متن بسیار زیبایی در مجلد 25 معجم طبرانی در باره تشیع اصفهان آمده است که به نظرم جالب است. ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی اصفهانی (260 ـ 360) ، از محدثان بنام اهل سنت، و صاحب چندین کتاب، از جمله اثر 25 مجلدی المعجم الکبیر است. او، همانند بسیاری از محدثان آن روزگار، به بسیاری از شهرها سفر کرد، حدیث شنید، و این معجم را فراهم آورد. معجم صغیر او هم در دو مجلد چاپ شده است. حکایت زیر، مربوط به ابن عقده (م 333) محدث بزرگ کوفی و زیدی است که بسیاری از جال اهل حدیث، از شاگردان او بودند.
دانش پژوهی به نام محمد بن عبدالله بن هیثم، سال 323 در کوفه خدمت او می رسد تا از وی حدیث بشنود. حکایت زیر در باره گفت و شنود او با ابن عقده، در باره شهر اصفهان و طبرانی است. جالب است که ما شهر اصفهان را با نص مقدسی و منابع دیگری در داشتن تمایلات اموی می شناسیم، اما به عکس آن نقلها، حکایت زیر، دلیلی مهم بر متشیع بودن مردم این شهر است. در این باره به تفصیل در تاریخ تشیع در ایران نوشته ام، اما این نص را ندیده بودم و سپاسگزارم از دوستم آقای مهدوی راد که به بنده یادآور شدند:
محمد بن عبدالله بن هیثم گوید در سال 323 نزد ابن عقده (ابوالعباس کوفی) آمدم و از او خواستم، آنچه از مجلس حدیث از من فوت شده را بر من بازگوید. او امتناع کرد و من اصرار کردم. پرسید: از کدام شهر هستی؟ گفتم: از اصفهان. گفت: چرا شما اصفهانی ها دشمنی با اهل بیت را در درون خود دارید؟ گفتم: ای شیخ، چنین مگوی! اکنون در اصفهان، مردان فقیه، متقی، فاضل و متشیع هستند. ابن عقده گفت: شیعه معاویه؟! گفتم: نه والله، شیعه علی بن ابی طالب. هیچ کس در میان آنها نیست جز آن که علی (ع) برای او از چشم و اهل و فرزندش عزیزتر است. آن وقت، ابن عقده، آنچه را از مجلس درس از من فوت شده بود، برایم باز گفت. بعد به من گفت: آیا از سلیمان بن احمد طبرانی حدیث شنیده ای؟ گفتم: او را نمی شناسم. گفت: سبحان الله! ابوالقاسم طبرانی در شهر شماست و از او حدیث نشنیده ای و اینجا به کوفه آمده ای من را اذیت کنی! من برای ابوالقاسم طبرانی مانند نمی شناسم. من از او حدیث شنیده ام، او هم از من. و هر دو از مشایخ [مشترکی] حدیث شنیده ایم. (المعجم الکبیر، ج 25، ص 347)
متن عربی روایت: سمعت اباجعفر بن ابی السری الدیمیری و اسمه محمد بن عبدالله بن ا لهیثم یقول: أتیت أبا العباس بن عقدة بالکوفة فی سنة ثلاثه و عشرین و ثلاثمائة، فسألته أن یعید ما فاتنی من المجلس، فامتنع و شددت علیه، فقال: من أی البلد أنت؟ قلت: من أهل أصبهان. فقال: لماذا تضمرون العداوة لأهل بیت رسول الله صلی الله علیه و سلم؟ فقلت له: لاتقل هذا یا شیخ. الان من أهل أصبهان فیهم متفقهة و متقون، و فاضلون و متشیعة، فقال: شیعة معاویة! قلت: لا والله الاّ شیعة علی بن ابی طالب رضی الله عنه، و ما فیهم أحد الا و علی أعز علیه من عینه و أهله و ولده، فأعاد علی ما فاتنی، ثم قال لی: سمعت من سلیمان بن احمد الطبرانی، فقلت: لا أعرفه، فقال: یا سبحان الله، ابوالقاسم ببلدکم و أنت لا تسمع منه و تؤذینی هذا الأذی بالکوفة، ما أعرف لابی القاسم نظیرا، سمعت منه، و سمع منی، و سمعنا من مشایخنا.
@jafarian1964