث مستقل خود را می طلبد. در مقابل معتقدم تصوف خراسانی راهی بود برای برون رفت از بحران الهیاتی و دینی در تفکر اهل سنت. با این وصف خود تصوف را این تفکر ابن عربی بود که به تباهی کشاند. منظورم دیدگاه های نظری ابن عربی نیست که بعدا هسته بحث های نظری در وجود شناسی و الهیات شارحان ابن عربی را فراهم کرد. آنها از نقطه نظر طرح پرسش هایی فلسفی که دامن می زدند اهمیت فوق العاده ای در سرشت و سرنوشت تفکر فلسفی و دینی اسلامی داشته اند. مقصودم ادبیاتی است که ابن عربی و طریقه او به کار گرفتند و زمینه ساز ورود حروفی گری و علم اعداد و علوم غریبه شدند و موج هولناک تأویل گرایی های بارد و بافتنی ها را در فرهنگ و ادب و دیانت و تفکر اسلامی تسهیل کردند. نتیجه اش شد انواعی از تصوف عامیانه دوران پایانی عصر صفوی و عصر قاجار و از آن بدتر قاطی شدن ابن عربی با انواعی از گرایشات غالیانه شیعی و رواج روزافزون تأویل گرایی های باطنی که در نهایت سر از هزاره گرایی ها و انواع مختلف تفکرات معطوف به الهیات مظاهرگرایی و بابیت گرایی درآورد. ادبیات دینی دوران قاجار پر است از تآثیرات همین نوع تفکرات باطنی گرایانه متأثر از جهانبینی ابن عربی و ادبیات او. شیخ احمد احسایی و شیخیه هم بیش از پیش در شعله ور شدن چنین رویکردهایی در جامعه ایرانی مؤثر بودند. نتیجه آن شد دوری بیش هر چه بیش از پیش از تفکر خردگرایانه و غلتیدن در انواع مختلف الهیات مظاهرگرایانه.
امیدوارم بعد از این بیشتر در این زمینه بنویسم.
عامل اصلی انحطاط در تفکر دینی در ایران چند سده اخیر
برخی تصوف و روحیه و اندیشه صوفیانه را عامل انحطاط جوامع مسلمان قلمداد می کنند. یکی از استادان برجسته ادب و تصوف اخیرا دیدم جایی فرموده اند تفکر اشعری در تصوف خانه کرد و عامل انحطاط آن را فراهم کرد. من البته با این نگاه موافق نیستم و اصولا تفکر اشعری را معتقدم به درستی نفهمیده ایم و بی جهت آن را تفکر غیر عقلی می بینیم. این البته بحث مستقل خود را می طلبد. در مقابل معتقدم تصوف خراسانی راهی بود برای برون رفت از بحران الهیاتی و دینی در تفکر اهل سنت. با این وصف خود تصوف را این تفکر ابن عربی بود که به تباهی کشاند. منظورم دیدگاه های نظری ابن عربی نیست که بعدا هسته بحث های نظری در وجود شناسی و الهیات شارحان ابن عربی را فراهم کرد. آنها از نقطه نظر طرح پرسش هایی فلسفی که دامن می زدند اهمیت فوق العاده ای در سرشت و سرنوشت تفکر فلسفی و دینی اسلامی داشته اند. مقصودم ادبیاتی است که ابن عربی و طریقه او به کار گرفتند و زمینه ساز ورود حروفی گری و علم اعداد و علوم غریبه شدند و موج هولناک تأویل گرایی های بارد و بافتنی ها را در فرهنگ و ادب و دیانت و تفکر اسلامی تسهیل کردند. نتیجه اش شد انواعی از تصوف عامیانه دوران پایانی عصر صفوی و عصر قاجار و از آن بدتر قاطی شدن ابن عربی با انواعی از گرایشات غالیانه شیعی و رواج روزافزون تأویل گرایی های باطنی که در نهایت سر از هزاره گرایی ها و انواع مختلف تفکرات معطوف به الهیات مظاهرگرایی و بابیت گرایی درآورد. ادبیات دینی دوران قاجار پر است از تآثیرات همین نوع تفکرات باطنی گرایانه متأثر از جهانبینی ابن عربی و ادبیات او. شیخ احمد احسایی و شیخیه هم بیش از پیش در شعله ور شدن چنین رویکردهایی در جامعه ایرانی مؤثر بودند. نتیجه آن شد دوری بیش هر چه بیش از پیش از تفکر خردگرایانه و غلتیدن در انواع مختلف الهیات مظاهرگرایانه.
امیدوارم بعد از این بیشتر در این زمینه بنویسم.
کتاب کافی کليني و کتاب های ابو يوسف و شيباني و شافعي
از امامیه متن های بسیار کمی از دو سده دوم و سوم به طور مستقل به دست ما رسیده است. این درست برخلاف وضعیت آثار غیر امامیه است. از اباضیه و اهل سنت و اصحاب حدیث و حتی اسماعیلیه و زیدیه متن های متعددی از این دو قرن باقی است. نمونه زیدی آن آثار با اهمیت قاسم رسی است. در سال های اخیر خوشبختانه به این نکته توجه می شود که کتابی مانند کتاب کلینی از منابع قدیمتری نقل می کند و آن منابع مکتوب را باید در تاریخگذاری باورها و گزارش ها در نظر گرفت. منتهی عموما یک نوع تفاوتی میان آثاری از این دو قرن که از آنها مستقیما نسخه ای خطی در دست است و منابع کتاب کافی به طور نمونه گذاشته می شود و آن اینکه گفته می شود که منابعی مانند رساله شافعی و یا موطأ مالک و یا آثار ابو یوسف و از این قبیل از اواخر سده دوم قمری به دلیل آنکه به طور مستقل به دست ما رسیده اند از لحاظ سندیت مهمتر از نقل های منابعی مانند کلینی از آثار حدیثی همزمان با عصر ابو یوسف و شافعی اند. من در کنفرانس پرینستون این عقیده را به چالش کشیدم. گفتم از نقطه نظر اصالت متن ها فرقی میان این دو نوع از آثار نیست. درست است که کلینی و یا ابن بابویه و منابع آنها در نقل روایات و متن های مکتوب قدیمتر دست به تهذیب و انتخاب و گاه حک و اصلاح زده اند اما این کار عینا در مورد متن هایی همچون آثار موطأ مالک و یا آثار شافعی و قبل از او محمد بن الحسن شیبانی صادق است. مگر متن کتاب الاصل شیبانی همانی است که او تقریر کرده؟ یا کتاب الحجه او عینا همان است که تدوین او بوده؟ این امر در مورد رساله شافعی و آثار ابو یوسف و مالک بن انس و مابقی هم صادق است. آنچه ما از این متن ها در دست داریم در واقع محصول یک سنت و یا سنت های مختلف متنی و روایی است و بسته به مورد هر کدام از این متن ها تا چند نسل دستخوش اصلاحات و اضافات و حذف ها و زیادات بوده اند. در واقع کتاب های شیبانی و یا ابو یوسف را می بایست محصول یک روند تدریجی روایی و متنی و تحریری دانست، دقیقا مانند متن های موجود از ائمه شیعه (ع) که در آثار کلینی و ابن بابویه نقل شده. آن متن ها هم در گذر زمان تا چند نسل در معرض تحریرها و اختلافات متنی و گاه اصلاحات قرار داشته و محدثان بعدی این اختلافات را در آثار خود درج کرده اند. به ویژه شیخ در تهذیب و استبصار به اختلافات روایات توجه داشته و به همین دلیل متن روایاتش گاهی با روایات همان متن ها از سوی کلینی تفاوت دارد. سبب آن هم همین اختلاف منابع نقل است. بنابراین کتاب کافی را نباید کتابی از سده چهارم بلکه کتابی عمدتا از اواخر سده دوم و خصوصا اوائل سده سوم دانست. توضیحش بماند برای زمانی دیگر. ان شاء الله.
بنابراین اگر متن هایی مانند آثار شیبانی به صورت مستقل و خطی باقی مانده به این معنا نیست که ماهیتی متفاوت با احادیث و متن های امامان شیعه دارد ولو اینکه به صورت مستقل نسخه ای خطی از آنها در دست نیست. چرا که هر دوی این نوع متن ها به صورت متن هایی در سنت هایی روایی نقل شده اند و فرقی میان اسناد روایات کلینی و اسناد کتابی مانند الاصل شیبانی نیست. باید هر دو را متن هایی برآمده از روندی تدریجی در روایت متن ها و تدوین و تحریر آنها در نظر گرفت. در این میان گاهی دیده می شود که نسخه های خطی کتاب های آثار ابن بابویه و کلینی گاه از نسخه های خطی آثار شیبانی و ابو یوسف کهنتر است و برای مورخان طبعا اطمینان خاطر بیشتری را فراهم می کنند.
مثلا ايشان بفرمايند تا الآن چه مطالعه و تحقيق بايسته ای در زمينه سابقه تصوف در خراسان کرده اند؟ چقدر حارث محاسبی را مثلا می شناسند و آثار او را مورد مطالعه قرار داده اند؟ سنت های مختلف تصوف خراسانی را چطور؟ چقدر سهل تستری را می شناسند؟ درباره نسبت جنيد بغدادی با مکتب خراسان چه کاری کرده اند؟ حلاج چگونه در مکتب تصوف خراسان وارد شد؟ سهم تفکر اشعری و فقه شافعی در شکل گيری تصوف خراسان چه بود؟ سهم سالميه و کراميه چطور؟ درباره ابوطالب مکی و قوت القلوب او چه نظری دارند؟ آيا تاکنون تحقيقاتی در اين زمينه ها منتشر کرده اند؟ درباره سهم تصوف حنبلی اصفهان در ورود اين نوع مفاهيم در سنت های صوفيانه چه تحقيقاتی را تاکنون منتشر کرده اند؟ مثلا آنجا که از تصوف عشقی و سهم آن در داخل کردن عشق در اسلام سخن می گويند چه اندازه درباره سابقه اين مفهوم در تصوف و زمينه های آن و سهم حلاج و احمد غزالی و عين القضات و روزبهان بقلی کار کرده اند؟ سابقه مفهوم محبت در آثار صوفيه چه بوده و نسبت ادبيات صوفيانه سده های سوم و چهارم با تفسير آيات قرآن و با سنت و حديث چه بوده است؟ البته ايشان حتما احيای غزالی و مثنوی مولوی بلخی را خوب می شناسند. اما اين برای داوری درباره نسبت اسلام و تصوف و بررسی ريشه های تاريخی تصوف در اسلام کافی نيست. نسبت تصوف با اسلام و سهم تعاليم قرآن، حديث، سنت، و حتی فقه و کلام در شکل گيری تصوف (و حتی از نوع تصوف عشقی) موضوع پيچيده ای است و اظهار نظر درباره آن نيازمند تخصص و سال ها مطالعه است. اگر بگوییم تصوف و ظهور آن نوعی سنت تفسيری قرآن بوده شايد چندان راه به خطا نرفته ايم. صوفيان خراسان و بغداد بر سر سفره قرآن و سنت و سيره بود که ولايت و قلب و محبت و عشق الهی و مقام قرب و سکر و صحو را موضوع گفتگو و تأملات قرار دادند. چطور می توان درباره اين مهمترين مسائل تصوف ابراز نظر کرد و جایی ديگر تخصص و شايستگی خود را در طرح اين نوع مباحث نشان نداد؟
من به برخی دوستان از نحله روشنفکران دينی توصيه ای دارم: تخصص را محترم شماريد. می دانم که عمری را سپری کردن در شناخت متون و نسخه ها و روايات و تحليل های تاريخی و مناقشه در روايات مختلف و بررسی اصالت ها و بررسيدن زمينه های تاريخی افکار و انديشه ها کاری است سخت، نفس گير و نيازمند صبر و دقت. اما باور کنيد نتايجی که از اين نوع تحقيقات برای اصلاح انديشه دينی حاصل می شود به مراتب عمیقتر و پايدارتر و ميمون تر از اظهارات استحسانی و يا تأملات ذوقی است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
دریافت مقاله عرفان و تصوف در گستره روایات
احادیثی که در زمینه تصوف و صوفی گری در منابع شیعی و کتاب های دست دوم و سوم، امروزه منتشر می شود دست آویزی شده برای برخی برداشت های نادرست از عرفان و داوری های نابجا و کوبیدن عرفان و تصوف اسلامی.
با این احادیث، افراد کم اطلاع اما پاک و عاشق اهل بیت علیهم السلام را دچار دغدغه کرده و گاهی آنها را نسبت به عرفا و عرفان بد بین می کنند.
تحلیل و بررسی این روایات را در مقاله زیر بخوانید.
⬇️⬇️
تصوف_از_ديدگاه_ائمه_اطهار
حجه الاسلام داود_الهامى
معرفی اجمالی:
نگارنده در ابتدا با اشاره به اینکه برخی از ۸۰ تا ۱۰۰۰ تعریف برای تصوف ادعا کرده اند، تصوف را یک طریقه التقاطی ونامنظم وبی حد وحصر معرفی می کند که متناسب با هر زمان تغییر شکل یافته است .
بنابراین نمیتوان یک تعریف_جامع برای همه فِرَق آن ارائه داد .
✅در بخش دوم به پیدایش_تصوف درقرن ۲پرداخته و وجود این اصطلاح را در عصر پیامبر اکرم ردّکرده است .
سپس به منابع_خارجی تصوف اشاره کرده وتصوف را آمیزه ای از افکار بودائی و ایرانی ومسیحی وفلاسفه یونان می شمرد.
در بخش سوم با توجه به مخالفت متشرعه و فقها ونفرت عموم مسلمان از پشمینه_پوشان که در اشعار_عربی وفارسی بازتاب یافته ، تصوف را بیگانه از اسلام خوانده است .
✅ مولف در بخش چهارم که مهم ترین بخش کتاب است ۱۰ مورد از احادیث_مذمت تصوف ، راذکر کرده وذیل هریک نکات وبرداشت های خود را به طور مختصر بیان کرده است.
✅در بخش پنجم ۴روایت مدح تصوف را بررسی کرده و باتوجه به عامی بودن، جعلی بودن وعدم اعتبار منابع ، آن ها را نقد کرده است .
تصوف_از_ديدگاه_ائمه_اطهار
حجه الاسلام داود_الهامى
معرفی اجمالی:
نگارنده در ابتدا با اشاره به اینکه برخی از ۸۰ تا ۱۰۰۰ تعریف برای تصوف ادعا کرده اند، تصوف را یک طریقه التقاطی ونامنظم وبی حد وحصر معرفی می کند که متناسب با هر زمان تغییر شکل یافته است .
بنابراین نمیتوان یک تعریف_جامع برای همه فِرَق آن ارائه داد .
در بخش دوم به پیدایش_تصوف درقرن ۲پرداخته و وجود این اصطلاح را در عصر پیامبر اکرم ردّکرده است .
سپس به منابع_خارجی تصوف اشاره کرده وتصوف را آمیزه ای از افکار بودائی و ایرانی ومسیحی وفلاسفه یونان می شمرد.
در بخش سوم با توجه به مخالفت متشرعه و فقها ونفرت عموم مسلمان از پشمینه_پوشان که در اشعار_عربی وفارسی بازتاب یافته ، تصوف را بیگانه از اسلام خوانده است .
مولف در بخش چهارم که مهم ترین بخش کتاب است ۱۰ مورد از احادیث_مذمت تصوف ، راذکر کرده وذیل هریک نکات وبرداشت های خود را به طور مختصر بیان کرده است.
در بخش پنجم ۴روایت مدح تصوف را بررسی کرده و باتوجه به عامی بودن، جعلی بودن وعدم اعتبار منابع ، آن ها را نقد کرده است
#تصوف
#عرفان
🔽🔽
📚نقدی بر تصوف حوزوی
(تصحیح شده)
تألیف :حجة الاسلام و المسلمین استاد سيد محمود هاشمی نسب
همان طور که در چهار پست قبل قولش را داده بودیم فایل پی دی اف #نقدی_بر_تصوف_حوزوی برای شما همراهان گرامی بارگذاری گردید امید است با انتشار آن حوزویان و مومنین بیشتر با تفکرات خطرناک این فرقه آشنا شوند.
شامل: نقد نظرات آقای محمد حسن وکیلی در کتاب های
۱-معرفت شناسی
۲-خداشناسی
۳-انسان شناسی جهان شناسی
۴-راهنما شناسی
۵-معاد شناسی
و نیز نقد نظریه تقسیم تصوف به مثبت ومنفی
و نقد مقاله «احادیث صریح در وحدت وجود»
ونقد مقاله «عاشورا روز حزن یا سرورسید الشهدا»
#عرفان_تصوف
#محمد_حسین_طهرانی
#محمد_حسن_وکیلی
#تزویر_در_عرفان
#دروغ_پراکنی_شاخصه_عرفان_فقاهتی
#نشر_حداکثری
@sonnat_voice
📚تعارض و نقد در آرا فلسفی و عرفانی
جدیدترین اثر استاد سید محمود هاشمی نسب
توضیحات:این کتاب در سه بخش تدوین شده
۱-تعارض فلسفه وعرفان در مبانی ونتائج
۲-تعارض فلسفه وعرفان با نصوص وظواهر شرعی
۳-نقد کتاب مثنوی مولوی با استفاده از بیانات علامه جعفری و دکتر سید جعفر شهیدی و استاد فروزانفر
دوستان محترم می توانند این اثر گرانسنگ را از منشورات دلیل ما در سراسر کشور تهیه نمایند
#عرفان_تصوف
#نقد_تصوف_حوزوی
#سید_محمود_هاشمی_نسب
@sonnat_voice
📗عرفان از حقیقت تا پندار؛ گزاری در مکتب لاله زاری (علامه طهرانی)
📝نویسنده: مجتبی عابدی
تعداد صفحات:۱۹۱
زبان:فارسی
🔸توضیحات:
تصوف حوزوی یکی از جریانهای مدعی عرفان و معنویت معاصر در ایران است که در لباس دین و در پوشش مذهب و شریعت ، تا عمیق ترین لایه های فرهنگی جامعه نفـوذ کرده است و باورها و اعتقادات صوفیانه را به اسم عرفان ناب شیعی به عرفان جویان ارائه می دهد. این نوشتار به بازخوانی افکار و باورهای یکی از تاثیرگذارترین شعبه های تصـوف حوزوی (موسوم به مکتب عـلامه طهرانی) می پردازد.
الحمدالله چندی است علمای دغدغهمند به معارف اهل بیت علیهم السلام بدون داشتن تشکیلات مالی و حمایت های برخی شخصیت ها در صدد نقد تفکرات انحرافی و نفاق گونه صوفیه مشهد که در پی ترویج جهان بینی باطل از شیعه است برآمده اند
کانال هر نوع نقد قوی را که در این زمینه منتشر باشد را حمایت میکند.
سیری در آثار علامه محمد حسین طهرانی👇
https://t.me/shia_lib/5124
#پیشنهاد_دانلود
#تصوف_حوزوی
@sonnat_voice
@shia_lib
با یاد و نام خدا
اثبات اصالت آذربایجانی ابن یزدانیار اُرموی
و قرابت های ذهنی و زبانی او با مشایخ خراسان
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
ابوبكر حسين بن علي بن يزدانيار ارموی، یکی از چهره های برجستة تصوّف آذربايجان در اواخر سده سوم و اوایل قرن چهارم هجري است.
یکی از ابهامات موجود در شرح حال این چهره اصیل تصوّف، راه يافتن يك شهبه تاريخي در خصوص نام شهر اوست.
ما در یادداشت زیر، ضمن بررسی این شبهه، ابتدا در پی اثبات اصالت آذربایجانی ابن یزدانیار برآمده ایم و در ادامه، مدارکی جدید در خصوص مناسبات ذهنی و قرابت های فکری او با مشایخ خراسان به دست داده ایم.
👇👇👇
http://yon.ir/tvsaR
@safinehyetabriz
مقدمه ای بر یک مقاله
مشایخ تصوّف در منطقه خسروشاه آذربایجان
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
با وجود نگارش کتابهایی در شرح حال مشایخ عرفان و تدوین رسالاتی متضمّن مقامات، احوال و اقوال بزرگان و نامداران تصوّف، متأسفانه پژوهشگران این حوزه، نسبت به شخصیت های ممتاز دیگری که در گوشه و کنار ایران، به علّت استغراق در عوالم باطنی و گریز از نامجویی و بی توجّهی به رسومی چون تألیف کتاب و شاگرد پروری و خانقاه سازی، در هاله هایی از گمنامی و ناشناسی می زیستند، بی اعتنا بوده اند.
منطقه تاریخی خسروشاه، به عنوان یکی از پایگاه های عمده تصوّف در آذربایحان، از جمله حدودی است که از این لحاظ کمتر مورد توجّه قرار گرفته و مشایخ تاثیرگذار آن، چنانکه باید شناخته نشده اند.
این در حالی است که در خسروشاه، تعداد شخصیت های معنوی که به عنوان پیران تصوّف و عرفان شهرت یافته اند، به قدری فراوان است که می توان درباره هر یک از ایشان رسالات مستقلی پدید آورد.
تاریخ تصوّف در خسروشاه، به تأثیرپذیری از مکتب عرفان آذربایجان، ویژگی های منحصری دارد که برجسته ترین نشانه آن، متابعت مشایخ شهر از سنتهای قدیم تصوّف اسلام و ایران است.
مشایخ تصوّف در خسروشاه، با کتاب خواندن و نوشتن، چندان اُنسی نداشته اند و به جای سیاه کردن اوراق، به تهذیب نفس و تطهیر دل و "چشیدن طعم وقت" مشغول بوده اند.
اصولا آنچه جریان تصوّف در آذربایجان و از جمله خسروشاه را برای ساکنان آن جذّاب ساخته و مایه اعتقاد ساکنان آن شده است، همین ساده دلی، بی ریایی و صفای پیرانِ پارسایِ شهر است که با رعایت اصول جوانمردی و مهربانی در برابر خطاکاران، از قیل و قال، دوری می جستند و در میان مردم، دانه محبّت و مهر می پراکندند.
دفتر صوفی، سواد و حرف نیست
جز دلِ اسپیدِ همچون برف نیست
از دیگر ویژگی های مهم تصوّف در آذربایجان و به ویژه خسروشاه، پایبندی کامل مشایخ شهر به احکام شریعت محمّدی و التزام عملی به سنّت نبوی است.
ما در میان پیران خسروشاه، کسی را سراغ نداریم که احکام اسلام و فرایض دینی را خوار و سبک شمارد و سهل انگاری کند. اگر از تعداد اندک شماری از مشایخ خسروشاه، که تابع فقه شافعی بودند درگذریم، در حالات عمده مشایخ متصوّفه این شهر، انعکاس معتقدات و تمایلات شیعی را شاهد هستیم.
بازار مکّاره ای که بر حوزه تاریخ تصوّف و عرفان ایرانِ پس از دوره قاجار مستولی شد، مجال چندانی به شکوفاییِ صفایِ باطنی چهره های اصیل تصوّف در ایران، از جمله مشایخ خسروشاه باقی نگذاشته است؛ بر همین اساس، ما در این مقاله، به معرّفی تنی چند از عرفای دوره درخشان تصوّف آذربایجان، که در فاصله جغرافیایِ تاریخی اتابکان آذربایجان تا اوایل دوره صفوی(سده های ششم تا اوایل یازدهم هجری)زندگی کرده اند، پرداخته ایم.
منبع عمده ما در این تحقیق، در کنار مراجعه به متون اصیل تصوّف ایران و آذربایجان، کتاب ارزشمند روضات الجنان مرحوم حافظ حسین کربلایی است که برای شناخت تصوّف منطقه آذربایجان و حدود و نواحی آن، از جمله خسروشاه، منبعی گرانقدر و حاوی اطّلاعات ارزشمندی است.
*توضیح ضروری:
اصل این مقاله، در کتاب ارزشمند هادی نامه(یادنامه زنده یاد سیّدهادی خسروشاهی)منتشر شده است. (هادی نامه؛ به کوشش استاد رسول جعفریان؛ نشر مورخ، قم؛ 1399).
ان شا الله پس از هماهنگی با گردآورنده محترم و ناشر عزیز؛ فایل پی دی اف مقاله را به صورت کامل، در همین کانال بارگزاری و تقدیم علاقه مندان می نماییم.
t.me/Safinehyetabriz
مقدمه ای بر یک مقاله
مشایخ تصوّف در منطقه خسروشاه آذربایجان
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
با وجود نگارش کتابهایی در شرح حال مشایخ عرفان و تدوین رسالاتی متضمّن مقامات، احوال و اقوال بزرگان و نامداران تصوّف، متأسفانه پژوهشگران این حوزه، نسبت به شخصیت های ممتاز دیگری که در گوشه و کنار ایران، به علّت استغراق در عوالم باطنی و گریز از نامجویی و بی توجّهی به رسومی چون تألیف کتاب و شاگرد پروری و خانقاه سازی، در هاله هایی از گمنامی و ناشناسی می زیستند، بی اعتنا بوده اند.
منطقه تاریخی خسروشاه، به عنوان یکی از پایگاه های عمده تصوّف در آذربایحان، از جمله حدودی است که از این لحاظ کمتر مورد توجّه قرار گرفته و مشایخ تاثیرگذار آن، چنانکه باید شناخته نشده اند.
این در حالی است که در خسروشاه، تعداد شخصیت های معنوی که به عنوان پیران تصوّف و عرفان شهرت یافته اند، به قدری فراوان است که می توان درباره هر یک از ایشان رسالات مستقلی پدید آورد.
تاریخ تصوّف در خسروشاه، به تأثیرپذیری از مکتب عرفان آذربایجان، ویژگی های منحصری دارد که برجسته ترین نشانه آن، متابعت مشایخ شهر از سنتهای قدیم تصوّف اسلام و ایران است.
مشایخ تصوّف در خسروشاه، با کتاب خواندن و نوشتن، چندان اُنسی نداشته اند و به جای سیاه کردن اوراق، به تهذیب نفس و تطهیر دل و "چشیدن طعم وقت" مشغول بوده اند.
اصولا آنچه جریان تصوّف در آذربایجان و از جمله خسروشاه را برای ساکنان آن جذّاب ساخته و مایه اعتقاد ساکنان آن شده است، همین ساده دلی، بی ریایی و صفای پیرانِ پارسایِ شهر است که با رعایت اصول جوانمردی و مهربانی در برابر خطاکاران، از قیل و قال، دوری می جستند و در میان مردم، دانه محبّت و مهر می پراکندند.
دفتر صوفی، سواد و حرف نیست
جز دلِ اسپیدِ همچون برف نیست
از دیگر ویژگی های مهم تصوّف در آذربایجان و به ویژه خسروشاه، پایبندی کامل مشایخ شهر به احکام شریعت محمّدی و التزام عملی به سنّت نبوی است.
ما در میان پیران خسروشاه، کسی را سراغ نداریم که احکام اسلام و فرایض دینی را خوار و سبک شمارد و سهل انگاری کند. اگر از تعداد اندک شماری از مشایخ خسروشاه، که تابع فقه شافعی بودند درگذریم، در حالات عمده مشایخ متصوّفه این شهر، انعکاس معتقدات و تمایلات شیعی را شاهد هستیم.
بازار مکّاره ای که بر حوزه تاریخ تصوّف و عرفان ایرانِ پس از دوره قاجار مستولی شد، مجال چندانی به شکوفاییِ صفایِ باطنی چهره های اصیل تصوّف در ایران، از جمله مشایخ خسروشاه باقی نگذاشته است؛ بر همین اساس، ما در این مقاله، به معرّفی تنی چند از عرفای دوره درخشان تصوّف آذربایجان، که در فاصله جغرافیایِ تاریخی اتابکان آذربایجان تا اوایل دوره صفوی(سده های ششم تا اوایل یازدهم هجری)زندگی کرده اند، پرداخته ایم.
منبع عمده ما در این تحقیق، در کنار مراجعه به متون اصیل تصوّف ایران و آذربایجان، کتاب ارزشمند روضات الجنان مرحوم حافظ حسین کربلایی است که برای شناخت تصوّف منطقه آذربایجان و حدود و نواحی آن، از جمله خسروشاه، منبعی گرانقدر و حاوی اطّلاعات ارزشمندی است.
*توضیح ضروری:
اصل این مقاله، در کتاب ارزشمند هادی نامه(یادنامه زنده یاد سیّدهادی خسروشاهی)منتشر شده است. (هادی نامه؛ به کوشش استاد رسول جعفریان؛ نشر مورخ، قم؛ 1399).
ان شا الله پس از هماهنگی با گردآورنده محترم و ناشر عزیز؛ فایل پی دی اف مقاله را به صورت کامل، در همین کانال بارگزاری و تقدیم علاقه مندان می نماییم.
t.me/Safinehyetabriz
🥀 تصوف مبتذل و عرفان متعالیه 🌹 - 5
🔹واژه های معادل عرفان و تصوف
توجه طولانی و خاص #مستشرقان روی تصوف و نگاشته شدن کتب و مقالات متعدد در این زمینه از گذشته های دور تاکنون باعث شده است که در جهان غرب و به طور کلی محافل آکادمیک خارج از ایران، واژه تصوف به عرفان اسلامی اختصاص یابد.
در مقابل، واژه #میستیسیزم (Mysticism) که برگردان رایج عرفان است و در فرهنگ های اروپایی در مورد بعد معنوی دین به کار می رود، معادل عرفان و تصوف اسلامی نیست.
این واژه در غرب به خصوص در چند قرن اخیر بیشتر مدلول عاطفی و انفعالی دارد، یعنی بر جنبه های عاطفی و احوالی ادیان دلالت می کند و به قدری دامنه آن وسیع است که هر گونه رمز ورزی و سرّ ورزی یعنی توجه به رمز و رموز در ادیان را اعم از حقیقی و مجازی در ذیل این عنوان می گنجانند. اما عرفان و تصوف اسلامی معانی دقیق و روشنی دارد. به همین دلیل امروزه محققان اسلام شناس غربی، مثل رنه گنون در کتاب اسلام و تائوئیزم، معادل عرفان و تصوف را میستیسیزم قرار نمی دهند، و با ذکر دلایل مفصلی حکم بر تمایز آنها می کنند، برای این که متوجه شده اند که اگر خصوصا معنای جدید این واژه مورد نظر باشد دیگر کسانی مثل مولانا یا ابن عربی را نمی توانند میستیک (Mystic) بنامند، زیرا تفکر اینان بر یک طریقه معنوی دلالت می کندو صرفا عاطفی، انفعالی و احساسی و توجه به اسرار و رموز نیست.
در #میستیسیزم از طریقت اثری نیست و هر کسی می تواند میستیک باشد، بی آن که اهل سلوک یا اصولا اهل دین باشد، هر کسی که سخن های به اصطلاح اسرارآمیز و آمیخته به رمز یا توجه به این امور داشته باشد میستیک است. ولی عرفان و تصوف اسلامی بیش از هر چیز دیگر به طریق الی الله با دستورات اسلامی، با آداب معنوی و احکامی که در آن هست اشاره می کند و از آن مهم تر اینکه معرفت در عرفان و تصوف اهمیت ویژه ای دارد ولی در میستیسیزم اصولا معرفت مطرح نیست.
در میان #عرفای_مسیحی، خصوصا بعد از #مایستر_اکهارت، تقریبا بحث معرفت کم اهمیت می شود، یعنی دیگر سخن از این نیست که اگر کسی سلوک الی الله کرد به معرفت الله می رسد، بلکه صحبت از این است که مجموعه ای از حالات معنوی پیدا می کند. این همان بحثی است که در روزگار ما به بحث «تجربه دینی» منتهی شد. در بحث تجربه دینی مسئله معرفت به طور جدی مطرح نیست، گرچه این سؤال مطرح است که آیا واقعا تجارب دینی معرفت زا هستند یا خیر؟ در حالی که در عرفان و تصوف چنانچه خود لفظ عرفان دلالت می کند احوال دینی ما معرفت زا هستند؛ معرفت نسبت به حق و معرفت نسبت به هستی، و این نکته بسیار مهمی است.
از این رو در حال حاضر در غرب برای اشاره به بعد معنوی و باطنی اسلام از اصطلاح Sufism و Sufi بهره می گیرند، مثلا در عنوان دو کتابی که پرفسور #ویلیام_چیتیک نوشته اند:Sufi way of knowledge و Sufi way of love یعنی طریقه معرفت در تصوف و طریقه عشق در تصوف، از این واژه ها استفاده شده است.
همچنین پروفسور #توشیهیکو_ایزوتسو نیز نام کتاب معروف خود را در مقایسه عرفان اسلامی و تائوئیزم، Sufism and Taoism نهاده اند.
💢بخشی از کتاب سفر به عرفان نظری، نوشته وحید واحدجوان
@dr_vahedjavan
لطفا نصوص و روایاتی که تعاریف مربوط به آن چیزی که از آن به عنوان «عرفان اسلامی» و طبقه بندی «شریعت، طریقت و حقیقت» نام برده اید بیان کنید
چون ما تاکنون این طبقه بندی را در مسلک عرفان و تصوف دیده ایم و نه در شرع اسلام.
با تشکر
📜یوم تبلی السرائر و همایش نقد تصوف
🔻کانال «عرفان و تصوف»:
🔹با وجود اینکه یک هفته به برپایی همایش نقد تصوف در قم باقی مانده است، آثار و برکات این همایش از روزها پیش از برپایی آن، برای همگان آشکار شده است. این روزها همایش مذکور پرده از چهره خیلی از حوزویان مرموز برداشته است، کسانی که سالهای سال با پناه گرفتن در مراکز حوزوی منتقد تصوف و با بهره گیری بودجه های کلان از موسسات و بیوت ضد صوفی،آلاف و الوف ها به هم زده و اسم دَر کرده اند.
🔹کسانی که حتی احیانا کتاب ها و نسخه هایی را در باب نقد تصوف احیا کرده اند و گهگاهی زبان به نقد برخی آداب و رسوم صوفیان می گشودند، اما وقتی دیدند اصل جریان تصوف مورد حمله و نقد قرار گرفته است، به میدان آمده و همایش نقد تصوف را به شدت و با شدید ترین الحان محکوم نمودند و نشان دادند نقد تصوف شان هم نان به نرخ روز خوردن است.
🔹این اشخاص نشان دادند که اگر احیانا، نقد هایی به پاره ای از آداب صوفیانه مانند عزلت و سماع و شطح دارند، وقتی اصل تفکر صوفیانه و شخصیت های عرفانی در معرض انتقاد قرار بگیرد، سینه سپر کرده و تمام چهره علمی و فرهنگی خود را به پای حیات دوباره عرفان در این مملکت ذبح می نمایند.
🔹همانطور که قبلا هم اشاره کردم، طیف روشنفکر دینی اعم از حوزوی و غیر حوزوی، پیوندی وثیق و غیر قابل زوالی با عرفان و تصوف دارد. انتقادات این اشخاص به تصوف، هرگز ناظر به اصل و حیات عرفان و تصوف نیست، بلکه همچون انتقادات خود صوفیان به تصوف (مانند انتقادات درون فرقه ای هجویری و قشیری) در راستای بالندگی و رشد هرچه بیشتر این مکتب می باشد و نه کلامی مخاطره آمیز در باب اصل و هویت تصوف.
🔹روشنفکری یعنی کم رنگ کردن شریعت و یا ارائه تفسیری حداقلی از شریعت، و پررنگ کردن ابعاد اخلاقی و باطنی دین. تصوف هم که می دانید، یعنی سرکوب و منکوب کردن شریعت و محو مرجعیت شریعت مداران برای دین و جایگزین کردن طریقت و احکام اخلاقی و قلبی در مکان احکام شرعی.
🔹پس طبیعی است که می بینید اگر هراز چند گاهی کلامی در نقد روشنفکری یا تصوف بلند می شود، این دو طایفه برای دفاع از هم مسلکان خویش، تمام قد به میدان آمده و برای بستن دهان منتقدین سر و دست می شکنند.
🔹آزاد اندیشی، تنها شعار این طایفه از روشنفکران، برای طرح بدعت ها در دین است و در این نوع موارد می بینید که کوچکترین نقد و اشکالی را برنتافته و به دنبال ساکت کردن منتقدین با شعار حفظ وحدت هستند! اصلا شعارهای این جماعت هم مصلحتی است هرگاه دیدید از حفظ وحدت سخن می گویند بدانید نقد شده اند و هرگاه دیدید به آزاداندیشی پناه آورده اند، بحث بدعت و ضلالتی درکار است.
@saraeer
📣 #معرفی_کانال
✍ امروزه جریانات منحرف درصدد اند جوانان تشنه وجویای معرفت را با شبهات وعرفان های دروغین ازچشمه زلال وحی دور نمایند وبرای تحقق نیات شوم خود نهایت استفاده را از فضای مجازی می برند .
🔸برخی نیز با احساس مسئولیت قدم به این میدان نهاده اند وبه پاسخ گویی ونقد عالمانه این جریانات پرداخته اند .
🔹از آنجا که شناسایی وارتباط با این گروه ها موجب روشنگری افکار می شود واز فعالیت های موازی کارانه جلوگیری نماید ، ما بخشی از فعالیت خودرا به معرفی #کانال ها و #سایت ها نقد #تصوف و #عرفان اختصاص داده ایم شاید برای جویندگان حقیقت مفید آید.
⭐️پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف
🆔 @ebnearabi
⭐️عرفان وتصوف
🆔 @erfanvatasavof
⭐️نقد فرقه های صوفیه
🆔 @n_tasavof
⭐️مدعیان عرفان وتصوف
🆔 @shiayan_page
⭐️مدعیان عرفان = تصوف پنهان
🆔 @modaeeyaneerfan
⭐️ عرفان دروغین
🆔 @erfan_doroghin
⭐️نقد تصوف
🆔 @Naghde_Tasavvof
⭐️فلاسفه و صوفيه چه ميگويند؟
🆔 @nagdefalsafe
⭐️نقد فلسفه وعرفان (مهدی نصیری)
🆔 @naghdefalsafevaerfan
⭐️آنتی فلسفه(نقد فلسفه وعرفان)
🆔 @antifalsafeh
⭐️نورالصّادق(نقد فلسفه و عرفان)
🆔 @nooralsadegh
⭐️ سراب فلسفه و عرفان
🆔 @sarabefalsafe_va_erfan
⭐️نقد عقل ستیزان
🆔 @aghlsetizan
⭐️خرقه تزویر
🆔 @tazvire
⭐️خرقه تزویر ۲
🆔 @tazvir2
⭐️خرقه تزویر ۳
🆔 @tazvir3
⭐️برهان
🆔 @borrhan
⭐️نقد علامه حسن زاده آملي
🆔 @alamehasanzade
⭐️نقد علامه طهرانی( لاله زاری)
🆔 @allametehran
⭐️نقد غفاری
🆔 @naghdeghaffari
⭐️نقد های علامه جعفری بر مثنوی
🆔 @naghde_masnavi
⭐️کانال رسمی آیت الله سیدان
🆔 @ayatollah_seyyedan
⭐️کانال رسمی استاد حسن میلانی
🆔 @Hmilani
⭐️کانال رسمی استاد طیب نیا
🆔 @seyyedmohsentayyebnia
🌐شمانیز رسانه باشید♨️
🆔 @safiresheytan🕸
آیة الله سید محمد غروی:
آغازگر فتنه کسی بود که در مناظره ها آن تعبیرات تند را علیه آیة الله هاشمی به کار برد / عده ای که گفتند هاشمی جام زهر را به امام داد، چگونه می خواهند در محضر خدا پاسخگو باشند؟!
عضو جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم سعه صدر آیة الله هاشمی رفسنجانی را مهم برشمرد و خاطر نشان کرد : ایشان از آغاز هدفی جز خدمت به مردم ، انقلاب و نهضت نداشتند و تمام تلاش این بزرگوار برای این هدف به کار گرفته شد و همه آنها با وجود سعه صدر و تحمل سختی ها و مشکلات و تحمل بسیاری از زبان های تند و تیز که از ناحیه دوستان و غیر دوستان همراه بود به نتیجه رسید....
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir).
♦️نکاتی مهم و کلیدی درباره عرفان؛ فلسفه و تصوف
🔶 بزرگان حكمت و عرفان، در آثار خود، دو تعبير در مورد صوفيه دارند؛ يكي محققين صوفيه و ديگري جَهَله صوفيه و به تعبیر امروزی: صوفی و صوفی نما، عارف و عارف نما
مراد از محققين صوفيه، همان عرفاي بزرگ اسلامي مانند محيي الدين ابن عربي، صدرالدین قونوي، سيد حيدر آملي، ابن ترکه، کاشانی و.... است كه با التزام به شرع و همراه با کسب علم، راه تزكيه نفس را پیموده و به كشف و شهود حقايق رسیده اند.
اما جهله و نادانان صوفيه آن دسته از صوفياني اند كه علم كافي ندارند و مطالب بلند و بالا را بد و نادرست می فهمند و مطالب سخیف و غیر قابل دفاع از آنها صادر می شود و بدعت هايي در دين پديد آورده و راه خود را از راه ائمه معصومین جدا مي دانند، يا وسيله را با هدف توجيه كرده و خود را به شريعت و ظواهر آن پايبند نمي دانند و آشكارا يا پنهاني مرتكب معاصي مي شوند يا برخي از آنها با فريب و حقه، مردم را به معنويت فرا مي خوانند و پشت اين دعوت، مقاصد اقتصادي، اجتماعي، سياسي، سوء استفاده هاي جنسي و غیره را دنبال می کنند.
اين افراد در هر مكان و زماني محكومند و قبل از فقها خود عرفا و صوفيۀ اصیل در كتابهاي خود اين اشخاص را به شدت مورد مواخذه قرار داده اند.
🔶 کسانی که عرفان و تصوف را به صورت مطلق از هم جدا می کنند، و می گویند: عرفان، امری مثبت و مقبول، و تصوف و صوفیه، امری منفی و مردود است و در نتیجه تصوف را در صوفیۀ انحرافی و مبتذل منحصر می کنند، مخاطبان خود را به اشتباه بزرگی می اندازند.
مخاطبان با رجوع به کتب معتبر عرفان، تعابیر صوفیه، تصوف، صوفی و.... را بارها خواهند دید که اهل فن آن ها را دربارۀ خود و دیگر بزرگان عرفان به کار برده اند.
صحیح نیست به خاطر عقاید و رفتارهای فرقه های منحرفی که نام خود را صوفی یا درویش گذاشته اند، مطلق تصوف را ناپسند بدانیم و کتب علمی و مهم آنان را تحت الشعاع قرار داده یا مذمت کنیم.
به هر حال، جهله صوفیه با رفتارها و گفتارهای خود، مشکل بزرگی برای تصوف اصیل و حقیقی ایجاد کرده و موجب سوء تفاهمهای زیادی شده اند، چنانکه جهله و عوام شیعه، مشکلاتی را برای جهان تشیع به بار آورده اند و منشا اشکالات و شبهات مخالفان شدهاند و همچنین جهله مسلمانان، مشکلاتی را برای جهان اسلام به بار آورده و منشا اشکالات و شبهاتی برای غیر مسلمانان شده اند.
🔶 نمی شود از تشابه لفظ تصوّف و صوفيّه و بد نامی صوفیه و دراویش، سوء استفاده کرده و بخواهيم به كلّى راه شهود، وجدان، عرفان و لقآء الله را ببنديم، و نمی شود با چند روایت که در کتابهای دست چندم علیه صوفیه و تصوف نقل شده و از نظر سند ضعیف و بلکه مجعولند و دلالت آنها نیز به صورت کامل بررسی نشده اند، مطلق راه و روش تهذیب باطن و سیر و سلوک و عرفان عملی و تصوف اصیل را محکوم کرد.
بنابراین قطع نظر از سند این روایات ، مراد روایاتی که در آن ها صوفی و تصوف محکوم شده است، آن دسته از صوفیانی هستند که بدعت هایی در دین پدید می آورند و راه خود را از راه ائمه جدا می دانند و وسیله را با هدف توجیه کرده، خود را پایبند به شریعت و ظواهر آن نمی دانند و آشکارا یا پنهانی مرتکب معاصی می شوند؛ پر واضح است که چنین افرادی در هر مکان و زمانی محکوم اند.
این نوع از روایات، مثل روایاتی است که فقها، علما، اهل کلام و... را مورد مذمت شدید قرار می دهند که البته مرادِ همۀ این ها، علما و فقهایی است که به دنیا گرایش پیدا کرده و عالم بی عمل اند.
عرفان علامه طباطبایی؛ آیة الله حسن رمضانی.
♦️نکته: حضرت سیدالذاکرین آیة الله سید عبدالکریم کشمیری؛ آیة الله العظمی بهجت را عارف کامل زمان می دانست، اما بر اساس علائق و سلائق شخصی خود به حضرت جعفر آقای مجتهدی نهایت علاقه و ارادت را اظهار می نمود.
ما تاکنون در بزم قدسیان عرفان آیة الله العظمی بهجت، حضرت علامه طباطبائی و امام خمینی را به عنوان اسوه و الگوی کامل معرفی نموده و بر این اساس مشی نموده ایم، و البته از باطن مصفّای آیة الله کشمیری و حضرت جعفر آقای مجتهدی نیز مدد جسته، و مسلک محبّت عارف وارسته حاج اسماعیل دولابی و برخی دیگر از شاگردان آیة الله انصاری همدانی همچون آیة الله نجابت و شهید دستغیب را نیز ارج نهاده ایم.
سایر جریان های عرفانی مطرح را با توجه به انحرافات یا نقائص مشهود و غیر قابل توجیه، بر اساس مستندات متقن نقد کرده، و در این مسیر نظر به مدح یا ذم کسی نداشته ایم.
خصومت های دشوار و غیر قابل تحمل مریدان متعصب جریانات و اشخاص را به جان خریدیم، اما بحمد الله نشان دادیم که آن نوع توهمات، غلوها، خودبینی ها، تنگ نظری ها و تکفیر و تفسیق های صادره از مدّعیان عرفان، نسبتی با عرفان اصیل ندارد.
عرفان صحیح نه درس و تعمق و تحقیق را فدای ذکر و خلوت نشینی می کند، و نه نسبتی با خودبرتربینی و تنگ نظری و تحقیر خلق دارد. چنانچه قدرت طلبی های نفسانی که ملاک ادعاهای برخی از عارف مسلکان است نیز جایگاهی در آن نداشته بلکه حجابی بزرگ در مسیر عبودیت محسوب می گردد.
ولله الحمد علی ما هدانا.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com