@jafarian1964
لغت نامه فارسی_گرجی: ✍
??. ??
قدیمی ترین لغت نامه دو زبانه گرجی_فارسی، فارسی_گرجی مربوط به سال 1971 میلادی می باشد.
این فرهنگ لغت در قطع جیبی و توسط شادروان پروفسور جمشید گیوناشویلی و زیر نظر داوید کوبیدزه و با مقدمه ای از اوتار گیگینیشویلی تهیه شده و مشتمل بر 262 صفحه و 3500 لغت می باشد.
در ابتدای این کتاب، مرحوم جمشید گیوناشویلی این لغتنامه را به گرجی های خارج از گرجستان و برای ارتباط آنها با جامعه گرجی هدیه کرده است.
کتاب شامل دو بخش است، بخش اول تا صفحه 137 گرجی به فارسی و قسمت دوم فارسی به گرجی می باشد.
این کتاب? با تیراژ 3500 نسخه به چاپ رسیده است
متاسفانه عکس های موجود از جلد این کتاب فاقد کیفیت برای انتشار می باشد. لذا تصویر صفحات اول و آخر کتاب برای اطلاع علاقمندان در ادامه« در کانال فرهنگ دو زبانه...» آمده است.?
برای روح مرحوم جمشید گیوناشویلی آرزوی آمرزش و آرامش داریم.
اطلاعات بیشتر ?
@farhang_zaban1
✅ کتاب «بانوان ایرانشناسِ گُرجی»، به کوشش: جمشید گیونا شویلی، از سری انجمن دوستی و روابط فرهنگی گرجستان با کشورهایِ خارجه در سال ۱۳۵۱ شمسی منتشر شد.
یکی از بانوانِ ایرانشناس، خانمِ مایا ماماتسا شویلی است. وی محققِ ارشدِ "انستیوی نسخ خطی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان" بود. برخی از تالیفاتِ وی:
☆ درباره یک نسخه خطی مختص به خود روایت گُرجی ویس و رامین؛
☆ فهرست نسخ خطی عربی، ترکی و فارسی با همکاری ت.آبولادزه + ر.گوارامیا؛
☆ مجدالسلطنه شرح و وصف تفلیس متن فارسی، ترجمه گُرجی با حواشی؛
☆ مناسبات و ارتباط متقابل نسخ خطی روایت گرجی ویس و رامین.
♦️ پی دی اف کتاب ِ 《بانوان ایرانشناس گُرجی》در این لینک در دسترس است 🔽
https://b2n.ir/p90043
🆔 @manuscript
در زمان صفویه، هزاران دختر گرجی اسیر شده به ایران آورده شدند، و مرتب در منابع تاریخی از زیبایی آنها سخن می گفتند. این قضاوت هم از یک فرنگی است که در میانه قرن نوزدهم از گرجستان دیدن کرده است.
جاهد موسس سالنامه پارس یکی از طولانی ترین سالنامه هایی که در ایران انتشار یافته و منبعی بسیار مهم برای تاریخ ایران است.
@jafarian1964
آقای سید مهدی حسینی تقی آباد از دوستان نوشتند: با سلام و عرض ادب: از تصاویر و گزارشهای کوتاه حضرتعالی از سفر گرجستان خیلی استفاده میکنم.
خدا قوت استاد عزیز.
چون در مورد تلفظ نام کلیسای قدیمی که گرجیها مسختطا تلفظ میکنند ابراز
ابهام فرمودید خواستم عرض کنم که در فارسی به «مسختا» مشهور است و
همانطور که مستحضرید در گرجستان جمعیتی با نام ترکهای مسختی هم داریم که
نامشان به همان منطقه مسختی بازمیگردد و میراث عثمانیها در منطقه هستند و
جزو مردمانی بودند که در 1944 همچون چچنها و اینگوشها توسط استالین به
آسیای مرکزی و سیبری تبعید شدند. عمده آنها به ازبکستان تبعید شدند.
@jafarian1964
مقاله ای از مرحوم رضوانی در سالنامه کشور ایران. آیا کسی مجموعه مقالات مرحوم رضوانی را جمع آوری و چاپ کرده است؟
@jafarian1964
@jafarian1964
سرجمع، به نظرم سالنامه کابل مجموعه بسیار عالی است و به رغم آن که در ایران سالنامه متعدد انتشار می یافته، اما جامعیت آن را ندارد. از نظر زیبایی چاپ، حروفزنی و تصاویر هم به نظرم با توجه به دوره تاریخی، بهتر است.
@jafarian1964
حکایت مسلمان کردن نصارای فریدن اصفهان توسط شاه عباس
درين سال [1030] رأى عالمآراى همايون كه ممهد بنيان دين و دولت و مقوى اركان ملك و ملت است اقتضاى آن نمود كه گروهى از ارامنه و نصارى را كه حسب الامر در فريدن و سرحد قرب جوار بختيارى اقامت و محل زراعت دارند بدين اسلام دعوت فرمايند و از وفور ترحم و غمخوارى كه چون دنيا محل حوادث و دار فتور است مبادا در هنگام وقوع حادثه و عدم استقامت ملك از الوار قرب جوار كه جور و اعتساف جبلى آن طايفه است به ايشان كه مطيع الاسلام و اهل ذمهاند دست درازى واقع شده نساء و صبيان بذل اسر گرفتار آيند جمعى از آن طبقه دعوت همايون را بقدم اذعان تلقى نموده طوعا او كرها پذيراى فرمان شدند غرض اصلى آن بود كه در مواضعى كه ايشان مسكن گرفتهاند معبدى كه ساختهاند بمسجد شهرت يافته آواز مؤذنى از آن برآيد كه شعار مسلمانى ظهور يافته عاقبت حال ايشان بخير و خوبى مقرون باشد سيادت پناه امير ابو المعالى نطنزى مجلس نويس همايون را كه ابا عن جد از ملازمان قديم اين دودمان ولايتنشان است و از عهد صبى در ظل تربيت همايون شاهى نشو و نما يافته بشرف قرب و منزلت سرافراز و بكمال اعتماد و محروميت از كفار ممتاز است بدين خدمت سعادتافزا مأمور گشته و او حسب الامر- الاعلى متوجه اين امر خير انجام گشته به ميانه آن جماعت رفت بعضى را توفيق رفيق گشته بالطوع و الرغبة هدايت يافته و جمعى كه ترك ملت مسيح به اغوا و تحريك رهبانان و كشيشان بر ايشان دشوار بود و تغيير كيش نصارى مكروه خاطر ايشان مىنمود به اندك تهديدى كه به قسيسان و رهبانان در ترك ممانعت نمودند از منع متصاعد گشته بجز انقياد چاره نيافته با اكراه قدم در دايره مسلمانى نهادند و اكثر نساء و صبيان در شوق و شعف آمده بر يكديگر سبقت جسته زبان به كلمه توحيد و ترك ملت نصارى و قبول دين مبين و شريعت بيضاء گويا مىساختند.
سيادت پناه مشار اليه بيمن عاطفت شاهانه توفيق اين سعادت عظمى يافته تا موازى پنجهزار نفس به حليه اسلام متحلى گشته شعار مسلمانى ظاهر ساختند و هر گروهى كه به كلمه طيبه شهادتين زبان مىگشودند كتب ايشان را از سواد انجيل و ما يكون من هذا القبيل از دست كشيشان و قتيلان گرفته مقرر داشتند كه معلمان مسلمان ايشان را تعليم قرآن و احكام شريعت مىنموده باشند و همچنين كل نصاراى ارمنى را كه نقل مازندران شده بود تكليف مسلمانى كرده بدين اسلام دعوت فرمودند و مولانا محمد على تبريزى بدين خدمت مأمور گشت اكثر آن طايفه دعوت پادشاه اسلام را پذيرفته از روى صدق و يقين و گروهى با اكراه العلم عند اللّه زبان بكلمتين جارى ساخته در زمره اهل اسلام انتظام يافتند اميد كه حضرت رب الارباب مثوبات اين امور خير را عاجلا به روزگار فرخنده آثار همايون عايد گردانيده از عمر و دولت متمتع باشند. (عالم آرای عباسی: 3/961)
پس از گذشته پنج دهه از چاپ سالنامه در ایران، در قم هم اقدام به چاپ سالنامه شد. سالنامه جوانان. به احتمال حوالی 1350ش. صفحه اولش افتاده اما فهرست آن همین است.
@jafarian1964
دبیرستان هدف که شعبه پسرانه و دخترانه داشته به نظرم موضوع یک پژوهش جالب است. اطلاعات زیادی در سالنامه ها در باره آن آمده و به علاوه باید فارغ التحصیلان زیادی از آن باقی مانده باشند که می شود از آنها استفاده کرد. این نشریه، حاوی تعدادی مقاله مذهبی هم هست که از نظر علمی در سطحی متوسط است. نمونه آن مقاله زیر در سالنامه شماره 3 هدف سال 47-48 است و معلوم می شود دبیرستان دبیر فقه داشته است:
@jafarian1964
از سالنامه گلچین اسلامی منتشره در سال 1326ش. تحلیلی از دیدگاه های گوستاولوبون در باره تمدن اسلامی. شگفت این است که تقریبا تمام سالنامه های آن دوره، بخش های علمی دارند.
@jafarian1964
اهمیت سنّت سالنامه نویسی برای شناخت ایران معاصر
سالنامه نگاری، سبکی در تاریخ نویسی است که از دوره قاجاری در میانه ایرانیان رواج یافت. البته تقویم ایرانی به صورت سالنامه، قبل از آن هم وجود داشت، و در سالنامه نویسی جدید هم بخشی تقویم بود، اما این مسأله که سالنامه حاوی اخبار سال گذشته، آن هم به صورت دقیق و روزانه یا غیر روزانه و کلی باشد، در میان ایرانیان در کار نبود.
به نظر می رسد، سالنامه های عثمانی که برای ایالات و ولایات مختلف تهیه می شد، روی ایرانی ها تأثیر گذاشت و در دوره قاجاری این سبک با روش های نوین ادامه یافت. عثمانی ها هم در این کار، نوعی تلفیق بین روش های سنتی خود و روش های اروپایی در تهیه سالنامه داشتند. هرچه بود، برخی از نمونه های عثمانی که الان هم در کتابخانه های ایران است، می تواند مادر سالنامه نویسی دوره قاجاری به شمار آید.
باید گفت در دوره قاجاری نیز، کارهای گسترده ای در این زمینه تولید نشد، هرچند بذر آن کاشته شد. بعدها ای رویه به دوره پهلوی اول و دوم سرایت کرد و در این دو دوره، خیلی مفصل و فراوان تولید شد.
این سالنامه ها، در درجه اول به دو نوع تقسیم می شد. سالنامه عمومی مانند پارس یا جاوید جنبه کشوری داشت و و جهت گیری خاصی از نظر تعلق به یک وزارت خانه یا دبیرستان نداشت. اما بخشی دیگر سالنامه هایی بودند که مربوط به وزارت خانه ها، ادارات دولتی یا بانک ها، یا مراکز دیگر از قبیل دبیرستان ها یا ادارات فرهنگ شهرستانها بودند. سالنامه های عمومی که برخی از آنها چندین دهه انتشار یافتند، اغلب نگرش کشوری داشتند و سعی می کردند یک گزارش عمومی از وضعیت اداری کشور، مجلس ودربار و وزارت خانه ها و دانشگاهها ارائه کنند.
سالنامه هایی که تعلق به مراکز خاص داشتند، طبیعی بود که هر کدام، بر اساس تعلق خود به این مراکز، مباحثی را در ارتباط با آن مرکز ارائه می کردند. برای مثال، اگر یک شماره سالنامه برای فرهنگ کرمانشاه چاپ می شد، حاوی اخباری از تمام مدارس شهر، معلمان برجسته، و نیز شماری مقاله و اثر و شعر و به خصوص تصاویر افراد بود. دانشگاه تهران هم سالنامه ای داشت که تحولات و تغییرات داخلی خود را محور اصلی قرار می داد. این مساله در باره مراکز دیگر هم به همین صورت بود.
در سالنامه های عمومی معمولا مسائل کشوری مطرح می شد. بخشی تقویم بود، بخش دیگر مقالات تاریخی و اخلاقی و فلسفی، بخشی به معرفی وزرات خانه ها، شامل معروفی ورزاء، معاونان، تشکیلات اداری آنها و نیز تصاویری از این اشخاص بود. بخش دیگر می توانست علمی و فنی، یا به خصوص پزشکی و یا ورزشی باشد. صفحات تبلیغاتی برای پزشکان یا تجارت خانه ها و جز اینها هم در آنها دیده می شد.
بسیاری از این سالنامه ها از نظر اطلاعاتی که در باره نظام اداری ایران در ادوار مختلف دارند، تقریبا منحصر به فرد هستند و بیشتر به دلیل این که اسناد در ایران وضع ثابت و قابل استفاده ای ندارد، این منابع، ارزش تاریخی بی اندازه ای دارند.
سالنامه های زیادی بودند که گرایش های فکری و دینی خاصی داشتند. برای مثال، طرفداران کسروی، تا سالها سالنامه هایی منتشر می کردند و عقاید و باورهای خود را در آنها ترویج می کردند. در حوزه مذهبی نیز سالنامه نور دانش متعلق به مرحوم عطاء الله شهاب پور، تا دهه پنجاه انتشار می یافت. این سالنامه حاوی مقالات مذهبی بیشمار، مقالات علمی و اجتماعی و پزشکی نیز بود. البته شهاب پور از زمانی که بستگی با حشمت الله دولشتاهی پیدا کرد، دنبال ایده وحدت جهانی بشر رفت اما همچنان و تا آخر مقالات مذهبی در سالنامه نور دانش وجود داشت. مسلما بررسی این سالنامه نیاز به یک رساله دکتری دارد تا گرایش های داخلی آن معرفی شود. سالنامه های مذهبی دیگری هم بودند که گاه صریح و گاه به صورت پوشش از سالنامه برای نشر اندیشه های خود استفاده می کردند.
مقالات سالنامه ها، ممکن بود از مجموعه های دیگر برداشته شود، اما می توان گفت هزاران مقاله در این سالنامه ها از سوی اشخاص برای چاپ به سالنامه ها واگذار می شد. برخی از آنها چندان مفصل و عالمانه نبود، اما مقالات سودمند بیشماری در سالنامه ها هست که مع الاسف به طور دقیق فهرست نشده و تا آنجا که من مراجعه کردم، بسیاری از آنها در نورمگز فهرست نشده اند. طبعا لازم است تا همه مقالات سالنامه ها در نورمگز درج شود تا بهتر بتوان از آنها استفاده کرد.(دنباله دارد ....)
@jafarian1964
بخش ادبی سالنامه ها، اغلب حاوی اشعار بیشماری از شاعران شناخته شده، از قدیم و جدید، اما بخشی هم از شاعران ناشناخته است که ممکن است تنها چند قصیده یا غزل آنها به طور اتفاقی در این سالنامه ها منتشر شده باشد. بی شک دانشجویان رشته های ادبی می توانند در این زمینه تحقیق کرده و نظر دهند. به علاوه که این اشعار، اغلب چون مربوط به زمان مشخصی است، حاوی گرایش های سیاسی و فرهنگی خاصی است. برای مثال، اشعاری که در سالنامه های دوره رضا شاه آمده، به طور جد معرّف دیدگاه های جامعه یا ترویج شده از طرف حکومت در باره مسائل جاری کشور نیز هست. بحث پیشرفت های تمدنی یا حجاب یا جز اینها در آنها جالب است.
تعداد قابل توجهی سالنامه در دوره پهلوی دوم وجود دارد که از حیث تاریخ این دوره جالب است. چنان که اشاره شد، اغلب اطلاعات مربوط به نظام اداری ایران، معروفی وزراء و معاونان، و نیز تغییرات ساختاری در دانشگاه هها و وزارت خانه ها در آنها درج شده است. اما آنچه در اینجا قصد تأکید بر آن را دارم، این است که این سالنامه ها از لحاظ نشان دادن فرهنگ عمومی که ترکیبی از اوضاع سلطنت و ارزش های مربوط به آن از یک طرف با درج عکس و گزارش، و نیز درج مقالاتی در باره مذهب از سوی دیگر است، برای من جالب بود. در واقع، همیشه بخش قابل توجهی از این سالنامه ها در باره مسائل مذهبی و ترویج ارزش های دینی است و از این جهت نشانگر آن است که در تمام آن دوره، جامعه ایران، همچنان یک جامعه مذهبی است و نه تنها محدودیتی برای نوع خاصی از تلقی سنتی مذهب در جامعه ایرانی وجود ندارد، که ترویج هم می شود. در این باره می شود یک پایان نامه یا رساله نوشت و بسیار هم خوب می توان نوشت. البته سطح کار ممکن است بالا نباشد، اما مهم اصل آن است که هست. نویسنده ها هم اغلب یک نواخت هستند، برخی شناخته شده و برخی از آنها امروزه به کلی فراموش شده اند.
در باره سالنامه های معارف، به طور خاص باید گفت، اینها اساس تاریخ آموزش و پرورش در ایران هستند. سالنامه هایی که یا از سوی معارف شهرستانها و یا دبیرستانهای معروف انتشار می یافت. این سالنامه ها اغلب، موادی برای تاریخ علم در ایران دارند. به علاوه، نظام آموزشی ایران و تغییرات آنها در این سالنامه ها به خوبی منعکس شده است. تعداد قابل توجهی مقاله در باره آثار باستانی شهرها، زندگی نامه علمای شهرها، و مسائل محلی دیگر در آنها منعکس شده و برخی از آنها از این زوایا بی نظیرند. بی نظیر. به علاوه، تغییر و تلفیق نظام سنتی تعلیم و تربیت در ایران با نظام جدید را به خوبی می توان در این سالنامه های معارف مشاهده کرد. نقش علی اصغر حکمت در سالنامه های دوره پهلوی اول، به نظر می رسد، بسیار گسترده است.
در کل و در بیشتر این سالنامه ها، حجم زیادی عکس چاپ شده که هم مربوط به اشخاص، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، و هم در باره شهرها و اماکن زیارتی و راهها و بناهاست که لازم ست همه آنها در یک جا متمرکز و آرشیوی از آنها بدست آید. البته کیفیت این عکسها مناسب نیست، اما بسیاری از آنها منحصر به فرد است.
یک نکته دیگر این است که سالنامه های محلی مثل همین نشریات محلی امروزی ، زمینه تاریخ نگاری غیر مرکزی یا به عبارتی، تاریخ شهرهای دیگر جز تهران را هم برای ما فراهم می کند. باید نوعی تاریخ نگاری مردمی را هم به آن علاوه کرد.
حالا و گرچه در پایان سال برخی از نشریات، نشریه ویژه پایان سالی می دهند، اما به هیچ روی جای آن سنت سالنامه نویسی را نگرفته اند. می توانم بگویم، بدین ترتیب و بیشتر به دلیل این که مع الاسف استفاده از اسناد اداری هم در این مملکت آسان نیست، به دلیل از دست رفتن آن سالنامه ها و روش آنها، ما حجم قابل توجهی از اطلاعات موجود را از دست داده ایم. البته ابزارهای دیگری مانند وبسایت ها جایگزین شده که باید گفت متاسفانه بسیاری از آنها هم ممکن است یک جا محو شود، چون نسخه چاپی ندارد و به دلیل ادامه نیافتن کار آن وبسایت ها به تدریج از دسترس خارج شود، کما این که بارها آن را تجربه کرده ایم. به هر حال، روش سالنامه نویسی از بین رفته و جایگزین مناسبی برای آن درست نشده است.
مسلما این گزارش بنده در باره سالنامه ها ناقص است، اما امیدوارم توانسته باشم اهمیت آنها را نشان داده و زمینه را برای استفاده بیشتر از آنها برای عزیزانی که در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام در دوره معاصر کار می کنند، فراهم کرده باشم. این متن را با عجله صبح امروز در حالی که خواب آلود بودم نوشتم. اگر نظم و نسقی و خط و ربطی ندارد ببخشید.
@jafarian1964
سالنامه سال 1345 و محتوی اخبار مهم آن سال است. نام سالنامه اسلام هم روی آن آمده اما معلوم نیست کجایش به اسلام ارتباط دارد. البته مقالات دینی هم در کنار مقالات دیگر دارد و نقاشی هایی از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) طبیعی است که این سالنامه که چیزی بین تقویم نگاری ـ تاریخ نگاری است، غالبا اخبار حکومتی ها و در رأس آن اخبار دربار است و هزار بار عکسهای آنها را در صفحات مختلف منتشر کرده است. به هر حال منبعی برای شناخت تحولات جاری فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سالهای میانی دهه چهل است که بسیار هم با اهمیت است.
سالنامه سال 1345 و محتوی اخبار مهم آن سال است. نام سالنامه اسلام هم روی آن آمده اما معلوم نیست کجایش به اسلام ارتباط دارد. البته مقالات دینی هم در کنار مقالات دیگر دارد و نقاشی هایی از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) طبیعی است که این سالنامه که چیزی بین تقویم نگاری ـ تاریخ نگاری است، غالبا اخبار حکومتی ها و در رأس آن اخبار دربار است و هزار بار عکسهای آنها را در صفحات مختلف منتشر کرده است. به هر حال منبعی برای شناخت تحولات جاری فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی سالهای میانی دهه چهل است که بسیار هم با اهمیت است.
فرمان شاه سلطان حسین در عزل کلانتر نایین به خاطر اعلام نارضایتی مردم
فرمان زیر در تاریخ 1125 از سوی شاه سلطان حسین صادر شده است. در این فرمان آمده است که به خاطر نارضایتی مردم از بدرفتاری کلانتر نایین او را تغییر داده است.
در ادامه، از کلانتر جدید خواسته است که با زیردستان رفتار خوب داشته و از ظلم و ستم اوباش بر مردم جلوگیری کند. مضامین عدالت خواهانه در این فرمان جالب است. حالا این که عمل می شده یا نه، خبری نداریم.
فرمان همایون شرف نفاذ یافت آن که چون منظر نظر حق شناس و مکمن ضمیر مهر تنویر حقانیت اساس، همواره رفاه حال کافه فقرا و رعایا و فراغ بال عامه ضعفا و برایا می شد، لهذا در این وقت که ارباب و رعایا و صاحب بنیچه الکای نائین به عرض رسانیدند که میرزا عبدالباقی کلانتر قصبه مذکوره، انواع بدسلوکی و جبر و تعدی خلاف حساب به ایشان می نماید، و از سلوک او راضی نیستند، و سابقا حسب الاحکام مطاعه، کلانتری قصبه مزبور به آباء و اجداد نجابت و رفعت العالی پناه نظاما میرزا ابوالبقا ... مرجوع بوده، و مشار الیه در نهایت خوش سلوکی است و قابلیت و اهلیت خدمت مزبور را دارد، و به کلانتری او راضی و شاکرند ....حسب الاستدعای ارباب و رعایا و صاحبان بنیچه از ابتدای ئیلان ئیل، کلانتری قصبه مذکوره را به تغییر عبدالباقی مزبور به نجابت و رفعت العالی پناه ... میرزا ابوالبقای مشار الیه مفوض و مرجوع فرمودیم که به واجبی به امر مزبور و لوازم آن قیام و اقدام نموده نوعی سلوک با کافه عجزه و زیردستان و ضعفا مسلوک دارد که همگی از حسن سلوک او راضی و شاکر بوده ... نگذارد به هیچ وجه من الوجوه از اقویا ستمی بر ضعفا و زیردستان واقع شود و دفع ستم و محدثات نموده، دست تسلط و تطاول ارباب ظلم از سر رعایا کوتاه باشد، الواط و اجامره و اوباش را منع نماید.... (فرمان ها و رقم های صفوی و قاجار، کتابخانه ملک، 1399، ص 77 ـ 79)
#یادداشت
آزاد نامه برای آزاد کردن یک دختر پانزده ساله گرجی از سوی یک وزیر، و گواهی توسط علامه مجلسی در سال ۱۱۰۶
رسول جعفریان
در اواخر دوره صفوی، سیل غلامان و کنیزکان بود که از گرجستان و افریقا و هند، به ایران سرازیر می شد. بسیاری از اینان، مخصوصا افریقایی ها، تا اواخر دوره قاجار هنوز در خانه های اشراف قاجاری و جز آنها بودند. بسیاری از اینها، به تدریج آزاد شده، و برای آزادی آنها آزادنامه تنظیم می شد. این بنده خدا، جسته گریخته، آزاد نامه های زیادی را که شمار آن ها در دوره اخیر صفوی فراوان است، منتشر کرده ام.
http://www.almajlesilib.com/post/519
اهمیت سنّت سالنامه نویسی برای شناخت ایران معاصر
سالنامه نگاری، سبکی در تاریخ نویسی است که از دوره قاجاری در میانه ایرانیان رواج یافت. البته تقویم ایرانی به صورت سالنامه، قبل از آن هم وجود داشت، و در سالنامه نویسی جدید هم بخشی تقویم بود، اما این مسأله که سالنامه حاوی اخبار سال گذشته، آن هم به صورت دقیق و روزانه یا غیر روزانه و کلی باشد، در میان ایرانیان در کار نبود.
به نظر می رسد، سالنامه های عثمانی که برای ایالات و ولایات مختلف تهیه می شد، روی ایرانی ها تأثیر گذاشت و در دوره قاجاری این سبک با روش های نوین ادامه یافت. عثمانی ها هم در این کار، نوعی تلفیق بین روش های سنتی خود و روش های اروپایی در تهیه سالنامه داشتند. هرچه بود، برخی از نمونه های عثمانی که الان هم در کتابخانه های ایران است، می تواند مادر سالنامه نویسی دوره قاجاری به شمار آید.
باید گفت در دوره قاجاری نیز، کارهای گسترده ای در این زمینه تولید نشد، هرچند بذر آن کاشته شد. بعدها ای رویه به دوره پهلوی اول و دوم سرایت کرد و در این دو دوره، خیلی مفصل و فراوان تولید شد.
این سالنامه ها، در درجه اول به دو نوع تقسیم می شد. سالنامه عمومی مانند پارس یا جاوید جنبه کشوری داشت و و جهت گیری خاصی از نظر تعلق به یک وزارت خانه یا دبیرستان نداشت. اما بخشی دیگر سالنامه هایی بودند که مربوط به وزارت خانه ها، ادارات دولتی یا بانک ها، یا مراکز دیگر از قبیل دبیرستان ها یا ادارات فرهنگ شهرستانها بودند. سالنامه های عمومی که برخی از آنها چندین دهه انتشار یافتند، اغلب نگرش کشوری داشتند و سعی می کردند یک گزارش عمومی از وضعیت اداری کشور، مجلس ودربار و وزارت خانه ها و دانشگاهها ارائه کنند.
سالنامه هایی که تعلق به مراکز خاص داشتند، طبیعی بود که هر کدام، بر اساس تعلق خود به این مراکز، مباحثی را در ارتباط با آن مرکز ارائه می کردند. برای مثال، اگر یک شماره سالنامه برای فرهنگ کرمانشاه چاپ می شد، حاوی اخباری از تمام مدارس شهر، معلمان برجسته، و نیز شماری مقاله و اثر و شعر و به خصوص تصاویر افراد بود. دانشگاه تهران هم سالنامه ای داشت که تحولات و تغییرات داخلی خود را محور اصلی قرار می داد. این مساله در باره مراکز دیگر هم به همین صورت بود.
در سالنامه های عمومی معمولا مسائل کشوری مطرح می شد. بخشی تقویم بود، بخش دیگر مقالات تاریخی و اخلاقی و فلسفی، بخشی به معرفی وزرات خانه ها، شامل معروفی ورزاء، معاونان، تشکیلات اداری آنها و نیز تصاویری از این اشخاص بود. بخش دیگر می توانست علمی و فنی، یا به خصوص پزشکی و یا ورزشی باشد. صفحات تبلیغاتی برای پزشکان یا تجارت خانه ها و جز اینها هم در آنها دیده می شد.
بسیاری از این سالنامه ها از نظر اطلاعاتی که در باره نظام اداری ایران در ادوار مختلف دارند، تقریبا منحصر به فرد هستند و بیشتر به دلیل این که اسناد در ایران وضع ثابت و قابل استفاده ای ندارد، این منابع، ارزش تاریخی بی اندازه ای دارند.
سالنامه های زیادی بودند که گرایش های فکری و دینی خاصی داشتند. برای مثال، طرفداران کسروی، تا سالها سالنامه هایی منتشر می کردند و عقاید و باورهای خود را در آنها ترویج می کردند. در حوزه مذهبی نیز سالنامه نور دانش متعلق به مرحوم عطاء الله شهاب پور، تا دهه پنجاه انتشار می یافت. این سالنامه حاوی مقالات مذهبی بیشمار، مقالات علمی و اجتماعی و پزشکی نیز بود. البته شهاب پور از زمانی که بستگی با حشمت الله دولشتاهی پیدا کرد، دنبال ایده وحدت جهانی بشر رفت اما همچنان و تا آخر مقالات مذهبی در سالنامه نور دانش وجود داشت. مسلما بررسی این سالنامه نیاز به یک رساله دکتری دارد تا گرایش های داخلی آن معرفی شود. سالنامه های مذهبی دیگری هم بودند که گاه صریح و گاه به صورت پوشش از سالنامه برای نشر اندیشه های خود استفاده می کردند.
مقالات سالنامه ها، ممکن بود از مجموعه های دیگر برداشته شود، اما می توان گفت هزاران مقاله در این سالنامه ها از سوی اشخاص برای چاپ به سالنامه ها واگذار می شد. برخی از آنها چندان مفصل و عالمانه نبود، اما مقالات سودمند بیشماری در سالنامه ها هست که مع الاسف به طور دقیق فهرست نشده و تا آنجا که من مراجعه کردم، بسیاری از آنها در نورمگز فهرست نشده اند. طبعا لازم است تا همه مقالات سالنامه ها در نورمگز درج شود تا بهتر بتوان از آنها استفاده کرد.(دنباله دارد ....)
@jafarian1964
بخش ادبی سالنامه ها، اغلب حاوی اشعار بیشماری از شاعران شناخته شده، از قدیم و جدید، اما بخشی هم از شاعران ناشناخته است که ممکن است تنها چند قصیده یا غزل آنها به طور اتفاقی در این سالنامه ها منتشر شده باشد. بی شک دانشجویان رشته های ادبی می توانند در این زمینه تحقیق کرده و نظر دهند. به علاوه که این اشعار، اغلب چون مربوط به زمان مشخصی است، حاوی گرایش های سیاسی و فرهنگی خاصی است. برای مثال، اشعاری که در سالنامه های دوره رضا شاه آمده، به طور جد معرّف دیدگاه های جامعه یا ترویج شده از طرف حکومت در باره مسائل جاری کشور نیز هست. بحث پیشرفت های تمدنی یا حجاب یا جز اینها در آنها جالب است.
تعداد قابل توجهی سالنامه در دوره پهلوی دوم وجود دارد که از حیث تاریخ این دوره جالب است. چنان که اشاره شد، اغلب اطلاعات مربوط به نظام اداری ایران، معروفی وزراء و معاونان، و نیز تغییرات ساختاری در دانشگاه هها و وزارت خانه ها در آنها درج شده است. اما آنچه در اینجا قصد تأکید بر آن را دارم، این است که این سالنامه ها از لحاظ نشان دادن فرهنگ عمومی که ترکیبی از اوضاع سلطنت و ارزش های مربوط به آن از یک طرف با درج عکس و گزارش، و نیز درج مقالاتی در باره مذهب از سوی دیگر است، برای من جالب بود. در واقع، همیشه بخش قابل توجهی از این سالنامه ها در باره مسائل مذهبی و ترویج ارزش های دینی است و از این جهت نشانگر آن است که در تمام آن دوره، جامعه ایران، همچنان یک جامعه مذهبی است و نه تنها محدودیتی برای نوع خاصی از تلقی سنتی مذهب در جامعه ایرانی وجود ندارد، که ترویج هم می شود. در این باره می شود یک پایان نامه یا رساله نوشت و بسیار هم خوب می توان نوشت. البته سطح کار ممکن است بالا نباشد، اما مهم اصل آن است که هست. نویسنده ها هم اغلب یک نواخت هستند، برخی شناخته شده و برخی از آنها امروزه به کلی فراموش شده اند.
در باره سالنامه های معارف، به طور خاص باید گفت، اینها اساس تاریخ آموزش و پرورش در ایران هستند. سالنامه هایی که یا از سوی معارف شهرستانها و یا دبیرستانهای معروف انتشار می یافت. این سالنامه ها اغلب، موادی برای تاریخ علم در ایران دارند. به علاوه، نظام آموزشی ایران و تغییرات آنها در این سالنامه ها به خوبی منعکس شده است. تعداد قابل توجهی مقاله در باره آثار باستانی شهرها، زندگی نامه علمای شهرها، و مسائل محلی دیگر در آنها منعکس شده و برخی از آنها از این زوایا بی نظیرند. بی نظیر. به علاوه، تغییر و تلفیق نظام سنتی تعلیم و تربیت در ایران با نظام جدید را به خوبی می توان در این سالنامه های معارف مشاهده کرد. نقش علی اصغر حکمت در سالنامه های دوره پهلوی اول، به نظر می رسد، بسیار گسترده است.
در کل و در بیشتر این سالنامه ها، حجم زیادی عکس چاپ شده که هم مربوط به اشخاص، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، و هم در باره شهرها و اماکن زیارتی و راهها و بناهاست که لازم ست همه آنها در یک جا متمرکز و آرشیوی از آنها بدست آید. البته کیفیت این عکسها مناسب نیست، اما بسیاری از آنها منحصر به فرد است.
یک نکته دیگر این است که سالنامه های محلی مثل همین نشریات محلی امروزی ، زمینه تاریخ نگاری غیر مرکزی یا به عبارتی، تاریخ شهرهای دیگر جز تهران را هم برای ما فراهم می کند. باید نوعی تاریخ نگاری مردمی را هم به آن علاوه کرد.
حالا و گرچه در پایان سال برخی از نشریات، نشریه ویژه پایان سالی می دهند، اما به هیچ روی جای آن سنت سالنامه نویسی را نگرفته اند. می توانم بگویم، بدین ترتیب و بیشتر به دلیل این که مع الاسف استفاده از اسناد اداری هم در این مملکت آسان نیست، به دلیل از دست رفتن آن سالنامه ها و روش آنها، ما حجم قابل توجهی از اطلاعات موجود را از دست داده ایم. البته ابزارهای دیگری مانند وبسایت ها جایگزین شده که باید گفت متاسفانه بسیاری از آنها هم ممکن است یک جا محو شود، چون نسخه چاپی ندارد و به دلیل ادامه نیافتن کار آن وبسایت ها به تدریج از دسترس خارج شود، کما این که بارها آن را تجربه کرده ایم. به هر حال، روش سالنامه نویسی از بین رفته و جایگزین مناسبی برای آن درست نشده است.
مسلما این گزارش بنده در باره سالنامه ها ناقص است، اما امیدوارم توانسته باشم اهمیت آنها را نشان داده و زمینه را برای استفاده بیشتر از آنها برای عزیزانی که در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام در دوره معاصر کار می کنند، فراهم کرده باشم. این متن را با عجله صبح امروز در حالی که خواب آلود بودم نوشتم. اگر نظم و نسقی و خط و ربطی ندارد ببخشید.
@jafarian1964
فرمان شاه سلطان حسین در عزل کلانتر نایین به خاطر اعلام نارضایتی مردم
فرمان زیر در تاریخ 1125 از سوی شاه سلطان حسین صادر شده است. در این فرمان آمده است که به خاطر نارضایتی مردم از بدرفتاری کلانتر نایین او را تغییر داده است.
در ادامه، از کلانتر جدید خواسته است که با زیردستان رفتار خوب داشته و از ظلم و ستم اوباش بر مردم جلوگیری کند. مضامین عدالت خواهانه در این فرمان جالب است. حالا این که عمل می شده یا نه، خبری نداریم.
فرمان همایون شرف نفاذ یافت آن که چون منظر نظر حق شناس و مکمن ضمیر مهر تنویر حقانیت اساس، همواره رفاه حال کافه فقرا و رعایا و فراغ بال عامه ضعفا و برایا می شد، لهذا در این وقت که ارباب و رعایا و صاحب بنیچه الکای نائین به عرض رسانیدند که میرزا عبدالباقی کلانتر قصبه مذکوره، انواع بدسلوکی و جبر و تعدی خلاف حساب به ایشان می نماید، و از سلوک او راضی نیستند، و سابقا حسب الاحکام مطاعه، کلانتری قصبه مزبور به آباء و اجداد نجابت و رفعت العالی پناه نظاما میرزا ابوالبقا ... مرجوع بوده، و مشار الیه در نهایت خوش سلوکی است و قابلیت و اهلیت خدمت مزبور را دارد، و به کلانتری او راضی و شاکرند ....حسب الاستدعای ارباب و رعایا و صاحبان بنیچه از ابتدای ئیلان ئیل، کلانتری قصبه مذکوره را به تغییر عبدالباقی مزبور به نجابت و رفعت العالی پناه ... میرزا ابوالبقای مشار الیه مفوض و مرجوع فرمودیم که به واجبی به امر مزبور و لوازم آن قیام و اقدام نموده نوعی سلوک با کافه عجزه و زیردستان و ضعفا مسلوک دارد که همگی از حسن سلوک او راضی و شاکر بوده ... نگذارد به هیچ وجه من الوجوه از اقویا ستمی بر ضعفا و زیردستان واقع شود و دفع ستم و محدثات نموده، دست تسلط و تطاول ارباب ظلم از سر رعایا کوتاه باشد، الواط و اجامره و اوباش را منع نماید.... (فرمان ها و رقم های صفوی و قاجار، کتابخانه ملک، 1399، ص 77 ـ 79)
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com