با سلام خدمت دوستان
بنده حقیر در نظر دارم جهت پایان نامه خود ، به تصحیح یکی کتابهایی که تاکنون تصحیح نشده بپردازم .
امیدوارم دوستان عزیز با راهنمایی های خود در انتخاب کتاب و نسخه های آن ، بنده حقیر را راهنمایی فرمایند
"یاهو"
ابراهیم ادهم ـ رحمةالله علیه ـ را سؤال کردند که:
تو اسم اعظم یاد داری، بگو کدام است؟
جواب داد که: معده را از لقمه حرام پاک دار و
دل را از محبتِ دنیا خالی کن، بعد از آن به هر اسمی که
خدای را خواهی خواند، آن، اسمِ اعظم است.
(فواید الفؤاد)
@neysetan
کانال (محقق بروجردی) در صدد آن است که اولا مجموعه آثار استاد محقق حجت الاسلام و المسلمین میرزا علی سلیمانی بروجردی _ که تا کنون بیش از 30 کتاب و 100 مقاله تحقیقی بوده _ را به خوانندگان گرامی معرفی کند.
و ثانیا از طریق ارتباط با این کانال بتوان عزیزانی که هر یک از این آثار را نیاز دارند در کمترین وقت و با تخفیف ویژه در ختیار بزرگواران قرار بدهد.
ان شالله از امروز به بعد هر روز یکی از آثار معرفی خواهد شد.
دوستان در تبلیغ کانال کوشا باشند.
???
@AliBrojerdi1359
???
@mirzaAlisolimanibrajrdi
از دوستان و استادان محترم سوالی دارم، آیا «آتش» و «دلش» در شعر خراسانی قافیه می شدند؟ با دقت در این نکته که «ش» در دلش جزو کلمه نیست؟ و اگر می شدند، آن را از عیوب قافیه و «روی معموله» میدانستهاند؟
از دوستان و استادان محترم سوالی دارم، آیا «آتش» و «دلش» در شعر خراسانی قافیه می شدند؟ با دقت در این نکته که «ش» در دلش جزو کلمه نیست؟ و اگر می شدند، آن را از عیوب قافیه و «روی معموله» میدانستهاند؟
بنده دقت نکردم و فقط درخواست ایشان را منتقل کردم گویا درخواست ایشان در مورد آخوند ملا غلامرضا خراسانی است که یکی از دوستان لطف فرموده و تذکر دادند
آیا ایشان هم به آخوند خراسانی شهرت دارند .
✅ آيا ديوان قطبالدين ديوان خواجه بختيار کاکي است؟
مقالهای که پیش روی خوانندگان است، تحقیقی است از استاد نذیراحمد(2008-1915م) در خصوص اصلاح انتساب اشتباه دیوانی متوسط به فردی معروف، یعنی انتساب دیوان شاعری گمنام به نام قطبالدین به قطبالدین بختیار کاکی و نیز تاثیرپذیری این دیوان که مربوط به حوزه شبه قاره است، از دیوان حافظ. نذیر احمد در این مقاله نشان داده اولا آنچه که به اسم دیوان قطبالدین بختیار کاکی بارها چاپ شده از آن قطبالدین بختیار کاکی نیست و سراینده آن شاعری به اسم قطبالدین است که اطلاع زیادی در خصوص وی نداریم جز این که احتمالا در قرون ده و يازده میزیسته است. وی برای اثبات این ادعا به بررسی سبک شناختی دیوان پرداخته و با ذکر مثالها و طرح شواهدی انتساب این دیوان به شاعر قرن هفتمی را خارج از مبانی سبکشناسانه آن دوره میداند. بخش دیگری از این تحقیق، به تاثیرپذیری مستقیم این قطبالدین از حافظ میپردازد. استاد برای اثبات این ادعا با طرح مثالها و نمونههایی به این تاثیر و نحوه آن میپردازد. گفتنی است یکی از مسائل این مقاله بررسی لغوی دیوان قطبالدین است که خالی از تسامح نیست. http://yon.ir/S34g
@manuscript
سلام و صبح جمعه دوستان جانم به خیر و عافیت!
از دعا برای یکدیگر فراموش نکنیم:
خدایا دوستان جانم را در هر امری که رضای تو در آن است، موفق بدار و از هر امری که رضای تو در آن نیست، دور بدار.
آمین
البته همانطور هم که فرمودید کاملا قبول دارم که نظر دادن از جهت فقهی با توجه به عویصه هایی که در مسیر استنباط و تفسیر مالکیت وجود دارد واقعا دشوار است.اما جدای از بحثهای فقهی عدم رعایت این حق و مالکیت انصافا بی اخلاقی و ناجوانمردیست.خصوصا آن که از رجال دینی سر بزند.برای یکی از دوستان نقل می کردم که امروز دو سه مطلب از یکی از آقایان که اتفاقا ارادت زیادی هم به ایشان دارم میدیدم که در آن موارد نظرات جدیدی را به عنوان کشفیات خودش معرفی کرده و نوشته بود:"ظهر لی..."
حال آن که با توجه به یادداشتهای چاپ نشده ای که از استاد او در دست داشتم فهمیدم که عینا همان مطالب است.بدون آنکه هیچ اسمی از استادش به میان آورد.
عذرخواهم از اینکه با عنوان گروه ناهمخوان است.
نکته ای در این کتاب ـ فازغ از محتوای علمی اش ـ برایم بسیار جالب و درس آموز بود که یکی از دوستان عزیزم در یادداشت زیر به آن اشاره کرده است.
👇
دوستان سلام. جلد 27 دانشنامۀ جهان اسلام به تازگی چاپ شده است و من به آن دسترسی ندارم. برای استفاده در نگارش یک مقاله نیاز دارم مقالۀ «شهادت» را که آخرین مقالۀ آن است ببینم. آیا کسی از دوستان به این اثر دسترسی دارد و یکی دو صفحه اش (همین مدخل) را میتواند برایم با موبایل عکس بگیرد و بفرستد؟ ممنون میشوم اگر یاری کنید.
سلام دوستان.
تقریباً یکی دو سال پیش در همین گروه یا شاید هم گروهی مشابه که بسیاری از عزیزان در آن عضو اند، بحثی شد دربارۀ معنای یک روایت. یکی از دوستان فاضل و بررگوار با مرور شواهد حیات صحابیای که روایت از او نقل شده بود و با توجه به این که آن راوی دستش را در جنگ از دست داده بود، معنای دقیقی از روایت کردند. من امروز در وسط تدریس یاد آن بحث افتادم و هر چه در گروه گشتم نیافتمش. کسی از عزیزان راهی برای دسترسی من به آن روایت و بحثهایی که در تفسیرش مطرح شد دارد؟
دوستان گرامی و استادان ارجمند
با سلام و آرزوی سلامتی، پرسشی دارم و امیدوارم کسی از عزیزان بتواند برپایۀ مطالعاتش کمکی به یافتن پاسخم بکند.
نخست لازم است عرض کنم کتابی هست به اسم شرح الاسم الاعظم نوشتۀ احمد بن علی بونی (د 622ق). به نظر میرسد احمد بن علی بونی (د 622ق) کتاب شرح الاسم الاعظم خود را درواقع در توضیح کاربردهای اسم اعظم برای برخی طریقههای صوفیه نوشته است. بونی در مقدمۀ این کتاب میگوید که خداوند از لطف خویش اسماء مختلف خود را با ترکیبات مختلفی ظاهر کرده است. به بیان دیگر، همۀ آنچه در عالم هست، ظهور و بروز ترکیبات مختلف از اسماء الهی است. وی بر همین پایه معتقد است که هر سالکی میتواند اگر ترکیبات مختلف اسماء خدا را بداند شیوهای آسان و متناسب با حال خود برای رو کردن به خدا در هر یک از حالات خویش برگیرد؛ چنان که برایش توجه قلب حاصل شود و بدینسان به استجابت دعا دست یابد؛ چرا که هر یک از نامهای خدا مثل بابی است که فرد از آن وارد میشود؛ یا مثل نردبانی است که فرد از آن عروج میکند. نیز، هر اسمی فرد را تنها تا مرحلهای پیش میبرد و پایانی دارد که دعای فرد آنجا متوقف میماند (بونی، شرح الاسم الاعظم، 2-3). او توضیح میدهد که در این اثر برای همین منظور دعاها را بر حسب ایام و نیازهای فرد در زمانهای مختلف تفکیک نموده است (همان، 2). در ادامۀ اثر نیز دعاهای مختلفی برای ساعات مختلف شبانهروز و ایام مختلف هفته و ماه و سال میآورد؛ دعاهایی که در آنها فراوان میتوان اسماء الهی و عباراتی را دید که در روایات دربردارندۀ اسم اعظم شناسانده شدهاند.
اکنون نکته اینجا ست که وی برای هر ساعت از شبانهروز دعایی ذکر میکند و در ادامه یکی دو نام خدا را برای آن ساعت برمیشمارد و میگوید اگر کسی این دو نام خدا را «کسر» کند و با خود داشته باشد، فلان حاجتش روا خواهد شد. مثلاً میگوید: ومن کسر اسمیه تعالی السریع المقلب و امسکه عنده اسرعت الیه الامور مهما طلبها.
آیا منظور از این کسر اسم، یادکرد اسماء به شکل مکسر است (که مثلاً کامل را کمیل بگویند) یا احیاناً اشاره به ادبی خاص از آداب تصوف دارد؟ لطفاً اگر کسی اطلاعاتی دارد راهنمایی کند. تصویر صفحهای از کتاب را فرستادهام و متن کاملش در اینترنت قابل دانلود است.
#تقویم_فرهنگی امروز، ۲۸ بهمن ۱۳۹۶
۱۴ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۸۲، عماد خراسانی ـ شاعر ـ درگذشت.
عمادالدین حسنی برقعی معروف به عماد خراسانی، در سال ۱۳۰۰ در توس مشهد به دنیا آمد. نسب عماد به احمد بن موسی مبرقع نوهی امام محمد تقی علیهالسلام میرسد. او در سهسالگی مادرش را از دست داد و در ششسالگی پدرش را. از آن پس، تحت سرپرستی پدربزرگ و مادربزرگ رشد کرد. عماد از نهسالگی با تشویق داییاش، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد. او تخلص «عماد» را برگزید. این تخلص را فریدون مشیری برایش انتخاب کرد. دیوان اشعار عماد خراسانی با مقدمهای از مهدی اخوان ثالث بارها چاپ و منتشر شده است. برخی از سرودههای عماد به ضربالمثل تبدیل شده مانند: «دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم، ز چه با دشمن جانم شدهام دوست ندانم».
بسیاری از غزلها و اشعار عماد در برنامههای مختلف موسیقی دستگاهی ایرانی، سالها در رادیو خوانده میشده است. «یک شب در بهشت»، «در مثنوی»، «شبی بر مزار خیام»، «کتابچهی سبو» و «دیوان عماد خراسانی» از آثار وی است.
عماد خراسانی ـ شاعر معاصر ـ در ۲۸ بهمن ۱۳۸۲، در ۸۲سالگی در تهران درگذشت.
goo.gl/w3ULvx
گردآوری و تنظیم: #آرش_امجدی
@UT_Central_Library
با سلام خدمت همۀ اساتید ارجمند. حضرت استاد موسوی تهرانی ـ حفظه الله ـ از قول مرحوم آسید هاشم تهرانی ـ رحمه الله ـ نقل می-فرمودند که یکی از علمای نجف ادعا کرده بود: من می-توانم تمام فقرات زیارت جامعه را با تواتر ثابت کنم (البتّه معلوم نیست تألیفی به این شکل داشته، یا فقط از باب اشراف بر احادیث چنین می-گفته است). به هر روی، اگر رفقا از این تألیف یا اثری مشابه آن اطلاع دارند با توجه به اینکه این زیارت شریف را مرحوم صدوق و شیخ طوسی ـ که یکی چهرۀ شاخص مکتب قم و دیگری پرچمدار مکتب بغداد است ـ هر دو نقل فرموده-اند ـ که این خود نشانگر نهایت مقبولیّت آن در هر دو مکتب است ـ و از آنجا که به جرأت می-توان این زیارت شریف را شاخص تفکّر شیعه در مقام تبرّی و تولّی دانست، لطف فرموده اطلاع رسانی کنند، شاید توفیق رفیق راه گردد و اثر یاد شده با تحقیقی در خور عرضه شود.
سلام.
عزیزان بزرگوار
در سرانجامه قرانی که در یکی از روستاهای اردبیل نگارش یافته متنی به خط ثلث نگارش یافته است. از دوستان عزیز استدعا دارم متن و ترجمه آن را برایم بنویسند.
سلام:این شعر همانگونه که دوستان گفتند مشتهر و از آن ابونواس است و از اشعار اروتیک اوست که باید معنای آن را به صفحه شخصیتان ارسال کرد،این شعر در کتاب شرح مشکلات دیوان انوری از زنده یاد جعفر شهیدی با ترجمه آمده است..
درود بر دوستان فرهیخته و ارجمند
گفتگویی در برخی از وبسایت های فضای مجازی ذیل عنوان آسیب شناسی حکومت دینی منتشر شده که ظاهرا میان آخوند خراسانی و میرزای نائینی واقع شده در مورد صحت و سقمش و این که در صورت منتشر شدن ادرس دقیق منبعش چه هست اگر دوستان اطلاع دارن ممنون میشم بنده رو در جریان قرار بدن
بخشی از مقدمه مطلب رو میگذارم اگر دوستان مطلع لطف کنن عنوان دقیق اونچه در مرکز اسناد در این رابطه به ثبت رسیده رو محبت کنن سپاسگزار میشم
:
این »سندِگزارشی« را آقای اکبر ثبوت، نواده برادر شیخ آقا بزرگ تهرانی (تراجم نویس و از شاگردان آخوند) به نقل از آقا بزرگ، برای نخستین بار در مصاحبه ای که آقای محسن دریابیگی با ایشان داشته، ارائه کرده است.
به سال 1389ه. ش نیز آقای اکبر ثبوت، خود در کتابی تحت عنوان »دیدگاه های آخوند خراسانی و شاگردانش«، به بیان کامل تر رهیافتهای آخوند در این موضوع پرداخته است که به ظاهر، تاکنون موفق به کسب مجوّز برای نشر آن نشده است. این کتاب منتشر نشده، اما در فهرست آثار کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به ثبت رسیده است و از طریق اینترنت در اختیار عموم قرار گرفته و بخشهایی از آن، در پاره ای از نشریات کشور و حتی سایتهای رسمی، منتشر شده است!
کتاب، حاوی گفت وگوهای آقای اکبر ثبوت با مرحوم آقابزرگ تهرانی درباره مشروطه و آرای آخوند خراسانی است. بخشی از این کتاب، دلایل مخالفت آخوند خراسانی با مشروعه خواهان و حکومت طبقه روحانی بر کشور را دربرمی گیرد. هر دو گزارش به لحاظ محتوا یکسان است، اگر چه یکی مختصر و دیگری کامل تر است، و این از یکی بودن آن دو حکایت می کند.
دیوان تصحیح شده است، بر اساس تصحیح دیوان عرض کردم.
البتّه در یکی دو مورد از افتادگی میکروفیلمها با توجّه به مستنداتی که فرستادند اطمینان دارم.
میکروفیلم سفینه سیف جام هروی و میکرو فیلم دیوان سراج الدین قمری آملی را اطمینان دارم ناقص است.
روایت علیرضا محفوظی درباره وضعیت سازمان فدایی خلق بعد از ضربات ۱۳۵۵
ضرباتی که سازمان چریکهای فدایی خلق در این دوران خورد هسته رهبری نشست و با خودش تصمیم گرفت که چکار باید بکند؟ وشروع به مطالعه آثار بیژن جزنی کرد. از آنجا که شکست خورده بودند، از آنجا که فقط مسئلهشان عبارت از این بود که خودشان را بهعنوان سازمان فدایی حفظ بکنند، نظرشان عبارت از این نبود که آن کارهایی را که از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ کردند برنامه سیاسی را ادامه بدهند بلکه فقط نظرشان این بود که سازمان فدایی را نگه بدارند، بهعنوان یک سازمان توی جامعه باشد.
دیدیم که بهترین نقطهنظراتی که حامل این است بیژن جزنی است. بنابراین یک اطلاعیهای نوشتند و گفتند که نقطهنظرات بیژن جزنی را بهعنوان نقطهنظرات اصلی سازمان میپذیریم و این کار خود هسته رهبری را هم ساده کرد، چون خود این نمیتوانست دیگر تئوری بریزد، برنامه بریزد، با آن سطحی هم که رهبری در این دوران داشت. بنابراین خیلی راحت وظیفه سازمان عبارت از این شده بود که کتابهای بیژن جزنی را تکثیر و پخش بکند و در اختیار همه قرار بدهد و این کار در حقیقت ماهیت این رهبری را پوشیده میداشت، چون اگر رهبری خودش دراین دوران میآمد و درمورد ضربات مینوشت، درمورد برنامه سیاسی و غیره مینوشت واقعاً نمیتوانست حتی پنج شش ماه هم دوام بیاورد. این افرادی که بودند دنبال این سازمان فدایی حتی یک روز هم دنبالش نمیرفتند و در حقیقت نقطهنظراتی که سالها روی آن کار شده بود و نقطهنظرات بیژن جزنی بود اینها بهعنوان نقطهنظرات تئوریک پشت سرهم مرتب بیرون داده میشد و در حقیقت این خلأ را پرکرد.
اما همانطوری که ما شاهد هستیم در این دوران یک سلسله از مبارزات مختلفی در سطوح کارگری و غیره صورت میگیرد که شرح آن را همه ما مطلع هستیم و این موجبات این را برای رهبری پدید آورد که این رهبری نمیتواند در مورد این گونه مسائل بسیار متنوعی که در سطوح مختلف مبارزه دارد اتفاق میفتد تصمیمگیری کند. شبهای شعر کانون، اعتصابات کارگری، تظاهرات خیابانی و غیره و این سازمان پشت سرهم ازاین مبارزات عقب است. به همین دلیل در حقیقت سازمان این نیاز را احساس می کرد که یک مشی سیاسی برای خودش در این مبارزات تعيين بكند و اين مشی سیاسی هم از دست این رهبری برنمی آمد.
در این دوران یکی دونفری که از زندان آزاد شده بودند به سازمان فدایی پیوستند و این یکی دونفر پیشنهاد کردند از آنجا که ما دارای سطح تئوریک بسیار پائینی هستیم و این سطح تئوریک برای ما بسیار خطرناک است که بالاخره در این سطح تئوریک از میان میرویم بهترین راه عبارت از این است که با عناصر ورزیدهتری که با سازمان فدایی سال ها در ارتباط بودند یا در زندان بودند و غیره و غیره درحقیقت تماس بگیریم و به این وسیله خودمان را جبران بکنیم.
کسانی که از زندان آمده بودند بیرون و به سازمان فدائی پیوسته بودند، میدانیم کسانی که در آن سالها در زندان بودند، هرکدام در باندهای مختلفی بودند، یک فردی بود بهنام ماشاءالله که خسرو هم اسمش بود و یکی از رهبران سازمان فدایی اکثریت شد. این در باندی قرار داشت که فرخ نگهدار هم در همان باند بود و فرخ نگهدار در این دوره در انستیتوی سیمین درس زبان انگلیسی میداد، معلم زبان انگلیسی بود و به سازمان فدایی القاء کرد که از آنجا که فرخ نگهدار سالها دوست بیژن جزنی بوده و دارای سواد تئوریک بسیار زیادی است بنابراین بهترین مهرهای است که میتواند به درد سازمان فدایی بخورد و بهترین را برای ما عبارت از این است که او را به درون سازمان فدایی بیاوریم.
اما درحقیقت کسی که به سازمان فدایی می آمد، ما که به سازمان فدائی می رفتیم. به سادگی نمیتوانستیم نظرات رهبری و غیره و غیره را تغییر بدهیم. یعنی مشی سیاسی سازمان را تعيين بكنیم . برای این کار لازم بود که جزو عناصر قدیمی سازمان فدایی قرار بگیریم.
مصاحبه علیرضا محفوظی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com