البته باید توجه داشت ذهبی در مقام انکار و تقبیح، این سخن را ذکر کرده و نمی توان به آن استناد کرد. وی در ضمن بیان کذاب بودن یکی از روات به نام أحمد بن محمد بن السرى بن يحيى بن أبى دارم به عنوان نمونه این سخن وی را مثال می زند و در مقام بیان ضلالت و دروغگویی وی دلیل می آورد. عکس صفحه مربوطه در میزان الاعتدال به صورت ذیل است
?
چرا ذهبی ابن ابی دارم را کذاب میخواند؟ چون رافضی بوده و شتم شیخین میکرده و مثالب ایشان را بیان میکرده است؟
جز این روایت در جای دیگر نیز او را کذاب میداند؟
و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
به هر ترتیب مطلبی که شما پیشتر با استناد به میزانالاعتدال ذکر فرمودید هرچند به واقع نزدیک است و از طرق دیگر به ما رسیده اما «استناد» جنابعالی به ذهبی دربارهٔ «این» روایت محل اشکال و تذکر ایشان بهجا است. مگر اینکه مبنای بررسی شما به طور مطلق، روایات «ابن ابی دارم» و جایگاه وی از منظر «ذهبی» باشد که آن هم قابل استناد نیست گرچه قابل استدلال است؛ مشابه پیامی که اخیرا فرستادید.
فی المثل توصیف ذهبی از وی در سیر اعلام النبلاء: "الامام الحافظ الفاضل" و "كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة" و در میزانالاعتدال: "الرافضي الكذاب"...
متن خاتون آبادی در باره اقدام شاه سلطان حسین در باره رسمیت دادن به عید 13 رجب که زان پس نیز شاهان و امیران شیعه، این روز را به رسمیت شناخته و بار عام داشتند.
فائده مهمه
و أیضا از وقایع تجدید عید مولود حضرت سیّد الأوصیاء بود.
پادشاه [شاه سلطان حسین] از علماء تفتیش نمود روز تولّد حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام را.
و چون خلافی مذکور شد از علّامى شیخ الاسلام أمیر محمّد صالح خواتون آبادى و او را اعتقاد روز هفتم شهر شعبان المعظّم بود بمقتضاى حدیثى.
و قائلى معلوم نبود بجهت آن قول.
و حضرت علّامة العلمائى آقا جمال و حضرت أعلم العلماء أمیر محمّد باقر مدرّس [خاتون آبادی] هر دو را اعتقاد این بود که سیزدهم رجب روز ولادت با سعادت آن حضرت است.
پادشاه فرمود که ایشک آقاسى باشى همه علماء اعلام و مدرّسین و متوسطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدر خاصّه و بعد از منازعات [علمی]، آقا جمال و میر محمّد باقر ـ سلّمهما اللّه ـ و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت سیزدهم رجب است.
و شیخ الاسلام و پسرش میر محمّد حسین و دامادش ملا عبد الکریم هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند.
و هر کس اعتقاد خود را نوشته محصّل امر مزبور بنظر اشرف رسانید.
و این مجمع در شنبه یازدهم شهر رجب منعقد شد، و پادشاه والا جاه ترجیح مُجمعٌ علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد و شب تا صبح بطریق سایر اعیاد نوبه را فرو کوفتند و آن روز را مجلس ساختند.
و قول هفتم [شعبان] را که از قدماء و متأخرین قائلى نداشت و مستند آن بغیر حدیثى نبود، اعتبار ننمودند.
چنانچه قول به اینکه ولادت با سعادت در هفتم ذى حجّه است یا در چهاردهم رمضان است، نیز به غیر حدیثى دیگر سندى نداشت و کسى اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اول دادند.
و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان بن شاه عباس ابن شاه صفى ابن سام میرزا ابن شاه عباس ابن شاه خدابنده ابن شاه طهماسب ابن شاه إسماعیل است نفعه اللّه به فی الدارین.
حضّار مجلس اجلاس از علماء: آقا جمال، أمیر محمّد باقر شیخ الاسلام، ملا بهاء الدین [فاضل هندی]، ملا محمّد حسین لنبانى، ملا محمّد حسین [شیخ الاسلام] و ملا محمّد کاظم پسران ملا شاه محمّد تبریزى، و ملا محمّد هادى و ملا محمّد جعفر اولاد ملا محمّد باقر خراسانى [محقق سبزواری] و نظایر این جماعت. و میرزا داود متولّى و میرزا سیّد محمّد قاضى، و میرزا محمّد طاهر خلیفه سلطانى و شیخ محمّد سبزوارى و سیّد محمّد حسین مشهدى.
وقایع السنین و الاعوام، ص 562
امشب قرار است بعد از شام به منزل بشار عواد بروم. تلفنی آدرس گرفتم، اما خودش آمده بود لب خیابان. دلیلش هم آن که سر خیابان آنها محل اقامت سفیر اسرائیل بود و برای این که من زیاد معطل نشوم و مشکلی پیش نیاید خودش با ماشین آمد و من به سرعت سوار شده به خانه اش رفتم. تا ساعت 12 شب آنجا نشسته مشغول صحبت بودیم.
بشار گفت که بیش از یک صد و هشتاد کتاب تصحیح و تالیف کرده است. برخی کارها عبارتند از سیر اعلام النبلاء، تاریخ بغداد، تاریخ الاسلام ذهبی در هفده مجلد، تهذیب الکمال، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، و جامع المسانید که گویا بیست و شش مجلد است و بسیاری از کارهای دیگر. در حال حاضر مشغول ذیل ابن الدبیثی بر تاریخ بغداد است که قرار است در شش جلد چاپ شود.
قبلا تاریخ الاسلام ذهبی را عبدالسلام تدمری چاپ کرده بود. اما به نظر بشار آن چاپ بسیار مغلوط بوده و از حواشی دیگران هم سرقت كرده است. بشار مجلدی تحت عنوان فی فن التحقیق نوشته که نقد آن چاپ است. بدخوانیهای تدمری یا کسانی که به او کمک میدادهاند آن قدر زیاد است که انسان به شگفتی میافتد. بشار گفت که من در تصحیح خود نیمی از کتاب را از نسخهای که به خط ذهبی بود استفاده کردم. روی کتاب الولایه ذهبی که تلخیص کتاب الولایه یا طرق حدیث غدیر طبری است صحبت شد. بازهم اصرار کرد که تصویری از ان داشته باشد و شاید آن را تصحیح و چاپ کند. گفتم که این نسخه را مرحوم سید عبدالعزیز طباطبايی در دانشگاه تهران پیدا و چاپ کرد. اما به نظرم در جهان عرب خوب معرفی نشده است.
درباره تفاوت میان الجرح و التعدیل رازی با تاریخ الکبیر بخاری پرسیدم. گفت که در مقدمه تاریخ بغداد که آن را هم تصحیح کرده در این باره به تفصیل شرح داده است. توضیحاتش خوب بود. باید من دوباره آن را بخوانم.
بشار گفت که کتابخانه اش هنوز در بغداد است. قبلا رفت و آمد میکرد. حتی در جریان حمله امریکا در بغداد بوده چند ماه بعد از آن هم مانده و سپس وبه عمان بازگشته است. او گفت که در حال گرفتن جنسیت اردنی است و بعد از آن میخواهد خانهای بسازد و کتابهایش را هم اینجا بیاورد. وی گفت در اینجا رعایت همه طوایف میشود و کسی را به خاطر اختلاف طایفه اذیت نمیکنند. به علاوه روابط خارجی اینها هم خوب است و مشکلی نخواهد بود. یک پسرش در دانشکده شریعت سال سوم بود و دیگری دبیرستانی بود. دو زن هم دارد که هر دو در یک خانه باهم زندگی میکنند. وی از سوابقش در نجف گفت و این که با آقای خویی هم رفت و آمدی داشته است.
امسال کتاب تاریخ الاسلام او در ایران جایزه کتاب سال جهانی را میگیرد. وی گفت که در این کتاب سی و سه هزار و پانصد شرح حال هست که نیمی از آنها ایرانی هستند. وی گفت که ذهبی تاریخ نیشابور حاکم و تاریخ جرجان و تعداد زیادی کتاب دیگر را در این اثر جای داده است. به او گفتم که من طبقات الامامیه ابن ابی طی را از تاریخ الاسلام درآورد چاپ کردم. بشار گفت که این کتاب بعدا به دست ذهبی افتاده و آنچه از آن نقل کرده در حواشی نسخه اصلی تاريخ الاسلام است.
بشار حافظه خوبی دارد و درباره آنچه سؤال میکردم برمی خاست و اگر توضیحی درباره آن در جایی داده بود عینا نشان میداد. در ایران گهگاه گفته میشود که سنی گری او زیاد است. شاید به خاطر برخی از پاورقیهایی باشد که برای برخی از احادیث زده است. باید آنها را ببینم. (بعدا که برگشتم دیدم حرفهای ناجوری دربارة برخی روایات دارد. از جمله دربارة حدیث غدیر گفته است که هیچ یک از طرق آن درست نیست؛ یعنی از ذهبی هم بی انصاف تر است. در این باره بنگرید به تهذیب الکمال، ج 20، ص 484)
درباره ذهبی و ابن کثیر و این جماعت گفت که اینها متاثر از ابن تیمیه بودهاند اما انتقاداتی هم به او داشتند. وی گفت من رسالة الذهبیه که میگویند ذهبی در نقد ابن تیمیه نوشته از خود او میدانم. بسیاری از عبارات آن مضمونا در تاریخ الاسلام هم آمده است. بعد هم گفت که من خودم به فتوای خودم عمل میکنم و از هیچ کدام چهار از مذهب تقلید نمیکنم. درباره ابن جریج صحبت شد که عبدالرزاق در المصنف خیلی از آن نقل میکند. وی گفت که او شیعه بوده و یک صد متعه کرده است. درباره آمین در نماز گفت که حنفیها جهر به آن را لازم نمیدانند و نمیگویند. یک امام مسجدی در اعظمیه بغداد بود که و لاالضالین را به سوره بعدی چنان میچسباند که کسی فرصت گفتن آمین نداشته باشد. وی گفت که درباره دست گرفتن در نماز هم مالک عمل مردم مدینه را چنان میداند که لازم نیست و چنین نبوده است. اما دو حدیث داریم. یعنی دو حدیثی که بشود به آن اعتنا کرد.
ساعت دوازده و نیم بود که ایشان مرا به هتل رساند. طی یک ساعت سعی کردم چیزهایی را که از ایشان شنیده بودم بنویسم.
حکایت ابن بسطام، مادرش و گرده نان
در فرج بعد از شدّت وارد است که ابن الفرات در ایّام وزارت خود پیوسته قصد ابوجعفر ابن بسطام میکرد، و او را در ممالک و ورطه ها میافکند، و عزم استیصال او داشت، و مادر ابوجعفر را عادت آن بود که از ابتدای سنّ او، هر شب یک گِرده نان در زیر بالش او گذاشتی، و بامداد به فقرا دادی. روزی ابوجعفر بعد از آن که چندین نوبت از ابن الفرات ضرر کشیده بود، به نزد او درآمد. ابن الفرات گفت: حکایت قرص نان و مادر تو چگونه است؟ ابوجعفر گفت: نمیدانم. ابن الفرات الحاح کرد. ابوجعفر صورت حال را باز گفت. ابن الفرات گفت: دوش در تدبیر کاری بودم که اگر آن کار به اتمام میرسید باعث هلاک تو میگردید. شب در خواب دیدم که تیغی برداشته، قصد تو دارم، و مادر تو قرص نانی در دست گرفته، سپر کرده بود. من هر چند خواستم تیغ بر تو زنم، میسّر نشد. لهذا صورت این قصّه را از تو پرسیدم، و به سبب این خواب، کدورت ابوجعفر را از دل بیرون کرده معذرت طلبید.
@jafarian1964
در روایت پنجم این کتاب از قول هشام بن محمد کلبی آمده است که مردی از نخع مرا روایت کرد که صالح بن میثم بن عمران بن میثم تمار از پدرش روایت کرد: علی برای نماز صبح بیرون آمد. تکبیر نماز را گفت. سپس یازده آیت از سوره انبیاء خواند. در این وقت ابن ملجم با شمشیر بر فرق امام زد. مردم بر سر او ریخته، شمشیر را از دستش گرفتند. آنان در نماز بودند. علی به رکوع رفت سپس سجده کرد. من او را دیدم که خون از سرش جاری بود و همین طور که سجده می کرد خون سر او این طرف و آن طرف می ریخت. باز برای رکعت دوم برخاست، اما منقلب شده. قراءت را آرام کرد. سپس نشست و تشهد را خواند و سلام داد و به دیوار مسجد تکیه کرد.
در روایت هفتم آمده است که ابن بجره اشجعی و ابن ملجم با هم قرار داشتند تا با شمشیر به امام حمله کنند. شمشیر یکی خطا رفته به دیوار خورد و شمشیر ابن ملجم اصابت کرد. آنان هر دو گریختند. ابن بجره به سمت کنده رفت و ابن ملجم به سمت بازار. ابن ملجم را گرفتند و نزد امام آوردند.
در روایت 11 آمده است که دو شب قبل از این ماجرا، وقتی امام وارد مسجد شد و افراد را از خواب بیدار میکرد، ابن ملجم نزد آن حضرت آمد و نامه ای به دست امام دارد که او را دعوت به توبه کرده بود. امام آن لحظه نتوانست بخواند . بعد از نماز آن را باز کرده خواند. در آن نوشته شده بود: تو را به توبه از شرک دعوت میکنم. حضرت فرمود: صاحب این نامه کیست؟ کسی پاسخ نداد. امام آب دهان بر آن انداخت و محو کرده بیرون انداخت و فرمود: لعنت خداوند بر او.
در روایت 12 به نقل از امام باقر علیه السلام آمده است: آنگاه که خداوند اراده کرد که کرامت شهادت با ضربت ابن ملجم نصیب امام علی شود، ابن ملجم شب را در مسجد بنی اسد بود. وقتی هوا تاریک شد به خانهای از خانههای کندیان رفت. یک جمعه پیش از آن امام روی منبر از زبان رسول خدا (ص)نقل کرد که آن حضرت به من فرمود: لایبغضک مؤمن و لا یحبک کافر. و افزود: من در خواب دیدم که شیطانی ضربتی بر من زده و ریش مرا به خون سرم تر کرده است، اما این مرا ناراحت نکرد... این بود تا شب معهود که ابن ملجم کنار در کمین کرد. وقتی امام برای نماز وارد مسجد شد، ابن ملجم ضربه خود را فرود آورد. محمد بن حنیفه نزدیک آن حضرت ایستاده بود. او را گرفت. مردم نیز بر ابن ملجم یورش بردند تا او را بکشند. امام علی فرمود: صبر کنید. او را نکشید. اگر ماندم او را قصاص خواهم کرد یا خواهم بخشید. اگر نماندم، همان اصل نفس در برابر نفس.
در روایت 13 از قول عبدالغفار بن قاسم انصاری نقل شده است که گفت: از چندین نفر شنیدم که ابن ملجم شب را در خانه اشعث بن قیس خوابیده بود و او بود که وقت سحر به وی گفت: صبح شد [یعنی زود برخیز]!. در آن صبحگاهان مؤذن مسجد بنی کنده حجر بن عدی بود و همو بود که در بالای مناره گفت: اعور علی را کشت. (ابن ملجم یک چشم داشت). بعد هم خطاب به اشعث گفت: ابن ملجم نزد تو بود و تو با او نجوا می کردی.
بدین ترتیب این کتاب حاوی روایاتی است که موضوع شهادت امام علی ع را دنبال کرده است. در روایات اخیر این رساله، متن خطابه امام مجتبی ع پس از شهادت امام علی (ع) درج شده است.
در روایت 91 آمده است: زحر بن قیس گفت: حسن بن علی مرا به مدائن فرستاد تا خبر شهادت را به حسین بن علی که در آنجا بود برسانم. وقتی رسیدم حسین بن علی گفت: زحر! چرا رنگ صورتت تغییر کرده است؟ گفتم: امیر المؤمنین را در آخرین روز حیاتش در این دنیا و اولین روزش در آن دنیا ترک کردم. این هم نامه حسن به شماست. امام پرسید: چه کسی او را کشت. گفتم: مردی از بنی مراد از مارقین فاسق که به او عبدالرحمان بن مجلم می گویند. پرسید: آیا کشته شد؟ گفتم: آری. تکبیر گفته افزود: انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین، چه مصیبت بزرگی؟ با این که رسول خدا فرمود: هرگاه مصیبتی بر شما وارد شد، از مصائب من یاد کنید که بالاتر از آن نیست. رسول خدا راست گفت و این مصیبت پس از مصیبت او بالاترین بود و من در عمرم مصیبتی بالاتر از آن نخواهم دید. سپس فرمود: ان البلاء الینا أهل البیت سریع. مصیبت برای ما اهل بیت سریع است. و الله المستعان. در آن وقت، حسین بن علی، مردمان مدائن را جمع کرده و نامه امام حسن را برای آنان خواند. همانجا بود که ابن السوداء که مردی از همدان بود و به او عبدالله بن سباء می گفتند: گفت: حتی اگر علی را در قبر ببینم، می دانم که او نخواهد مرد تا ظهور کند. در این وقت، گریه و زاری و استغفار مردم بلند شده و به حسین بن علی تعزیت گفتند و آن حضرت در میان مردم به کوفه بازگشت.
در پایان روایاتی در برتری امام علی علیه السلام از قول این و آن نقل شده است. در روایت 97 آمده است: عبدالملک بن سلیمان گوید: به عطاء گفتم: آیا احدی از اصحاب رسول الله فقیه تر از علی بود؟ گفت: نه والله من کسی را نمی شناسم.
روایت 109 شمار فرزندان امام علی ع است: (ادامه)
@jafarian1964
وثيقة عثمانية مهمة حوالي 1820م تقريبا تبين امور الدفن واجرة الدفن للزوار الايرانيين في النجف الاشرف وقد ختم ووقع بها جملة من العلماء الاعلام والخدم الكرام منهم الشيخ جعفر الاعسم و قاسم باشا و الشيخ محمد رضا ابن الشيخ موسى كاشف الغطاء والسيد محمد تقي الطبطبائي والشيخ محمد ابن الشيخ علي والشيخ محمد حسم ابن الشيخ باقر والسيد جعفر الخرسان وغيرهم
اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است
اگر قبله آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است
علی دردِ عشق است و درمان حسین
علی گفت و گفتیم ای جان حسین
مرا آفریدی که حیران شوم
مرا چشم کردی که باران شوم
مرا جذبه دادی غزل خوان شوم
مرا آینه کردی ایوان شوم
زدم نعره در زیرِ ایوان حسین
کهای جانِ من جانم ای جان حسین
همانکه دلم شعلهور آفرید
همانکه مرا در به در آفرید
همانکه به شوقِ تو پَر آفرید
به عشقت برایم جگر آفرید
کسی نیست ما را به قرآن حسین
خدا گفت و گفتیمای جان حسین
تو هستی محمد محمد تویی
وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی
براتِ نجف لطفِ مشهد تویی
فقط آرزویِ مجدد تویی
مدینه شد امشب چراغان حسین
نبی گفت با تو که ای جان حسین
اگر لطف زهرا مسلمان شدیم
اگر ما سلیمان و سلمان شدیم
اگر در حسینیه درمان شدیم
اگر عاشقیم از حسن جان شدیم
حسن جان نوشتیم و جانان حسین
حسن گفت و گفتیم ای جان حسین
نشسته است موسی عصایش دهی
رسیده است یوسف که جایش دهی
دویده است یحیی عطایش دهی
به خاک است عیسی عبایش دهی
حرم شد قُرقُ از گدایان حسین
حرم پُر شد از ذکرای جان حسین
شبی که حرم مادرم رفته بود
پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود
شبی که پُر آه و غم رفته بود
شبی که برایم حرم رفته بود
مرا نذر او کرد گریان، حسین
که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین
اگر رود یا که کویرت شدم
جوانم، ولی زود پیرت شدم
اگر کنج شش گوشه گیرت شدم
من از نانِ بابا اسیرت شدم
تو آبی تو نانی تو سامان حسین
تویی برکتِ خانهای جان حسین
اگر آمدم عشق یادم دهید
اگر خواستم کم، زیاد دهید
مرا منصبِ خانه زادم دهید
به بادم دهید و به بادم دهید
منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین
مرا میکُشی آخرای جان حسین
سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم
بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم
دعایی برای عزیزی بَرَم
شفایی برای مریضی بَرَم
سه شب آمدم زیر باران حسین
که هرشب بگویم کهای جان حسین
تو بیانتها... نقطه چین میدهی
که از پشتِ در بیش از این میدهی
چنان میدهی و چنین میدهی
که حتی به قاتل نگین میدهی
نگینت چه شدای سلیمان حسین
که نالید زینب کهای جان حسین
رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر
زِره را که بُردی سرش را مَبَر
از انگشتش انگشترش را مَبَر
براین ناقهها دخترش را مَبَر
صدا زد به لبهای سوزان حسین
که عریان حسین و کهای جان حسین
حضور کاوران اهل بیت در مجلس یزید
بعد از واقعه کربلا و شهادت اخندان پیامبر، سر مبارک امام حسین، به همراه کاروان اسراء، منزلگاه های مختلفی را طی می کنند تا اینکه سرانجام به مجلس یزید در منطقه شام، وارد میشوند.
یزید، به شکرانه قتل فرزند پیامبر، اقلیتهای مذهبی از سایر فرق و ادیان را در محل حکومت خویش در دمشق، جمع میکند. رهبران مختلف ادیان و بزرگان آنان نظارهگر ورود کاروان فرزند پیامبر اسلام، هستند... وقتی سر مبارک امام حسین را در تشت، قرار میدهند، رهبر بزرگ یهودیان، کنجکاو میشود که این سر، متعلق به کیست؟ و شروع به پرسش می کند؟
دَخَلَ عَلَيهِ [أي عَلى يَزيدَ] رَأسُ اليَهودِ، فَقالَ: ما هذَا الرَّأسُ؟ فَقالَ: رَأسُ خارِجِيٍّ. قالَ: ومَن هُوَ؟ قالَ: الحُسَينُ. قالَ: ابنُ مَن؟ قالَ: ابنُ عَلِيٍّ. قالَ: ومَن امُّهُ؟ قالَ: فاطِمَةُ. قالَ: ومَن فاطِمَةُ؟ قالَ: بِنتُ مُحَمَّدٍ. قالَ: نَبِيُّكُم؟! قالَ: نَعَم. (راوندی الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 581)
الخرائج و الجرائح: رهبر بزرگِ يهوديان، بر يزيد در آمد و گفت: اين سر کيست؟ گفت: سرِ يك شورشى است. گفت: او كيست؟ گفت: حسين است. گفت: پسر چه كسى؟ گفت: پسر على. گفت: مادرش كيست؟ گفت: فاطمه. گفت: فاطمه كيست؟ گفت: دختر محمّد. گفت: همان پيامبرتان؟! گفت: آرى.
مجادله رهبر یهودیان با قاتلین امام حسین
رهبر یهودیان، از قتل مظلومانه فرزند پیامبر تعجب می کند و خطاب به شامیان و یزید چنین می گوید که: بین من و داوود نبی، هفتاد و اندی، نسل فاصله وجود دارد اما با این حال، در دین یهود، مورد تکریم و احترام فراوان هستم.
قالَ: لا جَزاكُمُ اللّهُ خَيرا، بِالأَمسِ كانَ نَبِيَّكُم وَاليَومَ قَتَلتُم ابنَ بِنتِهِ! وَيحَكَ إنَّ بَيني وبَينَ داووُدَ النَّبِيِّ نَيِّفا وسَبعينَ أبا، فَإِذا رَأَتنِي اليَهودُ كَفَّرَت لي.
الخرائج و الجرائح: رهبر یهودیان، گفت: خدا خيرتان ندهد! ديروز پيامبرتان بوده و امروز پسر دخترش را مىكشيد؟! واى بر تو! ميان من و داوودِ پيامبر، هفتاد و اندى واسطه است؛ امّا يهوديان، چون مرا مىبينند، تا كمر، جلويم خم مىشوند.
آنگاه رهبر یهودیان میگوید: گذشتگانمان به ما گوشزد کردند که پسر پیامبری در کربلا کشته خواهد شد.
كُنّا نَسمَعُ أنَّهُ يُقتَلُ بِكَربَلاءَ ابنُ نَبِي. (طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 111)
المعجم الكبير: ما مىشنيديم كه در كربلا پسر پيامبرى كشته خواهد شد.
شما، در امت اسلام، چگونه، فرزند پیامبر و نوه ایشان را به قتل رساندید؟ در حالیکه بین حسین و پیامبر، تنها یک نسل، فاصله است؟
وأنتُم لَيسَ بَينَكُم وبَينَ نَبِيِّكُم إلّاأبٌ واحِدٌ قَتَلتُم وَلَدَهُ. (ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 498)
الطبقات الکبری: امّا ميان شما و پيامبرتان، جز يك نسل، فاصله نيست؛ ولى پسرش را كشتيد!
شهادت رهبر یهودیان در راه اسلام
یزید که چارهای جز قتل وی نمیدید، دستور داد طنابی را بر گردن عالم یهود، بیفکنند. اما عالم یهودیان، برخاست و با عتاب خطاب به یزید و حاضرین در مجلس یزید، چنین گفت: "من در تورات ديدهام كه هر كس نسل پيامبرى را بكُشد، جایگاهش در آتش دوزخ مىباشد."
فَأَمَرَ يَزيدُ بِكَرٍّ في حَلقِهِ، فَقامَ الحِبرُ وهُوَ يَقولُ: إن شِئتُم فَاضرِبوني أو فَاقُتلوني أو قَرِّروني، فَإِنّي أجِدُ فِي التَّوراةِ أنَّهُ مَن قَتَلَ ذُرِّيَّةَ نَبِيٍّ لا يزال مَغلوباً أبَداً ما بَقِيَ، فَإِذا ماتَ يُصليهِ اللَّهُ نارَ جَهَنَّمَ. (ابن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 132)
الفتوح: يزيد، فرمان داد كه طناب كلفتى بر گردنش بيندازند. عالِم يهودى برخاست و مىگفت: اگر مىخواهيد، مرا بزنيد يا بكُشيد و يا در بندم كنيد؛ امّا من در تورات ديدهام كه هر كس نسل پيامبرى را بكُشد، همواره و هميشه، تا هر گاه كه بماند، مغلوب خواهد بود و چون بميرد، خدا، او را در آتش دوزخ مىاندازد.
آنگاه، وی به سمت سر مبارک امام حسین می رود و سر مبارک امام حسین را بوسیده و شهادتین را جاری میسازد. و بدین ترتیب، شهیدی دیگر در راه اسلام از ادیان دیگر، تقدیم امام حسین، میشود.
ثُمَّ مالَ إلَى الطَّشتِ، وقَبَّلَ الرَّأسَ، وقالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أنَّ جَدَّكَ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وخَرَجَ، فَأَمَرَ يَزيدُ بِقَتلِه.
الخرائج و الجرائح: سپس رهبر یهودیان به سوى تَشت رفت و سر را بوسيد و [به آن] گفت: گواهى مىدهم كه جز خداوند، خدايى نيست وجدّت محمّد، پيامبر خداست. آن گاه، بيرون رفت. يزيد [وقتى چنين ديد،] به قتل و كشتن (رهبر یهودیان که اسلام آورده بود)، فرمان می دهد.
#از_سقیفه_تا_کربلا (۱۳)
✅✅ امام حسین علیه السلام در روز سقیفه کشته شد!
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
🔻باتحقیق و جستجو در تاریخ و با توجه به روایات و زیارات صادره از ائمه معصومین علیهم السلام نشان میدهد که عامل اصلی شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و جنایات عظیم آن،
در حقیقت به شورای شوم سقیفه بنی ساعده و عاملین آن باز میگردد و
آن دو بودند که این خیانتهای بیشرمانه را برای پدیدآورندگان صحنه کربلا یزید و یزیدیان طرح و برنامهریزی کردند؛
ابوالصلاح حلبی شیخ تقی الدین بن نجم الدین در کتاب خود تقریب المعارف
(۳۴۷- ۴۴۷ھ۔ق) مینویسد::
⬇️ و رووا عن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب قال : شهدت أبي : محمد بن عمر ، ومحمد بن عمر بن الحسن ـ وهو : الّذي كان مع الحسين بكربلاء ، وكانت الشيعة تنزّله بمنزلة أبي جعفر ، يعرفون حقّه وفضله ـ قال : فكلّمه في أبي بكر وعمر ، فقال محمد بن عمر بن الحسن بن علي بن أبي طالب لأبي : أسكت ، فإنّك عاجز والله ، إنهما لشركاء في دم الحسين .
🔸 از عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده اند که گفت : پدرم محمد بن عمر ومحمد بن عمر بن الحسن که او در رکاب امام حسین (علیهالسلام) در کربلا بود را دیدم ،که شیعیان برای او منزلتی بمانند منزلت امام باقر علیه السلام قائل بودند وحق وفضلش را می شناختند،
گفت ؛ پس درباره ابوبکر و عمر با او سخن کرد ، پس محمد بن عمر بن الحسن بن علی بن ابی طالب به پدرم گفت : ساکت شو ، که تو به خداوند قسم عاجز وناتوانی ، وآنان [ ابوبکر وعمر ] در خون حسین شریکند .
📗📔نام کتاب : تقريب المعارف نویسنده : أبو الصّلاح الحلبي جلد : 1 صفحه : 252
▫️اسکن روایت:
https://bit.ly/2kEYUxV
〰〰〰〰〰〰〰
@borrhan
#امام_حسین_در_قرآن
▪️وقتی که حضرت ابراهیم با مردم شهر بیرون نرفت به تفریح، برای اینکه اجبارش نکنند و بتواند بماند و بُتها را بشکند، گفت من مریضم اما مریض نبود. راوی از امام میپرسد: ابراهیمِ نبی وقتی مریض نبود چرا گفت مریضم؟ آیا دروغ گفت که مریضم؟ امام فرمود: معاذالله، او معصوم است و دروغ نگفت. او مریضِ حسین بود. سپس امام این آیه را خواند: «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ اِنِّي سَقِيمٌ»➖«پس نظري به ستارگان افكند، و گفت: من كسالت دارم.» امام جعفر صادق عليه السلام درباره كلام خداوند متعال: «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ* فَقَالَ اِنِّي سَقِيمٌ» فرمود: او انديشيد و به مصائبي كه قرار بود بر حسين عليه السلام فرود آید پی برد. آنگاه گفت: من از آن چه بر حسين عليه السلام فرود میآيد، بيمار گشتهام.
✍🏻 محمد بن يعقوب: عن علي بن محمد، رفعه، عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قول الله عز وجل: فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ* فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ ، قال: «حسب، فرأى ما يحل بالحسين (عليه السلام)، فقال: إني سقيم لما يحل بالحسين (عليه السلام)». عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن أبان بن عثمان، عن حجر: وقال أبو جعفر (عليه السلام): فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ* فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ، قال أبو جعفر (عليه السلام): «والله ما كان سقيما، وما كذب»
📚الکافی، ۱/۴۶۵
📚تفسیر البرهان، ذیل آیه ۸۸_۸۹، سوره صافات.
@ashkvareh
....گفت حسین
از ازل درطلبت چشم ترم گفت حسین
هر کجا بال زدم بال و پرم گفت حسین
مادرم داد به من شیر محبت اما
من حسینی شدم ازبس پدرم گفت حسین
شیره ی مهر تو خون شد به رگم شد جاری
خون دل اشک شد و در نظرم گفت حسین
تا گل نام تو وا شد به لبم باز پدر
گفت شکر تو خدایا پسرم گفت حسین
هرچه دارم همه ازلطف پدر بود که او
عوض قصه به بالین سرم گفت حسین
این عجب نیست که یک بنده برد نام تو را
که خدای ازل دادگرم گفت حسین
تیغها نوحه ی خون ازلبشان جاری شد
تا در آن لحظه که بانوی حرم گفت حسین
گفتم ای عشق مرا دست نیاز است دراز
طلب خویش به نزد که برم گفت حسین
@deabelnews
🌺🚪🔥 🌺🚪🔥 🌺🚪🔥
💠 شهادت مادرم زهرا سلام الله علیها ، افسانه نیست 💠
6⃣ - قسمت ششم :
❇️ حملات عمربن خطاب به حضرت فاطمه عليها السلام ❇️
شهرستانى سنی در كتاب « الملل و النحل » به نقل از ابراهيم بن سيار بصرى سنی معروف به نظام ، مى نويسد :
عمر در آن روز به پهلوى فاطمه ضربت زد ، كه در اثر آن فرزند درون رحمش ، سِقط شد .
« ان عمر ضرب بطن فاطمة ذلك اليوم ، حتى ألقت المحسن من بطنها »
📘 - الملل و النحل ، محمد بن عبدالكريم شهرستانى ، ج1، ص71
مسعودى سنی در كتاب « اثبات الوصيه » نوشته است :
فاطمه را پشت در فشردند تا اين كه محسن ، سِقط شد .
« ... و ضغطوا سيدة النساء الباب حتى اسقطت محسناً ... »
📗 - اثبات الوصيه ، مسعودى ، ص143
ذهبى سنی در كتاب « ميزان الاعتدال » مى نويسد :
... ابن ابى دارم از محدثين است او در طول عمر خويش بر اعتقاد صحيح بود ، در حضور او مى خواندند كه :
ان عمر رفس فاطمه حتى اسقطت بمحسن
عمر بالگد به فاطمه زد تا اين كه محسن او سِقط شد .
📙 - ميزان الاعتدال، ذهبى، ج1، ص139 ;
📕 - سيراعلام النبلاء ، ذهبى ، ج15، ص578 .
#شهادت_سیدة_النساء_العالمین
🔹🔶🔷 @dorostrah 🔷🔶🔹
به بزم دل محبت از امیرالمومنین دارم
چراغانی دل بنگر، تماشا کن چنین دارم
امامی، پیشوایی، رهبری، مولای انس و جان
مرادی، اسوه ای، آزاده، بیمثل و قرین دارم
نگین حلقهی قلبم نوشته نقش حیدر را
عجب نقشِ دل انگیزی به روی این نگین دارم
مرا مادر چنین می گفت وقتِ شیر دادنها:
به هر کامت علی گفتم که گو ماء معین دارم
که جز او گفت داناتر به راه آسمان هستم
از آن علمی که من بر راههای در زمین دارم؟
که جز او گفت وقتی من نظر بر آسمانم شد
نگاهی فوقِ عرش و پردهی پیش و پسین دارم؟
نظر چون بر زمین دارم ببینم لایههایش را
نگاهم میشکافد تا ثری زیر نگین دارم
که جز او گفت سیلِ علم از من میشود جاری؟
نگیرد اوج پروازی، که شهپرّی برین دارم
#میلاد_امیرالمومنین
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
@Kelkestan
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار اینگونه میگوید: «از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(علیه السلام) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام درباره امامتشان گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود، پس بگو حسین بن علی(علیه السلام) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(علیه السلام). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بیآنکه دشمنان بفهمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت. امام رضا(علیه السلام) در ادامه فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(علیه السلام) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.»
البهشتي الاصفهاني الشيخ مجتبی
عالم فاضل مدرّس. ولد في النجف الأشرف واشتغل بالتحصيل بها.
أتمّ السطوح عند الشيخ محمد حسين الدهاقاني، والميرزا أبوالحسن الشمس آبادي، والميرزا حسن الباعثی اليزدی والسيد محمد باقر المحلاتی والسيد أحمد الاشکوری والشيخ محمد حسين الطهرانی والسید مرتضی الفيروزآبادی والشيخ صدرا البادکوبی (قرأ عليه شرح المنظومة).
ثمّ حضر أبحاث خارج الآيات العظام: السيد أبوالقاسم الخوئي، والسيد محمود الشاهرودي، والسيد محسن الحکيم، والميرزا عبدالهادي الشيرازي، والميرزا هاشم الآملی، وكان يباحث دروسه مع الشيخ عبدالحسين الخراساني الواعظ المحدّث الشهير.
هاجر إلي قم المقدّسة فی حدود سنة 1370 وسكنها أربع سنين، استفاد خلالها من الآيات العظام: السيد محمد الحجة الكوهكمري، والسيد حسين الطباطبائی البروجردی والسيد محمد تقی الخوانساری والسيد محمد المحقّق الدماد والإمام الخميني، والشيخ محمد علی العراقی، والعلامة الطباطبائي (قرأ عليه الأسفار).
ثمّ عاد إلي النجف، واشتغل بالتدريس بها، إلي أن سفّر عنها مع سائر الأيرانيين فی 1393، وسكن اصفهان، مشغولاً بتدريس الخارج إلي الآن.
له إجازة الاجتهاد من السيد الشاهرودي، والرواية من الشيخ آقا بزرگ الطهراني.
توفی عصر یوم الخمیس 18 ذی الحجة 1439ق.
درة الصدف، رحیم قاسمی ج 1.
🔸مَولودَین رجب: امام علی و امام باقر (علیهما السلام)؛
🔹یکی از دعاهای ماه رجب دعایی است که ابن عیاش از ابوالقاسم حسین بن روح نقل کرده است: «اللهمّ إنّی اسألک بالمولودَین فی رجب: محمد بن علی الثانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، واتقرّب بهما إلیک خیر القرب...».
🔹بر اساس این نقل، ولادت امام جواد و امام هادی (ع) در ماه رجب بوده است. اما بر اساس منابع کهن شیعه (از جمله کافی کلینی، ارشاد شیخ مفید، تهذیب شیخ طوسی، مناقب ابن شهرآشوب، کشف الغمه اربلی و اعلام الوری شیخ طبرسی) ولادت امام جواد (ع) در ماه مبارک رمضان، و ولادت امام هادی (ع) در ماه ذی الحجه واقع شده و آن دو امام مولود ماه رجب نبوده اند.
🔸ابن عیاش طبق تحقیق رجالی بزرگ علامه شیخ محمد تقی شوشتری در آخر عمر دچار اشتباه و خلط شده؛ لذا روایت او را نمی توان به این شکل پذیرفت؛ چرا که بر خلاف تمام نصوص تاریخی معتبر است.
🔹اگر روایت ابن عیّاش را معتبر بدانیم باز هم مراد از «المولودین فی رجب» حضرت علی (ع) و امام باقر (ع) اند، و اوصافی که برای مولودین ذکر شده را باید زاید یا تحریف شده بدانیم؛ چرا که «محمد بن علی» بین امام باقر و امام جواد (ع) مشترک است، و با توجه به ولادت امام باقر (ع) در ماه رجب و تولد امام جواد (ع) در ماه رمضان، مراد از محمد بن علی در نقل ابن عیّاش امام باقر (ع) است، و تعبیر الثانی (که آن را به امام جواد (ع) مختص می کند) زاید و اشتباه است. شاید هم الثانی تحریف شده الباقر باشد.
🔸در هر حال با توجه به مضمون عالی دعای منقول از ابن عیاش، می توان عبارات مشکوک به تحریف «الثانی وابنه علی بن محمد المنتجب» را نخواند و به همان فقره «بالمولودین فی رجب» اکتفا نمود و دو مولود پربرکت این ماه حضرت علی (ع) و امام باقر (ع) را شفیع درگاه الهی نمود.
@bazmeghodsian
🔸مَولودَین رجب: امام علی و امام باقر (علیهما السلام)؛
🔹یکی از دعاهای ماه رجب دعایی است که ابن عیاش از ابوالقاسم حسین بن روح نقل کرده است: «اللهمّ إنّی اسألک بالمولودَین فی رجب: محمد بن علی الثانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، واتقرّب بهما إلیک خیر القرب...».
🔹بر اساس این نقل، ولادت امام جواد و امام هادی (ع) در ماه رجب بوده است. اما بر اساس منابع کهن شیعه (از جمله کافی کلینی، ارشاد شیخ مفید، تهذیب شیخ طوسی، مناقب ابن شهرآشوب، کشف الغمه اربلی و اعلام الوری شیخ طبرسی) ولادت امام جواد (ع) در ماه مبارک رمضان، و ولادت امام هادی (ع) در ماه ذی الحجه واقع شده و آن دو امام مولود ماه رجب نبوده اند.
🔸ابن عیاش طبق تحقیق رجالی بزرگ علامه شیخ محمد تقی شوشتری در آخر عمر دچار اشتباه و خلط شده؛ لذا روایت او را نمی توان به این شکل پذیرفت؛ چرا که بر خلاف تمام نصوص تاریخی معتبر است.
🔹اگر روایت ابن عیّاش را معتبر بدانیم باز هم مراد از «المولودین فی رجب» حضرت علی (ع) و امام باقر (ع) اند، و اوصافی که برای مولودین ذکر شده را باید زاید یا تحریف شده بدانیم؛ چرا که «محمد بن علی» بین امام باقر و امام جواد (ع) مشترک است، و با توجه به ولادت امام باقر (ع) در ماه رجب و تولد امام جواد (ع) در ماه رمضان، مراد از محمد بن علی در نقل ابن عیّاش امام باقر (ع) است، و تعبیر الثانی (که آن را به امام جواد (ع) مختص می کند) زاید و اشتباه است. شاید هم الثانی تحریف شده الباقر باشد.
🔸در هر حال با توجه به مضمون عالی دعای منقول از ابن عیاش، می توان عبارات مشکوک به تحریف «الثانی وابنه علی بن محمد المنتجب» را نخواند و به همان فقره «بالمولودین فی رجب» اکتفا نمود و دو مولود پربرکت این ماه حضرت علی (ع) و امام باقر (ع) را شفیع درگاه الهی نمود.
@bazmeghodsian
التعلیقات فارابی و التعلیقات ابن سینا
تصویر صفحه اول قدیمیترین نسخه موجود از تعلیقات ابن سینا که توسط ابوالعباس لوکری شاگرد بهمنیار در سال 503ق تدوین شده. [تاریخ ذکر شده در انتهای رساله: في شهور سنة ثلث وخمسمائة]
چنانکه ملاحظه میشود عنوان زده است:
فهرست کتاب التعلیقات عن الشیخ الحکیم ابی نصر الفارابي والشیخ أبي علي سینا، روایة بهمنیار
مشخصات نسخه:
کتابخانه ایاصوفیه استانبول به شماره نسخه 2390
حال با وجود گزارش و روایت بهمنیار _که خود شاگرد ابن سینا بوده_ چگونه باید انتساب آن به فارابی را انکار کرد و التعلیقات فارابی را چکیده و تلخیص التعلیقات ابن سینا دانست؟
@kalam_shia
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com